eitaa logo
مـ ح ـیا
110 دنبال‌کننده
39 عکس
9 ویدیو
0 فایل
همزمان با #روز_جهانی_حجاب پویش محیا ، وابسته به کانال دختران چادری @clad_girls 😍😍 خاطرات و دلنوشته های مربوط به حجاب 💖 ارسال خاطرات ↙ @Farhangy_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به همه محیایی های باصفا😍❤️ چه حال چه خبر ؟! اون مهمونامون که از کانال دختران چادری اومدن میدونن که همایش برگزار شد😍👌 و خب ... درگیر اونجا بودیم😢 دوباره هستیم درخدمتتون با 😍🤩
💟 💡 سلام من ثنا هستم و ۱۳ سالمه من توی یه خانواده ی مذهبی بزرگ شدم پدرم نمازاش قضا نمی شد🧔🏻 وخیلی دوست داشت من هم چادری و یه دختر مذهبی باشم،مادرم هم همینطور🧔🏻🧕🏻 اون هم معلم قرآن بود و کلام خدا را درس میداد 🧕🏻 وقتی من رفتم مدرسه چادر سر نمی کردم 🤦🏻‍♀ ولی توی کلاس سوم من برای اولین بار توی مدرسه چادر سر کردم 😍 یه دوستی هم داشتم به نام عارفه ، که خانوادش مذهبی بودن ...🤩 اون که دید من چادر سر می کنم ، اون هم مشتاق شد که چادر بپوشه😎 به خاطر همین ازمادرش خواست که براش یه چادر بدوزه 😍🤩 من عاشق عارفه بودم❤️ از اخلاقش خوشم میومد😃 این سال مثل برق گذشت ما مدرسه هامون عوض شد و از هم جدا شدیم😭 من هم دیگه رغبتی واسه چادر سر کردن نداشتم 😢🤦🏻‍♀ حتی شال سر می کردم و مو هامو میذاشتم بیرون 😱 دوست های ناباب مدرسه رو من تاثیر گذاشته بودن😱🤦🏻‍♀ تا کلاس هفتم 7⃣ وقتی که دختر همکار بابام یه طرحی به نام "نسیم معرفت" به من معرفی کرد ، این کلاس خیلی رو من تاثیر گذاشت 🤔 باعث شد دیگه از چادرم جدا نشم😌 ایندفعه دوستان خوبم به نام های: مهدیه، معصومه، فاطمه، زهرا، بهاره، مهدیه، فاطمه، هستی و ستایش ممنون ازتون شما باعث شدید من دوباره چادری بشم 😘❤️ _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
💠 ؟ 💡 ؟ ســلام ✨¡ ماجرای چادری شدن من برمیگرده به سال 94 که دوم راهنمایی بودم چادری نبودم ولی حجابمو کامل رعایت میکردم و پوششم مشکل خاصی نداشت اون موقع تو سن بلوغ بودم و از نظر قد و هیکل در حال رشد بودم☺️ چون خانوادم مذهبی هستن مسئله ی چادر براشون بسیار مهم بود👌 داداشمم اون موقع بر اساس غیرت و تعصب برادرانه ش به من توصیه میکرد چادر بپوشم🙄 منم از یه طرف هیچ درکی از چادر و حجاب برتر نداشتم و از طرف دیگه نمیتونستم رو حرف داداش جان حرف بزنم🤭 برادرم دانشجو بودن تصمیم گرفتم هروقت که میاد خونه من چادر بپوشم و وقتیم که نیستن نپوشم 🙄😶 حتی یه مدت تصمیم گرفتم که چادرمو بذارم تو کوله ام و وقتی از مدرسه رسیدم به خونه چادرمو دم در سرم کنم برم تو که داداشیم بهم گیر نده 🤕 حالا یه مدت همینجوری دزد و پلیس وار پیش رفتم تا اینکـــه ، یه روز وقتی میرفتم مدرسه یه پسر مزاحمم شد و میخواست بزور بهم شماره بده (حالا حجابمو واقعا رعایت میکردم و خیلی سرسنگین راه میرفتم🙂) خلاصه اینکه تا دم مدرسه دنبالم افتاد و منم با سرعت خودمو رسوندم به حیاط مدرسه ! قشنگ یادمه ... وقتی وارد مدرسه شدم یه حس مبهم سراسر وجودمو پر کرد😮 عمیقا ناراحت بودم از این بابت مثل یه آسمون ابری بودم که دلگیر بود پر از بغض بود ولی انگار اشکی برای باریدن نداشت☁️🌩 اون روز که رفتم خونه 🏠 فقط به دنبال یه راه حل بودم که از فردا این مزاحمت ها تکرار نشن 🤦🏻‍♀ تصمیم گرفتم ظاهرمو بدم حالا چطوری ؟! به این صورت که از فردا چادر بپوشم و کوله پشتیمو عوض کنم که اون شخص منو نشناسه و مجددا برام مزاحمت ایجاد نکنه 🍂 تاکتیکم جواب داد و از فردا نه تنها اون شخص بلکه هیچکــــــس دیگری برام مزاحمت ایجاد نکرد 🙃✌️ روزهــا میگذشتن و منم به مرور شیفتــه ی حجابم شدم ، عاشق چادر مشکیم شدم و در پناهش احساس آرامش و امنیت میکردم 😇 الانم به لطف و خدا و دعاهای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ام ! و خـــدا رو بسیـــار سپاسگـــزارم برای این نعمت این موهبت ‌🌱☘ـ :) إن شاءالله که بتونم تا آخرین نفسی که دارم حجابمو حفظ کنم 🙃 (سرباز حاج احمد متوسلیان) _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
💟 احساس می‌کنم نمی‌شناسمت ... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
مـ ح ـیا
💠 ؟ سلام خسته نباشید من تو یک خانواده مذهبی متولد شدم و در سن 8 سالگی هم مامانم تشویقم میکرد که حجاب داشته باشم و من هم شال می کردم سرم اما خب یا شال حریر بود یا موهام مشخص بود😶 تا اینکه به سن تکلیف رسیدم حجاب رو خیلی دوست داشتم😃 اما وقتی می دیدم همسن و سال های من روسریم نمی پوشند ، خجالت می کشیدم 🙁 نماز هام رو خیلی با عجله و سریع می خوندم 😔 تا اینکه 10 سالم شد و با تشویق های خاله جون😍 و اون چادر خوشگل نگین دار ، تصمیم گرفتم چادر بپوشم🤩 خاله جان کلی از فواید نماز اول وقت گفتن 💚 این شد که پوشش من شد چادر و نمازم اول وقت شد👌 همه چیز خیلی خوب بود تا رسیدم به 14سالگی به دلیل پوشش دوستان و  یه سری اطرافیان دوست نداشتم چادر بپوشم 😒 با خودم میگفتم که میشه با حجاب بود ، نیازی به چادر نیست🙄 اما از اینکه مامانم ازم ناراحت بشه یا بخواد دعوا کنه ، من چادرم رو هیچ وقت کنار نذاشتم 🤕 یه شب رفتم مهمونی خونه فامیلای مامانم نبود . با خودم گفتم الان که مامانم نیست ، چادر نمی پوشم 🤫😎 حجابمو داشتما اما یه چیزی بهم نهیب زدو گفت مگه تو بخاطر مامانت چادر میپوشی ؟🤔 همون لحظه یه نامحرم اومد و من یه لحظه حس کردم چیزی تنم نیست😱 و سریع رفتم چادرمو پوشیدم👌 و واقعا حس امنیت رو توی چادر کردم😌 همون چادری که از نظر خیلیا یه تیکه پارچه هست اما از نظر من احساس امنیت و آرامش توی همین پارچه ارزشمنده😇 کاش همگی قدر امانت حضرت زهرا رو بدونیم💚 _____________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از اعضامون .... یه خاطره خیلی جالب فرستادن ... خیلی جالبه ! میدونم دغدغه خیلیاتون و برای بعضیها شاید مشکل باشه 😢❗️ ولی برای خوندنش وقت بذارید و مطالعه کنید فردا منتظرش باشید ...😍
💟 با سلام وقتتون بخیر باشه🌻 خواستم امروز یه خاطره خیلی شیرین خودمو با چادر بگم. من تا یه سال پیش مانتویی بودم ولی با حجاب؛ هر موقع مغازه و سوپر مارکت میرفتم،فروشنده ها موقعی که میخواستن بقیه پولمو بدن میگفتن دخترم بفرما . 👧🏻 یه روز با چادر رفتم سوپر مارکت و موقعی که فروشنده میخواست بقیه پولمو بده گفت خانم بفرما🧕🏻 اون لحظه احساس خانم بودن و بهم دست داد بجای اینکه دختر یه غریبه باشم🙂 از اون موقع تا حالا چادری شدم 😎 و نسبت به وقتی که مانتویی بودم ،ه خیلی بیشتر مورد احترام بقیه قرار میگیرم 👌 هر موقع وارد یه مکان شلوغ میشم آقایون همه کنار میان تا من رد بشم😌 در حالیکه موقعی که مانتویی بودم کسی براش مهم نبود که یه خانم میخواد رد بشه بین این همه آقا 😏 کلا از موقعی که چادری شدم واقعا احساس با ارزش بودن میکنم. نه تنها پیش بقیه بلکه پیش خدا هم همینو حسو دارم 😇 اینم از خاطره ی قشنگ من🙂💛 یاعلی✋🏼 _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
مـ ح ـیا
یکی از اعضامون .... یه خاطره خیلی جالب فرستادن ... خیلی جالبه ! میدونم دغدغه خیلیاتون و برای بعضیها
سلام ✋ الوعده وفا .... 😃 با حوصله بخونید ‼️ این خاطره خیلی قابل تامله .... ❗️❗️
مـ ح ـیا
سلام ✋ الوعده وفا .... 😃 با حوصله بخونید ‼️ این خاطره خیلی قابل تامله .... ❗️❗️
💠 ؟ ⬅️ قسمت اول ➡️ 💫بسم الله الرحمن الرحیم 💫 یادمه کلاس سوم بودم ۹ سالم بود تازه به سن تکلیف رسیده بودم و حسابیییی مقید به حجاب و محرم و نامحرم بچه اول خانواده بودم و خانوادم خیلیی مذهبی نبودن ! مادرم چادری بود و نمازخون اما خب خیلی مقید نبودیم🌱 خب حالا بگذریم از فرعیات داستان منو از ۹ سالگیم شروع میشه و کلاس چهارم چون من نیمه اولی بودم و نسبت به همه هم سن و سال هام زودتر رفتم مدرسه یعنی به عبارتی کلاس سوم که بودم ۸ سالم بود القصه من از همون کلاس سوم و ۸ سالگی عاشققق چادر بودم 😍 یه عشق وصف نشدنی 🥰 اما... اون زمان واسم یه عشق محال بود دست نیافتنی...🌱 اون موقع همش به خانواده اصرار میکردم که برام چادر بگیرن ولی چون جثه کوچیکی داشتم میگفتن نه تو نمیتونی چادر رو جمع کنی هنوز واست زوده 🙁 خیلی اصرار کردم ولی اون سال به چادر نرسیدم توی این یک سال حجابم رو با روسری نگه می‌داشتم🤕 لباس های آنچنان بلندی هم نمیپوشیدم ... مخصوصا وقتی میرفتیم خونه آشنا ها توی شهرهای دیگه خیلی برام سخت بود خب🤦🏻‍♀ یادمه یکی از همین وقت هایی که خونه یکی از آشنا ها رفته بودیم .... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
مـ ح ـیا
💠 #چیشد_چادری_شدم ؟ ⬅️ قسمت اول ➡️ 💫بسم الله الرحمن الرحیم 💫 یادمه کلاس سوم بودم ۹ سالم بود تاز
💠 ؟ 🔷 ... همون موقعی که تازه محجبه شده بودم😍 شب خوابیدیم خونشون 🥱 اونا هنوز منو بچه حساب میکردن☹ واسه همین جایی خوابیدیم که همه در رفت و آمد بودن شب که خب هیچکس نبود اونجا👌 ولی وقتی صبح میشد چون اون قسمت رو به روی آشپزخونه بود همه جمع شده بودن همین قسمت خونه صبح که پاشدم دیدیم شالی که دیشب باهاش خوابیدم سرم نیست😣😞 فهمیدم دیشب وقتی خوابیدم از سرم در آوردنش به نظر خودشون بهم کمک کرده بودن بهم محبت کرده بودن😏 ولی نظر من این نبود 😭 این بدترین کاری بود که میتونستن در حق من انجام بدن😭 بعد از اون خیلی گریه کردم خیلی😢😔 همش میگفتن خب تو که هنوز بچه ای یا بزرگ نشدی و... ولی من میدونستم من بزرگ شدم من واقعا بزرگ شدم ❗️ ولی آخه چرا اونا اینو نمیدونستن؟😭 یه چند بار دیگه هم همچین قضیه ایی تکرار شد مثلا من خواب بودم و مهمون اومده بود خونمون و منم بیدار نکرده بودن 😕 و باز هم گریه و گریه و گریه .... رسید به زمانی‌ که شدم ۹ ساله و رفتم کلاس چهارم آخرای کلاس چهارم بود بالاخره برام چادر گرفتن😍😍😍😭 خیلی خوشحال بودم🤩 ولییی فقط اجازه اینو داشتم که وقتی میرم مدرسه سرم کنمش🙁 ولی این خودشم خیلیییی پیشرفت بزرگی بود 😍 بالاخره به آرزوم رسیده بودم و هر روز با چادر میرفتم مدرسه ....🏢 ... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3