eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
821 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 با تو بودن برام نعمت بود . نعمتی که از دستم رفت ... چند روزی بود دلم بد جور هوایی پدر شوهرم را کرده بود . دلتنگش بودم . سخته گفتن این حرف ها! اما یه روزی عضوی از اون خانواده بودم . هنوزم محبت شون رو می خواستم . نگاه مهربانش آتش به دلم می زد . چادرم رو پوشیدم و از خونه بیرون رفتم تا برم مغازه ‌ ماشینشون رو دیدم که از کنار رد شد و بوقی برایم زد . اولش خیال کردم که مهران ِ! اما بعدش گفتم نه امکان نداره این فقط یه نفره که اینطور منو یاد میکنه . رفت جلوتر و ایستاد . خودم رو به ماشین رسوندم و پدر شوهرم از ماشین پیاده شده بود . لبخند مهربونی زد و شوق رو توی قعر چشماش می دیدم . بغض گلوم رو گرفته بود اما مجبور بودم باز هم قورتش بدم . حالا وقت گریه نبود . بهش سلام دادم و گفتم: خوبی بابا حالت خوبه؟ --الحمد الله عزیزم ، خودت خوبی خانواده خوبن ! --ممنونم زنده باشید سلام دارن خدمتتون . اشک توی چشماش حلقه زده بود . رنگ به رخ نداشت این پیر مرد مهربون و دل شکسته . کمرش خم شده بود از داغ عزیزش --خدا شاهده محیا جونم ، چند روزه میام تو کوچه و مثل دیوونه ها میام یه نگاهی می ندازم و میرم . تا بلکه ترو ببینم اما نمی بینمت . نیومدم در خونتون گفتم مزاحم تون نباشم . --دل من هم برای شما همین طوره بابا ! اونجا خونه خودتونه هر وقت اومدین قدمتون‌ روی چشم . --زنده باشی دخترم اگه جایی میری برسونمت. --نه ممنونم دست تون درد نکنه سلام برسونید به مامان . --توام سلام برسون عزیزم موفق باشی ‌ خداحافظی کردم اما دلم خون بود . دلم بیشتر از قبل برای شهرام می تپید . برای سر نوشت بدی که واسم رقم خورده بود. روزگار برایم با خط مشکی همه چیز را رقم زد . سهم من فقط جدایی و دلتنگی بود . چه میشد کرد ! کاری از دستم بر نمی اومد . نمی تونستم بی تفاوت باشم به اون مرد ... که روزی پدر شوهرم بود و من بابا صداش میزدم . هر چقدر با خودم کلنجار می رفتم که دیگه بابا صداش نزنم نمی تونستم . سخت بود خیلی !! دل اونم برای من تنگ میشد ! من یادگار عزیزش بودم . عزیز زیر خاک خفته اش ... اما چه کنم که مجبور بودم . من دیگه جایی نداشتم بین اونا . همه چیز تموم شده بود ‌. زیر لب زمزمه می کردم : با لبخندی ساده بشین روبه روم تا من مثل آیینه تماشا ت کنم ! بزار آرزوهای گم کردمو تو چشمای مست تو پیدا کنم ! به جز تو چی میخوام از این زندگی ! دل من ترو آرزو می کنه کنارم بمون رو نگردون ازم . تو باشی به من بخت رو میکنه ... دلم گریه میخواد کجاست شونه هات ! کجا رفتی ای حس آرامشم . میخوام این شبایی‌ که بارونی ام با آرامش دستات آروم بشم .... ادامه دارد ... ❌کپی حرام است❌ @mahruyan123456🍃