eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
سرود میلاد حضرت رقیه(س) شکوفه ی بهار مولا اومد فرشته ای از آسمونا اومد رسیده نوگلی ز ام اسحاق رقیه ی حسین به دنیا اومد دلبر باباس به به نامش چه زیباس ثانی زهرا زهرا زینت دنیاس اومده عشقه عشقه حضرت عباس حسین سرشت اومده خوده بهشت اومده بگو به عاشقای مجنون دنیای عشق اومده ماه دمشق اومده بگو اومد رقیه خاتون           نوگل باغ حسین۳رقیه خاتون مدینه داره امشب شور و حالی جای فاطمه امشبه چه خالی میخونه جبرییل توو عرش اعلا رسیده نوه ی مولی الموالی دلای عاشق عاشق دلای بی تاب از دل دریا اومد گوهر نایاب اومده دنیا دنیا کوثر ارباب پای شما میمونم به زیرلب میخونم هزارتا لعنت به امیه توو رگ و خون منه ورد زبون منه فدای تو بی بی رقیه         نوگل باغ حسین۳ رقیه خاتون رقیه مرهمه غمه حسینه رقیه دم و بازدمه حسینه خلاصه ی کلام میدونی چیه رقیه همه عالمه حسینه میبینه بی بی حال این نوکرارو میگیرم امشب اذنه ایوون طلارو سفر سوریّه و کرب وبلارو اومدم امشب بگم به عشقه زینب بگم یه آرزو دارم توو سینم میخام بازم ببینم توو موکبا میشینم زائر راه اربعینم          نوگل باغ حسین۳ رقیه خاتون ابوذر رئیس میرزایی
دل ما آروم نداره ، آسمون شد پُر ستاره مژده که میلاد ناز ِ ، دختر حضرت یاره ای عاشقانِ حضرت رقیه سینه زنانِ حضرت رقیه شادی کنید همه توی محفلِ ِ دیوانگانِ حضرت رقیه یا حضرت رقیه خاتون مدد (۴) لطف او شبیه باباس ، کَرَمش مثال دریاس تا اومد بدنیا دیدن ، چقَدَر شبیه زهراس حسین میگه لالا برا رقیه ناز می کنه برا بابا رقیه زمین و آسمون صداش میزنن ما هم می گیم یکصدا یا رقیه یا حضرت رقیه خاتون مدد اومده فخر دو دنیا ، کلید حاجتای ما حاجت دِلا همینه ، کربلا با هم ایشالا پناه اهل عالمه رقیه شاید که اسم اَعظمه رقیه همیشه ما تو رو صدا میزنیم تو ذکرا بهترین دَمه رقیه یا حضرت رقیه خاتون مدد @mortaza110shahmandi ایتا
نبی را زیب و زین آمد خوش آمد علی را نور عین آمد خوش آمد وَ ماه عالمین آمد خوش آمد که دلبند حسین آمد خوش آمد دوباره زآسمان سر زد سپیده دوباره حضرت زهرا رسیده حسین بن علی را دختر است این چه دختر، دختران را محور است این چه دختر، آسیه یا هاجر است این چه می‌گویم ز مریم هم سر است این به شورو زمزمه باشد رقیه شبیه فاطمه باشد رقیه رقیه جان و جانان حسین است رقیه بهتر از جان حسین است رقیه نور چشمان حسین است رقیه مِهر تابان حسین است به دنیا گوهر نایاب آمد که از ره دختر ارباب آمد دلا دادی عجب کاری به دستم که امشب بیشتر باده پرستم سراپا غرقِ وجد و شور هستم ز بوی لاله‌ی ارباب مستم بگویم از چه امشب شادمانم که آمد عمّه‌ی صاحب زمانم حسین باغ گل و این گلعذارش عذاری کآفتاب آیینه دارش به طفلی هست آرام و قرارش قرارش نه، همه دارو ندارش به دور او بنی هاشم یکایک به زیر پای او بال ملائک رقیه کاشکی تنها نگردد اسیر غصه و غمها نگردد به طفلی کاش قدّش تا نگردد دچار خنده‌ی اعدا نگردد الهی غنچه ای عطشان نباشد لبش از تشنگی بی جان نباشد ز بی آبی ولی پژمرد این گل به دشت کربلا افسرد این گل ز مادر ارثِ هجران بُرد این گل میانِ راه سیلی خورد این گل به راه شام، این طفلِ حزینه شده مانند بانوی مدینه
زنده هستم به عشق دلداري به اميد طلوع ديداري گاه دنبال زندگي هستم گاه دنبال چوبه‌ي داري جرعه‌اي نور ، كاسه‌اي خورشيد مرحمت كن به قلب بيماري با خيال تو دائم‌الذكرم موقع خواب و وقت بيداري ما گرفتار عشق مولائيم اي به قربان اين گرفتاري شعله‌ي عشق خانمان سوز است عشق در اصل آتش افروز است مثل صبح بهار بيدارم دور تو در مدار تكرارم لب به لب ابر و باد و بارانم آسمانم ولي نمي‌بارم در تكاپوي نور سرزده‌ام تازه‌ام ميل عاشقي دارم از همان اول تولد ، نه قبل از آن كرده‌اي گرفتارم چه بهشتي چه دوزخي باشم دست از اين عشق برنمي‌دارم خاك عاشق به گريه گِل شده است دل ما با رقيه دل شده است موجي از شور و همهمه آمد دور قنداقه زمزمه آمد چشم عباس باز روشن شد دلبر شاه علقمه آمد كوري چشم دشمنان علي باز هم بوي فاطمه آمد فاتح ماجراي كوفه و شام باعث عزت همه آمد و براي غرور و غيرت و اشك معني و وصف و ترجمه آمد چه بگويم به وصف اين دختر كه هلاكش شده علي‌اكبر پريِ قصه‌هاي رؤيايي چقدر تو شبيه زهرايي زانوي غم بغل نگير عشقم گرچه زخمي ولي مسيحايي عمه قربان اشك چشمانت كه عزادار مشك سقايي من كه گفتم پدر سفر رفته از چه در انتظار بابايي ناگهان يك طبق رسيد از راه با چه شوري و با چه غوغايي شاعر:
امشب خدا با نام او رحمی به دنیا می کند درهای لطف خویش را بر بندگان وا می کند از عطر جانبخش گلی عالم بهاری می شود لبخند او گلزار دنیا را مصفا می کند باغ جهان از مقدم او می شود باغ جنان حتی خدا دارد شکوهش را تماشا می کند با بوسه ای بر گونه اش آرام می گیرد پدر هر لحظه با بوییدن او یاد زهرا می کند با واژه هایی چون عسل شیرین زبانی می کند هر لحظه میل دیدن لبخند بابا می کند اسبابْ بازی نیست در دنیای بازی های او اسباب بخشش بر گرفتاران مهیا می کند سرگرمِ بازی نیست درحال و هوای کودکی با دستهای کوچکش دارد گره وا می کند کودک نمی داند کسی دردانه ی ارباب را بس با بزرگی با گدای کوی خود تا می کند کوتاه هرگز نیست عمر او سه سال نوری است عمر بشر از خیرمندی وُسع پیدا می کند ما را نیازی نیست بر ناز طبیبان جهان یک یا رقیه دردهامان را مداوا می کند
آن دَرد می اَرزد، که دَرمانش تو باشی آن هِجر می چَسبد، که پایانش تو باشی دل آرزو دارد، در این تاریکیِ مَحض یک شَب بیایی، ماهِ تابانش تو باشی روحی که در سَردَرگُمی ها در عَذاب است آرامشِ حالِ پریشانش تو باشی یک عُمر مانده مُنتَظِر، پیرِ مَحَلّه یک دَم ببیند پیشِ چَشمانش تو باشی دل میخورَد حَسرت، به حالِ آن جُذامی که نیمه شَب، هَم لُقمه ی نانش تو باشی حالا برایت، روضه ای می خوانم آقا آن روضه که، عُمریست گریانش تو باشی دُختَر به بابا گُفت؛ "بابای عَزیزم بَد نیست ویران هَم... چو مهمانش تو باشی... ...بد نیست، حَتّی شام هم خوب است، بی شام! امّا به شَرطی که، پِدَرجانش تو باشی تو چوب خوردی، دُختَرَت زَخمِ زَبان خورد مَن غُصّه خوردَم، عَمّه هَم، سَنگ از زَنان خورد
شکر لله رمضان ماه خدا باز آمد در سحر نغمه ی الله به آواز آمد سفره ی رحمت و بخشایش او گشت عیان بار دیگر دل عشاق به پرواز آمد **** فضا آکنده از عطر خدا شد دوباره سفره ی رحمت بپا شد بهار بندگی و توبه آمد ز حق رزق کریمانه عطا شد **** با رمضان نور و صفا آمده سفره ی پرفیض خدا آمده رحمت حق بار دگر شد عیان ماه مناجات و دعا آمده **** آمده ماه رمضان ماه عشق بندگی و سجده به درگاه عشق درگه لطف و کرمش گشته باز تا که کنی بندگی شاه عشق @mortaza110shahmandi. ایتا
باز ماه رمضان آمد و مهمان توام بر سر سفره ی تو چشم به احسان توام باز ماه رمضان آمد و گریان هستم تو ببین حال تباهم که پریشان هستم با همه کثرت عصیان تو گرفتی دستم لطف تو شامل من بوده که مهمان هستم رمضان است که آغوش تو بر من باز است نیمه شب اشک و دعا با دل من دمساز است با همه بار گناهم تو نجاتم دادی دعوتم کرده ای و برگ براتم دادی یعنی از آتش دوزخ تو رهایم کردی و مرا شیفته ی کرب و بلایم کردی بار الها به پیمبر به علی و زهرا گنهم عفو نما و ببرم کرب و بلا کربلایی که غمش بُرده همه تاب و تَبَم شده دوریِ حرم غُصه ی هر روز و شبم در غروب رمضان تشنه و بی تاب شدم یاد لب تشنگیِ حضرت ارباب شدم یاد آن خنجرِ دشمن به روی حنجرِ شاه خواهرش از روی تَل سوی حسین کرده نگاه @mortaza110shahmandi. ایتا
در رمضان هر دلی بوی خدا می دهد بوی مناجات عشق بوی دعا می دهد خوان کرم را خدا بار دگر گُستَراند رحمت حق دائماً بر دل ما می دهد عطر خوش هر سحر بر همه دلها نشست لحظه ی افطار ،حق، نور و صفا می دهد چشم امید همه بر کرم و لطف اوست دعوت او کن قبول تا که ندا می دهد چاره ی بیچارگان نسخه ی درمان اوست درد دل افشا بکن تا که شفا می دهد قلب همه عاشقان حریم اَمن خداست دل چو حریمش شود قدر و بها می دهد دیدن عرش خدا وَجه حسین است و بس به هر که مشتاق اوست کرببلا می دهد @mortaza110shahmandi. ایتا
شبای رحمت و دعا از راه رسیده شبای آشتی کنونِ با خدا رسیده رسیده رحمت خدا از آسمون مهمونی داره باز خدای مهربون ببین که از کرم می ده پناهمون اِغفرلَنا ذُنوبَنا یا رَبَّنا (۳) چی میشه که منو به پیشت می کشونی با رو سیاهیم بین خوبات می نشونی ببین گدا اَم و تویی پادشاهم اومده ام باز با دل پر گناهم غیر تو یاری ندارم ای پناهم اِغفرلَنا ذُنوبَنا یا رَبَّنا شبای این ماه پر از غم و سوز و گدازه دست گدا ، رو به خدای بی نیازه آرزومونه که بیاد آقای ما تا که باهاش یبار بریم کرببلا ناله کنیم برا حسین تو قتلگاه اِغفِر لَنا ذُنوبَنا یا رَبَّنا تشنگیِ ماه رمضون به اشک و آهه آه از لبِ خشک حسین تو قتلگاهه آخه حسین لحظه ی آخر تشنه بود حنجر خشک آقا زیر دِشنه بود حنجر خشک آقا زیر دِشنه بود غریب کربلا حسین ، آقا آقا (۳) @mortaza110shahmandi. ایتا
بعد یک سال آمدم از راه خسته و رو سیاه و شرمنده انت کهف الامان! کجا برود غیر درگاه لطف تو بنده بنده ای که دوباره همراهش کوله باری گناه آورده بنده ای که بریده از همه جا و به لطفت پناه آورده عبد فرار تو منم آری حال اما فقد هربت الیک نادما مذعنا و منکسرا مستکینا وقفت بین یدیک بگذر از بنده یا "کریم الصفح" ای که بر سینه دست رد نزدی با تمام وجود می گویم: "یا رجایی علیک معتمدی" آمدم تا دوباره گریه کنم گریه درمان هر پریشانی است اشک تنها سلاح سربازی است که میان حصار زندانی است حرف از گریه شد دلم لرزید یاد "یابن شبیب" افتادم یاد "ان کنت باکیا لشی" یاد "شیب الخضیب" افتادم من بمیرم برای آقایی که میان دو نهر آب روان با لب تشنه... بس کن ای شاعر السلام علیک یا عطشان بارالها بدون شک آخر همه را با حسین می بخشی بهر بخشش بهانه می خواهی تو‌ به یک یا حسین می بخشی
رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم زیر سنگینی اعمالِ پریشان مُردیم رمضان است، بیایید سبک‌بار شویم می‌توانیم در این ماه به قرآن برسیم می‌توانیم در این ماه، علی‌وار شویم ماهِ مهمانیِ حقّ است، بیایید همه تا نمک‌خوردهٔ این سفرۀ افطار شویم چشم‌ها را بتکانیم در این ماهِ زلال با دو آیینه همه راهیِ دیدار شویم... سِرِّ سی جزء به سی روز فرو می‌آید هان! رفیقان! همه آیینه‌ٔ اسرار شویم یازده ماه گذشت و خبر از عشق نشد با خداوند، در این ماه مگر یار شویم رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم