گنانی سرباز جدید موسسه اخلاص:
#گزارش_تصویری
در راستای برگزاری سی و چهارمین سالگرد شهادت سردار شهید محمود کاوه و شهدای عملیات کربلای2 در فضای مجازی روز چهارشنبه 1399/5/15 جلسهای با مدیر کل محترم صدا و سیمای خراسان رضوی جناب آقای نصر پور، معاون سیما جناب آقای شریفی، معاون صدا جناب آقای قارویریان و جناب آقای فرودی فرمانده بسیج و مدیر آرشیو صدا و سیمای خراسان رضوی برگزار گردید که در این جلسه تصمیمات بسیار خوبی جهت همکاری این سازمان گرفته شد.
(مؤسسه فرهنگی شمیم اخلاص - قرارگاه فرهنگی شهید کاوه)
⚫️ گزارش تصویری
⚫️ در روز سه شنبه 1399/5/28، جلسهای در راستای بزرگداشت سی و چهارمین سالگرد شهادت سردار سرلشکر شهید محمود کاوه و شهدای عملیات کربلای 2 در فضای حرم مطهر ، با حضور حجهالسلام گنابادی معاونت محترم تبلیغات آستان قدس رضوی، حجهالسلام شجاع مسئول محتر م دارالقران کریم آستان قدس رضوی ،حجهالسلام هوشنگی مسئول تبلیغات حرم مطهر، و تعدادی دیگر از مسئولین معاونت و با حضور مسئولین مؤسسه فرهنگی شمیم اخلاص و قرارگاه فرهنگی شهید کاوه در محل دفتر ایشان برگزار گردید و در رابطه با نحوه برگزاری مراسم و مکان اجرای آن تبادل نظر به عمل آمد.
(مؤسسه فرهنگی شمیم اخلاص - قرارگاه فرهنگی شهید کاوه)
🔴 گزارش تصویری
در روز دوشنبه 1399/5/27، جلسهای در راستای بزرگداشت سردار سرلشکر شهید محمود کاوه و شهدای عملیات کربلای 2 و شهدای عاشورای حسینی حرم مطهر رضوی در فضای محرم، با حضور جناب آقای ابراهیمی (مشاور محترم قائم مقام آستان قدس رضوی)، جناب آقای اربابی (مسئول محترم ایثارگران آستان قدس رضوی) و جناب آقای علویتبار (فرمانده حوزه بسیج) و تعدادی دیگر از مسئولین آستان قدس رضوی و با حضور مسئولین مؤسسه فرهنگی شمیم اخلاص و قرارگاه فرهنگی شهید کاوه در محل سازمان مرکزی آستان قدس رضوی برگزار گردید و در رابطه با نحوه برگزاری مراسم و مکان اجرای آن تبادل نظر به عمل آمد.
(مؤسسه فرهنگی شمیم اخلاص - قرارگاه فرهنگی شهید کاوه)
#مسابقه_سردار_آفتاب ☀️
#خاطرات (شهادت سردار شهید محمود کاوه؛ قسمت سوم)
نیروهای سه گردان امام حسن (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) در یک ستون طولانی پشت سر هم حرکت می کردند. از کنارشان که می گذشتیم، تا چشمشان به کاوه می افتاد، با شور و حال خاصی به او سلام می کردند و احوالش را می پرسیدند. کاوه هم پرشورتر و بامحبت تر از آنها جوابشان را میداد. از کنار همه آنها گذشتیم و رسیدیم ابتدای ستون. هوا چنان تاریک بود که چشم، چشم را نمی دید. فقط هر وقت عراق منور میزد، میشد مقداری از راه را تشخیص داد، اما این جبران نبودن دوربین دید در شب را نمی کرد. به همین خاطر، من جلوتر از ستون حرکت می کردم تا مبادا راه را گم کنیم. مقداری که رفتیم، یکی از بچه ها آمد و گفت نیروهایی که ته ستون بودند، عقب موندند. از ما خواست تا کمی یواش تر برویم که آنها هم برسند. کاوه گفت برو سر و سامونی به ستون بده و زود برگرد.
خودش هم همانجا نشست. بدون معطلی، تمام مسیری را که آمده بودیم، برگشتم. حدود نیم ساعت طول کشید تا همه نیروها جمع و جور شدند. به خاطر خستگی زیاد آنها و عدم دقت کافی شان، نمیشد جلوی پراکندگی آنها را گرفت. دوباره خودم را رساندم به کاوه و به او گفتم با این وضعیت، نمی تونیم به خط بزنیم. حتماً وقت من می آریم. در آن لحظه ها که گمانم شب از نیمه گذشته بود، محمود پرسید نظر شما چیه؟ میگی چکار کنیم؟ گفتم اگه هر گردان از تو یک معبر بره، شاید بهتر باشه. گفت نه باید هر سه گردان رو با هم ببریم پای کار.
من از یک طرف به خودم جرأت نمیدادم روی حرف او حرفی بزنم، از طرفی هم به فکر معادلات و محاسبات نظامی بودم. برای همین با یک دنیا نگرانی گفتم سر و صدای این همه نیرو، دشمن رو متوجه ما میکنه، اگه از سه محور بریم بهتره.
کاوه انگار حال وهوای مرا کاملاً درک میکرد. دستی زد به پشتم و با حل آرام و خونسردانه ای گفت نگران نباش چناری، اگه یکم توسل و توکل داشته باشیم، إن شاءالله هم گوش های دشمن کر میشه، هم اینکه به موقع می رسیم. شاید برای آرامش من بود که حرف معنی دار دیگری هم زد. گفت اگه ما درست به وظیفه مون عمل کنیم، خدا هم فرشته هاش رو میفرسته کمکمون. اون وقت همه این نیروها یک جا جمع میشن و به موقع هم می رسیم.
انگار تازه به خودم آمده و از خواب غفلت بیدار شده بودم. از حرف های چند لحظه پیشم احساس شرمندگی میکردم. حرف هایش با آن چیزهایی که بچه ها از او تو عملیات و شب حمله می گفتند زمین تا آسمان فرق داشت. اصلاً معلوم بود روحیه و رفتارش با همیشه فرق دارد. بعد از این گفت و گوی کوتاه، حال من هم از این رو به آن رو شد. با اطمینان خاصی همراه او و بقیه راه افتادم تا این که رسیدیم به محلی که شب قبل تیربارچی عراقی تیربارش را قفل کرده بود روی آنجا؛ چنان یک ریز و پی در پی شلیک می کرد که هیچ کس نمی توانست از جا تکان بخورد. به کاوه گفتم ما دیشب تا اینجا اومدیم. همون سنگر تیربار، راه رو بسته بود و حسابی اذیتمون میکرد.
کاوه با دقت، جوانب کار را بررسی کرد و بعد گفت باید جلوتر بریم تا از نزدیک اونجا رو ببینم.
#شهید_محمود_کاوه 🕊🥀
📚 حماسه کاوه (📝حمیدرضا صدوقی)
@mahmodkaveh
#شام_غریبان💔
شام غریب غریبان ڪربلاسٺ
زینب بدون تو مهمان ڪربلاسٺ
چشم رباب به آغوش خالے اسٺ
اصغر شهید گلستانּ ڪربلاسٺ
﴿گفتند نیست از شبیلدا درازتر
پیداستکه شامغریبان ندیدهاند﴾
سلام آقا جان.
مولای داغدارم
تا تو نیایی سرهای قدسیان
همه
بر زانوی غم است...
اللهم عجل لوليک الفرج
بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
بـا یـاد صبـح یازدهم،
صبـح بے حسین
هر روز صبـح،
شام غریبـان زینب است ...
یاللعجب مگر ڪہ
قیامت بـه پا شده
بر نیـزه
آفتابِ درخشان زینب است ...
#سلام_علے_قلب_زینب_الصبور
🌷#دلتنگی_شهدایی🌷
شهدا پیش از اینکه
عاشق شهادت باشند
عاشق شهیدی چون تو بودند
#حسین(ع)
🌹#روزتون_شهدایی🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
حماسه کاوه۱
به نام خدا❣
این روزهامصادف است با سی وچهارمین سالگردشهادت🕊 سرداررشید وبلنداوازه سپاه اسلام،#محمودکاوه.
صاحب این قلم بدنبال ان است که شماراکمی با#محمودکاوه اشناکند،#کاوه ایی که بود وهست وخواهدبود،حتی اگرسالیان متمادی بگذرد.
لطفابخوانیدونشردهیدواین کوچکترین سربازرادربهترشناساندن اویاری رسانید.
ارادتمندشما
و
دوستدارشهدای راه حق وفضیلت،حمیدرضا صدوقی
ادامه دارد....
@mahmodkaveh
دراستانه سی وچهارمین سالگردشهادت🕊بزرگ سردارسپاه اسلام #سردار_شهیدمحمودکاوه
مفتخربه حضوریاران ویادگاران#شهیدکاوه به ویژه جناب اقای سیدمجیدایافت راکانال شهیدکاوه هستیم🌸
@mahmodkaveh
حاج اسماعیل دولابی :
از هر چيز تعريف کردند، بگو مال خداست و کار خداست
نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت يا به ديگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از اين نيست ...
اگر اين نکته را رعايت کنی، از وادی امن سر در میآوری!
🏴 🏴🏴🏴🌷🌷🌷🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفته ولی شک نکنید
مالک اشتر علی هنوز کنار رهبره
#قائدنا_قاسم
#علمدار_علی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ