eitaa logo
مـ ح ـیا
113 دنبال‌کننده
39 عکس
9 ویدیو
0 فایل
همزمان با #روز_جهانی_حجاب پویش محیا ، وابسته به کانال دختران چادری @clad_girls 😍😍 خاطرات و دلنوشته های مربوط به حجاب 💖 ارسال خاطرات ↙ @Farhangy_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ؟ ⬅️ قسمت اول ➡️ 💫بسم الله الرحمن الرحیم 💫 یادمه کلاس سوم بودم ۹ سالم بود تازه به سن تکلیف رسیده بودم و حسابیییی مقید به حجاب و محرم و نامحرم بچه اول خانواده بودم و خانوادم خیلیی مذهبی نبودن ! مادرم چادری بود و نمازخون اما خب خیلی مقید نبودیم🌱 خب حالا بگذریم از فرعیات داستان منو از ۹ سالگیم شروع میشه و کلاس چهارم چون من نیمه اولی بودم و نسبت به همه هم سن و سال هام زودتر رفتم مدرسه یعنی به عبارتی کلاس سوم که بودم ۸ سالم بود القصه من از همون کلاس سوم و ۸ سالگی عاشققق چادر بودم 😍 یه عشق وصف نشدنی 🥰 اما... اون زمان واسم یه عشق محال بود دست نیافتنی...🌱 اون موقع همش به خانواده اصرار میکردم که برام چادر بگیرن ولی چون جثه کوچیکی داشتم میگفتن نه تو نمیتونی چادر رو جمع کنی هنوز واست زوده 🙁 خیلی اصرار کردم ولی اون سال به چادر نرسیدم توی این یک سال حجابم رو با روسری نگه می‌داشتم🤕 لباس های آنچنان بلندی هم نمیپوشیدم ... مخصوصا وقتی میرفتیم خونه آشنا ها توی شهرهای دیگه خیلی برام سخت بود خب🤦🏻‍♀ یادمه یکی از همین وقت هایی که خونه یکی از آشنا ها رفته بودیم .... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
💠 ؟ 🔷 ... همون موقعی که تازه محجبه شده بودم😍 شب خوابیدیم خونشون 🥱 اونا هنوز منو بچه حساب میکردن☹ واسه همین جایی خوابیدیم که همه در رفت و آمد بودن شب که خب هیچکس نبود اونجا👌 ولی وقتی صبح میشد چون اون قسمت رو به روی آشپزخونه بود همه جمع شده بودن همین قسمت خونه صبح که پاشدم دیدیم شالی که دیشب باهاش خوابیدم سرم نیست😣😞 فهمیدم دیشب وقتی خوابیدم از سرم در آوردنش به نظر خودشون بهم کمک کرده بودن بهم محبت کرده بودن😏 ولی نظر من این نبود 😭 این بدترین کاری بود که میتونستن در حق من انجام بدن😭 بعد از اون خیلی گریه کردم خیلی😢😔 همش میگفتن خب تو که هنوز بچه ای یا بزرگ نشدی و... ولی من میدونستم من بزرگ شدم من واقعا بزرگ شدم ❗️ ولی آخه چرا اونا اینو نمیدونستن؟😭 یه چند بار دیگه هم همچین قضیه ایی تکرار شد مثلا من خواب بودم و مهمون اومده بود خونمون و منم بیدار نکرده بودن 😕 و باز هم گریه و گریه و گریه .... رسید به زمانی‌ که شدم ۹ ساله و رفتم کلاس چهارم آخرای کلاس چهارم بود بالاخره برام چادر گرفتن😍😍😍😭 خیلی خوشحال بودم🤩 ولییی فقط اجازه اینو داشتم که وقتی میرم مدرسه سرم کنمش🙁 ولی این خودشم خیلیییی پیشرفت بزرگی بود 😍 بالاخره به آرزوم رسیده بودم و هر روز با چادر میرفتم مدرسه ....🏢 ... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
💠 ؟ 🔷 .... حسی که دفعه اول موقع بیرون رفتن با چادر داشتم وصف نشدنی بود 😍😭 نگاه های بچه ها که به چادرم نگاه میکردن بعضی ها تشویقم میکردن و بعضی ها میگفتن بچه رو چه به چادر ولی من عاشق چادرم بودم حرف هیچ کسی نمیتونست من رو از چادرم دور کنه یه مدتی گذشت دیدم نه اینطوری نمیشه من چرا فقط میتونم با چادرم برم مدرسه؟ خب تو مدرسه که نامحرمی نیست منم صبح به صبح از در خونه سوار ماشین میشم و در مدرسه پیاده در این مدت تنها نامحرمی‌ که میبینم راننده سرویس مدرسه بود _آخه چرا نمیشه؟ من بزرگ شدم دیگه ۹ سالمه چرا نمیزارید وقتی میرم بیرون چادر بپوشم؟😭 خیلی وقت ها بود که گریه میکردم فقط برای اینکه اجازه داشته باشم با چادر برم بیرون ولی به‌جز معدود زمان ها خیلی کم پیش میومد اجازه بدن سنم کم بود ولی بازم با همین سن کمم عاشق چادرم بودم دیگه دوری ازش واسم سخت بود تصمیم آخرم رو گرفتم ✌😍 موقع بیرون رفتن از خونه یادمه داشتیم میرفتیم خونه یکی از فامیل های نزدیکمون _گفتم مامان: میشه با چادرم بیام منم؟ +مامانم گفت: نه _خیلی ناراحت شدم😞 ولی دیگه ریحانه است و راه های عجیب غریب خودش واسه حفظ چادرش🙈😅 _یا من رو با چادرم میبرید یا اصلا باهاتون نمیام این حرف از من عجیب بود من خیلی از تنهایی میترسیدم اون موقع هم میترسیدم هااا ولی می ارزید به اینکه بتونم با چادر برم خانوادم باورشون نمیشد من تنها تو خونه بمونم ولی من تصمیمم رو گرفته بودم ولی نه نشد اینم کار ساز نبود آخرشم با گریه و ناراحتی زیاد منو بدون چادر با خودشون بردن😭 چند وقت بعد نزدیک عید تو شهرمون یه نمایشگاه لوازم خانگی و... باز شده بود دوباره من 😅😂 _مامانننننن میتونم با چادرم بیام ؟ نگا داره بارون هم میاد هاااا چادر ازم محافظت میکنه خیس نشم مامانم گفت باشه بیا🥰 و اگر اشتباه نکنم همین اجازه دادن شد روزی که من تصمیم گرفتم هیچوقت چادرم رو رها نکنم😍 شده بودم مثل تشنه ایی که به آب رسیده دیگه نمیتونستم از چادرم جدا بشم 😭😍 و بالاخره من تونستم واقعا ریحانه خدا باشم واقعا ریحانه بودن رو با چادرم تجربه کردم و هیچوقت چادرم رو توی این ۵ سال از خودم جدا نکردم🖤 چون من عاشق چادرم بودم و هستم😇😍 با تمام این ها من راضیم همیشه با خودم میگم شاید همه این سختی ها لازم بود تا من قدر این نعمت رو بدونم و در برابرش کوتاهی نکنم ... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
💡 ؟ سلام منم میخواستم مثل بقیه در مورد خودم بگم.😊 حجابمو از همون بچگی رعایت میکردم و با مادر بزرگم نماز اول وقت می‌خوندم ..... رسید تا اون وقتی که مدرسه ها باز شد و کلاس اول رفتم☺️ توی اون مدرسه بچه ها و خانواده هاشون اصلا حجاب ندارن و افراد کمی مثل من هستن که چادرین😔 مامانم فقط بخاطر اینکه اون مدرسه به محل کارش نزدیک بود ثبت نامم کرد ........ سالها گذشت تا رفتم کلاس سوم. موقع یاد دادن نماز و احکام و ..... هیچ کس به جز من اونا رو بلد نبود😕 رفت و رفت تا رسید به کلاس چهارم اون موقع هنوز بچه بودم و زیاد چیزی نمیفهمیدم اما وقتی می‌دیدم که بچه ها نماز رو مسخره میکنن یا مامانشون نماز نمیخونن تعجب میکردم😳 کلاس پنجم هم کرونا اومد و آنلاین شدیم و من از زیر درس در رفتم و دوستام رو هم ندیدم و بهشون پیام هم ندادم. تا اینجا خیلی پاک بودم اما...... سر کلاس نمی‌رفتم و بجاش رفته بودم سراغ اینیستا 😞 یادم نیست چطوری ولی من خیلی نا پاک شدم😞 و همین طور معتاد اینیستا 😕 خودم میدونستم خوب نیست اما نا خود آگاه سراغش میرفتم تابستون سال پنجم تصمیم گرفتم اینیستا رو بزارم کنار و موفق شدم😉 ... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3