eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
813 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍 🦋🤍 🤍 #پارت45 بلافاصله مریم زنگ زدووکلی سربه سرم گذاشت وبعدشم یلدازنگ زدو کلی از تغییر ظاهرم تعریف کرد کلی اعتمادبه نفس وامیدگرفتم رفتم پایین وپیش بابااینانشستم باباکه سرش گرم حساب کتاب شرکت بود ومامان هم داشت تلفنی باخاله حرف میزد یکم موندم پیششون وقتی دیدم کارشون تموم نمیشه رفتم آشپزخونه شام تقریباآماده بود میز روچیدم وصداشون کردم بعداز شام رفتم بالاو خوابیدم صبح که بیدارشدم ساعت9بود امروز جمعه بود وکلاس نداشتم بعداز شستن دست وصورتم رفتم نشستم پشت پنجره تازه یادم افتادیک هفته مونده تا عید. قطعا این عید تنهاآرزوی من رسیدن به نکیسابود یاداون شبی افتادم که برای اولین باردیدمش یادآغوشش که میوفتم تنم گر میگیره جوری که رفتم پنجره روبازکردم کاش میشد زمان رو به عقب برگردوند کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍 🦋🤍 🤍 #پارت46 امروز مامان میخواد بره بازاروسایل هفت سین بخره منم حوصلم سررفته ومیخوام باهاش برم رفتم جلوی آینه نگاهی به خودم کردم مامان بابامطمعنااگه بفهمن قراره چادربپوشم ناراحت شن پس خودم روبرای شنیدن هرحرفی آماده کردم. بلندترین مانتوم که تازانوم میرسیدپوشیدم و روسریمو سرم کردم وهمونطوری که از الهه یادگرفتم باگیره ی کوچیکم بستمش. چادرم روسرم کردم ونگاه آخرم رو توی آینه انداختم. هیچوقت حتی فکرش رونمیکردم یه روز چادربپوشم ولی الان از پوشیدنش خیلی خوشحالم چون فکر میکنم اینجوری به نکیسانزدیک ترشدم. بسم الله گفتم ورفتم پایین روی آخرین پله صدای مامان روشنیدم کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌ https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍 🦋🤍 🤍 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویس
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #پارت47 _شادی بیادیگه دوساعته.... حرفش بادیدنم نصفه موند. لبخندی زدم وبااسترس گفتم _چطورشدم مامان؟خوب شدم؟ _لبخندکمرنگی زدوگفت خوب شدی عزیزم ولی فکر حرف فامیل روکردی؟ فکرنمیکردم خوشش بیادحتی خودموبرای یه دعوای حسابی آماده کرده بودم ولی حالاکه دیدم اینقدراحت کناراومده خیلی خوشحالم لبخندم کش اومد _حرف مردم مهم نیس این زندگی خودمه مامان _باشه منکه مشکلی ندارم دعاکن باباتم مشکلی نداشته باشه رفتم نزدیک وخودمولوس کردم _اون دیگه هنرشماس که راضیش کنین کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋#آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر‌
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 _خودت میدونی که بابات اگه راضی به کاری نباشه کسی نمیتونه راضیش کنه هوفففففف خدایابه خودت توکل میکنم. وقتی به بازاررسیدیم وسایل هفت سین روخریدم و رفتیم پاساژتالباس بخریم منکه نمیخواستم چیزی بخرم چون چادرمیپوشیدم. مامان واردیه بوتیک شد ومن بیرون موندم ودرجواب اصرارهای مامان فقط گفتم بعدامیخرم داشتم توپاساژمیچرخیدم که چشمم به یک بوتیک جواهرفروشی افتاد. رفتم تو داشتم جواهراتی که اونجابودرو نگاه میکردم که.... کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 چشمم افتادبه یه انگشترعقیق خیلی زیبابود یهویادنکیساافتادم دلم میخواست براش یه چیزی بخرم. لبخندی روی لبم اومد وبه فروشنده گفتم انگشتر روازتوی ویترین دربیاره.حساب کردم ونگاه آخرم روبهش انداختم و توی کیفم گذاشتمش رفتم پیش مامان وبرگشتیم خونه. رفتم بالاتواتاقم ویکم نقاشی کشیدم. بعدشم مامان صدام کرد ورفتم پایین برای شام. بعدم برگشتم اتاق وبعداز خوندن نماز شب ودعابرای رسیدن به نکیسا به رخت خواب رفتم. وبعداز کلی فکروخیال خوابم برد. کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 فردایک فروردینه وعید نوروز. امروز کلی کمک مامانم کارکردم دیگه جونی برام نمونده. ولی درعوض قول گرفتم که برام دعاکنه براآرزوم برسم. میدونم کع اگه بدونه آرزوم چیه.دعاکه نمیکنه هیچ یه کشیده نون آبدارهم میزنه توگوشم. ولی خب به دعاهاش اعتقاد دارم هروقت کارم گیرمیکنه بهش میگم دعا کنه ومشکلم حل میشه. میگن دعای مادرخیلی برای خداباارزشه امیدوارم خدابخاطردعای مادرم هم که شده نکیساروبه من بده . حدودساعت5بعدازظهربودکه کارام تموم شد دوتاچای ریختم رورفتم جلوتلویزیون وبه به مامانم تعارف کردم داشتم چای میخوردم که صدای گوشیم از تواتاقم اومد کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 به صفحه ی گوشیم نگاه کردم یلدابود لبخندی روی لبم اومد _سلام یلداخوبی _سلام زنداداش خوبم توخوبی خندم گرفت _یلدااینقدبه من نگو زنداداش یهوپیش نکیسا سوتی میدی حالابیاجمعش کن _خبه خبه مث اینکه خودتم بدت نمیاد من این سوتی روبدم. خندم بیشترشد. _نه والله چرابدم بیاد؟شایداینجوری خانداداشتون یه گوشه چشمی به مانظرکردن. اونم خندید _وا عروس اینقد رودارندیده بودیم _اینقد خوشگل چی؟ _واه چه خودشم تحویل میگیره صدای خندم اتاقوبرداشته بود
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 _ایششش یکم آروم تر گوشم کرشد اه _خیلی خب نکیساحالش خوبه؟ _از توبهتره _خداروشکر _اوووچقداز الان هواشو داره _خب چیکارکنم ؟یلداتوروخدا مواظبش باش تنهاش نزارمطمعنم اگه تنهاباشه غذانمیخوره خندش دوباره بلندشد _چشم ....خیالت راحت نمیزارم آقاتون اذیت شه ولی من جدی بود پس خندم نگرفت _مرسی جبران کنم برات _فدات توکاش به عشقت برسی من جبران نمیخوام _مرسی یلداخیلی خوبی _ااااا...خرش کردی دیگه
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 اینبارخندم گرفت _خیلی خب دیگه چخبر _هیچی....آها زنگ زدم بگم راستش قبلاکه هنوز امیرعلی رودوباره ندیده بودم نذرکردم که اگه بهش برسم برم مشهد زیارت امام رضا خواستم بگم توام میای؟ من تاحالامشهدنرفته بودم نمیدونستم چه حسی داره ولی حالاکه یلدانذر کرده بودوبه امیرعلی رسیده بود منم دوس داشتم برم شاید به منم نظر کرد _بهت خبرمیدم...اومم.. _اره میادنمیخوادجون بکنی _لبخندی روی لبم اومد مرسی که بهم گفتی خواهش میکنم زنداداش حالابعداجبران میکنی بچه هامونگهمیداری
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 خندم شدید شد _چیه؟امیرعلی بچه میخواد؟ _اره.ولی من گفتم تانکیسازن نگیره هرگز _اووو پس بگو چرابه فکر منی خبیث گفت نامردنشو من به فکر توام حالا به فکر بچه هام بیشتر صدای خندهامون کل خونه روبرداشته بود بعداز کلی حرف زدن خدافظی کردم ورفتم پایین دیدم مامان خوابش برده رفتم از اتاق یه پتوآوردم وروش کشیدم که بیدارشد _وای ببخشید بیدارتون کردم. لبخندی زدوگفت _اشکال نداره الان بابات میادبایدشام درست کنم. ومن عاشق این دلنگرانی های مامانم بودم. مامان رفت توآشپزخونه منم پتوروبرداشتم ورفتم آشپزخونه
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
پارت داریم
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 مامان داشت برنج وخورشت کرفس که باباعاشقش بودمیپخت منم داشتم سالاددرست میکردم. _مامان _جانم _اوممم میگم دوستم قراره باشوهرش بره مشهدفرداشب ازمنم خواسته برم راستش خودمم دوس دارم برم. میشه بابابا حرف بزنید اجازه ی منوبگیرید؟ _تنهابری؟ _نه مامان گفتم که دوستم وشوهرش میخوان برن _خب اونازنوشوهرن اونجاهمش باهمن توچی؟ _خب مامان جان اگه من مزاحمشون بودم که بهم نمیگفت بیا
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 منم که تاحالانرفتم دوس دارم برم. _خیلی خوب با بابات حرف میزنم خوشحال ازپشت میزبلدشدم ولپشو بوسیدم. وای عاشقتم مامان شب که بابااومد زودشام خوردم ورفتم بالا تامامان با باباحرف بزنه ولی روپله هانشستم تا صداشونوبشنوم _امیر _جانم خانم _میگم دوستای شادی قراره برن مشهد شادی ام میگه منم دوس دارم برم گف بهت بگم ببینم اجازه میدی یانه؟ _تنها؟ _نه مث اینکه دوستاش باهاشن _بالاخره بایدیه مردی همراهشون باشه یانه؟ آخ وقتی اینوگفت دلم برای نکیسای خودم ضعف رفت. _شوهردوستش هم هست _خیلی خب اگه اینقددوس داره بره ولی بایددوسه روزه برگرده
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 ازخوشحالی از روی نرده پله هاسرخوردم ویه هورای بلند گفتم وپریدم جفتشونو بوسیدم. اونام بالبخندبهم نگاه کردن مامان زیرلب گفت خوشبخت بشی مادر وچقدخوبه که مطمعن باشی کسی که دوسش داری میتونه خوشبختت کنه رفتم بالاوبه یلداپی ام داد وگفتم که بابام اوکی داد اونم خوشحال شد فردا صبح سال تحویل بود و من برعکس هرسال که آرزوم فقط توش پول بود امسال فقط آرزوکردم نکیسامال من بشه دیگع هیچی ازخدانمیخوام حتی اگه مجبورباشم توی خونه ی اجاره ای زندگی کنم من کنارنکیساحتی اگه آواره ی خیابون هم باشم خوشبخت ترین دختردنیام
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 قراره امشب حرکت کنیم سمت مشهدخیلی ذوق دارم.هم دلم برای نکیساتنگ شده.هم دلم میخوام برم حرم امام رضا(ع) رفتم پایین وبعداز صبحونه رفتم وسایلم روجمع کردم.رفتم جلوی آینه نگاهی به خودم انداختم خیلی خوشحالم که قراره چندروزبدون استرس ببینمش. یعنی اگه منوباچادرببینه چیکارمیکنه؟ اصن مهمه براش؟یعنی خوشحال میشه؟ اصن به من علاقه داره که بخوادتوجه کنه؟ وای خدایادارم دیوونه میشم. سعی کردم افکارم روپس بزنم تاخوشحالیم خراب نشه رفتم حموم وبعداز یه شستوشوی نیم ساعته اومدم بیرون
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 موهاموخشک کردم وبه خودم توی آینه خیره شدم. همه میگفتن خوشگلم بیشترهم بخاطرچشمام بود که یلدامیگفت پاچه میگیره ولی نمیدونم چراپاچه داداشش رونگرفت خخخ خب بعدش چشمام به رنگ مشکی وموهام قهوه ای پوستمم گندمی موهاموشونه کردم ویه تل صورتی زدم لباسامم یه تیشرت صورتی وشلوار همرنگش رفتم پایین دیدم مامان توحیاط نشسته رفتم بیرون _سلام مامانجون خودم _سلام عزیزم عافیت باشه بالبخندبهش خیره شدم ورفتم کنارش نشستم
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 _خب چخبرامامان؟چراتنهانشستی اینجا؟ لبخندی زدوگفت _هیچی همینجوری احساس میکردم چیزی میخوادبگه _چیزی شده مامان؟ _نه _احساس میکنم چیزی میخوای بگی لبخندغمگینی زد _اوم...میدونی؟خیلی سخته که آدم بدونه بچش داره خودشوبدبخت میکنه ولی نتونه کاری کنه براش شوکه شدم فک کردم بعداون دعواهمه چی تموم میشه وبابااینانکیساروفراموش کردن لبخندزوری زدم _عه مامان...این چه حرفیه مگه من کاری کردم؟ _تو نه ولی دلت خیلی وقته کارخودشوکرده داشتم کم میاوردم داشت باکلمات بازی میکرد _ینی چی؟ _این پسره روچقدمیشناسی؟ خودموزدم به اون راه _کدوم پسره _همونی که عکسشواستوری میکنی. بخاطرش...
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 بخاطرش چادری شدی.نمازمیخونی.بخاطرش شبابیداری. و... _وچی؟ _وداری بخاطرش میری مشهد؟ نمیدونستم چی بگم مامان ایناروازکجامیدونست.؟ _خب؟میشنوم دیگه انکارفایده ای نداشت اطلاعات مامان جوری دقیق بودکه نمیشدگفت یه دستی زده پس تواین مدت مامان بیخیال نبوده ورفتارم روزیرنظرداشته. _اومم...مامان میشه به بابانگی؟بخداخطری منوتحدیدنمیکنه خیالت راحت لبخندی زد حرف وعوض نکن بگو این پسره کیه؟ نفسی کشیدم وشروع کردم به تعریف _مامان این پسرهمونیه که اونشب وقتی فرارکردم منونجات داد.
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 اگه اون نبود ممکن بودهربلایی سرم بیاد ولی اون نزاشت.شمانمیشناسیدش بخداخیلی آدم خوبیه.مردترازاون ندیدم.بخدااون مدت که خونشون بودم همش تواتاقش بودتامن معذب نباشم اصن نگامم نکرد.میدونم خیلی پرروام که دارم دررابطه باکسی حرف میزنم که بهش علاقه دارم ولی خب...شماندیده دارین قضاوتش میکنین اون... اون حتی نمیدونه من بهش علاقه دارم وقتی آدم باهاش حرف میزنه فقط به زمین نگاه میکنه اصن توچشای طرف نگاه نمیکنه. تواین دوره زمونه که همه ی پسرای هم سن وسالش دنبال خوش گذرونی ودخترای رنگارنگن اون کارمیکنه تاخرجش رو دربیاره. آره...شمادرست میگین ...من بخاطراون چادری شدم ولی به نظرشماکسی که اعتقاداتش اینجوریه میتونه آدم بدی باشه؟
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 شایدپولدارنباشه ولی همه چی که پول نیست اون حسن های دیگه ای داره. خوش اخلاقه.مهربونه.سربه زیره یه دختربیشترازین چی میخواد؟ مامان میدونم شماآرزوتون خوشبختی منه پس اینوبدونید آدم اونجایی خوشبخته که دلش اونجاست جایی حال دلش خوب باشه اگه مشکل پولشه خب کارمیکنه.مگه شماوباباازاولش پولداربودین؟ باورکنین من بااون بدبخت نمیشم مطمعنم خوشبخت میشم. مامان شرمنده ام که بهتون دوروغ گفتم ولی خب میترسیدم اجازه ندید برم ولی توروخدابه بابانگید بخدامنوخطری تهدیدنمیکنه اولش فقط من بخاطراون خواستم برم ولی الان واقعادوست دارم برم حرم امام رضا منکه تاحالانرفتم
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 کلافه نگاهی بهم انداخت _جوری مطمعن حرف میزنی انگارسال هاباهاش زندگی کردی.ببین شادی میگی پسرخوبیه قبول آقاوسربه زیره اینم قبول ولی اگه 1درصداحتمال بده تورونخواد اونوقت چی؟ بااین حجم ازعلاقه چیکارمیکنی؟ میتونی به دلت بگی دلتنگ نشو؟ میتونی به عقلت بگی فراموش کن؟ من نگرانتم شادی چرامتوجه نیستی؟خودت داری میگی خبرنداره که توعاشقشی بعدتوافسار دلتوول کردی اونم هرجورمیخوادمیتازونه لبخندی به این دلنگرانیش زدم همیشه همین بود _پس شمااینجاچه کاره ای مادرمن؟پدرومادرپیش خداآبرودارن بعدم گردنموکج کردم وچشاموعین خرشرک _برام دعامیکنی؟دعاکن یابهش برسم یاحافظموازدست بدم اخماش رفت توهم خندیدم وگفتم الهی قربونت برم.بخدانمیتونم.نمیتونم فراموشش کنم.
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 بعدازحرف زدن بامامان رفتیم داخل دیگه نزدیک اذان بود.داشتم وضومیگرفتم که مامان نگاه معنی داری بهم انداخت که بالبخندجوابشودادم رفتم سجاده وچادری که ازوقتی نمازخون شدم روش نمازمیخونم ودراوردم نمازم روخوندم تهش هم برای خودم ونکیسا دعاکردم که بهم برسیم _شادیییی دختربیادیگه الان جامیمونیا _اومدم مامانجان رفتم پایین مامان باباروبوسیدم وراهی شدم وقتی رسیدم ترمینال یلدااینامنتظرم بودن نکیساروازدوردیدم که باش قلبم بازکمربه رسوایی من بست _سلام ببخشید معطل شدید همشون سلام کردن ویه خواهش میکنم گفتن قطاراومدوراه افتادیم چون تعدادمون کم بودتویه کوپه بودیم نکیساازدیدن چادرم خیلی تعجب کرد خب حقم داره توقطارازشوق دیدزدن یواشکی نکیسا اصلاخوابم نبرد ووقتی رسیدیم همه رفتیم مسافرخونه وبعدم حرم روبه روی حرم سلام دادیم که ناخودآگاه اشکام سرازیرشدن
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 داستیم میرفتیم داخل که یلدا نکیساروصداکرد _داداش _جانم _منویادت نره ااا نکیسالبخنددخترکشی زد _نه زندگی داداش مگه میشه همه کسم رویادم بره؟ لبخندیلداکش اومد وزیرلب قربون صدقه نکیسامیرفت کنجکاونگاهی به یلداانداختم _چیشد الان؟ _بهش گفتم برام دعاکنه آخه همیشه دعاش میگیره کاش برامنم دعامیکرد _یلدا _جانم زنداداش _بهش بگوبرامنم دعاکنه خو خندید _آخه زنداداش خل من من برم بگم براشادی دعاکن که بتونه مختوبزنه؟
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 خودمم خندم گرفت _نه عزیزم بهش بگو دعاکنه به آرزوم برسم _چشم یه زنداداش که بیشترنداریم یدونه زدم تودستش _اینقدنگو زنداداش سوتی میدی یه وقت _نگران نباش عشقم حواسم هست رفتیم بیرون داشتیم دنبال پسرامیگشتیم که پیش آبخوری پیداشون کردیم _سلام جوابمونودادن یلداروبه نکیساگفت _داداش برای شادی هم دعاکن آرزوش براورده شه نکیساهم گفت انشالله به حق امام رضا خیلی زودحاجتشون براورده شه وبماندچه آرامشی به قلبم سرازیرشد https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 برگشتیم مسافرخونه منویلداتویه اتاق امیرعلی ونکیساتویه اتاق بودن یه فکر عین خوره افتاده بودبه جونم اینکه اگه نکیسامیدونست اون آرزویی که اونجوری امام رضاروبرای براورده شدنش قسم داد چی بود بازم دعامیکرد براورده شه؟ یلدابهم نگاهی انداخت _بازچته؟ دلنگرانیموبهش گفتم واونم نتونست جواب درستی بهم بده _یلدا _جانم _به نظرت نکیسااصن منومیبینه؟بهم حسی داره؟ لبخندی زد _بدبه دلت راه نده من به دعاهای داداشم ایمان دارم حتی اگه بهت علاقه ای هم نداشته باشه بااون قسمی که نکیساداد حتما شکارخودته https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 دلم خیلی گرم شدازاین حرف رفتم کنارپنجره وبه گنبدحرم خیره شدم لبخندی روی لبم اومد واقعاامام رضاحال آدموخوب میکنه اینجا انگاربه یقین رسیدم که نکیسامال منه چشماموبستم ونذرکردم که اگه امسال به نکیسابرسم سال آینده همین موقع بانکیسابیایم پابوس امام رضا فرداش رفتیم بازاروکلی سوقاتی خریدیم ودوتاهم روسری شکلاتی وآبی خریدم برای بابایه کمربندوبرای مامان یه مانتومجلسی به رنگ مشگی که یک زنجیرطلایی هم داشت بعدم رفتیم یه کافه وبستی خوردیم داشتم بازم یواشکی نکیسارودیدمیزدم که بانگاهش غافلگیرم کرد دستپاچه شدم ولی دیگه نمیشدکاریش کرد. بالاخره اون چشم گرفت ازمن ومن هم بعدازیه نفس راحت سرم روپایین انداختم شب خوبی بود.دلم میخواست برم حرم شب اونجا بمونم ولی تنهایی نمیشد خجالت هم میکشیدم به یلدابگم نه که نیاد دوس نداشتم امیرعلی ازروی رودربایسی قبول کنه https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 توهمین فکرابودم که یلدااومدتواتاق _پاشو.پاشوکه به بدبختی وهزارترفندمخشوزدم گنگ بهش نگاه کردم _چیشدع؟ لبخندی زدخب به هرحال مایدونه شادی خانم که بیشارنداریم بعدم بایه لحن بامزه گفت _ازاونجاکه میدونم ته دلت قیلی ویلی میرع هم بری حرم هم بانکیساحرف بزنی بهش گفتم حالاکه دوس دارم شب روتوحرم باشه توروهم ببره آخه داشت میرفت واقعاتوی اون لحظه هیچ چیزدیگه ای نمیتونست اینقدخوشحالم کنه. ازته دلم از امام رضا تشکرکردم که حواسش به حال دلم هست آماده شدم وچادرم روسرم کردم وبیرون اتاق منتظرش موندم که بعدازچنددقیقه اومد. https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 رفتیم بیرون مسافرخونه که دیدم میخوادتاکسی بگیره _آقانکیسا برگشت طرفم ولی نگام نکرد _بله _اگه میشه پیاده بریم بعدازچنددقیقه گفت _باشه هرجورراحتین راه افتادیم سمت حرم باورم نمیشدکه داشتم بانکیسامیرفتم زیارت امام رضاحس خوبی بود اینکه شونه به شونه کسی که دوسش داری راه بری.دلم میخواست باهاش حرف بزنم ولی نمیدونستم چی بگم که خودش حرف زد _اومم میگم شماباراوله که میایدمشهد؟ سعی کردم به خودم مسلط باشم وتپش قلبم روی حرف زدنم تاثیرنزاره
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 _اره دفعه اوله _اوم قبول باشه لبخندی بهش زدم _ممنون از شمام قبول باشه _انشالله توافکارخودم بودم که باحرفیکه زداحساس کردم الانه که پس بیوفتم ودلم رسواشه _چادربهتون میاد لبخندی که ازهیجان زیادم یکم کج وکوله بود روسعی کردم پنهان کنم _واقعا؟ _آ..اره _اگه شمامیگیدبهم میادپس حتما میاد نمیدونم من احساس کردم که خندیدیاواقعاخندید من روابرابودم اصن انگار تواین دنیانبودم درسته حرف خاصی نزده بودولی همین تعریف زیرپوستی هم برام کافیه
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 رسیدیم به حرم سلام دادیم ورفتیم تو همونجاتوصحن نشستم ویه کتاب زیارت بازکردم شروع به خوندن کردم زیادبلدنبودم ولی قابل قبول بود نکیساهم همونجاشروع به نمازخوندن کرد ومن خیره به نکیسایی شدم که مدتی بود شب وروزم توفکرش سپری میشد وخودش نمیدونست همینجوری داشتم نگاش میکردم که باصدای یه خانم مسن به خودم اومدم _نامزدته؟ هول شدم نمیدونستم چی بگم همینجوری داشتم نگاش میکردم که ادامه داد _بهم میاین ایشالله به حق امام رضاخوشبخت بشین
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 #آرزوی‌محال #عاشقانه‌مذهبی #به‌قلم‌راحله #کپی‌حتی‌با‌ذکر
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋🤍🦋 🤍🦋🤍🦋 🦋🤍🦋 🤍🦋 🦋 به حق امام رضا؟تواین دوروزخیلی این کلمه روشنیدم اول از همه ازخودنکیساکه گفت به حق امام رضا به آرزوم برسم.یعنی به خودش یعنی میشه؟ اینقددعاکردم که به نکیسابرسم که همونجاخوابم برد با احساس بادملایمی چشماموبازکردم یکم طول کشیدکه یادم بیادکجام. نشستم که متوجه شدم کاپشن نکیساروی پاهام بود ازدیدن این صحنه قندتودلم آب شد ولی خودچی؟بااینکه بهارشده بود ولی هنوزهواسرد بودالهی بمیرم اگه سرمابخوره چی؟ یکم دوروبرم رونگاه کردم که دیدم همین نزدیکی پیش دیوارخوابش برده پاشدم رفتم کنارش آخ که چقدتوخوای دلبرمیشد کلی تودلم قربون صدقش رفتم کاپشنش رو روش انداختم ورفتم توحرم تابرای آخرین باززیارت کنم آخه امشب راه میوفتادیم .بعداززیارت کردنم اومدم دیدم نیستش خب حتما بیدارشده رفته توحرم.