#امام_رضا_ع_شهادت
چه کرده زهر که دیگر جگر نمانده برایش
قفس چه کرده به او؟ بال و پر نمانده برایش
عبا کشیده به سر، آرزوی دیگری انگار
به غیرِ دیدن روی پسر، نمانده برایش
شبیه مادر خود تکیه داده است به دیوار
رمق نمانده، توانی دگر نمانده برایش
مدینه پشت سرش خیس اشک میشد و میگفت:
که هیچ چاره به غیر از سَفَر نمانده برایش
ز راویان نشابور و اهل طوس بپرسید
ز خیل خلق، چرا یک نفر نمانده برایش؟
حزین و تشنه نشسته به کنج حجره، به یادِ_
لبان خشکِ شهیدی که سر نمانده برایش
به روضه نیز غریب است امام و در دلِ تاریخ
بهجز همین دو سه خط مختصر نمانده برایش
#عباس_احمدی
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد
شرح این خونگریه را آخر نمیدانم چه شد
احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارشهای پیغمبر نمیدانم چه شد
روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمیدانم چه شد
چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
«در» که کلاً سوخت، میخ در نمیدانم چه شد
بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمیدانم چه شد
شد فدک سیراب از سرچشمهی پهلوی او
لالههای رسته بر بستر نمیدانم چه شد
دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمیدانم چه شد
هیچ کس قبر شریفش را نمیداند کجاست
آخرِ این قصه را دیگر نمیدانم چه شد
شاعر:
#عباس_احمدی
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
من در میان جمع و دلم سمت سامراست
آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است
دیریست رفته است و دگر و برنگشته است
دیریست آسمان دلم بیکبوتر است
او پیش رو نشسته و من کورم از گناه
او میزند صدایم و ما گوشمان کر است
آوارهایم در هیئات و شنیدهایم
در روضه احتمال حضورش قویتر است
شاید صدای گریهی آقا بلند شد
چون روضههای مادر او گریهآور است
در فاطمیه پهلوی او تیر میکشد
او نیز زخمی غم دیوار و آن در است
آقا سری بزن به مدینه نگاه کن
کوچه بدون تو صحرای محشر است
آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟
یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است
انگار در گلوی شما بغض میشود
آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است
گرچه پر از گناه ولی در رکابتان
آخر شهید میشوم، این حرف آخر است
#عباس_احمدی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد
شرح این خونگریه را آخر نمیدانم چه شد
احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارشهای پیغمبر نمیدانم چه شد
روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمیدانم چه شد
چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
«در» که کلاً سوخت، میخ در نمیدانم چه شد
بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمیدانم چه شد
شد فدک سیراب از سرچشمهی پهلوی او
لالههای رسته بر بستر نمیدانم چه شد
دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمیدانم چه شد
هیچ کس قبر شریفش را نمیداند کجاست
آخرِ این قصه را دیگر نمیدانم چه شد
#عباس_احمدی
#امام_حسن_ولادت
#رباعی
این گل که به جلوه چون عقيق یمنی است
عطرش علوی باشد و حُسنش، حسنی استح
هم شکل نبی است، هم شبيه زهراست
این سوره گمان کنم که مکی - مدنی است!
#عباس_احمدی
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
علی دست تو را خواندهست دنیا
تو را از خویشتن راندهست دنیا
برایش سفرۀ رنگین مچینی
علی مهمان ناخواندهست دنیا
#عباس_احمدی
#امام_زمان_مناجات
اینگونه در قفس به رهایی نمی رسیم
بی ناخدا بدان به خدایی نمی رسیم
یک عمر صرف مدرسه و درس شد ولی
بی گریه بر حسین به جایی نمی رسیم
شکر خدا که روزی ما هم ز روضه هاست
بی اشک، ما به نان و نوایی نمی رسیم
بی شوق انتظار به بیراهه می رویم
جز راه دل به کرب و بلایی نمی رسیم
یا ایّها العزیز تو شرط رسیدنی
ما مانده ایم و تا تو نیایی نمی رسیم
ما را بدون تو به پشیزی نمی خرند
جز با حضور تو به بهایی نمی رسیم
صاحب عزا به دست تهی مان نگاه کن
بی لطف تو به فیض گدایی نمی رسیم
#عباس_احمدی
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بیامام شد
دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد
جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام
در بارش ملائکه خود، بار عام شد
تا سایهبان شود به تن زهر دیدهاش
خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد...
آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد
آن روز ذوالفقار علی در نیام شد
آتش نشست در جگر کربلاییاش
یعنی به رسم خون خدا تشنهکام شد...
#عباس_احمدی
#امام_جواد_ع_شهادت
آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بیامام شد
دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد
جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام
در بارش ملائکه خود، بار عام شد
تا سایهبان شود به تن زهر دیدهاش
خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد..
آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد
آن روز ذوالفقار علی در نیام شد
آتش نشست در جگر کربلاییاش
یعنی به رسم خون خدا تشنهکام شد..
#عباس_احمدی
#امام_زمان_مناجات
#استقبال_محرم
دیدم به خواب ، آن آشنا دارد می آید
دیدم كه بر دردم دوا دارد می آید
دیدم كه با شال عزا و چشم گریان
مولایمان صاحب عزا دارد می آید
تو بانی این روضه ای دریاب ما را
آغوش خود بگشا گدا دارد می آید
آقا سوالی داشتم، از سمت گودال
آوای وا اُمّا چرا دارد می آید
آقا بگو جدّت مراقب باشد آخر
یك خنجر تیز از قفا دارد می آید
آتش به جان خیمه ها افتاده از درد
پایان تلخ ماجرا دارد می آید
همراه با آن قافله با دست بسته
یك خانم چادر سیا دارد می آید
#عباس_احمدی
#امام_عصر علیهالسلام
#انتظار_و_عاشورا
#مثنوی
🔹مهدی موعود🔹
کشتی باورمان نوح ندارد بیتو
زندگی نیز دگر روح ندارد بیتو
لحظهها در غم هجر تو کفن پوشیدند
همۀ خاطرهها زهر بلا نوشیدند...
یک طرف جنّتی از آیۀ قرآنی بود
یک طرف دوزخی از لشکر سفیانی بود...
آسمان تیره شد و پشت زمین تیر کشید
تا خزان خم شد و بر جدّ تو شمشیر کشید
آری این آیت حق مثل علی مظلوم است
او جگر گوشۀ زهراست، ولی مظلوم است...
آن که با شور دعا بر عرفات آتش زد
عطشش بر جگر نهرِ فرات آتش زد
بین تقدیر و عطش هَروله میکرد حسین
رفتنش خون به دل قافله میکرد حسین...
روز و شب بیتو ببین شام غریبان شده است
و سری بر سر نی قاری قرآن شده است
نخلها هم پس از این واقعه شاعر شدهاند
ذاکر حرّ و حبیب بن مظاهر شدهاند
داغ هفتاد و دو آلالۀ بیسر با توست
سیصد و سیزده آیینۀ باور با توست...
جادهها چشم به راهاند، بیا، زود بیا!
جان به لب آمده، ای مهدی موعود، بیا!
#عباس_احمدی
یک روز به هیئت سحر میآید
با سوز دل و دیدهٔ تر میآید
یکروز به انتقام هفتاد و دو شمس
با سیصد و سیزده قمر میآید
#عباس_احمدی