شهید مجید قربانخانی "حرمدافعانحرم"
♠️♠️♠️ ♠️♠️ ♠️ بسم رب الشهدا و صدیقین🦋 #قسمت_سوم شب94/10/21 شب عجیبی بود؛🌌عمو سعید مثل همیشه،برای
●●●●
●●●
●●
●
🥀بسم رب الشہدا وصدیقین🥀
#قسمت_چهارم
_حسین!این انگشتر شرف الشمس،بدجوری چشمم رو گرفته،آخرش این رو بهم ندادی.
حسین انگشتر را از دستش درآورد،نگاه معنی داری به آن انداخت.
_مجید جون!بی خیال شو.
_چشم منو بدجوری گرفته!😁
_بیا دادمش به تو، ولی تو هم انگشتر را بده به یکی، دست خودت نکن!☝️
مجید ذوق زده انگشتر را از حسین گرفت.😍
عمو سعید رو به حسین کردو یواشکی پرسید:
_برا چی انگشترت رو به مجید دادی؟🤔
_عمو سعید صداش رو در نیار! این انگشتر نه به من وفا میکند،نه به مجید.✋ دادمش که مجید بده به کسی دیگه،تا #نیفته دست دشمن.😔
عمو سعید هاج و واج به بچه ها نگاه میکرد. یعنی قرار بود #فردا چه خبر شود؟
حسین رفت و مجید با انگشتر توی دستش،کنار عمو سعید ماند.
_عمو سعید امشب شب آخره، من رو هم با خودت ببر!
_مجید جون!فردا عملیات داریم،باید زود برم. بمونه عملیات بعدی. من هیچکی رو با خودم نمیبرم، فقط تورو. دوتایی باهم میریم.
عمو سعید قولش را دادو بعد پرسید:
_ مجید !یه چیزی بگم؟
#ادامه_دارد....
#کتاب_مجید_بربری
#شهید_مجید_قربانخانی
@Majid_ghorbankhani_313