🔹️🍃🔹️ ❣#سلام_امام_زمانم❣ 🔹️السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ اَلْأَقْمَارِ اَلسَّاطِعَةِ... 🍃سلام بر تو ای فرزند ماه‌های روشنی‌بخش... 🔹️سلام بر تو و بر روزی که شب‌تیره چشمهای ما، به ماه روی‌تو روشن می‌گردد. 🆔@mahmodkaveh

♨️ یک راه تضمینی برای دیدن #امام_زمان ‼️ 💠 امام خامنه‌ای مدظله العالی : 🔸بزرگی میگفت کسی به من مراجعه کرده و پرسیده چه کار کنم که خدمت حضرت برسم؟! 🔸 ایشان گفت من به او گفتم شما اگر به واجبات عمل و از محرّمات اجتناب کنید و کمی مراقب خودتان باشید حضرت پیش شما می‌آیند؛ شما لازم نیست زحمت بکشید و پیش حضرت بروید. 🔸 راهی که برای انتفاع از آن بزرگوار پیش پای ما گذاشته‌اند، راه ِ تهذیب نفس است راه ِ مخصوصی نیست؛ همان راهی است که برای تکامل نفس، برای آدمِ خوب شدن، برای نورانی شدن دل انسان و انعکاس جلوه جمال الهی در آن جلوی پای انسان گذاشته‌اند. 🆔@mahmodkaveh

🌺 #میلاد_امام_علی(ع) ♨️امیرالمومنین 👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام #عالی 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🆔@mahmodkaveh

#مراسم_ملی_و_سراسری_پدران_آسمانی #مشهد_مقدس 💐 روز تکریم پدران آسمانی همزمان با ولادت حضرت علی علیه السلام 📆 زمان: امروز پنجشنبه ۱۴۰۲٫۱۱٫۰۵ ⏰ ساعت: ۱۴ 🕌 مکان: بهشت رضا علیه السلام حسینیه شهداء #روابط_عمومی_بنیادشهیدخراسان_رضوی ┄┅═✧☫#ایثار_رضوی☫✧═┅┄ 🌷@isaar_razavi 🌷@bonyad_shahid_khorasan_razavi

مسابقه #من_کاوه_هستم(۳)🍃 #عملیات_آلواتان 2⃣ قرار بود با دستگاه آتش زن که توان پرتاب شعله تا حدود ۱۰۰ متر را داشت، جهنم "آلواتان" را روشن کنیم و به محض بالا رفتن شعله ها،فرار کرده تا از حرارت آتش صدمه نبینیم.#کاوه دستگاه آتش زن را برداشت و شلیک کرد.در چند ثانیه، تمام محدوده آلوده شده،مشتعل شد و زبانه عظیمش به آسمان کشید.🍀 ماشین ها راه افتادند و شروع به فاصله گرفتن از جنگل کردند.اما به دقیقه نکشیده،آتش از پایین خاموش شد و ناگهان دیگر آتشی وجود نداشت.تنها چیزی که دیده می شد،دود ناشی از خاموشی آتش بود.تراکم درختان آن قدر زیاد بود که به آتش هم اجازه پیش روی نداد و خیلی زود زمین اش زد.🌿 همه مات و مبهوت به جنگل نگاه می کردند."#کاوه" با دیدن اوضاع،کمی به جنگل خیره شد و بعد روی زمین نشست و‌گفت:"نقشه رو بردارید بیارین." یکی از بچه ها کالکِ منطقه را از داخل ماشین آورد."#کاوه" کالک را روی زمین پهن کرد، چهار طرفش هم کلوخ گذاشت و خیره شد به آن.🌱 پلک نمی زد.بعد هم مثل همیشه، انگشترش را از دستش درآورد و شروع کرد آن را روی نقشه چرخاندن.یک نگاهش به نقشه بود،یک نگاهش به منطقه.بعد از ۴۵ دقیقه بلند شد. دستور داد برگردیم پادگان "پیرانشهر" آن جا،به فرمانده ارتش مستقر در پادگان گفت:" من هزار تا گلوله توپ می خوام،هرچی گلوله توپ توی پادگان هست رو من می خوام."🍃 ادامه دارد... راوی:جواد نظامپور 📚#من_کاوه_هستم 🆔@mahmodkaveh

🌹آسمانی من روزت مبارک 🌹