eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.8هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.5هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤚🌿 یک عمر گفته‌اند رضای خدا بجو پس خوش بحال ما که رضای خدا تویی 💖✨
🌷🕊اولین تصویر از تمثال مبارک رزمنده مدافع حرم "شهید مصطفی مهدوی نژاد" در معراج شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹کلام شهید: ما از مردن نمےهراسیم میترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند باید بمانیم تا آینده شہید نشود و از سوے دیگر باید شہید شویم تا آینده بماند عجب دردے 🌹 📙برگرفته از کتاب پنجاه سال عبادت اثر گروه شهید هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿✨فراتر از شمارش هان مردمان!برتری های علی بن ابی طالب نزد خداوند عزوجل -که در قرآن نازل فرموده-بیش از آن است که من یک باره بر شمارم؛پس هر کس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت ،او را باور کنید. 🌱بخشی از فراز ۱۱خطبه 🌱 🌸✨12روز تا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
🌴 :دبير ورزش🌴 🌸راوی: شهيد رضا هوريار ارديبهشت سال 1359 بود. دبير ورزش دبيرستان شهدا بودم. در كنار مدرسه ما دبيرستان ابوريحان بود. ابراهيم هم آن‌جا معلم ورزش بود. رفته بودم به ديدنش. كلی با هم صحبت كرديم. شيفته مرام و اخلاق ابراهيم شدم. آخر وقت بود. گفت: تك به تك واليبال بزنيم!؟ ‌خنده‌ام گرفت. من با تيم ملي واليبال به مسابقات جهاني رفته بودم. خودم را صاحب سبك ميدانستم. حالا اين آقا ميخواد...! گفتم باشــه. توي دلم گفتم: ضعيف بازي ميكنم تا ضايع نشه! سرويس اول را زد. آن‌قدر محكم بود كه نتوانستم بگيرم! دومي، سومي و... رنگ چهره‌ام پريده بود. جلوي دانش‌آموزان كم آوردم! ضرب دست عجيبي داشت. گرفتن سرويس‌ها واقعاً مشكل بود. دورتا دور زمين را بچه‌‌ها گرفته بودند. نگاهي به من كرد. اين بار آهســته زد. امتيــاز اول را گرفتم. امتياز بعدي و بعدي و... . ميخواست ضايع نشم. عمداً توپ‌ها را خراب ميكرد! رســيدم به ابراهيم. بازي دو به دو شد و آبروی من حفظ شد! توپ را انداختم كه سرويس بزند. توپ را در دســتش گرفت. آمد بزند که صدائي آمد. الله اكبر... ندای اذان ظهر بود. تــوپ را روي زمين گذاشــت. رو به قبله ايســتاد و بلندبلند اذان گفت. در فضاي دبيرستان صدايش پيچيد. بچه‌ها رفتند. عده‌اي براي وضو، عده‌اي هم براي خانه. او مشــغول نماز شــد. همان‌جا داخل حياط. بچه‌ها پشت ســرش ايستادند. جماعتي شد داخل حياط. همه به او اقتدا كرديم. نماز كه تمام شــد برگشت به سمت من. دست داد و گفت: آقا رضا رقابت وقتي زيباست كه با رفاقت باشد¹. ‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾ 1- سردار ورزشكار، رضا هوريار قبل از انقلاب به همراه تيم واليبال ناشنوايان به مسابقات جهاني رفت و قهرمان شد (هرچند ناشنوا نبود!) رضا در كربلای پنج به ياران شهيدش پيوست. 📚کتاب سلام بر ابراهیم۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عُمری زِ غم کربلا خون جگر خورد ... قربان دل و چشم ترِ حضرت باقر 💔 🏴 (ع) تسلیت باد . 🖤(ع)