#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
هرگز خیال سلسله از خاطرم نرفت
شام و شراب و هلهله از خاطرم نرفت
خیلی به اشکِ ماتم ما خنده شد ولی
آن نیشخندِ حرمله از خاطرم نرفت
#یوسف_رحیمی
#تخریب_حرم_سامرا
#سامرا #دوبیتی
در ناله ی ما ، شور عراقی مانده است
در خاطره یک باغ اقاقی مانده است
ای سامره ، تو دوباره ترمیم شدی
اما دل ما شکسته باقی مانده است
#میثم_مومنی_نژاد
#امام_حسین
#دیر_راهب
#دوبیتی
دست راهب که سمت آن لب رفت
سوز آهش به ساحت رب رفت
گریه اش عاقبت به خیرش کرد
"راه صد ساله را به یک شب رفت"
#محمد_حسن_بیات_لو
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
امان از شام و رنج بی حسابش
امان از شام و شبهای خرابش
بمیرم! آیهی تطهیر میگفت
امان از شام و از بزم شرابش
#سیدمحمدجواد_شرافت
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
غمش هم مثل اشکش بی حسابه
جلو روش آب اگه باشه عذابه
چهل ساله میگه الشام الشام
هنوزم فکر اون بزم شرابه
شده تسبیح ، غم ؛ سجاده آهش
سر ظهر عطش خیس نگاهش
میگن قد یه دریا گریه می کرد
اگه قصاب می دید بین راهش
نه تنها روضه ی گودال و دیده
نه تنها پیکر پامال و دیده
چهل منزل کنار عمه زینب
زمین افتادن اطفال و دیده
#شهریار_سنجری
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
ما نسل پیمبریم و بی همتاییم
مانند پیمبر خدا تنهاییم
ای پیر اگر اهل کتابی برگرد
ما معنی آشکار ذی القربی ایم
افسوس که رحمی به دل دشمن نیست
سوگند که این مسیر جای زن نیست
یک لحظه از این قافله دورم نکنید
ناموس من اند و محرمی جز من نیست
جا دارد اگر شهید الشام شوم
وقتی که بناست بی تو ناکام شوم
ای کاش که ساربان گذارد قدری
رخسار پدر ببینم آرام شوم
سی سال به چشم من عذاب آوردند
هر لحظه که پیش روم آب آوردند
اما همه ی عذاب من از آنجاست
وقتی که کنارمان شراب آوردند
#امیر_فرخنده
#حضرت_اباالفضل
#اسارت #نیزه #شام
#دوبیتی
بی تو شب و روزم همه سردند عمو
گل های دل باغ چه زردند عمو
تا رأس تو دیدم زخودت پرسیدم
چشمان تو را چه کار کردند عمو ؟
#محمد_رضا_ناصری
#شام #اسارت
#مجلس_یزید
#دوبیتی
سرت در طشت ، پا به پای من سوخت
چو گیسویت ، به این یلدای من سوخت
به قربان لبت ، این رسم عشق است
تو خوردی خیزران ، لبهای من سوخت
#میثم_مومنی_نژاد
#حضرت_رقیه_شهادت
#دوبیتی
سفر خوب است، با این ساربان نه
سفر با شمر و خولی و سنان نه
غلاف و ریسمان و تازیانه
گذشتم از همه، از خیزران نه
برای وصلت ای ماه منیرم
ندارم چاره جز اینکه بمیرم
چرا باید برای دیدن تو
سراغ از دختر خولی بگیرم؟
سرت را میگذارم روی دامن
بگو از خاطرات راه با من
بیا تا صبح بشماریم با هم
تو زخمت بیشتر بوده است یا من؟
غرورم را شکست آن مرد نامرد
ادای گریهام را در میآورد
پدر! ما سفره دار عالمیم و
یهودی نان برامان پرت می کرد
#داود_رحیمی
#حضرت_رقیه_شهادت
#دوبیتی
روی دامن رباب میزدنم
وسط بزم شراب میزدنم
کسی دختر و تو خواب نمیزنه
من و حتی توی خواب میزدنم
......
توی این خرابه بندم نکنید
پریشون موی کمندم نکنید
به خدا خیلی سرم درد میکنه
دیگه با موهام بلندم نکنید
#سیدمحسن_حسینی
#حضرت_رقیه_شهادت
#دوبیتی
مرادشمن به قصد کُشت می زد
به جسم کوچک من مُشت می زد
هرآن گه پایم از ره خسته می شد
مرا با نیزه ای از پُشت می زد
بیا بشنو پدرجان صحبتم را
غم تو بُرده از کف طاقتم را
دوچشم خویش را یک لحظه وا کن
ببین سیلی چه کرده صورتم را
مرا باتو سرگفت وشنود است
یتیمی من مظلومه زود است
بگو با دخترت دراین دل شب
چرا لب های توبابا کبود است
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_رقیه_شهادت
#دوبیتی
همه ی خرابه غرق غم شده
یه شیرین زبون دیگه کم شده
یه امامزاده توی خرابه موند
حالا دیگه خرابه حرم شده
#علی_ذوالقدر