eitaa logo
💕سردارشهیدمحمودکاوه💕
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
113 فایل
✨کاوه:فرزندکردستان ،معجزه انقلاب✨ 🌷امام خامنه ای:"محمود"زمان انقلاب شاگردمابودولی حالااستادماشد🌷 الفتی با خاک پاوه داشتیم🌹 مثل گل محمود کاوه داشتیم🌹 نی نوایی از دم محزون اوست🌹 خاک کردستان رهین خون اوست🌹 ارتباط باادمین کانال👇👇 @fadak335
مشاهده در ایتا
دانلود
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: رشته‌ی کارها در طاعت و معصیت به هم پیوسته است. اگر در طاعت گام اول برداشته شود، به دنبال آن توفیق برداشتنِ گام بعدی طاعت به انسان دست می‌دهد، و اگر در معصیت باشد گام دوم هم زمینه‌ی معصیت خواهد بود. 📚 در محضر بهجت، ج٣، ص١۴
‍⚜ آیت الله بهاءالدینی(ره) : 🌸🍃 «ذکر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد.» 🌸 گاهی من برای اموات صلوات را هدیه می‌‌کنم و اثرات عجیبی هم دیدم. 🌸«اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم»🌸
چــقد سخت است.... آرام ڪردن.... دل..... بــیقرار ڪسے.... ڪه مــدام..... تو را .... مے خواهد ...😔 🌸پنج شنبه های دلتنگی😢 🌹🍃یادشهدا🕊باصلوات🌹
پاسخ یک #سلام .... از زبان تو؛ همه شهر را... به #سلامتی می رساند! راستی ؛ کی میشود روزی که ؛ چشم در چشم تو .... پاسخ سلاممان را بشنويم؟ #السلام_علیک_یااباصالح_المهدی🌼
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 🌹مادر شهید کاوه: شبی از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کرده‌ام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهل‌تکه جایزه گذاشته برایش. 😳اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بی‌شام!» اخلاقش دستم بود. بی‌خیالش شدم تا به درسش برسد. یک ساعت بعد، دوباره رفتم اتاقش. دیدم هنوز مشغول است. صدایش کردم؛ متوجه نشد! این اخلاق را خدابیامرز از همان بچگی داشت. گرم کاری می‌شد، چنان دل می‌داد که تا نمی‌رفتی و تکانش نمی‌دادی، ملتفت سر و صدای اطرافیان نمی‌شد.🤔 من اما حیفم آمد مزاحمش شوم. رفتم به کارم برسم. دوباره یک ساعت بعد صدایش کردم. افاقه نکرد. نیم ساعت بعد به حاج آقا گفتم: «شما برو صدایش کن بلکه آمد شامش را خورد!» حاجی نرفته برگشت، و من دیدم با یک پتو دارد می‌رود اتاق ! 🦋صبح برای نماز از خواب بلندش کردم؛ «شام که نخوردی! لااقل بگو بدانم مسئله‌ها را حل کردی یا نه؟» خندید و گفت: «حل کردم آنهم چه‌جور! برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به جواب رسیدم!» خب عاشق فوتبال بود. ⚽️توپ چهل‌تکه هم خیلی دوست داشت!💙 ظهر از مدرسه برگشت خانه. گفتم: «پس جایزه‌ات کو؟» از جواب طفره رفت! تا اینجا را حالا شما داشته باشید. از 🕊شهادت ، فکر کنم حدود ۴۰ روز می‌گذشت.    🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 پدر شهید کاوه: معلم ریاضی‌اش را می‌خواهی بگویی؟    مادر شهید کاوه: بله حاج آقا!    پدر شهید کاوه: هر وقت یاد این خاطره می‌افتم ناخودآگاه اشک می‌ریزم… 😢   مادر شهید کاوه: ۴۰ روز، فوق فوقش ۵۰ روز از شهادت گذشته بود که یک آن زنگ خانه به صدا درآمد. حاجی رفت در را باز کرد. عاقله‌مردی پشت در بود؛ «من دبیر ریاضی 🦋 بودم. کلی هم گشتم تا خانه🏚 شما را پیدا کنم». حاجی دعوتش کرد بیاید تو، «نه» آورد؛ «قصد مزاحمت ندارم!» و بعد ادامه داد؛ «من سه سال دبیر ریاضی بودم. این را سال آخر فهمیدم که ،🦋 مسائل ریاضی را خودش حل می‌کرد اما صبح، زودتر می‌آمد کلاس، حل مسئله را هر بار به یکی از دانش‌آموزان که عمدتا هم از قشر پایین بودند یاد می‌داد و جایزه🎁 هم اغلب به همان دانش‌آموز می‌رسید، چون از چند راه به جواب می‌رسید. من به طریقی سال سومی که دبیر ریاضی بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود؛😳 «چرا که همیشه ریاضی را ۲۰ می‌گیرد، هیچ وقت برنده این جوایز🎁 نمی‌شود؟!» کشیدمش کنار؛ «امروز از فلانی شنیدم این مسئله را تو حل کرده‌ای!»😳 اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد! پرسیدم؛ «چرا؟» جواب داد؛ «همین فلانی، اولا یک مسئله ریاضی را یاد گرفته از چند راه حل کند. این کار بدی است آقا معلم؟ ثانیا جایزه🎁 کتانی بود و من خودم کتانی دارم. آیا بهتر نبود این کتانی برسد دست این دوستمان که کتانی‌اش از چند جا پاره شده؟»😳 من آنجا فهمیدم چه روح بلندی🕊 دارد این شما. خواستم موضوع را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم تا از ، سر صف صبحگاه، تقدیر شود. قسمم داد؛ «اگر برای کس دیگری این موضوع را لو بدهید، دیگر این مدرسه نمی‌آیم». 😒   پدر شهید کاوه: آن شب… {گریه برای لحظاتی، اجازه صحبت به پدر معزز شهید محمود کاوه را نمی‌دهد!} رفتم اتاقش، دیدم روی انبوهی دفتر و کتاب گرفته خوابیده! کلا زیاد می‌شد که در همان حین انجام تکالیف مدرسه خوابش ببرد!🌺 @mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🌷 آیت الله کشمیری (ره) : 💐 70 مرتبه بعد از نماز عصر ، مفید است برای روشنایی دل ، چنانکه امام صادق (علیه السلام) فرمود : هفتصد را خدا می آمرزد.
💔 می دانی رفیق جان... حواست به من هست؟ گاهی هم #تو مرا یاد کن من کبوتر جلد حریم تو شدم و از نگاه مهربانت دانه میخورم... شنیده ام که #رفیق_شهید_شهیدت_میکند کاش درست باشد این حرف می دانم... باید شهید زندگی کرد برای وصلِ کوی تو در گیر و دار زندگی در هوای نفس گیر این روزها حال دلم خوب نیست بیچارگی ام از حد گذشنه است دستم را مردانه بگیر که نامردها دوره ام کرده اند دلم میترسد از غربت، بیا و آشنایم شو من از دارو ندار تو، فقط یک شانه میخواهم #شهید_محمود_کاوه💞 🌹یادش باصلوات🌹
+حاج‌آقاپناهیان‌میگفت: آقا صبح به‌عشق‌شماچشم‌بازمیکنه این‌عشق‌فهمیدنےنیست...!🌱 بعدماصبح‌که‌چشم‌بازمیکنیم بجایِ‌عرض‌ارادت‌به‌محضرآقا گوشیامونُ‌چک‌میکنیم! زشته نه ⁉️🙈
حسین جانم❤️ گرچہ از عشق فقط لافــ زدن را بلدیم گرچہ چندے استــ ڪہ بےروح‌تر از هر جسدیم گرچہ در خوبــ‌ترین حالتــ مان نیز بدیم جز در خانهہ‌ے اربابــ درے را نزدیم #صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_امام_زمانم❤ چه روزی شود روزی که صبحم را با سلامِ به شما خوشبو کنم مولای من هرگاه سلامتان می دهم بند بند وجودم لبخندتان را احساس می کند سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
⚠️تلنگر ⚠️ اگه اهل گناه بشی یعنی دلت چیزی رو خواسته که امام زمانِت ازش متنفره😭
🔶علامه حسن زاده آملی؛ 🔸اعمال شما بذرهایي است ڪہ درمزرعہ ی جانتان مي افشانید. 🔸آنچه دراحوال و اطوار سالڪ درخواب وبیدارے عایدش میشود میوه هایي است که از کمون شجره ی وجودش بروز ميکند.
#رفیق_شهیدم ♥️ #رفیق یعنی آنکه به چشمانش می‌نگری، خدا را ببینی... یعنی آن که دستت را بگیرد تا بهشت آنقدر بالا بروی تا برسی به خودِ خدا... آنجا که آرزوی هر آرزومندی‌ست... رفیق بهشتی به یاد ما هم باش... سلام روزتون مزین به لبخند #شھید_محمودکاوه❣
‍ #تلنگر دوتا از القاب امام زمان عج رو میدونید چی هستن؟؟؟ 💫#فرید و #شرید.... ✳️الان حتما می گید چه القاب قشنگی اما قسمت مهم اینکه متوجه معانیشون بشیم واقعاگفتن معانیشون آسون نیست ولی میگم شاید بیشتر دعاشون کنیم و اونجوری بشیم که ایشون میخوان #فرید_یعنی_تنها 😭 #شرید به خدا سخته گفتنش ... #شرید_یعنی_آواره 😭 ✅ حالا هر وقت خواستی دعاش کنی بیشتر یاد #غربت و #تنهایی هاش . باش امام علی ع با چاه درد و دل می کرد امام زمان عج با کی درد و دل می کنه... این القاب درکتاب 📚بحارج۵۱ ص۳۷شماره ۹ آمده...
🥀🥀🕊🥀🥀🕊🥀🥀🕊 🔸دست کرد توی جیبش و نامه ای📨 بیرون آورد. حکم فرماندهی سپاه سقز بود.😳 فکر کردم مال خودش است، با خودم گفتم: حتماً می خواد قول بگیره که پشتش باشم و باهاش کار کنم.🤔 حکم را داد دستم، دیدم اسم من توی آن نامه 📨نوشته شده. نگاهش کردم، پرسیدم: این حکم چیه؟😳 گفت: حکم فرماندهی سپاه سقز، برای تو گرفتمش، گفتم: خودت چی؟ گفت: از این به بعد من هم مسئول عملیاتم، اینم حکم.  بی اختیار زدم زیر خنده،😄 گفتم: 🦋 تو هم چه کارهایی می کنی ها!😔 اینجا همه می دونن که از تو شایسته تر و بهتر برای فرماندهی سپاه کس دیگه ای نیست. تنها چیزی که نمی توانستم قبول کنم همین یک مورد بود😒 که او بشود مسئول عملیات و من بشوم فرمانده. آنقدر اصرار کردم تا مجبور شد حکم ها را عوض کند.🌸 @mahmodkaveh