eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
در خانه خود پر از غم و تشویشم بیگانه از آشنا و دور از خویشم در صحن تو آنقدر سبک بالم که حتی به بهشت هم نمی اندیشم شاعر:
علیهاالسلام 🔹گلبانگ اجابت🔹 اگر درمان‌ درد خویش‌ می‌خواهی‌ بیا اینجا دوا اینجا، شفا اینجا، طبیب‌ دردها اینجا شکسته‌بالی ما می‌دهد بال و پری‌ ما را اگر از صدق‌ دل‌ آریم‌ روی‌ التجا اینجا طلب‌ کن‌ با زبان‌ بی‌زبانی‌ هرچه‌ می‌خواهی‌ که‌ سر داده‌ست گلبانگ‌ اجابت‌ را خدا اینجا به‌ گوش‌ جان‌ توان‌ بشنید لبّیک‌ خداوندی‌ نکرده‌ با لب‌ خود آشنا حرف دعا اینجا هزاران‌ کاروان‌ دل‌ در اینجا می‌کند منزل‌ اگر اهل‌ دلی‌ ای‌ دل‌، بیا اینجا، بیا اینجا دل‌ دیوانۀ‌ من‌ همچو او گم‌‌کرده‌ای‌ دارد ز هر دردآشنا گیرد، سراغ‌ آشنا اینجا... صدای‌ پای‌ او در خاطر من‌ نقش‌ می‌بندد مگر می‌آید آن‌ آرام‌‌جان‌ها از وفا اینجا؟... مشو از حرمت این بارگه غافل که مهدی را زیارت کرده‌اند اهل بصیرت بارها اینجا حریمش را اگر دارالشفا خوانند، جا دارد که می‌بخشد خدا هر دردمندی را شفا اینجا علاج درد بی‌درمان کند لطف عمیم او نباید بر زبان آورد حرفی از دوا اینجا! حدیث‌ عشق‌ با «پروانه‌» می‌گویی،‌ نمی‌دانی‌ که‌ می‌سوزد به‌سان‌ شمع،‌ از سر تا به پا اینجا
هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران به روی دوش خودت بیرق کرم داری امامزاده ی موسی بن جعفری اما برای فاطمه در شهر قم حرم داری برای بخشش هر چه گناه، ای بانو به روی نامه ی اعمال ما قلم داری تو مثل عمه ی سادات بر فراز حرم به عشق گنبد سلطان خود علم داری به زیر پای تو گل ریخت قم ولی پیداست برای روضه ی زینب همیشه غم داری نه ازدحام حرامی، نه بزم نامحرم چه قدر دور و برت چشم محترم داری شراب بود و کباب و رباب هم بود یزید گفت به مطرب بزن، چه کم داری؟!
علیهاالسلام 🔹سورۀ نور🔹 دور و بر خود می‌كشی مأنوس‌ها را اِذن پریدن می‌دهی طاووس‌ها را وا می‌كنی سمت كویرِ این حوالی با لطف پاكت پای اقیانوس‌ها را «امید» دارویی‌ست در دارالشفایت كه با سخاوت می‌دهی مأیوس‌ها را با آن دم قدسی خود شب‌های جمعه رونق بده «یا نور و یا قدّوس»‌ها را هر شب به یاد غربت شهر مدینه روشن كنیم اینجا همه فانوس‌ها را ای آبروی آب‌های این حوالی سمت شما باز است این دستان خالی :: وقتی كه من از ماه می‌گیرم سراغت می‌آورد دل را میان كوچه باغت هفت آسمان، صدها ستاره می‌شمارد هر شب به پای درس‌های چلچراغت تو آیه‌های سورهٔ نوری، چگونه پیدا كنم من راه خود را بی‌چراغت؟... انگار... نه من حتم دارم در بهشتم آن لحظه‌ای كه می‌نشینم در رواقت ما لایق صحن و سرای تو نبودیم همسایهٔ خوبی برای تو نبودیم :: تو مهر زهرا را میان سینه داری مهری كه با آن اُلفتی دیرینه داری از بس كه آه زائرانت را خریدی ایوان زیبایی پر از آیینه داری هر صبح جمعه میزبان ندبه‌هایی این است آن عهدی كه با آدینه داری تو از مدینه، كربلا، شام و خراسان غم‌های بی‌اندازه‌ای در سینه داری از نسل كوثر، معنی خیر كثیری «با عشق،‌ خویشاوندی دیرینه داری» فرسنگ‌ها راه است از ما تا صفایت قربان آن صحن و سرای باصفایت :: از ابتدا هم بود مشهد، مقصد تو پل می‌زنم تا مقصدت از مشهد تو عطر گل یاس از ضریحت می‌تراود این مرقد زهراست یا كه مرقد تو عشق تو دریا را به ساحل می‌كشاند ماه آبرو می‌گیرد از جزر و مد تو خورشید دارد آرزو‌هایی طلایی وقتی كه می‌آید كنار گنبد تو من شاعرت هستم ولی مثل همیشه شعری ندارم تا كه باشد در حد تو من می‌نویسم بر روی سنگ مزارم بانو! همیشه بوده از تو اعتبارم
. کویر از قدومش اگر گشته دریا بر آن پا نهاده گل از نسل زهرا همانی که فرموده موسی ابن جعفر به علم و یقینش ابوها فداها سه در از بهشت خدا رو به شهری است که معصومه دارد در آن شهر ماوا چه زیبا مقامی است اخت الرضا را شفیع است و دارد دمی چون مسیحا علیمه ،که علامه ها در کلاسش رسیدند هر یک به ادراک و معنا کریمه که چون ابر رحمت گشوده عجب سایه ای بر سر اهل دنیا شفیعه که با یک نظر شیعیان را برد از دل خاک تا عرش اعلا و او زینبی در مدار رضا شد به او هرکه رو کرد،حاجت روا شد چه زیباست دردی که در شهر مشهد رضا نسخه پیچید و در قم دوا شد
. سلام ای بانوی بیت کرامت سلام ای معدن جودوسخاوت سلام ای جلوه ی زهرای اطهر سلام ای دخترموسی ابن جعفر سلام ای کوثرپیوسته جاری توزینب خصلتی زهرا تباری سلام ای عالمی محو کمالت تمام انبیاء مات جلالت عیان است وعیان است وعیان است بیان وصف توفوق بیان است حریمت جلوه ی رب جلیل است یکی از زائرانت جبرئیل است ضریح توپناه انس وجان است مطاف مهدی صاحب الزمان است به لطف ورحمتت امیدوارم به خاک تربتت سر می گذارم مقاماتت هزاران راز دارد مزارتو به جنت ناز دارد نمی ازچشمه سارت آب زمزم ارادتمند زوار تو مریم تومثل عمه ات مظلومه هستی گل طاهائی ومعصومه هستی ملائک دربرت چون خاک بوسی انیس وهمدم شمس الشموسی
علیهاالسلام 🔹پنجره‌ای به بهشت🔹 در آسمان ملائکۀ خوش ذوق شهر بهشت را که بنا کردند اول به سوی صحن و سرای تو چندین هزار پنجره وا کردند مبهوت کرده‌اند تماشا را حتی خود اهالی بالا را در این حرم به جای کبوترها یک آسمان فرشته رها کردند مشتی ستاره از فلک آوردند در سفره‌های ما نمک آوردند بس‌که بهار از فدک آوردند در شهر قم مدینه به پا کردند با چشم‌های غرق عطش دیدیم گنبد درون آینۀ حوض است آن کاسه‌های پر شده از خورشید سیرابمان از آب طلا کردند ملا حسین مولویِ مداح با سازگار و عاصی و خورشیدی از بس که بوده‌اند نمک‌گیرت در هر مقام شور به پا کردند صحن عتیق و جلوۀ دیرینش با چلچراغِ خوشۀ پروینش این‌ها به اتفاق مضامینش پروانه را مدیحه‌سرا کردند ما قاصریم وصف تو را وقتی امثال مرعشی و بروجردی یک عُمر روزه‌های معطر را با بوسه بر ضریح تو وا کردند تکرار فاطمه‌ست عبور تو توصیف زینب است مرور تو معصومه نام داشت حضور تو اما تو را کریمه صدا کردند ای تا همیشه کار تو کارستان اثبات کرده شوکت تو هر آن هرگز نکرده‌اند همه مردان کاری چنان که فاطمه‌ها کردند
. باز در شهر مدینه بویی از عنبر رسید بر گلستان ولایت لولو و گوهر رسید دختر دردانه ی باب الحوائج آمده بر امام هشتمین یک مونس و یاور رسید باز در عرش معلا شورو شوقی شد به پا مژده ای اهل ولا محبوبه ی داور رسید آمده پشت و پناه حضرت سلطان شود باز از نسل علی یک زینب دیگر رسید طاهره ، مرضیه و معصومه و هم فاطمه جلوه ای از چهره ی زهرای پیغمبر رسید ای ملائک کل عالم را گل افشانی کنید در میان خلق عالم بهترین دختر رسید سلام الله علیها
یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنة نور تو بر زمین اصابت کرد عرش را غرق بُهت و حیرت کرد باد با شاخه های سبز امید کوچه ی شهر را نظافت کرد بین " احساس" و "عقل" دعوا بود این دو را " دل " به صلح دعوت کرد صفحه‌ی حُسن تو ورق می خورد... دفترت عشق را روایت کرد ابر ، دنبال تو به راه افتاد آسمان در پی تو حرکت کرد هر کجا حرف از بزرگی شد باید از شوکتِ تو صحبت کرد لایقِ جلوه ات نبوده کسی حدِّ آن را خدا رعایت کرد ماه‌بانوی مُلک ایرانی... مِهر تو در دلم حکومت کرد قم ، اگر عُشُّ آلِ احمد شد خاکِ آن را دَم تو ، تُربت کرد فاطمه‌بودنت مُسَجَّل شد نامت این حُکم را کفایت کرد وصف معصومه شرح عصمت توست پاک شد هر که با تو بیعت کرد یا رضا ، یا رضای هر شبه‌ات شیعه را غرق در رضایت کرد با همان چادری که بر سر توست می شود خلق را شفاعت کرد قسمِ آخر دعای منی " فاطمه؛ اِشْفَعی‌لَنای" منی ای کریمه! کرامتت علنی‌ست همه جا از عنایتت سخنی‌ست هر که یک‌بار خورده نان تو را گفته که سفره‌داری‌ات حسنی‌ست هیبتت ، آفتابِ ظلمت ماست کار آئینه‌ی تو شب‌شکنی‌ست عصرِ شعری که در حریم تو بود خوش‌ترین ساعت هر انجمنی‌ست سنگ‌فرش حیاطِ صحن شدن بهترین آرزوی هر بدنی‌ست کار من پیچ خورده..،کاری کن! گره هر قَدر کور ، وا شدنی‌ست من به همسایگیت مفتخرم همه‌ی ذوق من به هم‌وطنی‌ست نسل در نسل..،در جوار توایم عجمی‌زاده‌ی دیار توایم مثل جَدَّم غلام خواهم شد صاحبِ احترام خواهم شد قالی‌ات را به دوش من بگذار... خادمی خوش‌مرام خواهم شد پادشاهی‌ست مُزد نوکری ات با تو عالی‌مقام خواهم شد قطره ، قطره به پات خواهم ریخت رفته ، رفته تمام خواهم شد کوه خضر تو ، کوه طور من است... با خدا همکلام خواهم شد با علیکت..،بریز خون مرا کشته‌ی یک سلام خواهم شد هرچه نَفْسم درنده‌خو باشد در حریم تو رام خواهم شد اذنِ گنبد به زاغ اگر بدهی جَلد این پشت‌بام خواهم شد طُعمه هایم اگر که گندم توست عاشق هرچه دام خواهم شد آهوی طوس یا کبوتر قم... تو بگو هر کدام..، خواهم شد! دمِ باب‌الجواد می‌افتم فرش راه امام خواهم شد با تو آن حاجتِ روا هستیم زائر مشهدالرِّضا هستیم فصل دلتنگی‌ات زمستانی‌ست چشم‌هایت همیشه بارانی‌ست آسمانت اسیر شب شده است گرچه دور و برت چراغانی‌ست آنقَدَر قلب تو پر از غم شد قدر یک آه در دلت جا نیست بی خبر بودن از پدر..،سخت است نامه ات دلخوشی زندانی‌ست حسرتت ، دیدن برادر بود... لحظه‌ها،لحظه های پایانی‌ست سم به جانت نشسته بانو‌جان چشم امّید تو به فردا نیست باز هم شُکر ، خانه ات امن است کُل قم در پی نگهبانی‌ست کافری با لگد نزد به دری... رسم همشهری‌ات مسلمانی‌ست " دُوُّمی داد زد سرِ زهرا " نعره‌اش،نعره های شیطانی‌ست پای نامحرمی به کوثر خورد چکمه روی کلامِ قرآنی‌ست آه! با او چِقَدر بد کردند چادرش را همه لگد کردند
یا حضرت معصومه (س) روزی که از سرشت رقم خورد سرنوشت دست فلک نهاد همی خشت روی خشت وقتی قلم ز حس درونی من نوشت من روبروی صحن تو بودم دم بهشت جایی که ابر و باد به فرمان در آمدند دیواره ها به آیه قرآن درآمدند در یک نگاه وارد این جرز و مد شدم غرق نهاد سوره ی لیل و مسد شدم از لابلای حجره ی پروین که رد شدم بی اختیار شعر سرودن بلد شدم وزن و عروض و قافیه ها جمله در عمل مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل در حوض صحن آینه اش آسمان گم است بال فرشته است و قدم های مردم است وقتی که آب هست چه جای تیمم است آورده اند مادرمان در همین قم است آری که اینچنین شده حک سر در بهشت وا می شود بسوی شما هر در بهشت دارای شوکتی و زبانزد جلیله ای الحق کریمه ای و مع الحق عقلیه ای سیر و سلوک را تو یقینا وسیله ای بانوی مهربان کدامین قبیله ای بر تو هزار موسی عمران دهد سلام هر روزه صد مفسر قرآن دهد سلام والامقام چون تو کسی محترم نشد اینگونه سائل در صاحب کرم نشد هرکس تو را شناخته راضی به کم نشد ما شاعرت شدیم ولی محتشم نشد باز این دل رمیده ی من در هوای توست دارم یقین هر آنچه که هستم دعای توست
یا حضرت معصومه‌ (ع) وقت است زبانوی کرامت بنویسم چون زائر در حال زیارت بنویسم بر جامعه شرحی به روایت بنویسم باخط شکسته دو سه رکعت بنویسم دیباچه ی وصف کرمش نورُ عَلی نور تحریر صفای حرمش نورُ عَلی نور در آینه اش لولو و مرجان مُتَصوِّر آیات خوش سوره ی انسان مُتَصَوِّر در صحن عَتیقش گل و ریحان مُتَصَوِّر هر جا نگری شاه خراسان مُتَصَوِّر قم گشته بهشتی که خدا در نظرش بود در دفتر معراج پیمبر خبرش بود تو نور زلالی که خدا هدیه نموده ست آن سوره ی وَالشَّمسِ تو را هدیه نموده ست از دامن صدیقه به ما هدیه نموده ست اَلحق که خداوند به جا هدیه نموده ست مائیم و دل ودسته گل روی تو بانو مدهوش تو و ضامن آهوی تو بانو بگذار تو را روح مناجات بخوانیم از مُصحَفِ اندیشه ات آیات بخوانیم انبوه احادیث و روایات بخوانیم مادر نشده عمه ی سادات بخوانیم ای از کرم و لطف تو دریا مُتَصوِّر با نام تو شد حضرت زهرا مُتَصَوِّر هستیم چنان از خُمِ کوثر مُتَنعِّم بر سفره ی سادات سراسر مُتَنَعِّم هر دم ز عنایات برادر مُتَنَعِّم بر خوان کریمانه ی خواهر مُتَنَعِّم از مادری فاطمه سرشار حضوریم ما از کرم مادرمان مست غروریم از یُمن شما شهر معطّر شده بانو از آیه ی روی تو مُنوّر شده بانو فیضیه پر از روح مطهّر شده بانو سرشار گل تازه ی قَمصر شده بانو تو آینه ی روشنی از کوثری ای عشق سر تا به قدم فاطمه ی دیگری ای عشق
یا حضرت معصومه (س) وقتی گره خورده است جان‌ها با کریمه قطعا گره وا میشود با: یاکریمه .. موسی‌بن جعفر گفت بابایت فدایت ای زِینِ‌اَب ای دلبر بابا ... کریمه مثل حسین و زینبش ، هرگز نباشد قلب رضا جای کسی الّا کریمه امروز با امّید فردا زنده هستیم امروز ذکر یا رضا ، فردا کریمه ما تا حرم رفتیم و گردد تا قیامت پشت و پناه زائرش هر جا کریمه ما زائران مادرش هستیم در قم گشته‌ مزارش، مرقد زهرا ، کریمه نور جمیع آل طاها در حریمش ای بانیِ خیرِ همه دنیا ، کریمه ای دختر موسی بن جعفر ، جان فدایت ما را ببر هر ماه تا صحن و سرایت