eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
2 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. مدح و مرثیه بانوی با اقتدار، شریفه بنت الحسن عزیز پروردگار، شریفه بنت الحسن سلام سینه زنان، درود گریه کنان به محضرِ تو نثار، شریفه بنت الحسن دختر شاه کرم، عالمه و محترم اُسوه‌ی حُجْب و وقار، شریفه بنت الحسن فاطمه را کوثری، تو نوه ی حیدری تویی پیمبر تبار، شریفه بنت الحسن تویی عفیف و شریف، شدی به دشمن حریف قاسمِ هر کارزار، شریفه بنت الحسن تو همدم زینبی... ، مدافعِ مکتبی... نطق تو چون ذوالفقار، شریفه بنت الحسن قبله‌ی حلّه تویی، فاتح قُله تویی حسین را جان‌نثار، شریفه بنت الحسن تجلی مجتبی، ضریح تو دلربا به شیعیان افتخار، شریفه بنت الحسن طبیبه‌ی اهل‌بیت، حبیبه‌ی اهل‌بیت تابِ دلِ بی‌قرار، شریفه بنت الحسن هر که به تو رو زده، در حرمت آمده رها شد از بند نار، شریفه بنت الحسن ای به فدای غمت، اسیری و ماتمت شدی به غم‌ها دچار، شریفه بنت الحسن پای تو پر آبله، دست تو در سلسله شد زِ بدِ روزگار، شریفه بنت الحسن تو رفته ای بزم می، تو دیده ای روی نی رأس گلِ شیرخوار، شریفه بنت الحسن گرچه که قَدّت خمید، شدی به حلّه شهید نرفته ای شام تار، شریفه بنت الحسن ندیده ای ظلم شام، هلهله و سنگ و بام جسارت نیزه دار، شریفه بنت الحسن ندیده ای خیزران، زینب و قدِ کمان به مجلسی دل‌فَکار، شریفه بنت الحسن به کنج ویرانه ها، دختر و رأسی جُدا ندیده ای گشته زار، شریفه بنت الحسن ای غم و دردت عظیم، کریمه بنت الکریم به «ملتمس» لطف دار، شریفه بنت الحسن
. زبان حال حضرت زینب(س)- اربعین چهل منزل سرت بر نیزه ها بود چهل منزل دلم غرق بلا بود چهل منزل تو را آزار دادند چهل منزل به جان ما فِتادند چهل منزل تو بودی قاری من چهل منزل به ما دشنام گفتن چهل منزل نگهبانم تو بودی چهل منزل شکستم از کبودی چهل منزل دو چشمت اشک بارید چهل منزل گل یاس تو خشکید چهل منزل عدو بر تو محک زد چهل منزل مرا دشمن کتک زد به کوفه بر تو سنگ از بام خورده زِ رأس خون تو قلبم فِشرده به شام از نی به تشت آمد سر تو به ویران مُرد زین غم دختر تو
. انتهای صفِ گذرنامه ایستاده به فکر این هستم کار و بارم اگر که جور شود زائرِ روز اربعين هستم گرچه خیلی شلوغ اما خُب این شلوغی به عشق می اَرزد در دلم شورشی شده بر پا پُشتَم از شوق وَصْل می لرزد من نه تنها، در اين مكان هستند كودک و نوجوان و پیر حتی.. هر کدام از عشیره ای هستند تُرک و کُرد و لُر و بلوچ اینجا می نِشینم که نوبتم بشود با خودم گویم اصلاً ای آقا گر گذرنامه هم نشد ممکن.. کارت ملی که هست، شُکر خدا باید امسال زائرت بشوم کرده مادر دعا میانِ نماز گفته میخواهد از رقيّه تو تا بیایم به کربلای تو باز مثل اینکه رسیده نوبت من می رَوَم تا به کارها بِرسم همه اینها بِخاطر حرم است نَکند من به کربلا نَرسم با اُميد آمدم در اين دفتر نا اُميدم نَكن مرا آقا وعده‌مان روز ٢٠ ماهِ صفر می‌رسم از نجف به کرببلا اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی یوم الاربعین...
. در مدح امیرالمومنین علی ابن ابی طالب(علیه السلام)... هرآنکس که تولای علی دارد چه غم دارد؟ هرآنکس که تبرای عُمر دارد چه کم دارد؟ علی مولا، علی سرور، علی فاتح، علی حیدر بُوَد شاهد مرا خیبر، علی تنها جَنَم دارد بگو با پیروان شَر، بگو با آن سه تَن پَرور که تنها شیرِ حق حيدر، به هر کشور علم دارد نباشد کَس مثال او، مثال آن کمان اَبرو بِمیرد دشمن تَرسو، که او تیغِ دو دَم دارد مَطاف كعبه را بِنْگر، به چشمِ مرتضی بِنْگر بِگَرد و هر کجا بِنْگر، که دورش گَشتَنَم دارد قياسش با بَدان هرگز، ندارد ترسِ جان هرگز.. زيادی بُرده نان؟، هرگز..، که او میلِ به کم دارد بگو با آن دو شیطانی، لَنا بی نون شود فانی اگَر دارید یک جانی، علی اعجاز دَم دارد اگر بُرهان نَشد سلمان، ابولؤلو که شُد بُرهان بِفهمید ای عُمرداران، علی یارِ عجم دارد علی گَر حاکم ما شد، به شیعه شاه و مولا شد به اَمر حق مهیا شد، که او حُکمِ حَكَم دارد شبِ معراج دید اَحمد، به چشم خود شَهِ سَرمد در آن خلوتگَه ایزَد، علی حق قِدَم دارد نُبوت بی علی ناقص، ولایت بر همه شاخص به دلهایی که شد مُخلص، ولایت از عدم دارد قسم بر حضرت طاها، به زهرا و بَنی الزهرا فقط حیدر بُوَد مولا، كه اثباتش قسم دارد نجف رؤیای هر شیعه، گُذارد پاش سر شیعه کُند با دل سفر شیعه، که شوق آن حرم دارد خوشا بر حال آن سائل، که شد بر رحمتش شامل که در این بَحرِ بی ساحل، فقط با او صَنم دارد علی مولای بَخشنده، علی از غُصه آکنده علی روزی دِهِ بنده، علی خیلی کرم دارد بدان گردیده پابستش، زِ جام کوثری مستش اگر که "ملتمس" دستش، در اين وادی قلم دارد
بر اهل جهان مژده زِ بالا آمد جِبرْيل اَمين بَهرِ تماشا آمد بفرست در این ماه مکررصلوات چون خاتم الانبیا به دنیا آمد ...... ‌ از سمتِ مدینه این ندا آمده است باقر به لبش ذکر و ثنا آمده است بفرست به مصطفی و آلَش صلوات چون صادق آل مصطفی آمده است ....... جِبرْیلِ اَمین دوباره پَر را وا کرد بر روی زمین بَزم شعف برپا کرد بر باقر و اُمّ فَرْوه چون امشب حق یک دسته گلِ محمدی اهدا کرد
. بانوی برتر با چادرش قیامت عظما رقم زده بانویِ برتری که جهان را بهم زده در علقمه علم به زمین زَد برادرش در شام و کوفه اوست که حالا علم زده با«یاحسین»گفتن خود عشق می کند او که فقط زِ عشق حسین آه.. دم زده غم های او چو کوه بلند است و اُستوار با صبر خود چه طعنه بر این کوهِ غم زده از کودکی به غصّه و غم مبتلا شده لطمه به صورتش زِ همان سنّ کم زده زینب عفیفه ایست که در راه عفتش معجر نداده، بوسه به دست قلم زده از آسمان بپرس چه شد عاقبت، که او.. در کربلای خونِ خدایش قدم زده! ای«ملتمس»قیام خدا زنده شد از او، او زیرِ تازیانه دَم از این ستم زده..
. السلام علیک یا زینب الکبری دلبران را دل اسیرِ دلبری زینب است عاشقان را سر فدایِ سروری زینب است جن و انسان و ملائک را نگر چون یک به یک بر کف آنها مدال نوکری زینب است جای بحثی در مقام او نمی ماند دگر تا خداوند تبارک مشتری زینب است بر سر کل خلایق از ازل تا به ابد سایه ی چادر سیاهِ مادری زینب است چادر او پرده ی عرش و حجاب عرش شد ای بسی فرش بهشتی پادری زینب است هر که نزدش مس رَوَد درجا طلایی می شود یک نگاه ویژه ای در زرگری زینب است جنس او از نور و روح پاک او روح خداست این نشان از امتیاز و برتری زینب است حضرت طاها، علی، زهرا، حسن، زینب، حسین در میانِ خانواده محوری زینب است او فقط از نان دست فاطمه نان می خورد ورنه..اطعام بهشتی حاضری زینب است ساقی کوثر اگر چه حضرت حیدر بُوَد لیک حیدر مست جام کوثری زینب است در کلاس فضل و جود و غیرت و عشق و ادب حضرت عباس هم پامنبری زینب است نطق او ترفند او، انوار او شمشیر اوست این روش شیواترین جنگ آوری زینب است کِی شود در جنگ با کفر و ستم مغلوب، کِی؟ تا رقیه همدم و همسنگری زینب است حیدرِ زهرا تبارِ کوفه و شام بلاست اعتبارش هم صدای حیدری زینب است قافله سالارِ بعد از کربلا زینب شده ست قافله تحت پناه و رهبری زینب است باعث پیروزی روز دهم جز این نبود خطبه هایی که همه روشنگری زینب است از مقاماتش بُوَد بوسه به رگهای حسین از محالاتش همین بی معجری زینب است ارث شاه بی کفن از فاطمه پیراهن و.. ارث او هم صورت نیلوفری زینب است زَد به محمل سر زِ داغ سرورش سر را شكست سرّ اين صحنه گمانم بی سری زینب است پیکر پاک برادر را بغل کرد و بگفت: بارالها این جزای خواهری زینب است
شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن فکر دلواپسیِ قلب منِ مضطر کن این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست نزد ارباب دعایی به منِ نوکر کن گذر عمر منِ بی سر و پا بر تو نخورد عزم دیدار مرا در نفس آخر کن عمر من رفت و تو را درک نکردم آقا فهم من درخورِ درک تو نشد باور کن چِقَدَر نام تو بردم به زبانم، یک بار تو صدایم بزن و خوش دلم ای دلبر کن سهم من از تو فراق تو شده غم دارم منّتی بر سر من نِه، تو غمم کمتر کن عاشق کرببلا، عاشق دیدار توأم هر دو را قسمت من حق شه بی سر کن کربلا با تو صفا دارد و بی تو سخت است سختی راه، بر این خسته تو راحت تر کن روضه ی جدّ غریبت شب جمعه باز است باز روضه تو نخوان، فکر دل مادر کن مادری کز تَه گودال صدا زد، ای شمر خنجرت را نکش و شرم زِ پیغمبر کن... ...خنجرت را بکشی، حنجر من می سوزد فکر بد حالی من، نزد گل پرپر کن من نه، اصلاً  تو بیا فکر حرم باش آخر فکر زینب کن و فکر دل این خواهر کن پیش زینب، به حسینم نزن اِنقدر لگد بدنش ریخت بِهم، رحم بر این پیکر کن فكر نیزه نکن و از سر او دست بکش لااقل قبل بریدن گلویش را تَر کن وقت غارت شده، رحمی تو به ناموس علی رحم بر خیمه و بر کودک و بر معجر کن عاقبت می رسد آن منتقم خون حسین صبر کن، فکر خودت شمر تو در محشر کن
. تشییع شبانه... تو را شبانه، از این خانه، مهربان بردم به سوی مدفنی آرام و بی نشان بردم تو را زِ ظلمت شب سوی روشنایی ها به روی دوش خودم چون کشان کشان بردم منی که کَنده ام از ریشه درب خیبر را تعجبم که چرا کُند و ناتوان بردم دلم گرفته از این شهر و مردمانِ شهر.. که دُخت سرورشان، با قدی کمان بردم فَلَک به روی سرم شد خراب، تا رفتی من از نبود شما رنجِ بی کران بردم دل تمام ملائک در آسمان لَرزید همین که پیکر تو سوی آسمان بردم به شانه برده ولی، بازوان من می سوخت شکسته بازوی تو، روی بازوان بردم کبوترم، نه زمینی، که عرشی هستی تو تو را کبوتر زخمی، به آشیان بردم نه، اینکه پیر شدی و، کمان شدی، رفتی نه، یاس هجده بهارم، تو را جوان بردم به همره حَسَنینم، وَ زینبینم من یگانه مادرشان را از این جهان بردم وصیّتت عملی شد، امانت نبوی تو را به نَزدِ نبی، یاس ارغوان بردم بدون تو نه مرا هم زبان بُوَد، نه پناه.. پناه خود به سوی چاه بی زبان بردم
. السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا یا انسیة الحورا ای بانویِ مُکرم هفت آسمان، سلام ای نورِ مُنجلیِ زمین و زمان، سلام ای شهرکِ ولای تو مجموعه‌ی بهشت ای خانه ی تو وسعت هر کهکشان، سلام ای دختر رسول خدا، بِضعة النبی ای همسرِ ولیِ خدایِ جهان، سلام ای آمده به مدح تو قرآنِ مُعجزه ای آمده ملک به صَفَت مدح‌خوان، سلام ای قدر و نور و کوثر و توحید و هل اتی ای مؤمنون و مریم و فجر و دُخان، سلام ای نام تو بلندتر از ذهنِ آدمی، ای وصف تو فراترِ از هر بیان، سلام ای راضیه، مبارکه، صدیقه، طاهره.. ای نام های نامیِ تو بی‌کران، سلام ای آمده زِ مریم و حوا و آسیه هر صبح و شب به سوی تو تاجِ زنان، سلام دنیا به یک سلام تو صد غبطه می‌خورد وقتی که از تو می‌شنود، مهربان سلام وقتی سلام نوکرتان بی جواب نیست ما می‌دهیم جای همه نوکران، سلام آرام می شود دل هرکس که می دهد از دور سمتِ مرقدِ تو بی نِشان، سلام زينب سلام می کند و این جواب توست ای دختر مؤدب و شیرین زبان، سلام تا میرسند حسین و حسن میدهند، سلام تو میدهی جواب، که ای جان و جان سلام اصلاً نیاز نیست سلامی به او کنند وقتی تو می کنی به علی هر زمان، سلام تو جایِ کُل شهر به مولا سلام کن وقتی نِمی کنند به او ناکِسان، سلام حالا که روی بستر غمها فِتاده ای اینگونه می‌کنم به تو ای قدکمان، سلام رُخسارِ تو کبود و تَنَت غرقِ لاله است حق میدهی بگویَمَت ای ارغوان، سلام هجده بهار دیدی و، سیلی تو را شکست حق می‌دهم که شد نفسِ ناتوان، سلام.. بعد از تو سخت لب به سخن باز میکند، مولا کُند به دلخوشیِ این و آن، سلام می آید و کنار مزار تو می‌دهد.. با ذکر فاتحه، به همه رفتگان، سلام
ای شب‌زده را ماهِ دل آرا، برگرد خورشیدِ سحرگاهیِ دنیا، برگرد تنها نه شبِ اولِ دِی، نه مولا... ای هر شبِ بی تو شبِ یلدا، برگرد
. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلیِّ بنِ أَبِی طالِب وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ.  همیشه نُقلِ اَذکارم، علی بن ابی طالب ردیفِ نابِ اشعارم، علی بن ابی طالب صلات من، ذكات من، حیات من، ممات من همه رفتار و کردارم، علی بن ابی طالب زمین خوردم علی گفتم، ضَرَر بُردم علی گفتم به هر سختی مددکارم، علی بن ابی طالب علی ای فِکر و ذکر من، تویی آن فکرِ بِکر من تمامِ حُسنِ اَفکارم، علی بن ابی طالب علی جَنّت علی رضوان، علی باغ و علی بُستان صفای هر چمن زارم، علی بن ابی طالب گُنه کارم گُنه کارم، ولی شادم تو را دارم مرا ناجیِ از نارم، علی بن ابی طالب چه در دنیا چه در عقبی، به دست مِهر تو مولا امان از هر بلا دارم، علی بن ابی طالب تویی برهان تویی میزان، تویی تفسیری از قرآن تویی معیار و آمارم، علی بن ابی طالب زدم سنگ تو بر سینه، الا ای یارِ دیرینه شدی زین رو تو دلدارم، علی بن ابی طالب منم درد و تویی درمان، شفایم میدهی یک آن من از عشق تو بیمارم، علی بن ابی طالب به مسجد غرقِ احسانی، به ميدان شيرِ غرّانی دو وَجهَت را خريدارم، علی بن ابی طالب تويی که جانِ داداری، زِ من جان را طلبکاری به تو جان را بدهکارم، علی بن ابی طالب به زهرایت قسم يارا، نخواهم بی تو دنیا را به موی تو گرفتارم، علی بن ابی طالب نه قنبر نه که سلمانم، نه میثم نه که مقدادم به گلزار تو چون خارم، علی بن ابی طالب غلامِ مجتبی هستم، زِ جامِ زينبی مستم حسینت را عزادارم، علی بن ابی طالب دلی گویم دلی گویم، بدون مَعْطَلی گویم سگ کوی علمدارم، علی بن ابی طالب هم ایوان طلا خواهم، هم از تو کربلا خواهم تمنای دلِ زارم، علی بن ابی طالب خدا را شُکر می گویم، رَهِ حقِ تو می پویم از این کرده شعف بارم، علی بن ابی طالب .