eitaa logo
مَه گُل
663 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💎 پندهای امام جواد (ع) درباره مرگ یکی از اصحاب امام جواد عليه‌السلام مریض بود. حضرت آمد و بر بالین او نشست، دید او گریه می‌کند و دربارهٔ مرگ بی‌تابی می‌نماید. امام فرمود: ای بنده خدا ترس شما از مرگ به خاطر این است که نمی‌دانی مرگ چیست؟ آیا اگر چرک و کثافت تو را فراگیرد و موجب ناراحتی تو گردد و جراهات و زخمهای پوستی در بدن تو پدیدار گردد و بدانی شستشو در حمام همه این آلودگی‌ها و زخمها را از بدن تو پاک میکنند، آیا نمی‌خواهی به حمام بروی و از زخمها و آلودگی‌ها پاک گردی؟ و یا میل داری به حمام نروی و با همان آلودگی‌ها و زخمها بمانی؟ بیمار عرض کرد: البته که دوست دارم در این صورت به حمام بروم و بدنم را بشویم. امام فرمود: مرگ برای مؤمن همان حمام است و آن آخرین مرحله پاکسازی از گناه و آلودگی و شستشوی ناپاکیها در این دنیا است. بنابراین وقتی به سوی مرگ رفتی و مرگ تو را درک کرد، در حقیقت از همه اندوه و گرفتاری نجات یافته و به وادی سرور و خوشحالی وارد شده‌ای. مریض از فرمایشات امام جواد عليه‌ السلام قلبش آرام گرفت و خاطرش آسوده شد و شاد و خرم گردید و آرامش روحی پیدا نمود و حالت نگرانی و دلهره‌اش از بین رفت. 📔 بحارالأنوار، ج۶، ص١۵۶ 🔰 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱 نيكى به مورچه يكى از دوستان مرحوم "حاج شیخ جعفر مجتهدی" تعریف کرده‌اند: حاج آقا مجتهدى يك اربعين در كوه خضر رياضت كشيدند. كوه خضر بالاى مسجد جمكران است كه بيشتر اوليا خدا در اين كوه رياضت ميكشند، آقاى مجتهدى هم چند تا رياضت‌ هايش را در آنجا كشيدند و يك مدتى در قم بودند، ايشان وقتى اربعينش تمام شد بنا شد به منزل ما بيايد. ما رفتيم ايشان را آورديم. وقتى منزل آمدند، جوراب هايشان را در آوردند كه وضو بگيرند. بعد از وضو دستمال شان را از جيب بيرون آورند كه دست و صورتشان را خشك كنند، يك وقت متوجه يك مورچه شدند كه توى جيبشان و توى دستمالشان بود. ايشان وقتى اين مورچه را ديد، فرمود: اين حيوان را من از آنجا آورده‌ام الآن بايد پياده اين حيوان را ببرم تا تنبيه شوم كه ديگر هواسم را جمع كنم و اين حيوان را از زندگيش نيندازم. و پياده تا كوه خضر رفتند و برگشتند و سوار وسيله هم نشدند و گفتند: بايد تنبيه شوم تا هواسم را جمع كنم و حيوانى را سرگردان نكنم. 📔 داستان‌هایی از مردان خدا، ص١۵ 🔰 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا