#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ترکیب_بند
۳۰۷
به مناسبت ایام زیارتی مخصوص امام رضا جان علیه السلام
(جلوه اول)
یابن شبیب گریه کن از غربت حسین
در کربلا شکسته شده حرمت حسین
شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما
خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین
بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب
یابن شبیب ذکر لبش بود آب آب
یابن شبیب نیزه به حلقوم دیده شد
چون گوسفند سر ز تن او بریده شد
یابن شبیب پیکر جد غریب ما
در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد
یابن شبیب چکمه به پهلوی او زدند
در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند
یابن شبیب جد غریبم کفن نداشت
یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت
از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند
یک جای سالمی به تمام بدن نداشت
یابن شبیب سنگ به آئینه دیده ای؟
جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟
یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن
این راز را به پیش کسی بازگو مکن
ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت
ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن
یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر
سر روی پای فاطمه بود و برید شمر
یابن شبیب آتش قلبم زبانه زد
نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد
هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود
دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد
یابن شبیب لاله ی پژمرده دیده ای
یابن شبیب طفل کتک خورده دیده ای
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ترکیب_بند
۳۰۸
(جلوه دوم)
یابن شبیب یاد کن از پیکر حسین
ضجه بزن برای تن بی سر حسین
عالم اگر بمیرد از این غصه کم بود
کف می زدند دور و بر خواهر حسین
از خیمه تا به تل به زمین خورد عمه ام
یابن شبیب دست به سر برد عمه ام
یابن شبیب شام غمم بی سحر شده
یاس علی به نیزه و،بی برگ و بر شده
یابن شبیب بعد هجوم سنان و تیر
در زیر پای اسب تنش نرم تر شده
یابن شبیب قتلگهش تنگ بوده است
دور و بر حسین پر از سنگ بوده است
یابن شبیب گل ته گودال دیده ای؟
قرآن پاره پاره و پامال دیده ای؟
هنگام دست و پا زدنش دست می زدند
یابن شبیب غارت و جنجال دیده ای؟
تنها نه آنکه بر بدنش سنگ خورده است
بر صورت و محاسن او چنگ خورده است
یابن شبیب بال و پرم درد می کند
از سوز روضه هاش سرم درد می کند
یابن شبیب طفل سه ساله به ناله گفت
از تازیانه ها کمرم درد می کند
یابن شبیب غارت گهواره دیده ای؟
یابن شبیب کودک آواره دیده ای؟
یابن شبیب زخم تنش سخت وا شده
پیش از سنان،سه شعبه بر آن سینه جا شده
یابن شبیب زانوی قاتل به سینه بود
در پیش چشم عمه سر از تن جدا شده
مذبوح را کسی ز قفا سر نمی برد
از مرغ زنده هیچ کسی پر نمی برد
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ترکیب_بند
۳۰۹
(جلوه سوم)
یابن شبیب خون به دل اهل عالم است
چشمان عرشیان همه از اشک پر نم است
از بس که داغ بر جگر ما گذاشتند
هر روزِ ما ز غصهی جدم مُحرّم است
بی اختیار اشک شود جاری از دوعین
مثل زمان جاهلیت کشته شد حسین
یابن شبیب حمله به پیکر شروع شد
از قتلگاه گریهی مادر شروع شد
یابن شبیب نحر گلو را ندیده ای
او زنده و بریدن حنجر شروع شد
یابن شبیب بسمل پرکنده دیده ای
بر روی خاک جسم پراکنده دیده ای
یابن شبیب داغ برادر چه سخت بود
یابن شبیب خنده به خواهر چه سخت بود
یک جای سالمی به تن جد ما نبود
در قتلگاه بوسه به حنجر چه سخت بود
یابن شبیب یوسف ما بین چاه بود
یک عده گرگ دور و بر قتلگاه بود
یابن شبیب پیکر جدم ز هم گسست
آن لحظه ای که شمر روی سینه اش نشست
زانو گذاشت شمر ولی قبل از این سنان
با زور نیزه سینهی جد مرا شکست
یابن شبیب خرد شد آیینهی حسین
با مرکب آمدند روی سینهی حسین
یابن شبیب عمهی ما داغدیده بود
باقدّ خم کنار تنی سربریده بود
میخواست تا زمین نخورد بین ازدحام
امّا توان نداشت، ز بس که دویده بود
یابن شبیب شعله به هفت آسمان زدند
با کعب نیزه بر بدن عمه جان زدند
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ترکیب_بند
۳۱۰
(جلوه چهارم)
یابن شبیب جان من از غصه بر لب است
اشکم برای غصه و غمهای زینب است
جدم اگر که ماند تنش زیر دست وپا
زینب نظاره گر به به تن زیر مرکب است
وقت غروب بود که شد آسمان کبود
چادر به پای عمهی ما گیر کرده بود
یابن شبیب ز گریه خودت را رها مکن
گریه ز داغ کرب و بلا، بیصدا مکن
یابن شبیب عمهی ما رو به شمر زد
میگفت اینچنین سر او را جدا مکن
با چند ضربه شمر گلو را برید آه
سر را گرفت رو به حرم میدوید آه
یابن شبیب عمهی ما سربه زیر شد
یک نصف روز از غم و از غصه پیر شد
با شمر هم کلام شدن حق او نبود
امّا سر حسین دگر ناگزیر شد
یابن شبیب غم تب و تابش گرفته بود
عباس رفت پس که رکابش گرفته بود؟
یابن شبیب قلب من از غصه آب شد
بی حرمتی به همسر جدم رباب شد
یابن شبیب عمه ما دست بسته بود
با تازیانه وارد بزم شراب شد
روزم ز غصه مثل شب تار میشود
وقتی که صحبت از سر بازار میشود
بازار بود و طعنه و دشنام و هلهله
یابن شبیب عمه ما بود و سلسله
بر اشک های مادر بی شیر کف زدند
بدتر از اینهمه کف و شادی حرمله
یابن شبیب ز غربت یک زن شنیده ای
برروی نیزه کودک ششماهه دیده ای
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل
به سویت آمدم آقا به اشک دیده میخوانم
رضاجانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم
تویی آنکه تمام عمر ندیدی جز بدی از من
منم آنکه ز لطف و رأفتت مبهوت و حیرانم
مران از در مرا، جانِ جواد خود بده راهم
قبول اینکه بدم امّا قبولم کن که مهمانم
(اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست میگویم
که من یک شاعر درباریام مداح سلطانم)*
میان این حرم هر گوشه آید بوی ششگوشه
میان این حرم ابریست حال و روز چشمانم
کبوترها چو میآیند آب از حوض مینوشند
میان صحنت آقاجان به یاد شاه عطشانم
دلت را تا به دست آرم به پای روضهی جدّت
همیشه تا که میخوانند از گودال، گریانم
شنیدم از پریشانیِ زینب روضه میخواندی
به یاد این پریشانیتان آقا پریشانم
شنیدم عمه جانت را به کعب نیزه آزردند
چگونه شد جدا از پیکر بی سر نمیدانم
#محمود_اسدی_شائق