eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
9.4هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
7هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی با صلوات آزاد»
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهیدی که به مهمانی معلی نرسید 🦋 شهید که قرار بود در این فصل از حسینیه معلی حضور داشته باشد؛ اما در حادثه اخیر به فیض نائل آمد @mahman11
🦋 ‏از فرزند شهید مدافع‌حرم اكبر زوارجنتى خواستن شعر بخونه.. گفت مي‌شه دعاى فرج بخونم؟ آخه من روزی هزار بار دعای فرج می‌خونم! می‌خونم‌ تا ظهور كنه.. مي‌گن اگه آقا بياد، شهدا هم باهاش ميان.. شاید يه بار دیگه بابامو ببینم... 🙂💔 بحق زینب کبری سلام‌الله‌علیها🤲🦋 @mahman11
'🍃 +اگر پـــاســـدار نبود، هیچ چیزی نبود و هیچ چیزی نمی‌مـــاند… • • ▫️ ▫️ @mahman11
روز پاسدار به تمامی پاسداران انقلاب اسلامی مبارک باد🇮🇷 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @mahman11
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥بهترین اعمال در ماه شعبان 1⃣استغفار : از روايات استفاده مى شود كه بهترين دعاها و ذكرها در اين ماه استغفار است و هر كه هر روز از اين ماه هفتاد مرتبه استغفار كند مثل آن است كه در ماه هاى ديگر هفتاد هزار استغفار كند. 2⃣صدقه و روزه : از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه فرمودند : چرا از روزه شعبان غافليد ؟ راوى عرض كرد : يا ابن رسول الله چه ثواب دارد كسى كه يك روز از شعبان را روزه بدارد ؟ فرمود : به خدا قسم بهشت ثواب او است . عرض كرد : يا ابن رسول الله بهترين اعمال در اين ماه چيست ؟ فرمود : تصدّق و استغفار ... 3⃣ذکر : در تمام اين ماه هزار بار بگويد : 💐لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ، كه ثواب بسيار دارد از جمله آنكه عبادت هزار ساله در نامه عملش بنويسند. 4⃣صلوات : در اين ماه صلوات بسيار فرستد. 💐{ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم } 5⃣صلوات امام زين العابدين عليه السّلام : در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نيمه ي آن بخواند 💐اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ ... 6⃣مناجات شعبانيه : گفتند اين مناجات حضرت اميرالمؤمنين و امامان از فرزندان او عليهم السّلام است كه در ماه شعبان میخواندند : 💐 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ . @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌سلاح‌ بُرندهٔ ایران در زیر دریا ♦️تصاویری از اژدرهای زیرسطحیِ سپاه @mahman11
🌹از پاسداری خود، خوب پاسداری کنید.. امام خمینی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 (ع) 💐من که دلداده‌ی آل پیغمبرم 💐من غلام‌زاده‌ی زاده‌ی حیدرم 🎙 @ranggarang
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 (ع) 💐حسین قارداش لای لای ابلفضل 💐وفالی یولداش لای لای ابلفضل 🎙زنده‌یاد حاج 👏 @ranggarang
✨❣️ ساقی لب تشنه ی کرب و بلا مظهر عشق است و کرامت و وفا کاش شوم لایق دیدار او روز حسابم بدهد آبرو بسته به مهرش دل خود "ارغوان" ماه منیر است به هر دو جهان ✨❣️ (ع)✨❣️ ✨❣️ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 آمبولانسی داشتیم که دائم رسیدگی میشد. سابقه خـرابی نداشت. در راه برگشت از منطقـه، در یک سرپایینی خـاموش شد. هرچه استارت زدم روشن نشد.از تعمیرگاه ارتش هم آمدند اما فـایده ای نداشت. لذا تصمیم برآن شـد تا شـب نشده یک تانکـر بیـاید و بکسـل کند. اما وقتی به آمبولانس وصـل شد، گـاز که میداد خاموش میشد! گفتم: «فایده نداره، بعداً می آییم آنرا میبریم.» 🌹 صبح زود رفتم سراغش. تک و تنها توی حال خودم بودم که رسیدم به مکانی صخره مانند که دقیقـاً روبـروی مـاشین بود. دیدم تعـدادی پـلاک و استخوان افتاده بود. پیکر مطهـر هفت شهید بودند. بچـه ها را خبـر کـردم و پیکـرها را داخـل ماشین دیگـری گذاشتیم. بطـرف آمبولانـس کـه رفتم، بچه هـا فکر کردند من فـراموش کرده ام ماشین خـراب است؛ خندیدند! اما ماشین با همـان استـارت اول روشـن شـد! 🎙راوی: محمد احمدیان 📚 برگـرفته از کتاب تفحـص (با اندکی تغییر) "صـلواتی هدیه کنیم به ارواح مطــهر شهــدا" @mahman11
🌹 علی اکبر دهقان (یک روز قبل از ۲۲ ۱۳۶۴ ) . صبح بود. این چند کلمه را می خواهم بنویسم. خانواده عزیز و بهتر از جانم نور چشم و رنج کشیده ام شما برایم خیلی زحمت کشیده اید من مدیون زحمت های شما هستم. امیدوارم که آن دنیا شما را شفاعت کنم. خانواده عزیز امشب می خواهم به سوی خدا بروم اگر خدا مرا قبول کند.همسرم در خط امام باشید و پشتیبان ولایت فقیه باشید. سفارشهایم این بود. امیدوارم مرا ببخشید اگر شما را ناراحت کردم امیدوارم مرا ببخشید. به امید پیروزی خداحافظ. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸به بهانه روز پاسدار: 🌹پاسدار رهبرم... عاشقم گر چه نشسته برف پیری بر سرم درد عشق و انتظارت را به جانم می خرم پیرو راه امامم در سپاه کشورم پاسداری می کنم من جان فدای رهبرم وای اگر دشمن بخواهد آتش افروزی کند پیکرش را مثل شیر حیدر از هم می درم سرباز جانباز توأم من شاهدی آزاده ام سردار بی سر می شوم فرمان بده آماده ام عشق خمینی بر دلم شور حسینی در سرم یک بوسه از روی تو را با قیمت جان می خرم فرزند جانباز توأم اینک به میدان می روم رؤیای صادق دیده ام سوی شهیدان می روم با جاودان کربلا با جان نثاران حرم از جان سلامت می دهم با جان پیامت می برم مانند طوفان بی امان همچون شهاب از کهکشان بر قلب دشمن میزنم از آب و خاک و آسمان 🎙حاج صادق آهنگران @mahman11
"رمان 💞 حال احسان دگرگون شد. نامه را گرفت و خواست بنشیند که صدای زینب سادات حواسش را پرت کرد. زینب سادات: از نظر شما اینها حلقه های ما باشه، اشکال نداره؟ احسان لبخند زد: افتخاره برام. فقط پول حلقه شما رو کنار گذاشتم، هر کاری دوست دارید انجام بدید. زینب سادات: پول حلقه هایی که باید میخریدیم میدونم چکار کنم. رها لبخندش را شناخت. سیدمحمد هم شناخت. دختر سیدمهدی، خیلی شبیه ارمیا فکر میکرد.آن پول، حلقه ای برای ازدواج دو یتیم، از بچه هایی شد که ارمیا پدرشان بود و پدری میکرد برایشان... دو روز بعد در بیمارستان برای زینب سادات، روزهای بدی بود. اصلا تصورش را نمیکرد. رفتارهایی میدید که در ذهنش هم نمی گنجید. انسانهای دو رو، کینه ای و حسود! یک سوال در ذهنش بود! تقصیر او چه بود که دکتر احسان زند، او را برای زندگی و آینده اش میخواست؟ تقصیر او چه بود که نجابت زینبی اش از مد ها و ایده آل های هالیوودی پیشی گرفت و دل مردی که اهل ازدواج و خانواده بود را اسیر کرده بود؟ تقصیر زینب سادات چه بود که مردهای کمی اهل ازدواج بودند و زیادشان دنبال خوشی؟ تقصیر زینب سادات چه بود که خدا گفته است مردان طیب و زنان طیب؟ تقصیر نجابت مهتابی زینب سادات چه بود که هر که او را میخواست، برای همیشه اش میخواست؟ تقصیر زینب سادات چه بود که دور خودش خط قرمزی به نام حجاب و حیا کشیده بود و دست هوس را کوتاه کرده بود؟ احسان شیفته متانت ذاتی او بود. دختری که چادر بازیچه و اجبار و هیچ چیز دیگر جز ایمانش نبود. وقار وآرامشش، شیطنت های درون خانه اش، زیبایی مرواریدی اش دل احسان را لرزانده بود. احسانی که بین ساعات کاری اش برای همان سلام با خجالت و شرم دخترانه زینب سادات، از این بخش به آن بخش میرفت... دل است دیگر... تنگ میشود! میدانی چرا؟ چون با فکر کردن به محبوب، قند در دل آب میشود و این قند های آب شده به دل مینشیند و دل را تنگ میکند. آنقدر قند و آب و دل آبرفته بهانه میگیرند تا دل به رخسار محبوب رساند و کمی جا باز کند. اما امان از محبوبی که با دیدنش هم قند در دلت آب شود... احسان در یکی از همان دیدارهای کوتاه بود که گفت:بعد ساعت کاری، وقت دارید درباره موضوعی صحبت کنیم؟ زینب سادات هنوز نگاه از چهره احسان میدزدید: خیلی مهمه؟ احسان سر به زیر لبخند زد: مهم که هست اما نه اندازه خستگی شما! زینب سادات: نه، خسته نیستم. گفتم اگه خونه بیاید صحبت کنیم بهتره. دوست ندارم دور از چشم خانواده باشه. و احسان در دل گفت: کی عقد کنیم یک دل سیر نگاهت کنم بانو! بعد آرام، طوری که زینب سادات بشنود گفت: چشم، چون درباره عقد میخواستم صحبت کنیم، بهتره که همه باشن. فقط شما یک پیش زمینه داشته باشید که شیدا ده روز دیگه از ایران میره. حرف نگفته احسان را زینبش فهمید! دل نگران عقدی بود که مادرش نباشد. هر چند که شیدا، همیشه شیدا بود اما مادر است دیگر! دلت محبت مادر نخواهد، دل نیست؛ سنگ است! احسان رفت و زینب سادات به کارش مشغول شد. از اتاق کناری صدای همکارانش را شنید که گفتند: چند ماه هست احسان همه شیفت هاشو با این دختره بر میداره! اینقدر قیافه علیه السلامی داره که هیچ کس بهش شک نکرد. و صدای دیگری گفت: اما من شک کردم! بعدش احسان گفت دختر خاله اش هست، گفتم شاید نقشه مادر هاشون باشه! اصلا به نظر من، مادر احسان، مجبورش کرده با این دختره ازدواج کنه! احسان با اون تیپ و هیکل، اصلا به این دختره میاد؟ مادری دارد که خواهرش را اجبار کند و نه مادر احسان او را میخواهد... خدا حواست هست؟ اینجا دل بنده ای را میشکنند که نه مادر دارد، نه پدر!ا "🌷نویسنده:سنیه_منصوری " ادامه‌ دارد.... @mahman11