#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
یک جهان روضه و یک ماه محرم داری
آه، آقای غریبم چقدر غم داری
تا ابد هم که بخوانند همه مرثیهات
باز هم روضهی ناخوانده به عالم داری
این همه زائر دلسوختهی خاکت را
از ازل داشتهای، تا به ابد هم داری
روضهخوانهات زیادند، یکی شان قرآن
مطلع فجرِ خدا، سورهی مریم داری
درد دل کن که نماند به دلت چون پدرت
خواهرت هست کنارت، تو که مَحرم داری!
بهترین نوحهی ما هست «غریب مادر»
صاحب روضه بگو -بهتر از این دم داری-؟
تا که نومید نگردد ز درت محتاجی
تو هم انگشت، هم انگشترِ خاتم داری
::
وقت تدفین تو ای شعر غریبی، پسرت
دید در وزن تنت چند هجا کم داری
#محسن_عرب_خالقی
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
بنی اسد! متحیّر ستادهاید همه
چرا به بحر تفکر فتادهاید همه؟
برای دفن شهیدان کربلا، زن و مرد
ز خانه سر به بیابان نهادهاید همه
کسی نبود که رو سوی این دیار نهد
خـدا تمـام شما را جـزای خیر دهد
بنی اسد! نگرید این خجسته تنها را
ستارگان زمین، ماه انجمنها را
نصیبتان شده قدر و سعادتی امروز
شما به خاک سپارید این بدنها را
به هـر بدن که رسیدید احترام کنید
به زخم نیزه و شمشیرها سلام کنید
بنی اسد تن انصار رو به روی شماست
که دفن پیکرشان، جمله آرزوی شماست
کمک کنید در این سرزمین پیمبر را
نگاه مادر ما فاطمه به سوی شماست
اگـر شمـا، نشناسید این بدنها را
معرّفی کنم، این پاره پاره تنها را
بنی اسد همه رو سوی قتلگاه کنید
به پیکری که بُوَد غرقِ خون، نگاه کنید
به مصحفی که شده آیهآیه گریه کنید
ز آه خود، رخ خورشید را سیاه کنید
تنی کـه ریخته از هم چگونه بردارید؟!
کمک کنید، که یک قطعه بوریا آرید
بنی اسد! تن پاک برادرم اینجاست
که عضوعضو وجودش ز هم جداست، جداست
هر آنکه دید ورا گفت این رسول خداست
کمک کنید که این جانِ سیدالشهداست
دل حسین نـه تنها گسسته از داغش
پس از پدر کمر من شکسته از داغش
بنی اسد نگهم بر دو شاخۀ یاس است
بر آن نشانهی لبهای سیّدالناس است
به احترام بگیرید هر دو را سردست
ادب کنید که این دستهای عباس است
نه دست مانده به جسم مطهرش، نه سری
خــدا بـه مـادرش ام البنین کند نظری
بنی اسد! گل صدپارهای در این چمن است
شهید بی زرهی، پارهپاره پیرهن است
ادب کنید که این ماهِ سیزده ساله
پسرعموی عزیزم، سلالۀ حسن است
به تیر و نیزه تن پارهپارهاش سپر است
ز حلقههای زره، زخمهاش بیشتر است
بنی اسد! بدنی پشت خیمه مدفون است
دل رباب و دل فاطمه بر او خون است
مزار اوست همان روی سینۀ پدرش
ز خون او گل روی حسین گلگون است
هنوز هست به سوی حسین، دیدۀ او
سـلامِ «میثم» بــر حنجـر بریـدۀ او
#غلامرضا_سازگار
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
اینجا نگـارخانـۀ گلهــای پـرپـر است
اینجا بهشت سرخ بدنهای بیسر است
حیـران ستـادهاید چــرا ای بنـیاســد
امـروز روز دفــن عزیــز پیمبــر است
من میشنـاسم ایـن شهـدا را یکییکی
سرهایشان اگرچـه بریـده ز پیکـر است
این پیکـر حبیـب بُوَد، این تـن زهیر
این مسلمبنعوسجه، این عون و جعفر است
این پیکـری کـه مانده به گودال قتلگاه
قـرآن آیــهآیــۀ زهــرای اطهـر اسـت
این زخمها که مانده بر این نازنین بدن
آثار تیر و نیزه و شمشیر و خنجر است
دارد دو زخم بـر کمـر و بر جگـر نهان
زخمی که هر دو باعث قتل مکرر است
داغ بــرادر آمــده یـک زخـم بـر کمر
زخمی که مانده بر جگرش داغ اکبر است
نتـوان شمـرد زخم تنش را به دید چشم
از بس که جای زخمْ رویِ زخمِ دیگر است
این پیکـر گسیخته از هـم از آنِ کیست؟
این است آن علـی که شبیـه پیمبر است
چیـزی نمانــده از بـدن پــارهپــارهاش
زخـم تنش ز پیکـر بـابـا فـزونتـر است
یک کشته دفن گشته همین پشت خیمهها
نامش علیست ذبح عظیم است و اصغر است
بـا هـم کنیـد رو بـه سـوی نهـر علقمـه
آنجـا تـن شـریف علمــدار لشگر است
دست و سـرش جداست ولی مثـل آفتاب
در موج خون بـه دشت بلا نورگستر است
«میثم!» مزار این شهدا در دل است و بس
زیـرا کـه دل، مقـام خداونـد اکبــر است
#غلامرضا_سازگار
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
میزبان رفتهست از اینجا و مهمان مانده است
یک گلستان گل در این بَرِّ بیابان مانده است
گرچه آل الله را بردند از این سرزمین
جسمشان رفتهست از اینجا ولی جان مانده است
قومی از راه آمدند و روی خاک کربلا
ماه را دیدند که صدچاک و بیجان مانده است
یک طرف در خیمههایی سوخته دیدند که
در عبایی پیکری اما پریشان مانده است
در کنارش نوجوانی بود چون قرص قمر
بر تنش رد هلال سم اسبان مانده است
پیکری بی دست را دیدند بین علقمه
آسمانی بر زمین از تیرباران مانده است
از حضور مشک پاره نزد او دریافتند
ساقیاش حتی کنار آب، عطشان مانده است
ناگهان از راه مردی آمد و با گریه گفت
چشمتان از چه بر این اجساد حیران مانده است
این عمو عباس، این هم اکبر و این قاسم است
این تنی هم که در این گودال، عریان مانده است...
...پاره های پیکر بابای مظلوم من است
که جدا از هم، چنان آیات قرآن مانده است
پیکرش را با حصیری میبرم در قبر و آه
آه که انگشتی از دست سلیمان مانده است
#محمدعلي_بياباني
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
ما برای دفن شاه کربلا آمادهایم
رو به سوی قتلگاه و علقمه بنهادهایم
یک بدن صد پاره از شمشیر و تیر خنجر است
این گل دامان لیلا یا علی اکبر است
یک بدن بیدست و سر مانده کنار علقمه
مثل مادر اشک ریز و در عذایش فاطمه
سیزده ساله گلی افتاده در دریای خون
از حنای خون شده سر تا به پایش لالهگون
لالهها پیداست اما غنچهی پرپر کجاست
پیکر سرباز ششماهه علی اصغر کجاست
جسم یاران حسین ابن علی بر روی خاک
از دم شمشیر و خنجر قطعه قطعه چاک چاک
از کنار علقمه آید صدای زمزمه
میچکد بر جسم ثارالله اشک فاطمه
#غلامرضا_سازگار
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
صبری کنید این کشتهها را میشناسم
جاماندگان نینوا را میشناسم
من زادهی زهرا علی بن الحسینم
هم زخمها را، هم شفا را میشناسم
گرچه شناسایی کمی سخت است اما
من دو یتیم مجتبی را میشناسم
این پیکر مُثله که مانده روی خاک و
رفته سرش بر نیزهها را میشناسم
از عمهجانم مانده اینجا یادگاری
طفلان اویند این دو تا را میشناسم
از علقمه بوی عمو جانم میآید
ای قوم! بوی آشنا را میشناسم
من تکتک این تکهتکه جسمهای
از هم جدا، از سر جدا را میشناسم
یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما
من یوسف کرببلا را میشناسم
دفنش بدون بوریا امکان ندارد
من پیکر خون خدا را میشناسم
بر جسم بابای غریبم یک نشانی است
بر سینهی او جای پا را میشناسم
#مهدی_مقیمی
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
#امام_حسین_ع_شهادت
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت
یوسفترین شهید خدا پیرهن نداشت
او رفت تا که زنده کند رسم عشق را
از خود گذشته بود، غم ما و من نداشت
آنقدر عاشقانه به معراج رفته بود
آنقدر عاشقانه که سر در بدن نداشت
خورشیدِ شعلهور شده بر روی نیزهها
کنج تنور رفتن و افروختن نداشت
هر کس شنید غربت او را سؤال کرد
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت؟!
#یوسف_رحیمی
#امام_سجاد_ع_مصائب
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
دلش را داغ و غم بیت الحزن کرد
وجودش را پر از رنج و محن کرد
نمیدانم چگونه با چه حالی
تن صد چاک بابا را کفن کرد
#سیدهاشم_وفایی