eitaa logo
💕سردارشهیدمحمودکاوه💕
1.6هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
125 فایل
✨کاوه:فرزندکردستان ،معجزه انقلاب✨ 🌷امام خامنه ای:"محمود"زمان انقلاب شاگردمابودولی حالااستادماشد🌷 الفتی با خاک پاوه داشتیم🌹 مثل گل محمود کاوه داشتیم🌹 نی نوایی از دم محزون اوست🌹 خاک کردستان رهین خون اوست🌹 ارتباط باادمین کانال👇👇 @fadak335
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ همان اوایل مفاتیح، آداب روز ... با دوستانمان🤝 قرار گذاشته‌ایم که یادمان نرود، حتماً👌بخوانیم. مضامین زیبایی🌸 دارد. یک نفر آدم کار درست👍 هم جمعه‌ها که به عصر دلگیری‌اش😔 نزدیک می‌شود پیامک می‌زند که یادتان نرود. شما هم همین کنید. یک نفر، دو نفر، سه نفر، .... قرار بگذارید.این🍃صلوات🍃 را بخوانید. به صلی الله علیه و آله 🍃صلوات🍃 بفرستید. برای دعا🤲 کنید. خدا را چه دیدی؟ شاید دعای یک نفر این وسط رفت تا به نقطه‌ی اجابت رسید. خدا را چه دیدی؟ شاید یک دعا🤲رفت و لبخندی🌺 به لب‌های 🌱 نشاند. خدا را چه دیدی؟ شاید یکی دیگر دعایش🤲 رفت تا علیه السلام را به اجابت رساند؟ https://eitaa.com/joinchat/3522756631C7aeb78f9ac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 دحوالارض 📿 شب عذرخواهی و استغفار از گذشته در محضر خدا 😓 الارض #٢۵ ذیقعده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْخَلَفُ الصَّالِحُ لِلْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومينَ الْمُطَهَّرينَ... 🌱سلام بر تو ای صاحب علم علی علیه السلام و ای آیینه دار صبر حسن علیه السلام و ای وارث شجاعت حسین علیه السلام و ای میراث دار غربت فرزندان حسین علیهم السلام . 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها @mahmodkaveh🌾
🌱حجت الاسلام والمسلمین نصوری، معاون فرهنگ بنیاد حضرت مهدی موعود(عج): 🍃کسی که در انتظار است، بی تفاوت نیست، دست روی دست نمی‌گذارد و به دعا و مناجات اکتفا نمی کند. حضرت یعقوب(ع) منتظر حضرت یوسف(ع) بود اما دست روی دست نگذاشت...  انسان منتظر نباید به وضع موجود قانع باشد بلکه باید دنبال حضرت(عج) برود و بداند چه چیز باعث شد امام مهدی(عج) از نظرها غایب شوند، مگر وعده خدا نیست که او می آید و جهان را پر از عدل و داد می کند. ✳️این یعنی ماموریت سنگین است و باید انسانی تاثیرگذار در امر فرج باشیم، مبادا امام زمان(عج) ظهور کنند و بگویند: تو می توانستی زمینه ظهور را فراهم کنی اما چنین نکردی. لذا باید بسترسازی برای ظهور را جدی بگیریم. @mahmodkaveh🌾
خون برف از چشم من 1⃣9⃣ همه مان با هواپیما 🛩آمدیم رسیدیم تهران.🌱 رانندهٔ خودش آنجا منتظرمان بود.🍃 ما را برداشت برد بیمارستان.🏨 جمعه بود. رفتم بالای سرش. اشک جمع شد توی چشم هام.😢 گفت«اینها چیه دیگر٬ فاطمه؟» گفتم «روراستی یعنی این که نگویی چه بلایی سرت آمده؟» گفت«به جان خودم فقط مراعات بچه را کردم که یک وقت....» گفتم «فقط بچه؟» گفت«باشد بابا. نمی توانستم به خودم اجازه بدهم باز هم باید این اشک ها را ببینم.خوب شد؟» گفتم «دیگر حق نداری.» گفت «حق ندارم مجروح بشوم؟» گفتم «حق نداری چیزی را ازم پنهان کنی.»🍃 گفت«باشد.حالا که این طور شد باید بگویم فردا می خواهند عملم کنند.»✨ مادرش زد توی سر خودش گفت«وای ننه ام .چرا؟»😲 _عمل که چرا ندارد. گفت«می توانید؟» خطبهٔ عقد را امام برایمان خواند.✨ آقای آشتیانی رفت نزدیک گفت «دامادمان آقای است. .🌷 می شناسیدشان که؟ امام نگاهش کرد٬لبخند زد٬سرش را گرفت طرف آسمان٬چیزی زیر لب زمزمه کرد که به دعا می مانست.🍃 یک قرآن 📖با خودمان برده بودیم. دادیم امام امضایش کرد.💫 هنوز یادگار نگهش داشته ام. ادامه دارد... راوی:فاطمه عماد الاسلامی (همسر) 📚ردّ خون روی برف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌸🌿 . . 📛 همہ‌گرفتاری‌ها‌از‌ وقتۍیاد‌بگیری‌از‌کسۍتوقع‌نداشته‌باشۍ هم‌خودت‌راحت‌ترۍهم‌دیگران! i
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السلام علیک فی آنآء لیلک و اطراف نهارک... 🌱سلام بر تو ای مولایی که در شب تیره‌ی غیبت، همه از تو نور می جویند؛ و در روز ظهورت، همه با آفتاب تو راه بندگی را میپویند. سلام بر تو و بر روز ظهورت🌱 @mahmodkaveh🌿
❤️با حرف بزنیم. 🌹 آیت الله میلانی می‌فرمودند: هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد دل کنید. ♦️خوب نیست شیعه‌ روزش شب شود و شبش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد. بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد دلی کند @mahmodkaveh🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جایگاه امام زمان در زندگی ما کجاست.... 😭چقدر تشنه و مضطریم؟؟؟؟ @mahmodkaveh🌿
خون برف از چشم من 2⃣0⃣ گفت:می توانید؟ دکترها بهش گفته بودند باید برود خارج. گفتم:می روی؟ دستوری گفتم. گفت:کی جرات دارد بگوید نه؟✨ تمام کارهایش را هم رفت کرد اما نرفت. مثل همیشه در رفت,رفت کردستان.💫 آخرین باری بود که دیدمش. شب 🌑خانه یکی از فرماندهان بودیم. از منطقه جنگی باهاش تماس ☎️گرفتند احضارش کردند. ساعت⌚️ یازده بود.گفت"آمده ام باز هم بگویم دارم می روم."🍃 گفتم:مثل همیشه. گفت:این هم قسمت من است دیگر.🌟 گفتم:مداوای سرت چی می شود پس؟ گفت:آن هم یک طوری می شود. زیاد سخت نگیر.🍃 گفتم:اما آخر این دفعه گفتند خیلی خطرناک است. گفت:زیاد حرفشان را جدی نگیر. آنها همیشه از این حرفها می زنند.💫 سینه سپر کرد و گفت"پس چرا هنوز این قدر سرپام اگر ترکش ها خطرناکند؟ خندید گفت🙂:بده من این زهرا خانم را می خواهم یک ماچش کنم. صورت زهرا را بوسید گفت:این دفعه دیگر خداحافظ.✨ ادامه دارد... راوی:فاطمه عماد الاسلامی (همسر) 📚ردّ خون روی برف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ مُسْتَوْدَعَ حِكَمِ الْوَصِيِّينَ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که سینه مبارکت گنجینه علم اولین و آخرین است. سلام بر تو و بر روزی که به تمام جهانیان جرعه های حکمت را خواهی نوشاند. 📚 بحار الأنوار، ج‏99، ص97. @mahmodkaveh🦋
🔴 دو امر لازم برای سعادت دنیا وآخرت 🔵 امام باقر علیه السلام فرمودند: 🌕 اگر خواهان قرار گرفتن در مقامات رفیع هستید، اگر خواهان گشایش در هر امری هستید، اگر خواهان جلب رضایت‌ خداوند می‌باشید، توجّه به دو امر الزامی است: 1⃣ شناخت امام زمان علیه السلام 2⃣ اطاعت از علیه السلام 📚 مکیال المکارم جلد ۲، صفحه ۲ @mahmodkaveh🦋
خون برف از چشم من 2⃣1⃣ پرید توی ماشین🚌 رفت٬ دیگر ندیدمش.هیچ وقت. زنگ ☎️هم که زد من نبودم باهاش حرف بزنم.آن روز رفته بودم خانه یکی از همکلاسی هام .💫 داشتیم با هم درس می خواندیم . شهریور بود . دوتا از تجدیدی هایمان را باید امتحان می دادیم.🍃 یک استادی هم داشتیم که داشت آن جا با ما کار می کرد. زنگ زدند . محل نگذاشتم .گفتم حتما مهمان های دوستم هستند.🌼 دیدم نه. مادرم است و برادرم. رنگ از روم پرید 😲تا دیدم نگاهم نمی کنند یا حرف توی حرف می آورند. جانم آمد بالا تا شنیدم «نترسی آ. فقط گفته اند 🌷 مجروح شده .» گفتم «لابد مثل همیشه؟» مادرم خندید گفت «آره ٬آره. مثل همیشه .»✨ زل زدم توی چشمهاش گفتم «جان زهرا را قسم بخور تا باور کنم٬» لبش لرزید٬اشک توی چشمهاش جمع شد٬ زد توی سر خودش گفت « چرا جان بچه را قسم می دهی که آدم این طور بزند توی سر خودش .»🌟 از هوش رفت ٬افتاد توی بغل خودم. به دوستم گفتم«یک لیوان آب قند🥤 می آوری؟» گفت «برای مادرت ؟» گفتم«نه. برای خودم.»💫 گفت «می توانید ؟» گفتم «با اجازه بزرگترها ..بله ٬»🍃 پایان این قسمت. راوی:فاطمه عماد الاسلامی (همسر) 📚ردّ خون روی برف