eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.2هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۲۹.mp3
8.4M
[تلاوت صفحه صد و بیست و نهم قرآن کریم به همراه ترجمه] @mahman11
. امیرالمومنین امام علی(علیه‌السلام) : با نیّت نیکو و خوش اخلاقی ، مرد به هر آنچه آرزو دارد از زندگى خوش و آرامش و امنیّت و روزى زیاد خواهد رسید. | غررالحکم | @mahman11
sticker_mazhabi(52).mp3
8.81M
🥀✨🖤 🎧 صوت با صدای حاج قاسم سلیمانی عزیز... ناگهان باز دلــ💔ــم یاد تو افتاد شکست... 🏴❥لبیــــڪ یـــا حســــین❥🏴 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙|‌خبر دادن شهید از شهادتشان؛ به احتمال خیلی زیاد اگر خدا بخواهد به آرزوم می‌رسم ▪️‌‌صوت شهید پزشک دکتر علی حیدری چند روز قبل از شهادتشان 🌱 اینجا بهترین بنده های خداست 🌿|@merajqom https://eitaa.com/joinchat/2210726673C8135ff4a0b
میگفت: صد رکعت نماز بخون، صدتا کار خوب انجام بده؛ ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه، اخلاق نداشته باشی، به هیچ دردی نمی‌خوره! مؤمن باید شاد باشه، اخلاق خوب داشته باشه... 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷محمدهادی، تک فرزند خانواده و از عاشقان و بچه محل های شهید ابراهیم هادی بود که دو سال گذشته در جریان آموزش برای اعزام به سوریه به شهادت رسید. @mahman11
🌷کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» آرام در گوشش گفتم « این پیکر بابامهدی است.» یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «این بابا مهدی منه؟» از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. ▫️دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» با همان حال گریه گفت «چه کار؟» بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» گفت «من هم نمی‎بوسم.» ▫️یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت:مامان از طرف تو هم بوسیدم. 🔻یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد. همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم. 🌷شهید مدافع حرم 🌹 خدایا مارامدیون فرزندان شهدا نگردان 🕊 @mahman11
💌」دلنوشته شهدایی شهدا را مبر از یاد! جانا هنرِ اهل وفا را مبر از یاد جانبازی مردان خدا را مبر از یاد آیین جوانمردی شیران سلحشور سرهای ز تن مانده جدا را مبر از یاد آنجا که شهیدان همگی شاهد عشقند جوشیدن خون شهدا را مبر از یاد افکند عدو در سر هر راه، دو صد دام حیلتگری خصم دغا را مبر از یاد امروز بُوَد جنگ تو در عرصه فرهنگ ای مرد! در این عرصه خدا را مبر از یاد @mahman11
دو فردی که شهید مدافع حرم؛ شهید حسین محرابی به آن ها قول داد سفارششان را به امام حسین(ع) بکند....🥲❤️‍🩹 @mahman11
AUD-20220221-WA0008.mp3
10.78M
یا فالـق الاصبـاح! ما را در راهی که این‌چنین عاشقانه در پیش گرفته‌ایم، یاری فرما.. @mahman11
آسمان خرسند از در آغوش کشیدن آن‌ها، تاب این همه شعف را ندارد. گویی سال‌هاست به انتظار مانده‌اند که خستگی‌هایشان را به جان‌ بخرند و لبخندی‌ از پس تقلاهایشان‌ بر رخ مهتابی آنان بکارند. باک نیست از چشم بستن مردان خدا؛ که هر‌ چشمی که بسته شود چشمی گشوده خواهد شد... -------------- @mahman11
پیکر شهیدی که برای همیشه در آغوش آبهای اروندرود جای گرفت 🔹سید محمود اعتصامی از زمانی که هنوز سنی نداشت، شبها که خسته و بی رمق به خانه می‌آمد، تا سوره واقعه‌اش نمی‌خواند، نمی‌خوابید. 🔹تمرینات غواصی بسیار سخت بود. در زمستان سرد؛ ۴ ساعت صبح، ۴ ساعت بعدازظهر و ۳ ساعت هم شب، بچه‌ها آموزش غواصی می‌دیدند. یک نقطه برای شان مشخص می شد که باید از آنجا شروع می‌کردند و از کارون عبور می‌کردند و ۳ بار می‌رفتند و برمی‌گشتند. کار باید به دقت انجام می‌شد و در پایان به همان نقطه‌ی معیّن شده برمی‌گشتند، نه ۱ متر بالاتر و نه ۱ متر پایین‌تر. در تمام این سختی‌‌ها شهید سید محمود اعتصامی همچون کوه مقاوم بود و تا آخرین لحظه به تمرینات ادامه داد. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 موشن گرافیک | انتشار برای نخستین بار 🎙 صوتی کوتاه از سخنان شهید مدافع امنیت آرمان علی‌وردی به مناسبت دومین سالگرد شهادت ایشان ⭕️ با موضوع نسل نوجوان و انحرافات این نسل --------- @mahman11
📝』از خاطرات شهید ابراهیم هادی پاییز سال شصت و یک بود. بار دیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم. این بار نقل همهمجالس توسل های ابراهیم بهحضرت زهرا(س) بود. هر جا میرفتیم حرف از ابراهیم بود. خیلی از بچه ها داستان ها و حماسه آفرینی های او را در عملیات ها تعریف میکردند. همه آنها با توسلبه حضرت صدیقه طاهره(س) انجام شده بود. به منطقه سومار رفتیم. به هر سنگری  سر میزدیم از ابراهیم میخواستند که برای آنها مداحی کند و ازحضرت زهرا(س) بخواند. شب بود. ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. آنها چیزهایی گفتند که اوخیلی ناراحت شد. ابراهیم عصبانی شد و گفت:من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحینمی کنم! هر چه می گفتم:حرف بچه ها را به دل نگیر، آقا ابراهیم تو کار خودت را بکن، اما فایده ای نداشت. آخر شب برگشتیم مقر، دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم! ساعت یک نیمه شب بود. خسته و کوفته خوابیدم. قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان میدهد. چشمانم را به سختیباز کردم. چهره نورانی ابراهیم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو، الان موقع اذانه.من هم بلند شدم. با خودم گفتم: این بابا انگار نمی دونه خستگی یعنی چی؟!البته می دانستم که او هر ساعتی بخوابد، قبل از اذان بیدار می شود و مشغول نماز. ابراهیم بچه های دیگر را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا کرد.بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحی حضرت زهرا(س)!! اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه بچه ها را جاری کرد. من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم رادیده بودم از همه بیشتر تعجبکردم، ولی چیزی نگفتم. بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر کارهای عجیب او بودم.ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: میخواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟! گفتم: خوب آره، شما دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن.بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب خواب به چشمم نمی آمد. اما نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرتصدیقه طاهره(س) تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم. هرکس گفت بخوان تو هم بخوان دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی داد.  ابراهیم بعد از آن به مداحی کردن ادامه داد. 🍃🌷🍃 🕊⃟ @mahman11
تو چه کرده ای؟ کِه همه ات رٰا بَرای خودَش خواست وَ نصیبِ مٰا چیزی نگذاشت ! حَتیٰ نامی، نشانی ... 🌷 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشا آنـان ڪه بـا غـیرت ز گیتی نداۍ یا حــسین گفتند و رفتند... در این بـازار این دنـیاۍ فـــانۍ شــهادت را خریدند و رفتند...💔 بــرادر شــهــیــدم 🕊 شبتون شهدایی ❤️‍🩹 @mahman11
🌹دلمونو راهی افلاڪ میکنیم 🌹خودمونوقاطیه این خاڪ میکنیم 🌹توی خط شھدا اگه باشیم 🌹خط به خط گناهامو پاڪ میکنیم شبتون شهدایی✨ @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🌹