eitaa logo
💕سردارشهیدمحمودکاوه💕
1.5هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
108 فایل
✨کاوه:فرزندکردستان ،معجزه انقلاب✨ 🌷امام خامنه ای:"محمود"زمان انقلاب شاگردمابودولی حالااستادماشد🌷 الفتی با خاک پاوه داشتیم🌹 مثل گل محمود کاوه داشتیم🌹 نی نوایی از دم محزون اوست🌹 خاک کردستان رهین خون اوست🌹 ارتباط باادمین کانال👇👇 @fadak335
مشاهده در ایتا
دانلود
مسابقه (۳)🍃 1⃣ در جریان عملیات "پیرانشهر_سردشت" به روستای "علاوان" رسیدیم.شب قبل، ارتفاعات اطراف آن آزاد شد و ما سپیده صبح با گردان ادوات برای پاک سازی به طرف این روستا حرکت کردیم.گروه مین یاب جلوتر از همه وارد شد و بقیه ماشین ها هم با فاصله از هم،پشت سرش.🌿 "" جلوی ستون بود.من هم به عنوان فرمانده گردان دائم جاده را بالا و پایین می کردم و به ماشین ها تذکر می دادم با فاصله از هم حرکت کنند تا در صورت انفجار یک ماشین،ماشین عقبی یا جلویی آن آسیب نبیند.در یک آن،صدای انفجار مهیبی از وسط ستون بلند شد.🍃 سرم را برگرداندم،دیدم لاستیک عقب تویوتای حامل مهمات خمپاره ۸۱(اِس پی جی ۹) رفته روی مینی که از زیردست بچه های مین یاب در رفته.دود ناشی از انفجار آسمان را سیاه کرده بود.تویوتا نصفه و نیمه روی جاده بود.عقبش روی سراشیبی درّه و دو چرخ جلویی اش روی جاده.سریع خودم را رساندم.🌱 چند لحظه پیش،از کنار همین ماشین رد شدم و برای دو نفری که عقب تویوتا نشسته بودند،دست بلند کرده و خسته نباشید گفتم.ولی الان هیچ کدام شان نبودند.تمام مهمات ها هم در سراشیبی درّه پخش شده و جلد پلاستیکی آن ها در حال سوختن بود.درّه به مزرعه ای از آتش مبدّل شده بود.🍀 ادامه دارد... راوی:جواد نظامپور 📚 🆔@mahmodkaveh
مسابقه (۳)🍃 2⃣ "" خودش را رساند.راننده با وجود چنین انفجاری،آسیب جدّی ندیده بود.با کمک بچه ها بیرونش کشیدیم.از ترس انفجار بقیه ماشین های حامل مهمات، نیروها همگی به اطراف متفرق شدند.🍀 "" پرسید:"کسی پشت تویوتا نبود؟" گفتم:"چرا،دو نفر بودن." پایین درّه را دیدی زدم،بلکه آن ها را پیدا کنم. کمی که چشم چرخاندم،دیدم وسط مهمات ها در حال سوختن اند.با انگشت به "" نشان شان دادم و گفتم: "اوناهاشن."🌱 هرلحظه امکان منفجر شدن مهماتِ پخش و پلا در اطراف آن دو بسیجی وجود داشت و نمی شد کاری کرد.داشتم نگاه شان می کردم که دیدم"" با زحمت، شیب تند دره را پایین می رود تا آن ها را نجات بدهد.با دیدن این صحنه،من هم جرات پیدا کردم و دنبالش رفتم.🍃 اوضاع عجیبی بود.نمی شد قدم از قدم برداشت.همه جا آتش بود.بسیجی ها سیاه شده بودند.با هر مشقتی بود،آن ها را کشیدم بالا،روی جاده."" سریع بی سیم زد و تقاضای هلی کوپتر کرد. مدتی بعد هلی کوپتر آمد اما هنوز به زمین ننشسته،آن دو بسیجی بر اثر شدت جراحات به شهادت رسیدند.🌿 پایان این قسمت راوی:جواد نظامپور 📚 🆔@mahmodkaveh
با سلام خدمت اعضای محترم کانال 🌷 و تبریک اعیاد مبارک شعبانیه✨ به اطلاع می رساند 🔹(۳) در تاریخ ۳۰ بهمن ماه در کانال برگزارخواهد شد. لذا امروز مطالب مربوط به مسابقه در کانال بارگذاری نخواهد شد؛و ادامه این مطالب بعد از برگزاری مسابقه در کانال گذاشته می شود. 👈لازم است توجه بفرمایید که 🔹(۳) از روی مطالبی است که از تاریخ چهارشنبه ۲بهمن ماه تا تاریخ ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ در کانال گذاشته شده است. یعنی از مطلب باعنوان 🔸 تا پایان عنوان 🔸 هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌱🌱🌱🌱🌱