eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
1 عکس
1 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
خاکی تمام چادر او...، مثل زهرا گشته سفید و سوخته مو...، مثل زهرا با هر نفس کل تنش پر می‌شد از درد دستی به سر، دستی به پهلو...، مثل زهرا سیلی تمام صورت او را بهم زد پاره شده گوش و دو ابرو...، مثل زهرا سیلی به جرم عشق حیدر می خورد او افتاده گیر مرد بد خو...، مثل زهرا باید کسی دست تو را حتماً بگیرد‌... دیگر دو چشمت گشته کم سو...، مثل زهرا
آیات عاشقی‌ست که تنزیل می‌شود یس و مریم‌ست که ترتیل می‌شود کوثر وَ مُلک بوده و والفجر هم رسید قرآنِ فاطمه‌ست که تکمیل می‌شود سبِّح بحمد ربِّکَ یا مرتضی علی... با این پسر ز شأن تو تجلیل می‌شود کشتی عشق او که دلش را به آب زد دوزخ یقین نمود که تعطیل می‌شود إنی أنا الغریبِ زمان ولادتت، با سرخیِ گلویِ تو تأویل می‌شود
نسیم تلخِ پُر از انکسار می‌آید و ذوالجناح دگر بی سوار می‌آید تمام فاجعه را با دو چشم خود دیده که ناله می‌زند و بی قرار می‌آید فقط نه کرب و بلا و مدینه و مشعر صدای ناله‌ای از مُستجار می‌آید میان خیمه‌ی آتش گرفته، غیر از غم سراغ اهل حرم، اضطرار می‌آید غروب با خودش انگار غربت آورده ز سمت خیمه صدای «فرار» می‌آید یکی دوید، گمان می‌کنم سر آورده چقدر با عجله! از شکار می‌آید؟ تمام لشکر ابلیس غرق شادی بود از این به بعد چه بر روزگار می‌آید؟
دلم برای خودم تنگ میشود با تو چقدر فاصله افتاده بین من تا تو کویر خشک پر از خار و خاک من بانو بزرگ و پاک و مطهر شبیه دریا تو همیشه وقت گرفتاری ام امیدی هست پناه من وسط مشکلات تنها تو هوای شهر تو مثل نجف گنه سوز است نجات بخش من از هرچه رنگ دنیا تو عقیلة العرب شاه طوس معصومه یگانه دختر ناز جناب موسی تو چقدر با نفست مرده زنده شد بانو امید هر چه دل مرده بعد عیسی تو‎ گوئیا شان نزولش می شود ایران ما هرچه بر "موسی بن جعفر"سوره نازل می شود پای او "شاه چراغ "ودستها "عبدالعظیم" چشم ایران چون که مشهدگشت-قم=دل می شود خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست حضرت معصومه زینب را معادل می شود رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند "شاطر عباس قمی" هم گاه "دعبل "می شود هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود حرمت مثل نگینی ست در انگشتر شهر که در اطراف خودش فاضل و بهجت دارد هزار مرتبه شکر خدا، به بسم الله کنار واژه رحمان، رحیمه ای داریم شبیه آیه ی «إحسانک القدیم» خدا نعیم جاری و لطف قدیمه ای داریم به خاندان علی بعد زینب کبری عقیلة العربیّ و علیمه ای داریم
     فرياد داشت در دلش.... اما سکوت کرد       شد ذره ذره آب، علي... تا سکوت کرد       چون روز روشن است علي حق محض بود       در پيش حق او همه دنيا سکوت کرد       دستش اگر چه بسته ولي دست بسته نيست       تنها به امر عالم بالا سکوت کرد       گفتند يک نفر که يهودي است، شيعه شد       وقتي که ديد حضرت مولا سکوت کرد       وقتي صداي (فضه خُذيني) بلند شد       صد بار مُرد و زنده شد، اما سکوت کرد       مردي کنار همسرش از شرم گريه کرد       مردي غريب و خسته و تنها، سکوت کرد       با قاتلين فاطمه هر روز روبروست       خون شد دلش اگر چه در آنجا، سکوت کرد
   نگاه حیدری اش خیره خیره بر در بود و نیمه های وجودش میان بستر بود نفس نفس زدن فاطمه عذابش داد که چشم او همه شب تا خود سحر تر بود زمین نخورده کسی پیش چشم غیرتی اش یگانه یار غریبان شهر، حیدر بود علی، علی است میان مدینه تا وقتی... کنار حضرت مولا، وجود کوثر بود و  پشت گرمی او در کشاکش سختی نگاهِ  فاطمیِ دختر پیمبر بود فدک بهانه شده بود، کینه دیرینه است تمام نقشه ی شان انتقام خیبر بود برای قتل علی تیر و نیزه کاری نیست برای کشتن او راه های بهتر بود... هجوم و آتش و دود و غلافِ نامردی... ...دو دست بسته و چشمی که سوی دلبر بود ندای (فضه خُذینی) بلند شد، یعنی... ز دست رفته...تمامِ امیدِ مادر بود هنوز فکر و خیالش چقدر آشفته است به یاد کوچه باریک و حال معجر بود   شاعر :
نسیم تلخِ پُر از انکسار می‌آید و ذوالجناح دگر بی سوار می‌آید تمام فاجعه را با دو چشم خود دیده که ناله می‌زند و بی قرار می‌آید فقط نه کرب و بلا و مدینه و مشعر صدای ناله‌ای از مُستجار می‌آید میان خیمه‌ی آتش گرفته، غیر از غم سراغ اهل حرم، اضطرار می‌آید غروب با خودش انگار غربت آورده ز سمت خیمه صدای «فرار» می‌آید یکی دوید، گمان می‌کنم سر آورده چقدر با عجله! از شکار می‌آید؟ تمام لشکر ابلیس غرق شادی بود از این به بعد چه بر روزگار می‌آید؟