☀️ #رمان_دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_صد_وبیست_وهفت
راحله سرش را بلند کرد و خیره شد به سمیه!
-حرف بی خودی نیست سمیه خانم!واقعیت اینه که از اول تاریخ تا حالا زن ها در جامعه حضور نداشتن.انگار هیچ وقت وجود نداشتن.مردها، دانشمندها،تاریخ نویس ها همیشه حضور زن هارو نادیده گرفتن.تمام طول تاریخ رو که بگردی غیر از یه خورده شر و ور که به هم بافتن تا تمام جنایات و فتنه های تاریخ رو به زن ها نسبت بدن،هیچی پیدا نمی کنی.از آتیش زدن تخت جمشید رو به زن ها نسبت دادن تا جنگ هایی که همین الان هم داره به وجود میاد.تازه بعد از مدت ها زن ها دارن به خودشون میان.دارن اعلام وجود می کنن.می گن که ما هم هستیم.ولی اینها فقط چند نفرن.چند نفرن که دارن مثل مادر مریمتونستن بدون اینکهبه کسی وابسته باشن،با تلاش و کوشش خودشون در صحنه ی اجتماع باقی بمونن و جایی برای خودشون باز کنن.به نمایندگی از بقیه ی زن ها حرف بزنن و اعلام وجود کنن.
نفسی تازه کرد و ادامه داد:ولی این کافی نیست.ما باید رو به سمتی بریم که همه ی زن ها در جامعه حاضر باشن؛باید سهم همه ی زن ها داده بشه.
سمیه با حیرت اعتراض کرد:اینقدر شلوغش نکن راحله!تو چرا عادت داری اینقدر همه ی قضایارو بزرگ کنی؟کی میگه امروز زن ها در جامعه حضور ندارن؟!پس من و تو و این برو بچه ها کجاییم؟توی خلا؟مادرهامون کجان؟ای همه زن که توی خیابون،حرم،بازار و اداره ها هستن،پس اینا کی ان؟اینا زن نیستن؟
راحله چشم ها و ابرو هایش را درهم کشید و دستش را باعصبانیت تکان داد:تو به این میگی حضور؟!این حضور رو که گله های گوسفند هم دارن.از شهر برو بیرون تا ببینی چقدر گوسفند تویکوه و صحرا ها هستن،ولی این که حضور نیست.
-پس چیه؟
-این یه حضور منفعل و بی خاصیته!یه حضور خنثی ،که بود و نبودش فرقی نداره!من وقتی از حضور زن ها حرف میزنم،از حضوری میگم که بر مسائل اجتماع موثر باشه!بتونه توی سیاست گذاری های اجتماع دخالت داشته باشه.
-خب خانم وکیل مدافع!بفرمایین زن ها چطوری می تونن چنین حضوری رو در جامعه پیدا کنن؟
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1