eitaa logo
کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
428 دنبال‌کننده
3 عکس
31 ویدیو
4 فایل
اشعار و مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
۸۶۸ من شریفه بر کریم آل طاها دخترم هم ز مریم هم‌ز ساره هم‌ ز حوا برترم گاه بر دامان زینب گه به آغوش حسین من در این سن کمم از آسمانی ها سرم همچو جد خود علی مشگل گشای عالمم من به تنهایی خودم کُلّ حوائج را درم دردهایش را دواو مرهمم برزخمهایش هرکه در عمرش فقط یکبار گشته زائرم هر که گرید در غمم امروز،فردا غم ندارد چون که من در روز محشر خود شفیع محشرم بین راه کوفه صد بار از مصیبت خم شدم کس نمی داند چه دیدم یا چه آمد برسرم آنقدر گویم که با صورت فتادم‌بر زمین زیر پای ناقه ها لِه شد تمام پیکرم پیکرم را عمه زینب روی دست خود گرفت دید حتی تن نمانده از وجود لاغرم شائق این غم را برای اهل دل تنها بگو که تنم شد پای تاسر مثل زهرا مادرم @mahmud_asadi_shaegh135
۸۶۹ من شریفه یتیمه‌ی حسنم مثل بابای خود کریم منم باب حاجاتِ عالمِین شدم بین ره کشته‌ی حسین شدم گر چه بستند کوفیان دستم چون عمویم گره گشا هستم کربلا را به چشم خود دیدم غصه ها را به چشم خود دیدم تشنگی برده بود هوشِ مرا پاره کردند هر دو گوشِ مرا چه بگویم چه صحنه ها دیدم که به یک نصفِ روز پاشیدم کوفیان ظلم بی عدد کردند چادر عمّه را لگد کردند همه‌ی هست ما به نیزه زدند سر ششماهه را به نیزه زدند ناکسان خون به قلبها کردند خنده بر اشک چشمِ ما کردند تا عمو رفت من اسیر شدم نرسیده به کوفه پیر شدم بارها زیر دست و پا مُردم چون رقیه منم کتک خوردم تا که از روی ناقه افتادم کسی آنجا نیامد امدادم آسمان از غمم پر از مِه شد زیر پای شتر تنم لِه شد @mahmud_asadi_shaegh135
۸۷۰ شریفه دختر عموی خوب من رفتی و من از غمت، غمین شدم چشماتو بستی و رفتی عزیزم ندیدی که خرابه نشین شدم هردوتا از روی ناقه افتادیم ولی دستای تورو نبسته زجر کاش منم مثل تو جون داده بودم نمی افتادم ولی به دست زجر می‌دونم که زیر پای شتری بمونه اگه کسی دردسره هرچی هم پای شتر سنگین باشه ولی باز حرمله پاش سنگین تره شریفه شکر خدا تو رفتی و سربابامو بریده ندیدی تازیانه خوردی مثلِ من ولی به رخ عمه کشیده ندیدی @mahmud_asadi_shaegh135
۸۷۱ در کربلا چها که کشیدم ز دست ظلم دیدم هزار داغ ولی باورم نبود یکعمر بوسه زد به سر و صورتم عمو بعد از عمو حسین کسی یاورم نبود عمه به جای من کتک از دست شمر خورد جز او کسی به فکر دل مضطرم نبود **** دیدم رباب را که کمان تر شد از کمان می‌دید روی نیزه سر شیرخواره بود در قتلگاه جسم عموجانِ من حسین در زیر پای مرکب و چندین سواره بود چیزی نمانده بود از آن جسم چاک چاک دیدم به چشم خویش تنش پاره پاره بود **** نازک تر از تن عموی من تنِ من است پای شتر کجا و تن دخترِ حسن با کعب نی زدند مرا بس‌که کوفیان جسمم کبود گشته چنان مادرِ حسن @mahmud_asadi_shaegh135
۸۷۲ من شریفه دختر شاه کریمم مادرم بر کل خلق اما یتیم من یتیمم درمدینه خون به قلب زار ما شد پدرم مسموم از زهر جفا شد من یتیمم وقت تشییع جسم بابا را ندیدم پیکرش شد تیروباران من شنیدم من یتیمم من غم و رنج و مصیبت ها کشیدم طعم ضرب کعب نی ها را چشیدم من یتیمم دیده ام در کربلا با آه و ناله که یکی زد تازیانه بر سه ساله من یتیمم پای ناقه تا که بر آیینه ام خورد زیر پای اشتران شد سینه ام خرد من یتیمم @mahmud_asadi_shaegh135
۸۷۳ دختر مجتبی شریفه هستم منم که از بوی عمویم مستم بنت الکریمم  طفل یتیمم یا فارس الحجاز آجرک الله غم و دردم هرگز نرود از یاد یادگار حسن از ناقه افتاد خسته و بی حال  شدم لگد مال یا فارس الحجاز آجرک الله غنچه ام که ز بی آبی پژمردم از کربلا تا کوفه سیلی خوردم تا پاره شد گوش  گردیدم بیهوش یا فارس الحجاز آجرک الله @mahmud_asadi_shaegh135
۸۷۴ چهل ساله برام دنیا چو زندونه از بعد عاشورا روزام شام غریبونه به یاد قتلگه به سینه می‌زنم هنوز جای کبودیا مونده روی تنم وداع آخر من بین بستر دیدم پدر را در حرم به خون شناور از بس که تیر خورد بر پیکر ای وای گردیده بود چون مرغ پُر بال و پر ای وای **** امون ز شامیان خواهرمو زدن اونایی که توو مدینه مادرمو زدن دیدم به نیزه دار یکی می‌داد پاداش دیدم یه بی حیا به رقاصه ها داد شاباش یکی نمی‌گفت که جرم ما چیست محله‌ی برده فروشا جای ما نیست دشمن به زخم دلم نمک زد با نیزه بر فرق سر طفلان کتک زد @mahmud_asadi_shaegh135
۸۷۵ هر آنچه دیدم چشمی ندیده دیدم روی خاک رگ بریده اسبا روی پیکرش دویدن تو صحرا جسمش رو می کشیدن دیده ام با آه و ناله گوش خونی سه ساله از نفس افتاده لاله از نفس افتاده لاله دیدم با دیده ای تر گشته عمه ام گشته تو بیابون سرگشته با آنکه خیلی خسته حال بود می دیدم که بازم در پی اطفال بود **** ناکسا قلب مرا شکستند بر شکم ناقه پامو بستند ببین که من از نفس فتادم نرفته آن صحنه ها ز یادم دیده ام با چشم خونبار روی نی اشک علمدار وقتی بردنم تو بازار وقتی بردنم تو بازار واويلا چی بگم من از شام عمه زینب بود و سنگ دیوار و بام وای از شام بین بزم اغیار سوی ناموس من بود نگاه انظار **** @mahmud_asadi_shaegh135