eitaa logo
『مـهموم』
155 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
3 فایل
﷽ - حسین جان من همانم که به آغوش تو آورد پناھ :) خودمانیم ؛ کسی جز تو نفهمید مرا . .♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌿🌼 🌿🌼 🌼 🌸 🍃 📖 سپهر...& چقدر این دختر گیج بود واقعا! وارد کلاس شدم... به احترامم از جاشون بلند شدنوسلامصبح بخیر گفتن...یکی از اون وسط گفت +: استاد ؟ امتحانامونو تصحیح کردین؟ با به نیم نگاه بهش جواب دادم -: بله! یکی دیگه از ته کلاس گفت +: آقا میشه بگید چند شدیم؟ با جدیت گفتم -: نه خیر!وقتی نتایج کامل درسیتون رسید بیاید تحویل بگیرید اونوقت خودتون میفهمید چه افتضاحی به بار اوردید!!!! دیگه کسی چیزی نگفت که آقای رسولی (مدیر) وارد کلاس شد و همه بچه هارو بدون هیچ چیزی جز یه خودکار فرستاد تو سالن ... به دنبالشون رفتم پشت میز نشستن یه لحظه یاد آوا افتادم... چقدر خنگه آخه این دختر ... حتما اونم الان داره امتحان میده! امیدوارم نمونه سوالی که دیشب بهش یاد داده بودم یادش مونده باشه! برگه هارو بین بچه ها توضیع کردم! آخرین نفر هم امتحانشو دادو رفت برگه هارو دسته کردمو تو کیفم گذاشتم بعدم با یک خدا حافظی از مدیرو ناظم از مدرسه زدم بیرون... وسط راه یه سری به مغازه بابا زدم +: سلام آقاجون! -: سلام بابا بیا تو! +: چه خبر اوضاع خوبه؟ -: الحمدالله!پسرم میمونی جای من من به توک پا برم خونه با منصور کار دارم.کار دارم! +: چشم! شما برید خیالتون راحت! بعد رفتن بابا پشت میز نشستم تا وقت آزاد بود چند تا از برگه هارو در آوردمو تصحیح کردم... با صدای باز شدن در متوجه ورود آوا شدم! به آرومی سلام کرد و جوابشو دادم +: سلام ! -: سلام! +: اع عمو نیست؟ -: کارداشتن رفتن خونه! دو جفت گوشواره روی میز گذاشت +: گوشواره هام شکستن میتونین درستشون کنید؟ گوشواره های کوچولوشو روی میز گذاشت یکیشو برداشتم و نگاهش کردم دستش شکسته بود! ‎‎‌‌‎‎ '‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎💚✨' ᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽ 🌸 🍃 📖 آوا...& گوشوارمو تو دستش گرفت یه نگاه سر سری بهش انداخت و گفت +: خب الان که واقعا سرمون شلوغه ولی شما پس فردا بیاین تحویل بگیرین! در همین حین دو نفر که انگار زن و شوهر بودن امدن داخل مرد رو به سپهر گفت +: سلام خسته نباشید حاج آقا نیستن؟! -:سلام! ممنون! نه خیر تا یک ساعت دیگه میان ! دو جفت النگو روی میز گذاشت و گفت +: خانمم داشت ظرف میشست این دوتا شکستن میشه کاریش کرد یا عوضش کنیم؟ با لبخند جواب داد -: درست شدنشو که میشه درست کرد اما یکم زمان لازمه چون سرمون شلوغه! با یه خداحافظی از مغازه زدم بیرون ! حالم خوب نبود بعد دعوایی که با اون دختره تو مدرسه کردم و سیلی که از مدیر خوردم گوشم هنوز درد میکرد بهم تهمت زدن گفتن که تقلب کردم اما خدا میدونست که من هیچ تقلبی نکرده بودم! برای همین قرار شد فردا بیامو دوباره امتحان ریاضی بدم! اما من بهشون ثابت میکنم که تقلبی در کار نبوده! بی حوصله رفتم خونه مامان با دیدن حال پریشونم به سمتم امدو گفت +: بیا میوه بخور تا ناهار بیارم! روی مبل نشستم و کتاب ادبیاتو به دست گرفتم و مشغول شدم که گفت +: پس گوشواره هات کو؟؟ با ناراحتی همه قضیه رو براش تعریف کردم قرار شد چیزی به بابا نگه ! چند قاشقی از ناهار خوردمو رفتم سمت اتاقم ! ادبیات امتحان آسونی بود برای همین بیشتر وقتمو گذاشتم پای تمرین ریاضی با یاد امروز چشمامو بستمو خوابیدم صبح با صدای مامان از خواب بیدار شدم موهامو بدون اینکه شونه بزنم بستم و مقنعه رو سرم کردم یه دستم ادبیات بودو یه دست دیگم ریاضی اون روز با مامان به مدرسه رفتیم بعد امتحان ادبیات تو اتاق. مدیر منتظر موندم تا بیاد مدیر به همراه دبیر ریاضی وارد اتاق شد برگه رو روی میز گذاشت و گفت ‎‎‌ '‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎💚✨' 🌼 🌿🌼 🌼🌿🌼 ᯽⊱@MAHMOUM01
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو دوتا چهار تا نمیشه ،دو دوتا هر چی امام حسین بگه میشه .👌 ظهور نزدیک است... 🏴 @MAHMOUM01
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️چرا موفق به خواندن نمی شویم؟ 🎤 با صدای 🌙کانال معرفتی @mahmoum01
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت‌الله خوشوقت ره : تصميم بگير! اگر تا به حال نخوانده ای، خيلی به خودت ضرر زده ای. اگر می خواهی جلوی ضرر را بگيری، از امشب تصميم بگير و بلند شو. نيم ساعت بلند شو، كم كم درست می شود ان شاءالله... 🌸 کانال معرفتی 🆔️ @mahmoum01
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱شاهکارقرائت من سوره:الاسرا🌱 :37الی38 :الاستاد:شحات محمدانور سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام على عليه ‏السلام: ملايم باش؛ زيرا هركه ملايم باشد، همواره از دوستى كسانش برخوردار مى ‏شود 📚غررالحكم حدیث2376 امروز پنجشنبه ۲۶ مرداد ماه ۳۰ محرم ۱۴۴۵ ۱۷ آگوست ۲۰۲۳ →@MAHMOUM01