#امام_حسین_اربعین
#اربعین #جابر
جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته
آسمانها را در این ایوان، مجاور ساخته
از قدمهایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟
کاینچنین از عالم و آدم، مسافر ساخته
نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته
نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته
خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی
از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته
آن که میخوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین»
هر نگاهش، یک حبیبابنمظاهر ساخته
هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را
با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته..
کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از،
فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته
کاش میدید، آن که رگهای گلویش را برید،
خون جوشانش، چه دلها را که طاهر ساخته
آه! دیدنها چه کرده با دل زینب؟ اگر
این شنیدنها، تو را آشفتهخاطر ساخته..
#قاسم_صرافان
#امام_حسین_مناجات
#مشایه #اربعین
من از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین..
خادم ناقابل این آستان بودم حسین
خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد
سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین
از جوانی خوبتر پیرِغلامی شماست
شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین
راه افتادم برایت پیشوازم آمدی
هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین
بین خوبانت من بی آبرو را هم بخر
چون سگی در انتهای کاروان بودم حسین
من که بودم دیرتر راهی مقتل میشدی
کاش یارت میشدم کاش آن زمان بودم حسین
عفو کن هروقت راحت آب خوردم در مسیر
عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین
تاول پایم فدای پای دخترهای تو
بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین
خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد..
بی تو بین مجلس نامحرمان بودم حسین
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسین_مناجات
سر نخواهم کرد خم، پیش کسی اِلا حسین
قلب من خورده به نامِ، نامیِ مولا حسین
در رَهَش امروز هرکس یک قدم برداشته
خوب میداند تلافی میکند فردا حسین
آه از آن روزی که خلوت میشود دورِ مزار
بعد میبینی که مانده پیش تو تنها حسین
بندگان شیخ و شاه و مال و دنیا نیستیم
از همه عالم کفایت میکند ما را حسین
شک ندارم نوکران را، از صف یوم الحساب
میکشد بیرون ملک، میگوید: اینها با حسین
ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در مشت اوست
لحظهای ابرو بیاندازد اگر بالا حسین
کولهباری از گناه آوردهام، چون گفتهاند
با دو قطره اشک، پاکش میکند یکجا حسین
رمز و راز کاف و ها و یا و عین و صاد، اوست
کَلْمَهُ الحُسنیٰ حسین و عُرْوَة الْوُثْقَی حسین
بس که بخشیدهست میترسم میان قتلگاه
شمر را بخشیده باشد روز عاشورا حسین
مادرم میگفت اگر شوق حرم داری بگو
بعد تسبیحات بیبی حضرت زهرا …حسین
هر که دلتنگ است بسم الله، هموار است راه
خرج چندانی ندارد کربلا، یک یا حسین!
#سعید_پاشازاده
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
پیچید نامت با نسیم صبح در گوشم
روشن شد از خورشیدِ رویت چشم خاموشم
وقتی شنیدم قصههایی از غمِ عشقت،
دیدم تمام غصههایم شد فراموشم
ای روضهات آغاز دلتنگی آدم، آه!
پایان ندارد غربتِ آهنگِ چاووشم
_ کی زائر زلف پریشان توام؟... گفتی:
آن دم که مثل باد باشی مست و مدهوشم
شبهای جمعه در جهان عطر بهشت توست
ای کاش میدیدم ضریحت را در آغوشم
_ پای پیاده، اربعینت... میرسم آیا؟!
سنگینیِ بار گناهان است بر دوشم...
::
با شورِ شیرینت، میان موکبی کوچک
دور از عراقت در فراقت چای مینوشم...
#سراج_الدین_سرایانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
از شوق قلبم میتپد هر دم برای تو
میبارد ابرِ چشمهایم در هوای تو
عطر غمِ شیرین تو در جان که میپیچد
گُل میکند بر سینهام شور عزای تو
از کودکی ای دوست خیلی دوستت دارم
ای کاش باشم تا همیشه مبتلای تو
خوشبخت آنکه پای عشق توست تا آخر
بدبخت آنکه دور شد از خیمههای تو
من رفتهام از دست، مولا! بارها...، اما
برگشتهام هر بار تنها با دعای تو
این اربعین باید به آغوش تو برگردم
من خستهام از غربتِ دنیا... فدای تو!
راه پس و پیشِ مرا بسته گناهانم
کو جادهای که میرود تا کربلای تو؟...
#سراج_الدین_سرایانی
#زیارت_اربعین
دلداده و صاف و ساده آمد اینجا
افتاده شبیه جاده آمد اینجا
در محضر حق سواره محشور شود
هر کس دو قدم پیاده آمد اینجا
#علی_مقدم
#حضرت_زینب_س_اربعین
پیغامبران آشنا برگشتند
از کوفه و از شام بلا برگشتند
با پرچم پیروزی و آزادی و عشق
یکبار دگر به کربلا برگشتند
#سیدهاشم_وفایی
#زیارت_اربعین
#چارپاره
🔹امیری حسین🔹
هوا پر شد از عطر نام حسین
به قربان عطر پراکندهاش
چه سرمست و شورآفرین میرود
سپاهی به دیدار فرماندهش
هوایی شدم، مقصدم کربلاست
کجا از همین سرزمین بهتر است؟
برای رسیدن به آغوش تو
هوای خوش اربعین بهتر است
چه باکیست از پای تاول زده
به عشق تو طی میشود این مسیر
نماندهست چیزی به کربوبلا
امیری حسینٌ و نعم الامیر
غریبم به آغوش تو دلخوشم
اسیرم به عشقت شدم مبتلا
در این روزها آرزویم شده
فقط کربلا کربلا کربلا
مرا مادرم از همان کودکی
به شیرینی نام تو شیر داد
پدر با خودش برد هیأت مرا
به من مهر و سربند و زنجیر داد
دلم خوش به داروی دیدار توست
حبیبم حسین و طبیبم حسین
غریبانه در کربلا خفتهای
نگاهی به من کن، غریبم حسین
قدم میگذاری به صحن بهشت
به یاد شهیدان والامقام
بگو با دلی عاشق و بیقرار
به لبهای عطشان مولا سلام
#ناصر_حامدی
#زیارت_اربعین
#غزل
🔹صدای پای زائران🔹
این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟
این که میکِشد مرا به سوی تو چه جذبهایست؟
حال و روز عاشقان همیشه اینچنینی است
تاول شکفته زیر پای زائر تو را
بوسه میزنم که موسم ستارهچینی است
کاش تاولی به پای زائر تو میشدم
تا نوازشم کنی که اوج نازنینی است
از نجف پیاده سوی کربلا روان شدن
مثل اشکهای الغدیری امینی است
کربلا چه قرنها بر او گذشته و هنوز
از معلمان مهربان درس دینی است
از کلاس عقل تا کلاس آخر جنون
سطری از کتاب «إن قَطعتُموا یمینی» است
عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق
این صدای پای زائران اربعینی است
#مهدی_جهاندار
#زیارت_اربعین
#غزل
🔹ابرهای روضهخوان🔹
ابرها زائر آن خاک معطر هستند
روضهخوانان بدنهای مطهر هستند
بادهایی که سراسیمه حرم میآیند
جزئی از لشکریان تنِ بیسر هستند
رودهایی که به عشق تو حرم میآیند
قطرهٔ کوچکی از این همه لشکر هستند
نخلها، زلف پریشان شده و آشفته
کوهها، از غم و اندوه تو مضطر هستند
محشری کرده به پا داغ غمت راهبهراه
فرش تا عرش در این پهنهٔ محشر هستند..
سفرهای پهن شده از نمک و نان شما
همه مهمان سر سفرهٔ مادر هستند
اربعین تو به صف کرده همه دلها را
عالمی راهی این خاک معطر هستند
#مریم_سقلاطونی
#زیارت_اربعین
#غزل
🔹صراط المستقیم🔹
ما به سوی چشمه از این خشکسالی میرویم
با گلوی تشنه و با مشک خالی میرویم
قطره قطره از میان روضهها جاری شدیم
بین گرد و خاک جاده با زلالی میرویم
نیمهشب از بین نخلستان کوفه رد شدیم
با صراط المستقیم از آن حوالی میرویم
راه را سلمان نشان دادهست، در نزد کریم
کولهباری نیست با ما، دست خالی میرویم
«سرزنشها میکند خار مغیلان در مسیر»
با تمام طعنههای احتمالی میرویم...
دسته دسته، تا حرم، پرچم به دوش، از شرق و غرب
با نسیم صبح و با باد شمالی میرویم
اربعینیها خبر دارند ما از این مسیر
«با چه حالی آمدیم و با چه حالی میرویم»
#رضا_خورشیدیفرد
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
یکهزار و چارصد بهار
در بغل گرفته است
خاک، زیر پوستش
ردّ پای این دو را هنوز
مثلِ خون تازه حفظ کرده است
اوّلین مسافران اربعین هنوز هم
در کنارِ ما پیاده سیر میکنند
از عطیّه در خیال خود سؤال میکنم:
«جابرِ هزار و چارصد بهار پیش
مدفن غریب و بینشان دوست را
بی فروغ دیدهاش، چگونه یافت؟
با کدام سوی چشم
بیامان به سوی کربلا شتافت؟»
پاسخ عطیّه یک کلام بود:
«بوی تربت حسین»
#سیدمهدی_موسوی