🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍امام کاظم عليهالسلام: در هر چيزى كه چشمانت مىبيند، موعظهاى است.
📚 بحار الأنوار، ج۷۸، ص۳۱۹
امروز پنجشنبه
۹ آذر ماه
۱۶ جمادی الاول ۱۴۴۵
۳۰ نوامبر ۲۰۲۳
@MAHMOUM01
#خاطرات_شهید
●هاشم دو خصوصیت بارز داشت که در کمتر کسی پیدا میشود, دلسوزی و خیرخواهی؛ اگر کسی چیزی از او میخواست تمام سعی و تلاشش را میکرد تا او را به خواستهاش برساند.
●هر کس هر کاری و مشکلی داشت وی اولین کسی بود که پیش قدم میشد. هیچ وقت خودش را دست بالا نمیگرفت اگر مجلس ترحیم برای فردی از اطرافیان برگزار میشد او در صف کمک رسانی حاضر میشد.
●خیلی مرا دوست داشت متفاوت با سایر بچههایم با من رفتار میکرد همیشه دستم را می بوسید سرش را روی پاهایم میگذاشت و میگفت: بوی بهشت را استشمام میکنم.
●خیلی هم دست و دلباز بود هر کجا میرفت برای بچههای خواهر و برادرش و دوستان و همسایهگان هدیه میآورد و از این کارش لذت میبرد.
هاشم عشق به حضرت زینب (س) را به عشق دوقلوی شش ماههاش ترجیح داد
✍روایتی از مادر
#شهید_هاشم_دهقانی_نیا🌷
@MAHMOUM01
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قابل توجه خانمهاییکه ب بهانه های واهی چادرنمیپوشندحتما ببینید
اینم رزق امروز همه عزیزان، ثوابش رو هدیه کنید ب روح شهدا
@MAHMOUM01
🌼🌿🌼
🌿🌼
🌼
#رمان 🌸⃟🥑.⿻
🍃 #آوای_انتظار
📖 #قسمت_دویست_و_بیست_و_سوم
به جز یکی از رزمنده ها که میگفتن چشماش آستیکماته.
از جاش بلند شدو رو به حاجی گفت
+: حاج آقا اجازه هست یه چیزی بگم؟
-: بفرمایین!
+: کربلا قربونش برم اونموقه که امام حسین گفت هرکی ته دلش لرزیده بره شب بود اونی که میخواست بره تو تاریکی میرفت خجالتم نمیکشید
شما چرا داری اینو الان که هوا روشنه میگی؟ چرا دیشب نگفتی؟
حاج پازکی و بقیه زدن زیر خنده و جواب داد
+: چون شما حسابت از بقیه جداست اینجا میمونی از مقعر اینجا مواظبت میکنی!!
-:
هوا به شدت ابری شده بود !زیر سایه ابر با صدای پرپای حاج پازکی بلند شدیم!
چادرم و تکوندم! پشت جت نشست و بین رزمنده ها از دیدم محو شد!
بغض گلوم و خفه میکرد خدامیدونست چقدر تو دلم براش آیت الکرسی خوندم!
نشستیم تو ماشین آمبولانس یه نوع جلسقه سفید که روش علامت ماه حلال احمر بود تنمون کردیم!
اولش اوضاع آروم بود تا اینکه با صدای خمپاره تموم تن و بدنم لرزید!
چشم هام و بستم گوش هام و با دستام گرفتم
چیزی نگذشت که با داد و بیداد مجروح هارو به پایگاه منتقل کردن!
╮
╔╦══• •✠•❀ - ❀•✠ • •══╦╗
@MAHMOUM01
╚╩══• •✠•❀ - ❀•✠ • •══╩╝
🌼
🌿🌼
🌼🌿🌼
🌼🌿🌼
🌿🌼
🌼
#رمان 🌸⃟🥑.⿻
🍃 #آوای_انتظار
📖 #قسمت_دویست_و_بیست_و_چهارم
هر لحظه فکر پیش سپهر بود ...
زخم مجروح ها رو یکی یکی پانسمان میکردیم با دیدن خون و دست و پای قطع شده چند تا رزمنده صورتم مچاله شد دیگه نتونستم تحمل کنم و دست از ادامه کارم کشیدم و به بیرون از چادر پایگاه رفتم و اوق زدم یکی از امداد گر ها که زنی جنوبی بود با همون لحجه شیرینش زیر بازومو گرفت و گفت
+: حالت خوبه؟
سرمو تکون دادم و گفتم
-: خوبم!
بطری آبی رو به سمتم گرفت و رفت!
دست و صورتم و شستم!برگشتم تو پایگاه!
...
بلاخره اون عملیات هم تموم شد برگشتیم مقعر!
جویای سپهر بودم! به سمت حاج آقا حسینی پا تند کردم و گفتم
+: حاج آقا! حاج آقا! از سپهر خبر دارین؟ از بعد عملیات دیگه خبری ازش نیست!!
-: نگران نباشید رفته خاک عراق شناسایی!
با این حرفش دلم لرزید با تعجب اشک تو چشمام جمع شد
+: خاک عراق شناسایی؟؟
-: گفتم که نگران نباشید برمیگرده!
بدون هیچ حرف دیگه ای برگشتم تو پایگاه تا ام اسم اوت نکرده بود قرص و زیر زبونم گذاشتم!
چشمامو بستم و گوشه ای نشستم زدم زیر گریه!
با دستی که روی شونم نشست سرم و بالا اوردم همون زن جنوبی که اسمش سلما بود با لبخند نگاهم کردو گفت
-: ها کجایی تو دختر!؟ پاشو بیا بیرون ببین چه هواییه !
با بی حوصلگی گفتم
+: خسته ام!
ظرف غذایی رو جلوم گذاشت که دست نخورده لب بهش نزدم!
اشتهای هیچی نداشتم حالم به هم میخورد از بوی غذا!
با حالت چندشی سینی رو از خودم دور کردم و از جام پا شدم
بیرون پایگاه به دنبال سپهر میگشتم هنوز برنگشته بود
با صدای پیر مردی برگشتم لحجه شیرازی قشنگی داشت
+: دخترم؟
-: بله؟
+: سواد ندارم میتونی سی دخترم نامه بنویسی؟
با لبخند گفتم
-: بله!
کاغذ و مداد و به سمتم گرفت و اون میگفت و من مینوشتم
╔╦══• •✠•❀ - ❀•✠ • •══╦╗
@MAHMOUM01
╚╩══• •✠•❀ - ❀•✠ • •══╩╝
🌼
🌿🌼
🌼🌿🌼
در آرزوے حریم تو چشم تر دارم
تو را زجان خود ارباب دوسٺ تر دارم
مرا عجیب گرفتار ڪربلا ڪردے
بگو چگونہ زعشق تو دسٺ بردارم
🥀 کربلا🥀
🍃💔 @mahmoum01 💔🍃
🖼 علامه طباطبایی:
ما ابد در پیش داریم. هستیم که هستیم. «انما تنتقلون من دارالی دار» انسان از بین رفتنی نیست، باقی و برقرار است، منتها به یک معنی لباس عوض میکند و به یک معنی، جا عوض میکند.
▪️ کانال معرفتی 🥀
@mahmoum01
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍امام على عليه السلام: خوش رويى، آتش دشمنی را خاموش مى كند
📚غررالحكم حدیث۵۶۱
امروز جمعه
۱۰ آذر ماه
۱۷ جمادی الاول ۱۴۴۵
۱ دسامبر ۲۰۲۳
@MAHMOUM01
روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم
🗓امروز ۱۰ آبان ۱۴۰۰ مصادف با سالروز:
شهادتشهیدمدافعحرمسعیدمسلمی
از شما عزیزان میخواهم همواره احترام به پدر و مادر و تلاش برای بالا بردن سطح علمی و رعایت ادب و اخلاق و ورزش کردن برای دفاع از اسلام را فراموش نکنید و بدانید روزی نوبت شما هم خواهد رسید و باید برای آن روز خود را آماده کنید تا بتوانید برای دفاع از اسلام و شادی دل حضرت زهرا (س) از همه چیزتان بگذرید و هیئت را حفظ کنید، در مراسمات به یاد ما هم باشید و روضه حضرت زهرا (س) را به یاد من، با هم بخوانید. امیدوارم عملکردم در مقابل دشمنان اسلام باعث شادی دل آقا امام زمان (عج) و نایب بر حق ایشان حضرت امام خامنه ای، گردیده باشد.
🌷شهید سعید مسلمی🌷
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ محمد
@MAHMOUM01
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیرینترینروزایزندگیموازمگرفتن💔:)
@MAHMOUM01
✨﷽✨
🔴مراقب باشیم، لذتهای گذرا ما را از رستگاری محروم نکند
✍مردی نابینا درون قلعهای گرفتار شده بود و نومیدانه میکوشید خودش را نجات دهد. چاره را در این دید که با لمسکردن دیوارها، دری برای رهایی پیدا کند.
پس، گرداگرد قلعه را میگشت و با دقت به تمام دیوارها دست میکشید. همچنان که پیش میرفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد.
ناگهان برای لحظهای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش میکرد لمس کند، درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا میتوانست رهاییاش را به ارمغان آورد، پس به جستجوی بی سرانجامش ادامه داد.
بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه، گاهی تلنگری شبیه خارش دست، لذتهای گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم میکند.
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
رهایی از گناه
╭┅───────┅╮
@mahmoum01
╰┅───────┅╯
❣#سلام_امام_زمان ❣
هرروز پیش از آنکه چشمهایم باز شود،
عشق شماست که در دلم بیدار میشود!!
روز از نو، عشق و انتظار شما هم از نو ...
اگر چه بهر ظهورت نکردهام کاری
بیا و بر لب ما فرصت دعا برسان
@mahmoum01