eitaa logo
💕سردارشهیدمحمودکاوه💕
1.6هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
125 فایل
✨کاوه:فرزندکردستان ،معجزه انقلاب✨ 🌷امام خامنه ای:"محمود"زمان انقلاب شاگردمابودولی حالااستادماشد🌷 الفتی با خاک پاوه داشتیم🌹 مثل گل محمود کاوه داشتیم🌹 نی نوایی از دم محزون اوست🌹 خاک کردستان رهین خون اوست🌹 ارتباط باادمین کانال👇👇 @fadak335
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خورشید پنهانم 🌥 سلام امام زمانم 💚 پنهان مکن جمال خود از عاشقان رویت، خورشید را برای‌ ظهور آفریده‌اند... 🌤 .
#خاطرات_کوتاه 💌 هر روز سر ساعت مشخص می رفتیم دیدگاه، هر چه می دیدیم ثبت می كردیم و آنها را با روزهای قبل مقایسه می كردیم. یك روز همین طور كه شش دانگ حواسم به كار بود، كسی پرده سنگر را كنار زد و آمد تو: سلام كرد، برگشتم نگاهش كردم، دیدم كاوه است او هر چند روز یك بار می آمد می نشست پشت دوربین و راه كارها را نگاه می كرد. كنارش ایستادم، شروع كرد به دوربین كشیدن روی مواضع دشمن، كمی كه گذشت یك دفعه دیدم دوربین را روی یك نقطه ثابت نگه داشت، دقت كه كردم، دیدم صورتش سرخ شده، چشمش به جنازه شهدایی افتاده بود كه بالای ارتفاع ۲۵۱۹ جا مانده بودند، دشمن آن ها را كنار هم ردیف كرده بود تا روحیه ما را ضعیف كند، چند لحظه گذشت، كاوه چشمش را از چشمی های دوربین برداشت، خیس اشك بود، گفت: یكی پاشه بریم این شهدا را بیاریم، اینا رو می بینم از زندگی بیزار می شم. این حرف ها همین طوری تو ذهنم بود تا شب دوم عملیات «كربلای دو» كه از قرارگاه حركت كرد و رفت خط، هنوز یادم هست، آخرین تماسی که با بی سیم داشت، گفت: از بین لاله ها صحبت می كنم. (عکس مربوط به دقایقی قبل از شهادت سردار #شهید_محمود_کاوه 🌷)
🌸 خــدایا دوست بدار هرکه دوستش دارد و دشمنش بدار هرکه دشمنش باشد و یاری کن هرکه یاریش کند و خوار کن هرکه از یاریش دست بردارد... 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 ما در دنیا غریبیم و تنها رفیق ما در دنیا خداست. او بهتر از خود ما می‌داند در چه جایی زندگی می کنیم. او تلخی های دنیا را بهتر از ما خبر دارد. گاهی ما خود را فریب می دهیم ولی خدا می‌داند چه زجری می کشیم. خدا دنیا را خود آفریده، آن هم به گونه‌ای که غریبی ما جز با رفاقت با او از بین نمی‌رود. 💚 .
#خاطرات_کوتاه بچه ها دست به کار شدند تا شب نشده کار سنگر فرماندهی را تمام کردند. اتفاقا همان موقع محمود از جلسه قرارگاه برگشت. رفت و سنگر را دید. وقتی آمد بیرون گفت : «اینجا که ناقصه» با تعجب پرسیدم : «کجاش ناقصه؟» گفت : «برو نگاه کن می بینی» رفتم و با دقت نگاه کردم. هرچه لازمه ی یک سنگر فرماندهی بود داشتیم. برگشتم و گفتم : «به نظر من که نقصی نداره» رفت و از داخل ماشین قاب عکسی بیرون آورد و به من داد؛ توی تاریکی شب به دقت نگاه کردم. دیدم عکس حضرت امام است. دوزاری ام افتاد. محمود گفت : «سنگر فرماندهی که عکس امام نداشته باشد ناقص است» #شهید_محمود_کاوه 🌷 💚 @mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعالیت‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با پیروزی انقلاب اسلامی شهید كاوه جزو اولین عناصر مومن و متعهدی بود كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهر مقدس مشهد پیوست و پس از گذراندن یك دوره آموزش شش ماهه چریكی، به آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت. پس از آن برای حفاظت از بیت شریف حضرت امام خمینی (ره) در یك ماموریت شش ماهه به تهران عزیمت كرد و با شروع جنگ تحمیلی، به همراه تعدادی از نیروهای خراسان به جبهه‌های جنوب اعزام شد. مدتی بعد به علت نیاز شدیدی كه پادگان به مربی داشت، او را برای آماده‌سازی و آموزش نیروها به مشهد فراخواندند. @mahmodkaveh
شهید كاوه در كردستان علی رغم اینكه برای آموزش نیروها اهمیت بالایی قایل بود و مسئول مستقیم او زیاد تمایل نداشت وی را (كه از مربیان دلسوز و قوی محسوب می‌شد) به جبهه اعزام نماید، اما روح پرتلاطم او به دنبال فرصتی بود تا رودرروی دشمن قرار گیرد و در صحنه‌های كارزار انقلاب و ارزش‌های آن عملاً دفاع نماید. بنابراین در اولین فرصت با جلب رضایت فرمانده پادگان با شور و شوقی فراوان به دیار كردستان (كه در آن زمان توسط گروهك‌ها و عناصر ضدانقلاب دچار مشكلات و آشوب شده بود) عزیمت كرد. او كه به همراه تعدادی از برادران پاسدار جهت آزادسازی شهر بوكان وارد كردستان شده بود، به دلیل لیاقت‌ها و مهارت‌هایی كه داشت در همان ابتدا به عنوان فرمانده یك گروه دوازده نفره انتخاب شد. شهید كاوه در این منطقه برای مبارزه با ضدانقلاب – كه از حمایت‌های خارجی برخوردار بود و با جنایاتی هولناك، توطئه شوم جدایی آن نقطه از میهن اسلامی را در ذهن می‌پروراند – شب و روز نداشت و به دلیل تلاش بسیار زیاد، جدیت و پشتكار، شجاعت و روحیه شجاعت‌طلبی كه داشت، در مدت كوتاهی به سمت فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شد و در این زمان با ناباوری همگان همراه تعداد كمی نیرو، عملیات آزاد سازی منطقه مرزی بسطام را با شهامت غیر قابل وصفی طرح ریزی و45 كیلومتر جاده مرزی را طی یك مرحله و در عرض 24 ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب آزاد نمود. ضد انقلاب كه با برخورداری از سلاح و امكانات و نیروی رزمی فراوان، عرصه را برای نیروهای نظامی و انتظامی تنگ كرده بود و جنایات فجیعی مرتكب می‌شد، با ورود جوانان دلیر و متعهدی چون شهید كاوه به صحنه عملیات، به این نتیجه رسید كه ماندن در كردستان برایش سنگین تمام خواهد شد. شهید كاوه و همرزمانش با عملیات پی در پی، مزدوران استكبار را در منطقه منفعل و مستا صل نموده بودند تا جایی كه ضد انقلاب در اوج استیصال و درماندگی برای زنده یا مرده او جایزه تعیین كرده بود. @mahmodkaveh
🌷شهیدمحمودکاوه🌷 «هیچ نترسید ازچی بترسیم ؟امروزاجل دست خداست ازچی بترسیم؟مازمانی بایدبترسیم که فکرمارابگیرند!زمانی بایدبترسیم که فرهنگ مارابگیرنداون زمان بایدبترسیم الان بایدبمانیم وشجاعت به خرج دهیم چون که داریم روزبه روزرشدمیکنیم.وشکوفاترمیشویم.امروزترس و وحشتی که به دل دشمن افتاده ترس ووحشت ساده ای نیست.دشمن امروزحیله وتوطئه ای نیست که به کارنبرده باشد.امروزدشمن هرحیله ای که به کارمیبرد رسوا می شود ورشدوپیروزی مابیشترمیشود.رهبرماباشیوه اسلامی پیروزشده وماهم بایستی اون شیوه رادنبال کنیم تااینکه بتوانیم برای رهبرافرادی باشیم که رهبرمان بتواند به کارخودش ادامه بدهداگرماانسانهای بزدل وترسوباشیم وازهرچیزی زودبرنجیم وعقب نشینی کنیم اون زمان رهبرنمی تواندراهش رابه پایان برساند.امروزرهبرزمانی می تواندراه اسلامی رابه پایان برساندکه افرادقوی،شجاع،باایمان وباتقواداشته باشد. **متن فوق برگرفته ازیکی ازسخنرانی های شهیدکاوه است که حال امروزجامعه مارابیان میکند** 🌺هدیه به شهیدبزرگوارکه بیانش به مابصیرت می دهد صلوات🌺🌺
💠حاج حسین یکتا: 🌷بچه ها! آقا دنبال یار میگرده ، آقا صبح تا شب به دِلای ما نگاه میکنه، اگه این دِلا مملو باشه از عشق ارباب؛ آقا میاد. 🌷بچه ها! بگیر بگیرِ امام زمان(عج) داره شروع میشه. یارگیری ارباب داره شروع میشه. یارگیریِ حسین (ع) برای پسرش مهدیِ ... مراقب باشین جانمونین ☝️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 هرگاه به هر امامی سلام دهید خــــــود آن امام جواب ســـــــلام تان را میدهـــــد...❣ ولی اگر کسی بگوید: ❣ “السلام علیک یا فاطمه الزهرا”❣ همه‌ی امامان جواب میدهند … می‌گویند: چه شده است که این فرد نام مادرمان را برده است !؟ السلام علیکِ یا فاطمهُ الزهراء(س) تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هر کجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا کنید... 🌹السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّه🌹ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ🌹السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِه🌹ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ🌹 مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ🌹
نقش شهید در تیپ ویژه شهدا به دنبال عملیات سرنوشت‌ساز نیروهای سپاهی در محورهای مختلف كردستان و همزمان با تشكیل تیپ ویژه شهدا (كه فرماندهی آن بر عهده شهید ناصر كاظمی بود) شهید كاوه به عنوان فرمانده عملیات این تیپ انتخاب شد. پس از مدت كوتاهی از فعالیت او در این مسئولیت (كه با آزادسازی بسیاری از مناطق همراه بود) آوازه تیپ ویژه شهدا، آنچنان ضدانقلاب ها را متحیر ساخت كه بكلی روحیه خود را از دست دادند و در مقابل هر یورش رزمندگان اسلام، فرار را بر قرار ترجیح می‌دادند و می‌دانستند كه مقاومت در مقابل این یگان جز خسارت و نابودی ثمری نخواهد داشت. آزاد سازی سد بوكان و جاده 47 كیلومتری آن، آزاد سازی جاده صائبین دژ به تكاب، پاكسازی منطقه كیلر واشتوزنگ ، آزاد سازی محور استراتژیك پیرانشهر به سردشت كه به عنوان مركزیت و نقطه ثقل ضد انقلاب بشمار می آمد و منجر به انهدام مركز رادیوئی آنها و فتح ارتفاعات مهم مرزی منطقه آلواتان و آزادسازی زندان دوله تو و كشتن بیش از 750 نفر از ضد انقلاب گردید، از جمله نبردهای تهاجمی بود كه توسط شهید كاوه و همرزمانش در تیپ ویژه شهدا طرح‌ریزی و به اجرا گذاشته شد. تعداد عملیاتی كه بوسیله این شهید علیه ضد انقلاب فرماندهی شد ، آن قدر زیاد است كه ذكر نام تمامی آنها در این مختصر میسر نیست.او كه پس از شهادت سرداران رشید اسلام ، شهید ناصر كاظمی ، شهید محسن گنجی زاده و شهید محمد بروجردی در خرداد 1362 رسما به فرماندهی تیپ منصوب شده بود، با تلاش همه جانبه برای آموزش، سازماندهی و آماده سازی نیروها از هیچ كوششی دریغ نمی ورزید. بنا به صلاحدید فرماندهی محترم سپاه در تاریخ 29/4/1362 تیپ ویژه شهدا ماموریت یافت تا در عملیات برون مرزی والفجر 2 كه در منطقه حاج عمران انجام می‌گرفت شركت نماید. در این عملیات شهید كاوه با هدایت قوی رزمندگان، اهداف از پیش تعیین شده تیپ از جمله ارتفاعات 2519 را با موفقیت به تصرف درآورد. همزمان با عملیات والفجر 4 ماموریت پاكسازی محور سردشت از لوث وجود ضد انقلاب (دمكراتها و منافقین) به این تیپ واگذار شد. رزمندگان غیور و سلحشور نیز ضمن تسلط به ارتفاعات مرزی كوه سیر، قوری، تالشو روستای اسلام آباد، مركز رادیویی منافقین و مقر دمكرات‌ها را تصرف كردند. تیپ ویژه شهدا سال 63 در عملیات بدر همراه با سایر یگان‌های سپاه، با دشمن تا دندان مسلح جنگید و در تاریخ 23/4/64 در عملیات قادر (همراه با یگان‌هایی از ارتش جمهوری اسلامی) در جبهه شمالی سیدكان عراق باعث بر هم زدن آرایش نظامی دشمن گردید. همچنین در عملیات پشتیبانی والفجر 9 كه در منطقه چوارته عراق انجام گرفت، در انهدام قوای دشمن و تصرف بخشی از خاك آنان نقش موثر داشت، كه هر كدام نشانی از دلاوری‌ها و حماسه‌آفرینی شهید كاوه و یارانش را در خود ثبت كرده است @mahmodkaveh
🔸یک عده بچه بسیجی کم سن و سال بودیم که از مشهد حرکت کردیم رفتیم تیپ شهدا. اون زمان آوازه محمود کاوه همه جا رو گرفته بود. یک شب آخر وقت تصمیم گرفتیم بریم دیدار فرمانده. با پرس و جو فهمیدیم رفته تو حسینیه تیپ. وقتی رسیدیم دیدیم یکی از معاونانش دم در حسینیه ایستاده. 🔹گفتیم میشه بگی برادر کاوه بیاد ببینمش؟ گفت نه، آقا محمود مشغول قرائت قرآن هستن و بعد، نماز شب می‌خونن. در همین حین دیدم آقا محمود اومد و در آستانه در حسینیه ایستاد. 🔸یک نگاهی به اون برادر کرد و بعد با لب خندان و روی خوش و آغوش باز همه مارو پذیرا شد. نشست با همه ما خوش و بش کرد و گفت و خندید و چای درست کردیم باهم خوردیم و عکس یادگاری گرفتیم. 🔹خدا شاهده بعدها فهمیدم دو شب میشد که نخوابیده. خیلی کم می‌خوابید و کم خوراک بود، ولی بسیار پر کار و خوشرو و فعال و موثر بود. @mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 💌 (قسمت هشتم) 🔹... به جای عروسک رفته بود تفنگ خریده بود برای زهرا، کلی هم ذوق داشت از خریدی که کرده بود. گفت می بینی چه قشنگ است، فاطمه؟ دادش دست زهرا، یادش داد چطور شلیک کند. زهرا تیرش زد. تیر خورد توی قلبش. دستش را گذاشت روی سینه‌اش، دید خونی شده، ترسید، پایش کج شد، کج تر شد، دستش را گرفت به دیوار گفت «آخ» با سر افتاد زمین گفت «مرا کشتی تو باباجان» و مُرد. 🔸 خیلی جاها کم آوردم بعد از رفتنش. شال و کلاه می‌کردم می‌رفتم سر مزارش، تنها، می‌نشستم کنار شمع‌هایی که روشن کرده بودم، می‌گفتم فقط خودت برام مانده‌ای کمکم کنی، محمود. به دادم برس. نگذار نخواه به کس دیگری رو بزنم. باورتان می‌شود اگر بگویم می‌آمد توی خوابم می‌گفت باید چی‌کار کنم. برای خودم هم سخت است یادآوری اش، اما می‌آمد، خندان می‌آمد. می‌گفت «باز چی شده فاطمه؟» می‌گفتم «کمرم دارد می‌شکند زیر این همه باری که بعد از رفتن تو روی دوشم مانده.» می‌گفت «مگر قرار نگذاشتیم کم نیاوریم؟» می‌گفتم «چرا. قرار گذاشتیم، ولی با هم» می‌گفت «من که الان هستم.» بلند می‌شدم از خواب و دنبالش می‌گشتم. می‌گفتم «کجایی پس؟» محمود گفت «می‌توانید؟» 🔹️ از منطقه جنگی زنگ زد گفت «من نمی‌توانم زود بیایم، نمی‌توانم هم زیاد بمانم. بگو زود جشن عروسی را راه بیندازند تا من زود بیایم و زود هم برگردم.» زود آمد زود برگشت. کردستان نه. گفت «باید بروم تهران» نگاهم را دید. گفت «می‌آیی تو هم؟» خندیدم. گفت «پس بنویس به حساب ماه عسل بدو زود حاضر شو برویم.» رفتیم تهران. برد مرا گذاشت خانه یکی از آشناهاش. با این قول که «زود برمی‌گردم» زود برنگشت، فرداش هم که آمد گفت «باید بروم کردستان» گفتم «امروز؟» یعنی «بمان یک امروز را پیش من» فهمید، گفت «خودم هم خیلی دلم می‌خواهد» گفتم «ولی نمی‌توانی» خندید گفت «داری یاد می‌گیری آ» گفتم «اوهوم، خیلی زودتر از آن چیزی که...» گفت «فکرش را می‌کردم. همین را می‌خواستی بگویی دیگر؟» خندید گفت «می‌بینی چقدر با هم تفاهم داریم؟ فکر همدیگر را روی هوا می‌زنیم می‌دهیم تحویل آن یکی» خندید گفت «اوهون» گفت «خب من باید بروم» دست تکان داد گفت «ولی قول می‌دهم زود...» دست بلند کردم گفتم «نه، نگو، نه قول بده، نه بگو زود، بگذار عادت کنم» صورتش را آورد جلو مشکوک زل زد توی چشم‌هام گفت «این‌ها را خودت بلد شده‌ای یا ننه ام یادت داده؟» گفتم «خودم بلد شده‌ام توی همین دو روزه» گفت «آهان. فکر کردم که در هر حال من وظیفه‌ام است بگویم زود برمی‌گردم حالا اگر نشد بیایم باید هر دومان قبول کنیم تقصیر من نبوده» محمود گفت «می‌توانید؟» 📝 ادامه دارد... 📚 💚 @mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
970229-Panahian-M-ImamSadegh-CheguneMehrabaniKhodaRaBavarKonim-04-18k.mp3
8.56M
#چگونه_مهربانی_خدا_را_باور_کنیم (جلسه چهارم) #استاد_پناهیان 💚
رفتيم غذاخوری🍳 پرشنگ(از رستورانهای شهر سقز) با بچه ها گرم بوديم🗣 و می كشيديم هر چه زودتر غذا را بياورند،🍛 احساس كردم خودش با ما هست ولی حواسش جای ديگری است. زير چشمی👀 به چند تازه وارد نگاه كردم، از طرز نگاه محمود فهميدم كه غير عادی است.👁در همين حال محمود و يكی از بچه ها بلند شدند و دويدند🏃 طرف ميز آنها، تا آمدم به خودم ، ديدم درگير شدند،🚫 ما هم رفتيم .همه را گرفتيم و زديم ، لباس هايشان را دقيق گشتيم، 🕵چند تا و نارنجك داشتند، 🔫💣آن روز از خير غذا خوردن گذشتيم،🍽 سريع آنها را به مركز آورديم و سپرديمشان دست حفاظت اطلاعات. خاطرم هست در بازجوئی ها، كردند كه می خواستند كاوه را ترور💥 كنند. ✍راوی همرزم شهید 🌷 💠 @mahmodkaveh