#امام_حسن_ولادت
ای که از جانب معشوق نظر می طلبی
تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند
با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت
رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت
مادرش هم لقب مادر سادات گرفت
پسر فاطمه و باب نجات است حسن
هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن
اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است
نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است
پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن
نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین
عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین
این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست
روزی خلق خداوند به زیر پر اوست
دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست
او برای کرم عبدالَله و قاسم دارد
ابر جود است و سرِ شیعه ی خود می بارد
او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده
بارها ثروت خود را به گدا بخشیده
ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده
پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد
شیعیان را - به حسن – روز جزا می بخشد
ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه
صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم براه
کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله
کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها
لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها
اسم مولام همانند عسل شیرین است
ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است
یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است
در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد
فتنه تسلیم شد روبروی اش زانو زد
کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت"
حرف قرآن من اینست"حسن هرچه که گفت"
دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت"
بنویسید حسن مکتب و آیین من است
حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است
او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد
تا که سردار چو عباس دلاور دارد
یک حسین بن علی، ماه برادر دارد
غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست
نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست
غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد
کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد
مادری بود حسن، دید که مادر افتاد
آه ... ای مرد ستگر برو از کوچه ی ما
مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما
#امیر_عظیمی
غربت بقیع
پدرم آمد از سفر خاکی
جامه ژولیده ، موی سر خاکی
از مزاری خراب آمده بود
زائری از همه نظر خاکی
بو کشیدم وجود او را داشت
سینهای سوخته ، جگر خاکی
حال بابا خراب بود امّا
مادرم بود بیشتر خاکی
گفتم ای مادر از بقیع بگو
گفت ای جان من! خبر!؟ خاکی
ما کبوتر ندیدهایم الّا
بالش آشفتهبود و پر خاکی
چار قبر غریب را دیدیم
چار قبر از پدر-پسر خاکی
همه جای مدینه خاکی بود
کوچه ، دیوار ، خانه ، در خاکی
مادر من برای دختر خود
چادر آورد از سفر خاکی
#امیر_عظیمی
#بقیع
#تخریب_بقیع
یا امام صادق(ع)
در آشیانه ، مرغ آمینی پرش ریخت
گرم نیایش بود و دشمن بر درش ریخت
در کوچه با پای برهنه ، دستبسته
آهی کشید و روضه از چشم ترش ریخت
روزی که آتش در سرایش شعلهور شد
اشکی به یاد مادر غمپرورش ریخت
-در- سنگری مابین دشمن بود و مادر
آن در شکست و سوخت و روی سرش ریخت
در کربلا ریگ بیابان دور ارباب
گودال خون شد نیزه هم بر پیکرش ریخت
روح از تنش با قتل صبر آرام می رفت
تا این که شمر آمد نظام حنجرش ریخت
پیش سرش در شام، دشمن باده خورد و
آنچه که باقی ماند را روی سرش ریخت
از بین آن نامحرمانِ مست ، یک آن
مردی کنیزی خواست قلب دخترش ریخت
#امیر_عظیمی
#امام_صادق
#حضرت_معصومه
هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری
یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری
تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران
به روی دوش خودت بیرق کرم داری
امامزاده ی موسی بن جعفری اما
برای فاطمه در شهر قم حرم داری
برای بخشش هر چه گناه، ای بانو
به روی نامه ی اعمال ما قلم داری
تو مثل عمه ی سادات بر فراز حرم
به عشق گنبد سلطان خود علم داری
به زیر پای تو گل ریخت قم ولی پیداست
برای روضه ی زینب همیشه غم داری
نه ازدحام حرامی، نه بزم نامحرم
چه قدر دور و برت چشم محترم داری
شراب بود و کباب و رباب هم بود
یزید گفت به مطرب بزن، چه کم داری؟!
#امیر_عظیمی
یا امام رضا (ع)
ای مطرب مهتاب رو
حرفی بزن، چیزی بگو
زان شاه صاحب آبرو
فخر سریر ارتضا
سلطانعلیموسیالرضا
تسبیح سبحانی رسید
ارباب ربانی رسید
ماه شبستانی رسید
شمسالشموس، آقای ما
سلطانعلیموسیالرضا
ای نجمه خاتون آفرین
خورشید آوردی چنین
موسیبنجعفر را ببین
نامیده این مولود را
سلطانعلیموسیالرضا
در عرش اقبال نبیست
در فرش اجلال نبیست
او عالم آل نبیست
تمثال ختم الانبیاء
سلطانعلیموسیالرضا
شد این علیِ سومین
مثل امیرالمومنین
با مستمندان همنشین
همسفره می شد با گدا
سلطانعلیموسیالرضا
گنبد طلایش دلبری
کردهاست از انس و پری
دل میبری،دلمیبری
ای دلبر خیرالنساء
سلطانعلیموسیالرضا
ای خانهام آباد تو
ذکر خدایم یاد تو
از پنجره فولاد تو
دارم امید یک شفا
سلطانعلیموسیالرضا
دل در حرم پابست شد
در پای عشقت پست شد
نقاره خانه مست شد
از آسمان آمد صدا
سلطانعلیموسیالرضا
من آهوی سرگشته ام
بی تاب و مضطر گشته ام
سائل به این در گشته ام
یا ضامن آهو، الا
سلطانعلیموسیالرضا
ای که به دعبل از کرم
دادی عبا، صدها دِرَم
بر من که عبد این درم
از هرچه خواهی کن عطا
سلطانعلیموسیالرضا
از آب سقاخانه ات
خوردم شدم دیوانه ات
من از در میخانه ات
دارم امید کربلا
سلطانعلیموسیالرضا
در شادیام غم می رسد
آوای ماتم می رسد
کمکم محرم می رسد
ماه حسین سرجدا
سلطانعلیموسیالرضا
گودال مالامال شد
جسم حسین پامال شد
باز عمه ات بی حال شد
سر رفت روی نیزه ها
سلطانعلیموسیالرضا
#امیر_عظیمی
#امام_رضا
#امام_باقر_شهادت
هر جا کلاس درس شما برگزار شد
با شور و شوق روح الامین رهسپار شد
هر حرف غیر حرف شما فانی است، شکر
حرف شماست بین کتب ماندگار شد
یا باقرالعلوم، فقط با کلام توست
افکار پوچ مرجئه* بی اعتبار شد
ای قیمتی ترین گهر دین بگو چرا
سهمت مزار خاکی از این روزگار شد؟
آن زین زهر خورده چه ها کرده با شما
آثار مرگ در بدنت آشکار شد
آقا شنیده ایم که ازدست زهر زود
جسمت ورم کرده دلت داغدار شد
جسمت ورم که کرد دلت رفت کربلا
آن خاطرات له شده رویت هوار شد
بر تن سری نبود ولی جدتان حسین
ده اسب تازه نعل به سمتش قطار شد
از دستباف فاطمه بر پیکر حسین
پودی نماند و پیرهنش تار تار شد
تقصیر شمر بود که سر روی نیزه رفت
زینب به روی ناقه ی عریان سوار شد
#امیر_عظیمی
#شب_سوم_محرم
از در این خانه بر سائل زیادش میرسد
گرچه بد باشد گدا زهرا به دادش میرسد
خانهزاد مرتضی باش و بمان چون وقت مرگ
او به داد نوکران خانه زادش میرسد
رزق ما در سفرهی پهن خدای کربلاست
از سر این سفره روزی عبادش میرسد
من به شاه کربلا هر صبحدم گفتم سلام
صبح محشر این سلاممن به یادش میرسد
عاقبت کار خودش را میکند ذکر حسین
هر که گوید یاحسین آقا به دادش میرسد
ایرقیه، پافشاریکن؛ بگو بابا...حسین...
در خرابه هم شده دل بر مرادش میرسد
رزق من آغوش بابایی نبود اما پدر
سر که آمد درددل در امتدادش میرسد
گله دارم، گله دارم بابایی
گله از فاصله دارم بابایی
اومدی، اینکه نمیتونم پاشم
پای پر آبله دارم بابایی
لکنتم میذاشت میگفتم چقدر
تو سرم مسئله دارم بابایی
اگه از وضع سرم سوال کنی
دو...سه...تا مو ... بله... دارم بابایی
عموعباسم کجاس بهشبگم؟
گله از حرمله دارم بابایی
حرمله به عمه سر نشون میداد
به رباب تیر سهپر نشون میداد
#امیر_عظیمی
#یا_رقیه
#امام_حسین
ماه محرم
ای اهل آسمان و زمین غم شروع شد
ماه عزای عالم و آدم شروع شد
حور و ملک، پری و بشر زار میزنند
هنگامهی مصیبت اعظم شروع شد
باز این چه نوحهایست که بر سینه میزنم
باز این چه مرثیهست که اشکم شروع شد
روضه،خروش،زمزمه،واحد،زمینه،شور
جانمحسین،سینه زنی،دم شروع شد
نوحواعلیالحسین، امام زمان گریست
اشک و عزای فاطمه نمنم شروع شد
از عرش بوی پیرهن خونی حسین
آورده جبرییل، محرم شروع شد
ده روز بعد خواهرش از حال میرود
ده روز بعد شمر به گودال میرود
#امیر_عظیمی
#امام_حسین
#محرم
#مشام
صاحب العصر سلام
ای به دستت علم نصر سلام
چشمهی نوش حیات
نظری کن به عدم
به گِل مرده ما دم بده ای وارث شمشیر دودم
فاتح قلعهی دل
به همان وصله که جد تو به نعلینش زد
دل معیوب مرا هم به خودت وصله بزن
به کرمخانهی باباو عموی تو حسن
محرم راز بیا
دورهی قحط وفاست
فطرس سوخته بالم، پر پرواز بیا
پر شال تو دواست
ای که با ذکر حسینجانِ همه سینه زنانی تو هم آواز بیا
خانهی دوست کجاست؟
تو کجایی آقا؟
صاحب اصلی هر روضه کجا خیمه زدی؟
روضهی خانگیات را تو کجا میگیری؟
روضهخوانت چه کسیست؟
چه کسی روضه مشک و علم و دست عمو جان تو را میخواند؟
سینهزنهای تو آیا دودمه میگیرند؟
دم "ای اهل حرم...
دودم "میر و علمدار کجاست"
وسط سینه زنیها
وسط روضه عباس بگو
عمهات لطمهزنان میآید؟
مادرش امبنین گریهکنان میآید؟
چه کسی تیر به چشم پسرم، نور دو عینم زده است؟
ضرب شمشیر به دستان علمدار حسینم زده است؟
وای بر جمعیتی که قمرم را کشتند
بعد عباس، حسینم؛ پسرم را کشتند
#تاسوعا
#محرم_۱۴۰۴
#شعر_شهادت_حضرت_ابالفضل_العباس_ع
#امیر_عظیمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
دار و ندار زینب، روح بهار زینب
به گلشن نبوّت بنفشه زار زینب
ای که حسین ماند از تو یادگار زینب
زِ سرّ حق تعالی پرده برآر زینب
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
ای که برادرانت همه مطاف بودند
به دور تو چو کعبه گرم طواف بودند
کنار چادر تو به انعطاف بودند
اُف به سراب دنیا، به روزگار زینب
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
بیا به قتلگاهم ماهِ منیر بنگر
بیا برادرت را یک دل سیر بنگر
به زیر پای نیزه مرا حصیر بنگر
حصیر را به شن ها وامگذار زینب
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
کشته شده حسینت چو آفتاب تشنه
به روی خاک اِبنِ ابوتراب تشنه
مثل دو تا علیّ اش رفته بخواب تشنه
بیا به زخم هایم گریه ببار زینب
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
دور و برم هزاران رنگ پریده نیزه
به جسم من چو باران نیزه چکیده، نیزه
سه شعبه، نه دلم را نیزه دریده، نیزه
چقدر دشمن از من نیزه کشیده، نیزه
دمیده نیزه زار از این تن زار زینب
نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
#امیر_عظیمی
امام عصر عجاللهفرجه
حضرت اباالفضل (ع)
صاحب العصر سلام
ای به دستت علم نصر سلام
چشمهی نوش حیات
نظری کن به عدم
به گِل مرده ما دم بده ای وارث شمشیر دودم
فاتح قلعهی دل
به همان وصله که جد تو به نعلینش زد
دل معیوب مرا هم به خودت وصله بزن
به کرمخانهی باباو عموی تو حسن
محرم راز بیا
دورهی قحط وفاست
فطرس سوخته بالم، پر پرواز بیا
پر شال تو دواست
ای که با ذکر حسینجانِ همه سینه زنان تو هم آواز بیا
خانهی دوست کجاست؟
تو کجایی آقا؟
صاحب اصلی هر روضه کجا خیمه زدی؟
روضهی خانگیات را تو کجا میگیری؟
روضهخوانت چه کسیست؟
چه کسی روضه مشک و علم و دست عمو جان تو را میخواند؟
سینهزنهای تو آیا دودمه میگیرند؟
دم "ای اهل حرم...
دودم "میر و علمدار کجاست"
وسط سینه زنیها
وسط روضه عباس بگو
عمهات لطمهزنان میآید؟
مادرش امبنین گریهکنان میآید؟
چه کسی تیر به چشم پسرم، نور دو عینم زده است؟
ضرب شمشیر به دستان علمدار حسینم زده است؟
وای بر جمعیتی که قمرم را کشتند
بعد عباس، حسینم ؛ پسرم را کشتند
#امیر_عظیمی
#محرم
#امام_حسین
#اسارت #شام
#مجلس_یزید
سلام ای سر خونین، سر برادر من
سرت چهها که نیامد عزیز مادر من
لبی که بوسه بر آن میزدهست پیغمبر
یزید میزندش چوب، خاک بر سر من
صدای شیون و افغان به گوش میآید
صدای واابتا، نالهی برادر من
چه خوب شد سر عباسِ من نبود اینجا
ندید وضعِ سرِ تو، لباس و معجر من
یزید مست شد الباقیِ شرابش را
نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من!
همین که حرف کنیزی ما وسط آمد
نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من
زنی به طفل خودش شیر میدهد، ای وای
رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من
#امیر_عظیمی