🔰 مقام معظم رهبری مدظله العالی، یک فرمان مهم و عمومی را در چند دیدار پشت سر هم مطرح کردند:
🗳اول ۱۴۰۲/۱۰/۲: «همه کسانی که مخاطبانی دارند، وظیفه دارند مردم را به انتخابات دعوت کنند.»
🗳 دوم ۱۴۰۲/۱۰/۶: «در قضیهی انتخابات، مادرها نقش ایفا کنند، هم در داخل خانه، هم درخارج خانه.»
🗳 سوم ۱۴۰۲/۱۰/۱۳: «احساس وظیفه نسبت به انتخابات یکی از کارهای نقدِ جامعهی مجاهد در جهاد تبیین است.»
🗳 چهارم ۱۴۰۲/۱۰/۱۹: «مسئلهی حضور مردم در صحنه باید ترویج بشود؛ هر کسی صدایی دارد، باید روی این زمینه کار کند: وَ تَواصَوا بِالحَقّ؛ تواصی به حق»
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَة النَّجَاةِ
🌱سلام بر تو ای سکاندار کشتی نجات، ای مولایی که دعا برای فرجت، اذن ورود به کشتی نجات است...
#اللهمعجللولیکالفرج
#لبیک_یاخامنه_ای
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🆔@mahmodkaveh
📌#تلنگر_مهدوی
♨️سلمان گونه زندگی کنیم...از «منِ» خود گذشت «مِنّا» شد❗️
🔸به امام صادق(علیه السلام) گفت: «یاد سلمان فارسی را زیاد از شما میشنوم علت چیست؟» حضرت فرمودند: «میدانی چرا زیاد او را یاد میکنم؟» گفت: «نه!» حضرت فرمود: «بخاطر سه ویژگی:
1️⃣ ترجیح دادن خواستهٔ امامش، امیرالمؤمنین، بر خواستهٔ خودش
2️⃣ دوست داشتن فقرا و ترجیح دادنِ (نشست و برخاست با) آنان بر ثروتمندان
3️⃣ دوست داشتن دانش و دانشمندان.»
📌چه زیباست انسان طوری زندگی کند که مانند سلمان، «مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ» شود و سالها بعد از وفات، امام و حجت خدا پیوسته از او یاد کند. امروز نیز میتوانیم با ترجیح دادن خواستههای امام زمانمان سلمانگونه زندگی کنیم.
📚بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۲۷؛
📚مفید، اختصاص، ص۳۴۱
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻چی بودیم؟
🔺چی شدیم؟
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🆔@mahmodkaveh
🌸زیبایی های انقلاب اسلامی🇮🇷
📌دستاوردهای انقلاب اسلامی🇮🇷
🆔@mahmodkaveh
مسابقه #من_کاوه_هستم(۳)🍃
#اولین_مجروحیت_سنگین
2⃣
ستون لب جاده آماده حرکت شد.هنوز مسیر زیادی نرفته بودیم که دیدم یک نفر از رو به رو دوان دوان و به سر زنان به طرف ستون می آید.نزدیک تر که شد شناختمش."حشمت"،راننده تویوتای بچه های تخریب بود.وقتی رسید،پرسیدم:" چی شده؟" در حالی به شدّت نفس نفس می زد،گفت:"کمین خوردیم،کمین خوردیم، همه مونو کشتن...همه رو تو ماشین زدن...من از پشت جاده فرار کردم."🍃
پرسیدم:"کجا؟" گفت:"جلوتر،سرپیچ." ستون را نگه داشتم.دوتا دوشکا هم برداشتم و رفتم به محل کمین.آن جا که رسیدیم،هنوز از جیپ پیاده نشده،از بالای یک تپه به شدّت ما را زیر آتش گرفتند.داد زدم:"دوشکا! بزن! معطل نکن!" درگیری شدّت پیدا کرده بود که دیدم سر و کلّه ی جیپ "#کاوه" پیدا شد.🍀
سریع از ماشین پرید بیرون.بعد از او هم "قمی" آمد."#کاوه" وقتی دید از بالای تپه ما را می زنند،خطاب به ۱۵،۱۰ نفری که آن جا بودیم،داد زد:"بکشید بالای ارتفاع، امون ندین بهشون،برین بالا ارتفاع رو بگیرین."همه از ارتفاع،کشیدیم بالا "#کاوه" خودش پایین ماند.۵۰،۴۰ متر که بالا رفتیم،پایین را نگاه کردم،دیدم "#کاوه" نیست.🌿
بیشتر دقت کردم.افتاده بود روی زمین. بلافاصله "قمی" و بقیه بچه ها را خبر کردم.همگی آمدیم پایین.وقتی رسیدم بالای سرش،دیدم چشم هایش برگشته و فقط سفیدی آن معلوم است.تیری از پشت به کمرش خورده و از این طرف شکمش درآمده بود.با دست چندبار به صورتش زدم و گفتم:"#کاوه...#کاوه... صدای منو می شنوی؟هیچ جوابی نمی داد.🌱
ادامه دارد...
راوی:جواد نظامپور
📚#من_کاوه_هستم
🆔@mahmodkaveh