◈مےگفت:وقتےبراےورزش
◈یامسابقاتڪشتےمےرفتم،
◈همیشہدورڪعتنمازمےخواندم
◈پرسیدمچرا...؟!
◈گفت:ازخدامےخوام
◈تومسابقہحالڪسےرونگیرم... :)
💗¦⇠#شہید_ابراهیم_هادے
#طنز
یکی از رفقا میگفت:
"قصد #ازدواج داشتم
گفتم برم #مشهد و از #امام_رضا(ع)…
یه زن خوب بخوام...❗
رفتم #حرم و درخواستمو به آقا گفتم...
شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️
هر جای حرم که میخوابیدم...
خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢
"آقا بلند شو..."
متوجه شدم کنار پنجره فولاد…
یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن…
کسی هم کاری به کارشون نداره.
رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و.......
تاااا صبح راحت خوابیدم...❗
صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️
پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم...
چشتون روز بد نبینه…❗
یهو یکی داد زد :
"آی ملت…شفا گرررفت…😱
#پنجره_فولاد_رضا_مریضا_رو_شفا_میده
به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭
نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که…
خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗
"مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛
مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..."
"آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️
خوابم میومد،جا واسه خواب نبود...
رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴…
همین"
تاااا اینو گفتم…
یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت:
"تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕
خیلی دلم شکست💔
رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم:
"آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔
زن که بهمون ندادی هیچ…
یه کشیده آب دار هم خوردیم.
همینجور که داشتم نِق میزدم…
یهو یکی زد رو شونم و گفت:
"سلام پسرم❗
"مجرّدی⁉️"
گفتم آره؛
"من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️
اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛
تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...
خلاااااصهههه...
تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁
بعد ازدواج
با خانومم اومديم حرم...
از آقا تشکر كردم و گفتم:
"آقا،ما حاضریما...😂
یه سیلی دیگه بخوریم و
یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂
(به روایت آقای موسوی زاده)
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😊 هیچی نگم خودتون ببینید قشنگ تره✨
❤️ یا #امام_رضا (ع) 🥺
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
🔹اگر دو چیز را رعایت بکنی،
خدا #شهادت را نصیبت می کند.
یکی پر تلاش باش و دوم مخلص!
این دو تا را درست انجام بدی
خدا شهادت را هم نصیبت می کند.
#شهید_حسن_باقری🌷
┅═✼🕊✼═┅
#سلام_بر_ابراهیم 🌷
سرش خیلی شلوغ شده بود!
نمیگذاشت وقتش خالی بماند؛
مدام درگیر بود.هرچه بود، گیر این دنیا نبود ...
این اواخر وقتی نماز می خواند حالات عجیبی پیدا می کرد.
مثلا بارها دیده بودم که در قنوت نماز، دستش را به صورتش می زد!
یکبار با سماجت از احمد علی پرسیدم: باید بگی چرا توی نماز به خودت سیلی می زنی؟
اینقدر اصرار کردم تا گفت: من در نماز بخصوص در قنوت، حالاتی برایم ایجاد می شود که باطن عالم و بهشت و نعمتهایش را می بینم، اما علاقه ای به دیدن آنها ندارم.
✅من باید در نماز وظیفه عبادتم را درست انجام دهم، لذا به صورت خودم می زنم تا از این حالت خارج شده و مشغول نماز باشم...
📙برگرفته از کتاب عارفانه(ویرایش جدید)
#شهید_احمدعلی_نیری
👆در لرستان از دانش آموزان نخبه بود. رتبه سه رقمی کنکور را کسب کرد. هر دانشگاهی میتوانست پذیرش شود اما مشهد را انتخاب کرد.
در حین تحصیل در دانشگاه راهی حوزه علمیه مشهد شد. از لحظه لحظه عمرش به خوبی استفاده می کرد. سپس درس را رها کرد و راهی جبهه شد.
به دوستانش گفت: دلم خیلی برای امام رضا علیه السلام تنگ شده، بعد از عملیات حتما به زیارت حضرت میروم. حتی نامه ای برای حضرت نوشت و ابتدای ان نوشت: دلم تنگه براتون...
راهی عملیات شد. در والفجر۸ جزو غواصان بود و در شب اول عملیات به شهادت رسید.
پیکرش را به راه آهن اهواز بردند و برادرها راهی لرستان شدند تا برای تشییع آماده شوند.
اما پیکر برادر نیامد.
گویی امام رضا علیه السلام نیز دلتنگ این جوان مومن و رزمنده شجاع شده، پیکر او به ظاهر اشتباها راهی مشهد میشود...
در مشهد تشییع بسیار خوبی برگزار شده و پیکر شهید، پس از طواف در حرم، راهی لرستان می کنند و...
📙برگرفته از کتاب دلم تنگه براتون
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی مادر شهید لطف الله شکری آمل سال ۶۱
امان از دل زینب😔😔😔
🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات هدیه کنیم🌷
ببینید وظیفه مون چقدر سنگینه ... 😔😔😔