فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زنگ_تفریح
🔴 موضوع : رمضان
🌹 کلیپ زیبا ، ارسالی از دانش آموز گلمون سرکار خانم نرگس نیکبخت
🎒 پایه هفتم
🏫 مدرسه معصومیه
🌻 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🌻
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
13.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زنگ_تفریح
🔴 موضوع : رمضان
🌹 کلیپ زیبا ، ارسالی از دوست گلمون
🌻 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🌻
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه عشق🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🎤🎤🎤ساجد رازدار
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#ناخواسته
#قسمت_بیستم
از دفتر آقای شمس که اومدم بیرون سریع رفتم سراغ تعمیر کار لپتاپ، بنده خدا دید منتظرم کارم راه انداخت یک ساعتی نشستم درست شد تحویل گرفتم و با عجله سمت خونه راه افتادم...
حسابی کنجکاو شده بودم ترنم چکار کرده؟!
خونه که رسیدم رفتم در اتاق مریم را زدم، با دیدن مینا جا خوردم گفتم: آبجی کی اومدی؟!
لبخندی زد و گفت: به به سلام آقا مهرداد شاه داماد! تازه رسیدم...
خوشحال شدم گفتم: تا کی هستی؟
زد به شونم گفت: هستیم فعلا!
محمد رضا هم خیلی دلش میخواست بیاد ولی ماموریت بود دوست داشت جشن نامزدیت باشه...
گفتم: همین که خودت هزار کیلومتر کوبیدی اومدی یه دنیا ممنون ...
مریم هم خودش را گوشه ی چار چوب در جا داد با دیدن لپتاپ رو به مینا گفت : آبجی نگاه کن عشق چکارها نمی کنه! دیروز داده درستش کنن امروز آورده تحویل بده و بعد دو تایی زدن زیر خنده!
با خنده گفتم: مریم خانم دارم برات سر فرصت مناسب جبران می کنم!
بفرما اینم لپ تاپ! حالا بگو ببینم زنگ زدی ترنم گفت قضیه چی بوده!
یه نگاه چپ چپ بهم کرد وگفت:
الان که مینا تازه اومده!
می دونی چقدر حرف داریم بزنیم!
بعد چشمهاش رو ریز کرد و گفت: بذار عصر بهت میگم...
با حرص گفتم: مریم!
مینا گفت: اذیتش نکن دیگه بده بهش گوش کنه!
یه خورده متعجب نگاهشون کردم که چی رو گوش کنم؟
مریم گفت: بیا اینم به خاطر مینا!
با ترنم که صحبت می کردم صداش را ضبط کردم کلی بهش باج دادم تا اجازه گرفتم ازش که صحبت هاش رو گوش کنی ببینی ماجرا چیه؟
ببین مهرداد به خاطر تو از همین اول جایگاه خواهر شوهر رو داری متزلزل میکنی ولی چه کنیم دیگه داداش آخری و دیگه، دیگه...
گوشیش را داد دستم و بعد به سرعت نور با مینا رفتن داخل اتاق می دونستم دست کم سه چهار ساعت می تونن بی وقفه صحبت کنند خصوصا که الان سوژه ی داغ مثل ازدواج من هم داشتن!
خواهرن دیگه با عالم خودشون...
رفتم داخل اتاق خودم...
در رو بستم با اینکه ترنم اونجا نبود ولی نمیدونم چرا دلم یه حالی بود و از شنیدن صداش یه جوری استرس گرفتم انگار که رو به روم هست!!!
صفحه ی گوشی مریم را که روشن کردم با دیدن تصویر زمینه لبخند روی لبم نشست، روی صفحه ی گوشیش عکس نقاشی بود که نوشته بود چقدر خوبه تو دنیا داداش داشته باشی حامیت باشه ...
و چه حس خوبی در وجودم جاری شد کاش منم می تونستم به همین سادگی احساسم رو بیان کنم ولی چه کنیم که ما آقایون بیشتر با رفتارمون احساسمون رو نشون میدیم تا کلام....
قسمت صوت های ضبط شده یه فایل بیشتر نبود بازش کردم وشنیدن دوباره ی صدای ترنم طعم عشق را در وجودم شعله ورتر کرد...
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
Mohammad-Reza-Shajarian-Rabbana.mp3
4.29M
❣ربنا
🍃🌹🍃لحظات شیرین افطار، التماس دعای فرج
#بهار_قرآن
#ماه_رمضان_مبارک
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#رهایی_از_رابطه_حرام۴
✨ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨
یکی دیگه از اثرات ارتباط های حرام اینه که آدم خیلی زود دچار افسردگی خواهد شد.
بله درسته که اولین روزهای ارتباط با نامحرم ظاهرا شیرین هست ولی چون این شیرینی چیزی از جنس هوای نفسه، خیلی زود تبدیل به "تکراری شدن و دلزدگی و حتی نفرت" خواهد شد.
به طور کلی دنیا طوری خلق شده که هر لذت سطحی که آدم میبره رو کوفتش میکنه!
آدم عاقل میگه بابا بی خیال!
نخواستیم این لذت رو.
در واقع هر نوع اطاعت از هوای نفس باعث افسردگی و بی نشاطی آدم میشه و بعد از مدتی دیگه از هیچ چیزی لذت نخواهد برد....
اصلا "قدرت لذت بردن آدم از بین میره"
از نظر طبی هم هر موقع انسان گناه کنه مزاجش به هم می ریزد و دچار بیماری های روحی و فکری خواهد شد.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ
ﻭبیاد ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪسختیها،محبتهای ﺍﻟﻬﯽﺍﻧﺪ
ﺯﯾﺮﺍ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ
ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺳﺎﺧﺘﻦِ ﮐﻠﯿﺪ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ
"شبتون بخیر"❤️
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌹🍃به توکل اسم اعظمت، بسم الله الرحمن الرحیم
🌹🍃هر روز آغازی دوباره است ...
🌹🍃زندگی را دوباره از سَر بگیر
🌹🍃و بی خیالِ هر چیز که تا امروز نشد
🌹🍃سلام صبحتون سرحال و بانشاط
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹دریافت انرژی کائنات🌹
🌺ﺧـــــــﺪﺍﯾﺎ
❤ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻤﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
🌺ﺗﺎ ﻫﺮ ﺭﻧﺠﯽ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ
❤ﻫﺮ ﻏﺼﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺷﺎﺩﯼ
🌺ﻫﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ
❤ﻫﺮ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﺑﻪ آﺳﺎﯾﺶ ﻭ آﺳﺎﻧﯽ
🌺ﻫﺮ ﻓﺮﺍﻗﯽ ﺑﻪ ﻭﺻﻞ ﻫﺮ ﻗﻬﺮﯼ ﺑﻪ آﺷﺘﯽ
❤ﻫﺮ ﺯﺷﺘﯽ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺮ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺭ
🌺ﻫﺮ ﻧﺎﻣﻤﮑﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ
❤ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩم ﺭﺍ
🌺آﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻏﺮﻕ ﻣﺤﺒﺖ
❤ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﮔﺮﺕ ﺑﻔﺮﻣﺎ
🌺الهی آمین🙏🏻
ِhttps://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋
May 11
#پرسش10
❓چرا نمیتوانم هیچ پیامی ارسال کنم؟
🔹 خطای #محرومیت_از_ارسال_پیام (مطابق تصویر) در دو حالت نمایش داده میشود:
1️⃣ به علت تخلف در نشر محتوا از ارسال هر نوع پیام در ایتا محروم شده باشید
❌ این محرومیت بسته به نوع تخلف و سابقه کاربر ممکن است بصورت دائمی یا برای مدت زمان مشخص اعمال شود
2️⃣ در بازه زمانی محدود، اقدام به #ارسال_انبوه_پیام نموده باشید
⭕️ در این صورت تا چند دقیقه نمیتوانید پیام جدیدی ارسال کنید. این محرومیت بصورت خودکار برطرف میشود
⚠️ هشدار:
🚫 از ارسال پیامهای تبلیغاتی و هر نوع پیامهای ناخواسته به اکانت شخصی سایرین و گروهها خودداری فرمائید. در این صورت با محرومیت از ارسال پیام مواجه خواهید شد
🔰راهنمای ترفندهای ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#ناخواسته
#قسمت_بیست_ویکم
شروع صحبت هاشون با حال و احوال پرسی صمیمی بود تا رسیدن به اینجا که مریم گفت: ترنم چکار کردی یکی دو روزه بابات راضی شد؟!
ترنم گفت: بماند دیگه!
ولی مریم خیلی اصرار کرد ...
و ترنم شروع کرد به حرف زدن ...
مجبور شدم واقعیت زندگیم رو به بابام بگم مریم!
از تمام نداشته هایی که فکرش را هم نمی کرد!
از تمام لحظاتی که به سختی ولی در سکوت و بغض گذشت...
گفتم: بابا از بچگی تنها بودم و هم بازی هام عروسک های رنگا رنگ و متنوعی که بی جان بودند و بی زبان و بی احساس!
ولی شما فکر می کردید برای من سنگ تمام می ذارید!
آرزوی حرف زدن، بازی کردن، حتی دعوا کردن با یه خواهر یا برادر همیشه به دلم موند ...
تنها بزرگ شدم، با کلی اسباب بازی های که هیچ وقت خراب نشدن و نشکستند!
چون کسی نبود که بخوام سر داشتن یا نداشتنشون با هم کَل کَل کنیم و خراب بشن و من یاد بگیرم یه وقتهایی بگذرم و بدم و یه وقتایی از حقم دفاع کنم!
بابا تو خونه همیشه حرف من بود چون یه دونه بودم و همین باعث شد من، نه شنیدن رو یاد نگیرم و شکننده بزرگ بشم...
مریم خیلی برام سخت بود گفتن این حرفها به بابام ولی دیگه نمی خواستم برای ازدواج با این تنهایی و بی کسی ادامه بدم...
شاید بابام درست بگه! من تجربه خانواده پنج و شش نفره نداشتم شاید خیلی سخت یاد بگیرم چطوری باید زندگیم رو جمع کنم ولی حاضرم این سختی را قبول کنم اما بچه هام مثل من بدون دایی و خاله وعمو و عمه بزرگ نشن !
داشتن یه حامی توی فامیل آدم، نعمتی که فقط وقتی نداریش می فهمی!
گفتم: بابا من رشته ام روانشناسیه و بهتر از خیلی ها می فهمم چه آسیب های دیدم و قراره با چه آسیب های رو به رو بشم !
در واقع این مهردادِ باید انتخاب کنه که با من ازدواج کنه یا نه!
نمی دونم بگم بخاطر رفاه طلبی خودتون یا خود خواهی، شایدم بخاطر آسایش من، چیزی را از من دریغ کردید که با هر چی برام تا حالا خریدید نداشتنش برابری نمی کنه!
شرایط بزرگ شدن من ویژگی های در من بوجود آورد که زندگی کردن باهام سخته!
ممکنه با یه تشر توی زندگی بشکنم یا توی یه موقعیت حساس پا پیش بکشم....
بابا واقعیت رو نگاه کن شما و مامان هر دوتون تک فرزند بودید کم ندیدم وقتهایی مامان دلش می گرفت ولی هیچ کس را نداشت باهاش حرف بزنه!
درسته وضع مالی مون خوبه ولی به چه قیمتی! اصلا چی را فدای چی کردید!
بابام هیچی دیگه نگفت شاید باورش نمی شد ناخواسته با من چه کرده و چه ضربه ایی به زندگیم زده!
که اگر هم بشه درستش کرد به سختی میشه!
حالا فهمیدی مریم چی شد راضی شد!
و بعد همراه هق هق گریه هاش گفت: مریم خیلی ها ممکنه آرزوی زندگی و امکانات من را داشته باشند اما باید توی موقعیتش باشی تا درک کنی...
تو شاید عمق این درد را متوجه نشی چون اصلا شرایط شبیه من را تجربه نکردی...
شنیدن صدای هق هق گریه ها ی ترنم نفسم را بند آورد....
چقدر دلم برای ترنم سوخت...
واقعا این همه سال تنهایی چطوری براش گذشته...
یاد همین چند لحظه پیش افتادم که آبجی مینا و مریم با چه شوری رفتن که مشغول حرف زدن بشن...
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
ینی پروفسور سمیعی هم تو بحث با پدر مادرش بگه "ولم کنید" ،
بهش میگن ولت کردیم این شدی دیگه
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه دقیقه در قیامت
قسمت نهم
#سؤال_روز_نهم
📌 کدام یک از رفقای صاحب داستان که به خط دشمن زدند و شهید شدند ، سرستون قرار گرفته بودند؟
1⃣ شهید زارع
2⃣ شهید مرادی
3⃣ شهید محمدی
گزینه صحیح را به همراه نام و نام خانوادگی تا ساعت ۲۴ روز پنجشنبه به آی دی زیر ارسال کنید .
@F_mahdijan
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#دانستنی_ها_و_معماهای_قرآنی
#قیامت_و_نامهای_آن_در_قرآن
📌حاقه به چه معناست ؟
به معنای رخ دهنده و سه بار در قرآن در سوره حاقه آمده است .
📌 ساعت از نامهای روز قیامت در قران چند بار آمده است ؟
۳۶ بار در قرآن در سوره های انعام ، اعراب ، یوسف و .... آمده است .
📌 صاخه به چه معناست ؟
به معنای فریاد گوشخراش که یک بار در ایه ۳۳ سوره عبس آمده است .
🌻 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🌻
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ترفند
ترفند خورد کردن کاهو 🔪
🌻 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🌻
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#معرفی_کتاب
جامعهٔ جهانی پرتجربهٔ امروز، منتظر است؛ منتظر نظامی نو، بیکموکاست، آرامشآفرین، زندگیساز. این جامعه، دنیایی را تمنّا میکند که بزرگان و معصومان (ع) برای ما ترسیم کردهاند.
برای رسیدن به حقایق عالم، باید تن به سفر داد. این کتاب، سفری است از دل تاریخ تا آیندهای که تمام پیروان ادیان الهی، تمنّایش میکنند.
✂️ #برشی_از_کتاب
کربلا و انتظار، شیعه را پرتوان، از پیچ و خم تاریخ عبور دادند. اما بدون انتظار، از عاشورا تنها یک تراژدی باقی می ماند که باید با نگاه به گذشته بر این فاجعه ی غم بار گریست و ثواب برد؛ اما انگاره ی انتظار، عاشورا را به حماسه ای تبدیل کرد که ضمن گریستن بر آن، باید غیظ و غیرت خود را برای روزگار ظهور متراکم و آماده نگه داشت.
خط ائمه این بود که از کربلا تا ظهور راهی روشن و روش مند رسم کنند که آن حمیت و غیرت و حرارت را از مسیر آن راه انتقال دهند. این عامل زندگی و زنده ماندن شیعیان در تاریخ، باعث شده که شیعه از همه ی مکاتب بالاتر باشد؛ آن هم در زمانی که بشر هنوز به مفهوم فلسفه ی تاریخ پی نبرده بود.
این اندیشه به شیعه آن چنان گستره ی نگاه تاریخی داد که بیش از یک هزار سال از نظریه پردازان امروزی جلوتر بود و خود را پیش تر از همه می دید. برای کسانی چون سلفیان، ظهور همه ی دین در گذشته است و آنان در پی بازیافت آن اند؛ برای شیعه اما، ظهور همه گیر دین در آینده است که باید هستی بیابد.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#ناخواسته
#قسمت_بیست_ودومم
ترجیح دادم دیگه گوش نکنم ...
حق داشت آقای شمس کوتاه بیاد! به فکر فرو رفتم چرا واقعا ما ناخواسته کارهایی می کنیم که ضررش به خودمون بیشتر از نفعش؟
یاد حرف استاد آقا مجید افتادم شاید این کارها اسمش ناخواسته است و برای توجیه کارهایی که بهشون عادت کردیم!
هر چی که بود خدارو شکر آقای شمس راضی شده بود هر چند من می دونستم ازدواج با یک دختر تک فرزند چه مشکلاتی داره ولی شرایط دیگه ایی که برام مهم بود را سنجیده بودم.
از اون مهم تر می دونستم ترنم تلاشش را کرده تا دختر لوس و خودخواهی نباشه این را از رفتارهای توی دانشگاه خوب متوجه شده بودم از نحوه ی رفتارش معلوم بود خواسته با لفظ ناخواسته خودش را توجیه نکنه !
نفس عمیقی کشیدم و توی دلم از خدا خواستم مینا و مریم بتونن حس نداشتن خواهر را براش جبران کنن...
چند روز درگیر برنامه ریزی مراسم عقد و نامزدی بودیم در حد چند بار تلفنی احوال سجاد را گرفتم اوضاعش همونطور وخیم بود و از بیمارستان ترخیصش نکرده بودند ولی همین که چشماش باز بود و به سختی حرف می زد جای شکرش باقی بود...
زنگ زدم امیر را برای مراسم عقدمون دعوت کنم در کمال ناباوری گفت فکر می کنی الان کجا هستم؟
گفتم: نمی دونم والا از تو بعید نیست بگی روی کره ی ماه دارم قدم میزنم!
گفت: البته کمتر از اونجا هم نیست دارم میرم دفتر آقا مجید، پیش بابای سجاد...
جا خوردم گفتم جدی ! کی رسیده ایران؟ سلام من راهم حتما برسون بهشون...
گفت: معلومه دیگه آدم عاشق گذر زمان را نمی فهمه که! اشکال نداره مهرداد جان بعد از عقد حالت خوب میشه!
چند روزی میشه اومده رفته بودم پیش سجاد احوالش را بپرسم دیدم باباشون هم همون جاست، از سجاد خواستم هماهنگ کنه برم پیش باباش که الان تو راهم...
دعا کن کارهام درست بشه مهرداد...
راستی چکار داشتی داداش؟
گفتم: مجال صحبت بدی امیر آقا میخواستم برا عقد دعوتت کنم
چنان ذوق کرد که که همون پشت فرمون ماشین صدای بوق بوق زدن های مکررش را می شد شنید و با حس خوانندگیش در هم آمیخت و یار مبارک بادا ... از زبونش نمی افتاد
دیدم کار داره به جاهای باریک می رسه گفتم: امیر برو، برو به کارت برس تا تصادف نکردی!
دوشنبه منتظرتم...
طبق خواست ترنم یه مراسم ساده برای عقدمون گرفتیم جای خالی سجاد را قشنگ حس میکردم ولی امیر سنگ تموم گذاشت...
حس رسیدن به کسی که مدتهاست خیالش باهات زندگی می کرد خیلی لذت بخشه!
یکی از خوبی های این حس ناب و پاک بودنشه!
و جنس لطیف و پاکش از جنس حس خیلی ها که هر روز با هوس جای خالی لذت واقعی را برای خلأ شون پر می کنن نبود!
یکی از استادهای روانشناسی مون همیشه می گفت بذارید دلتون بکر بمونه و همیشه برای ازدواج یه دل بکر پیدا کنید!
اون وقته که طعم درست زندگی را می فهمید و من خدا رو شکر میکردم برای بکر بودن دلی که پیدا کردم...
اینقدر بِکر که سرزمین خیالش را هم من اولین نفری بودم فتح کردم!
و می دونستم این اصل برای تداوم زندگیمون خیلی مهمه!
خوب می فهمیدم دختری که قبلاً با کسی بوده که کلا بماند بکر بودن دلش از بین رفته!
ولی دختری هم که ظاهراً با کسی نیست ولی فکرش درگیر شخص دیگه ای هست توی زندگی کم میاره برای اینکه همیشه داره همسرش را با فرد خیالیش مقایسه می کنه!
همین نکات ریز روانشناسی خیلی کمک میکرد تا از انتخابم مطمئن باشم و توکل به خدا کنم و پیش برم...
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋