♡••
مادرِآرمانتومعراجمیگفت:
آرمانیادتههمیشهمداحیغریبگیر
آوردنتروگوشمیکردی؟
دیدیآخرشغریبگیرآوردنتمامان:)💔
#امامحسینچِقشنگبغلتونکرد...(:
【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سایه ات مستدام خواهر عشق🥀 .
#وفات_حضرت_معصومه🖤
. 【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】💔🥀
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸
🌸
#من_میتࢪا_نیستمـ🌿
#زینب_کمایی
#قسمتبیستودوم
قبل از انقلاب، به جامعه و به محیط اعتماد نداشتم. همیشه به دخترها سفارش میکردم که
مراقب خودشان باشند، با نامحرم حرف نزنند. امام که آمد و همه چیز عوض شد، من خیالم
راحت شد و دیگر جلوی بچه ها را نمیگرفتم.
دلم میخواست بچه ها به راه خدا بروند.
در دبیرستان سپهر، سه تا از دانشجوهای دانشکدهی نفت آبادان، به اسم های علی زارع و
علی غریبی و آقای مطهر، کلاس تفسیر قرآن و کلاس سیاسی و کلاس اخلاق گذاشته بودند.
مینا و مهری به این کلاس ها میرفتند اما از همهی کلاس ها بیشتر به کلاس آقای مطهر
علاقه داشتند. آقای مطهر برای آنها حرف های قشنگی میزد و کاری کرده بود که بچه ها دنبال
خودسازی اخلاقی بروند.زینب که در آن زمان در دورهی راهنمایی بود، به مینا میگفت:
"همهی درس ها و حرف های آقای مطهر را برای من بگو که من هم رعایت کنم. "
زینب بعد از انقلاب به خاطر حرف حضرت امام، هر هفته دوشنبه و پنجشنبه روزه بود.
خودش خیلی مقید به انجام برنامههای خودسازی بود، ولی دلش میخواست به توصیه
های آقای مطهر عمل کند.آقای مطهر به شاگردهایش برنامهی خودسازی داده بود. از
آنها خواسته بود که نماز شب بخوانند، زیاد به مرگ فکر کنند، پرخوری نکنند، روزه بگیرند،
برای خدا نامہ💌 بنویسند و حواسشان به اخلاق و رفتارشان باشد.
وقتی مینا ومهری به خانه میآمدند، زینب روبهرویشان مینشست و به تعریفهای آن ها
از کلاس مطهر گوش میکرد. زینب بعد از انجام برنامهی خودسازی آقای مطهر، به
خودش نمره میداد و بعد یک نموداری میکشید📊 تا ببیند در انجام برنامه های
خودسازی سیر صعودی داشته یا نه. بعضی مواقع مهری و مینا، زینب را با خودشان به
جلسات سخنرانی میبردند.خانوادهی کریمی هم بعد از انقلاب بیشتر فعالیت میکردند. زهرا
خانم مرتب به بچه ها کتاب های دکتر شریعتی و مطهری را میداد. زینب هم با علاقه کتاب ها
را میخواند.من وقتی میدیدم بچه هایم هر روز بیشتر به خدا نزدیک میشوند، ذوق
میکردم و به خاطر عشقی که به امام و انقلاب داشتم، همیشه از فعالیت های دخترها حمایت
میکردم. گاهی بابای مهران از رفت و آمد دخترها عصبانی میشد، ولی من جلویش
میایستادم. یادم هست که بعد از انقلاب، آبادان سیل آمد. مهری و مینا برای کمک به
سیل زده ها رفتند. بابای مهران صدایش در آمد که:"دختر های من چکاره اند که برای کمک به
سیل زده ها میروند ؟"او با مهری دعوای سختی کرد، ولی من ایستادم و گفتم:
" دختر هایم برای خدا کار میکنند.❤️ تو حق نداری ناراحتشان کنی. کمک به روستا های
سیل زده ثواب دارد..."
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّڪَالْفَــرَج
#معصومه_رامهر_مزی
🌸
☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸☘🌸༄⸙
【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱شاهکارقرائت من سوره:الفرقان🌱
#آیه:64الی67
#القاری:الاستاد:عبدالباسط محمدعبدالصمد
#سلطان القرا
#حنجره طلایی
#صداملکوتی
سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید.
شهید سید مجتبی علمدار
شهادت آرزومه💔
〔🦋🌿〕
ابراهیم گفت :
هیچ چیز مثل برخورد خوب
روی آدم ها تأثیر ندارد! ✨
ˊشهیدابراهیم هادیˋ
【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】✨🌸
•••🔗🖤"
حـٰاجقـاسم . .
بـھاون" وللــھ "هایۍکہمۍگفتے
قسـم ؛
دلمـونتنــگشدھبرات🥲💔:)!'
#دلتنگـتیمحاجے(:🙂
_【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻سخنان بینظیر حاج حسین یکتا (رزمنده و راوی دفاع مقدس و خادمِ مناطق محروم) با دهه هشتادیها
🔹️حتما اگر دهه هشتادی در اطرافتان هست، بدهید این سخنان بینظیر را ببینند
_【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】🌸✨
پناهمیبرمبہخدا
ازعیبیکہ..
امروزدرخودمیبینمو
دیروزدیگرانرا
بخاطرهمانعیبملامتمیکردم.💔
-【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】🌱
24.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵🔹کلیپی از #سیدنا که در ۲۴ساعت گذشته توسط لیدرهای براندازی، گلشیفته،سوگند ،مدگل و …
به طور گسترده پخش شده و مسخره اش کردند
چرا؟ چون این کلیپ دستشون و رو کرده
#پیشنهاد_دانلود
【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸
🌸
#من_میتࢪا_نیستمـ🌿
#زینب_کمایی
#قسمتبیستوسوم
بعد از انقلاب در مدارس آبادان ، معلم ها دو دسته شده بودند. گروهی طرفدار انقلاب و
باحجاب، و گروهی که حجاب نداشتند و مخالف بودند. بعضی از معلم های مدرسه ی
راهنمایی شهرزاد که هنوز حجاب را قبول نکرده بودند و با انقلاب همراه نشده بودند، به
امثال زینب نمره نمیدادند و آنها را اذیت میکردند. زینب روسری و چادر میزد. شهلا هم
در همان مدرسه بود. شهلا یک روز برای ما تعریف کرد که معلم علوم زینب، وقتی
میخواسته درس ستون فقرات را بدهد، دست روی کمر زینب گذاشته و درس را داده است.
زینب آنقدر لاغر بوده که بچه های کلاسش میگفتند: از زینب میشود در کلاس علوم
استفاده کرد. زینب بعد از انقلاب، تصمیم گرفت که به حوزهی علمیه برود و طلبه بشود.
به رشتهی علوم انسانی، به درس های دینی، تاریخ، جغرافیا علاقهی زیادی داشت.
او میگفت: ما باید دینمان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم.
در آن زمان، زینب ۱۲ سال داشت و نمیتوانست حوزه علمیه برود. قرار شد اول دبیرستان را
تمام کرد، به حوزه علمیه قم برود.
شاید یکی از علت های تصمیم زینب، وجود
کمونیست ها در آبادان بود. بچههای مذهبی باید همیشه خودشان را آماده میکردند تا با
آنها بحث کنند و از آن ها کم نیاورند.
زینب به همهی آدم های اطرافش علاقه داشت.
یکی از غصه هایش عوض کردن آدم های گمراه بود. بقیه دخترهایم به او میگفتند: تو خیلی
خوش بین هستی. به همه اعتماد میکنی. فکر میکنی همهی آدم ها را میشود اصلاح کرد.
اما این حرف ها روی زینب اثر نداشت. زینب بیشتر از همهی افراد خانواده به من
ومادربزرگش محبت میکرد. دلش میخواست مادربزرگش همیشه پیش ما باشد. از تنهایی او
احساس عذاب وجدان میکرد.
یک سال از انقلاب گذشته بود که بیماری آسم
من شدت گرفت. خیلی اذیت شدم. نمیتوانستم نفس بکشم. تابستان که هوا گرم و
شرجی میشد، بیشتر به من فشار میآمد. دکتر با بابای مهران تأکید کرد که حتما چند روزی مرا
بیرون از این آب و هوا ببرد تا حالم بهتر شود.
بعد از بیشتر از بیست سال که با جعفر عروسی
کرده بودم، برای اولین بار پایم را از آبادان بیرون گذاشتم و به یک سفر زیارتی مشهد
رفتیم. از بچه ها فقط زینب و شهرام را با خودمان بردیم. مادرم پیش بچه ها در آبادان
بود که آن ها نبودمان را احساس نکنند.
من که آتش زیارت کربلا از دوران بچگی توی
جانم رفته بود و هنوز خاموش نشده بود، زیارت امام رضا علیه سلام را مثل رفتن به
کربلا میدانستم.بعد از عروسی با جعفر، آرزو داشتم که ماه محرم و صفر توی خانهی خودم،
روضهی حضرت عباس علیه سلام و امام حسین علیه سلام و علی اکبر علیه سلام🖤
بگذارم و خانهام را سیاه پوش کنم...
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّڪَالْفَــرَج
#معصومه_رامهر_مزی
🌸
☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸☘🌸༄⸙
【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ یکی از راه های اساسی #رفع_مشکلات و فراوان شدن #رزق_و_روزی
🎤استاد پناهیان
[MAHMOUM]