eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
، جنگ تبوک در مبارک اتفاق افتاد... ورق زدیم و رسیدیم اول رمضان خبر هنوز بزرگ است و تازه است و گران شروع ماه مبارک به گفتۀ تاریخ شروع جنگ تبوک است و یادآور آن سپاه عُسر رسیدند و بیست شب طی شد سپاه کفر ولی بیم داشت از میدان علی کجاست؟ علی در مدینه مانده چرا؟ خبر هرآینه پیچید بین لشکریان علی نیامدنش بی دلیل نیست! بپرس بپرس تا که جوابت دهد زمین و زمان بلی نیامده آن شه که باب علم نبی‌ست گمان مبر که مدینه ست بی در و دربان* بلی نیامده نفس نفیس پیغمبر مفارقت نکند هیچ‌گاه جسم از جان کتاب فضل علی را ورق بزن اینک حدیث منزلتش نیست قابل کتمان که در غیاب نبی رو به جانشین آرند علی وصی‌ رسول است نی فلان و فلان علی وصی‌ست نه آن ها که در مسیر رسول شدند از پی رم دادن شتر، پنهان رسول عشق اگر در مثل چنان موساست علی به مرتبه هارون و دیگران هامان اگر چه نقطه ندارد شکوه نام علی علی‌ست نقطه آغاز و نقطه پایان _ * وامی از عاصی خراسانی: گمان مکن که بود شهر بی در و دربان
بی تو ای جان جهان، جان و جهان را چه کنم؟ خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟ ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت خانه ابری ست خدایا! رمضان را چه کنم؟ شانه بر زلف دعا می زنم و می گریم موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟ صاحب حیّ علی ... ! لقمه ی نوری برسان سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟ کاتبان تو مــــرا خطّ امانـــــی دادند ... کشته ی خال توام، خط امان را چه کنم؟ کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟ کاش می شد که سبک تر شوم از سایه ی خویش آفتابا تو بگو! خواب گران را چه کنم؟ زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟ رنجه از طعنه ی پیران پریشان نشدم با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟ غرقه ی موج رجز، گم شده ی بحر رمل سینه خالی ز معانی ست، بیان را چه کنم؟ شاعر :
............... در رود رجب، غسل کنم پاک شوم پاک از مستی شعبان به دلم ریشه زند تاک بعد از رمضان پر کشم از خاک به افلاک در سیزده ماه رجب با علی ام من در ماه خدا غرق میِ یا علی ام من قم المقدسه
آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت.. نام من را بین مهمان های تو آخر نوشت دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت دعوت من را برای این دو چشم تر نوشت جای نان میخواستم قدری تماشایش کنم حیف باشد محضر صاحب کرم از زر نوشت هرقدَر من معصیت کردم به روی من نزد قصه ام را تا ابد در خانه ی دلبر نوشت به من بی آبرو چه آبرویی داده است! من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت دست من را داد در دست علی مرتضی بعد ازآن نام مرا در دفترش قنبر نوشت یک علی گفتم تمام سیئاتم پاک شد سرنوشتم را خداوند علی از سر نوشت آخر خط بودم و زهرا به فریادم رسید بعد ازآن بخت مرا از هرکسی بهتر نوشت کل دارایی من این است عشقم به حسین.. بین ثروتمند ها اسم مرا مادر نوشت چشم وا کردم که دیدم ناگهان در هیاتم دست زهرا در حسینیه مرا نوکر نوشت از همانموقع چه کیفی میکنم من با حسین! شرح آن‌ را باید از امروز تا محشر نوشت کربلاست غوغاست امروز آه من جا مانده ام فطرست‌ را دست تقدیر عاقبت بی پر نوشت ** ای فدای اسم شیرینت حسین جان کز ازل.. حق به تقدیر گلویت کندی خنجر نوشت نیزه ها روی تنت یکجور رفته کج شده مزد هل من ناصرت را با سنان لشکر نوشت شمر روی سینه ات مشغول ذبحت بود آه.. قاتلت را مقتل اما غصه معجر نوشت
همیشه مبدأم مشهد ولی مقصد نجف بوده سری که بی علی سرکرده باری بی هدف بوده علی آنجا که می‌بخشید جان بر عالم امکان مسیحا آخر و آدم در اول‌های صف بوده شب معراج از صوت علی دانسته‌ام این را پیمبر این طرف بوده‌ست و مولا آن طرف بوده علی صبح بلی گویی، علی شام بلاجویی اگر چه نفس احمد بوده اما جان به کف بوده سلامت رفت با نادعلی از فتنه بیرون نوح چنان دُری که از اول در آغوش صدف بوده
گدای نیمه شب آمد، گدا پذیر کجاست؟! کسی که رحم کند بر منِ حقیر کجاست؟! دگر به هیچ کجا بند نیست دستانم... نشسته‌ام دم این خانه، دستگیر کجاست؟! دوباره ریزه‌خور سفره‌ی کُمیلم من نگاه مرحمت حضرت امیر کجاست؟! فدای دست کریمی که هر ... میان عرش صدا می‌زند فقیر کجاست؟! شبیه طفل که گم می‌شود هراسانم فرار می‌کنم از آن و این، مجیر کجاست؟! جوانی‌ام به بطالت گذشت، شرمندم پناه گریه‌ی این شرمسارِ پیر کجاست؟! :: فدای نام شهیدی که حضرت سجاد... زمان دفن تنش گفت که حصیر کجاست...
ابیاتی مرتبط با فرازهایی از مناجات شعبانیه وَأَقْبِلْ عَلَىَّ إِذا ناجَيْتُكَ، فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ، وَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ اِنْ كانَ قَدْدَنا اَجَلى وَ لَمْ یُدْنِنى مِنْكَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْكَ وَسیلَتى أَقْبِلْ عَلَىَّ، خسته و نالانم از خودم آغوش باز کن که گریزانم از خودم آغوش باز کن که به سوی تو آمدم اقرار میکنم که پشیمانم از خودم غیر از تلف شدن چه نصیبی مرا ز عمر؟! آنگونه ام که سیر شده جانم از خودم پوشانده ام درونِ خودم را ز دیگران این ننگ را چگونه بپوشانم از خودم؟! از غیر خود چگونه شکایت کنم؟! که من مانند گردباد پریشانم از خودم از دیگران کناره گرفتن که سخت نیست توفیق دِه که روی بگردانم از خودم . إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی‏ محرومم اگر کنی، فَمَن یَرزُقُنی؟! مخذولم اگر کنی، فَمَن یَنصُرُنی؟! ما جز تو مگر خدای دیگر داریم؟! ماییم و امید بر تو، با ما چه کُنی؟ . إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بِذَلِکَ؟! هر گز نشود جدا، دل ما از تو رحمی نکنی به بنده؟! حاشا از تو رحمانی و رحمتت رسیده به همه بر بخششِ بنده کیست اولی از تو . إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَی سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَی دست تو همیشه بوده بر روی سرم جز لطف تو توشه ای نبوده به بَرَم رسوا ننموده ای مرا در دنیا بر لطفِ تو بعد مرگ محتاج ترم . فَلاَ تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ فریاد ز رسوایی محشر، فریاد یا رب! ندهی آبرویم را بر باد از شرم نگاه خلق وحشت دارم "لاتَفضَحنِی عَلَی رُءُوسِ الاَشهاد" . إِلَهِي كَيْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْرُوماً وَ قَدْ كَانَ حُسْنُ ظَنِّي بِجُودِكَ أَنْ تَقْلِبَنِي بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما شقی رسیده ام اینجا، سعید برگردم عزا رسیده ام امّا چو عید برگردم شبیه ابر سیاهی که شد ز گریه سفید به گریه آمده ام روسفید برگردم اگر چه دست تهی آمدم، امیدی هست که دست پُر ز "لَدَینا مَزید" برگردم منی که دل به هوای تو بسته ام یارب چگونه از کرمت نا امید برگردم؟! اگر چه لایق این آرزو نِیَم امّا بگیر جان مرا تا شهید برگردم . اِلهي لَم يَكُن لي حَولٌ فَاَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصيَتِكَ اِلّا في وَقتٍ اَيْقَظْتَني لِمَحَبَّتِكَ وَ كَما اَرَدْتَ اَنْ اَكُونَ كُنتُ فَشَكَرْتُكَ بِاِدْخالي في كَرَمِكَ وَ لِتَطْهيرِ قَلْبي مِنْ اِوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ جز تو چه کسی تفقّد از خاک کند؟! رحمت به چنین دلِ هوسناک کند؟ عشق تو مگر رسد به فریادِ من و از چرکِ گناه، سینه را پاک کند . إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ ما را به گران ترین متاعت برسان تا اوج بلندایِ شعاعت برسان ما از تو به کمتر از تو راضی نشویم ما را به کمال انقطاعت برسان . هب لی کمال الانقطاع الیک بر نورِ خداوند، شعاع است حسین فارغ ز غمِ هرچه متاع است حسین انگشتر و پیراهن و سر را بخشید تفسیرِ کمالِ انقطاع است حسین . امام رضا علیه السلام :  بسیار بخوان در بقیّه این ماه این دعا را: اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ در آنچه رفته ز شعبان اگر نگشتم پاک در آنچه مانده ز شعبان بیا و پاکم کن . . وای بر من اگر از غفلتِ بیش از حدّم من ز خود نگذرم و فرصت شعبان گذرد
میان قبله محراب ناله ها کردم به هرقنوت برای همه دعا کردم برای اینکه به وصل حبیبه ام برسم به قلب سوخته هر شب خداخدا کردم گرفته مسجد کوفه شمیم تو زهرا ببین چه محشری از عاشقی به پا کردم میان گودی محراب تا زمین خوردم عجیب یاد تو و داغ کوچه را کردم تو گیر کردی و نام مرا صدا کردی ببین به صورت خونین تورا صدا کردم عزیز من به تو گفتم که بی تو می میرم ببین به عهد چهل ساله ام وفا کردم دلم زبس نگران نگاه زینب بود دوشانه حسینین خودم رها کردم محارمند کنون دور دخترم اما اشاره جانب گودال کربلا کردم تمام شاخه گلانش به نیزه چیده شود به پیش دیده زینب گلو بریده شود قاسم نعمتي امیرالمومنین (ع) روضه
بیا و بنده ی آلوده را ببخش امشب مرا به حقّ محمد خدا ببخش امشب محبتی کن و درهم خودت بخر ما را تو را قسم به علی یک نجف ببر ما را گرفته ام به لبم باز زمزمه یا ربّ مرا ببخش تو را جان فاطمه یا ربّ ببین که بی کسم و دست خالی آمده ام به احترام حسن محضر تو رو زده ام حسین گفتم و دیدم دل پریشان ریخت به رنگ خون خدا آیه آیه قرآن ریخت تو را به حقّ علی بن سید الشهدا به ما ببخش خدایا همیشه حال دعا دل شکسته ی ما را فقیر باقر کن مرا مدینه ببر عاشقانه زائر کن بجعفر بن محمد پر از نیازم کن مرا تو عاشق سجاده ی نمازم کن دل مرا تو کن امشب مقیم آل الله به حقّ حضرت موسی کلیم آل الله رضایتی به دل بی نوا بده امشب به حقّ نام رضا کربلا بده امشب ببین که یاد تو هستم بیا و یادم کن مرا گدای کرمخانه ی جوادم کن مسیر بندگی تو مسیر آزادی ست هدایتم به تو سوگند با خود هادی ست بیا بخر تو صدای پر از سکوتم را بخر تو یا حسن ع دوم قنوتم را دوباره در دل من با تو نیّت عهدی ست تمام حاجت من شوق دیدن مهدی عج ست خدای من پسر ثامن الحجج برسد عزیز فاطمه س در جمعه فرج برسد بیاید آنکه مرا برده آستان حرم به داد ما برسد با مدافعان حرم خدا مرا به خودت تا به ربّنا برسان مرا همین شب جمعه به کربلا برسان شاعر: اسماعیل شبرنگ مناجات با خدا مناجات
ای خدا تو می دونی رسوا شدم حالا که رسوا شدم پیدا شدم فکر اینم که خدایا چی بگم غیر تو راز دلم با کی بگم؟ می بینی تو قامت کمونی ام می بینی رفته ز کف جوونی ام می بینی خالق من خسته شدم به در خونه ی تو بسته شدم می بینی اشک من و آه دلم می دونی از عمل خود خجلم چه خوبه جواب آهم بدهی بگشایی در و راهم بدهی شاعر: احمد آرونی مناجات با خدا مناجات
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند کجاست دیده ی روشندلان باطن بین نگاه نیک نظر را به هر کسی ندهند تو بی هنر ! که به فکر و خیال دل بستی معطلی ، که هنر را به هر کسی ندهند ادب ، نیاز اساسی سالکان ره است رموز طی سفر را به هر کسی ندهند چه داغها ، چه بلاها ، چه رنجها باید یقین که سوز جگر را به هر کسی ندهند شنیده ام ز بزرگان معرفت یاران خلوص و دیده ی تر را به هر کسی ندهند کسی که اهل شهادت نبود نا اهل است بدان که میل خطر را به هر کسی ندهند قسم به راهب نصرانی و سه ساله ی شام طواف کعبه ی سر را به هر کسی ندهند سوی حسین به فردای محشر ای یاران جواز و اذن گذر را به هر کسی ندهند دعای عهد بخوان رجعتی اگر خواهی که درک صبح ظفر را به هر کسی ندهند شاعر : سید محمد میر هاشمی مناجات با خدا مناجات
خوشا به نیمه شبی با خدا صفا کردن زبان حال گشودن زدل دعا کردن تمام لذّت عالم نمی رسد قدرش به یک دقیقه مناجات، با خدا کردن به صد هزار قبولی عمره می ارزد به دهر یک گره از کار خلق وا کردن به ادّعا نتوان برد بهره ای فردا که بهره از عمل آید نه ادّعا کردن در این سرای دو در، از دری درآ ای دوست که حاجتی بتوان از کسی روا کردن برای جلب رضای خدا بکوش ای دل که مشکل است خدا را زخود رضا کردن به زرق و برق زر ای دل مناز، می بازی که کار زر، بود از حق تو را جدا کردن بهشت برگ عبورش محبّت مولاست خوشا به حبّ علی دوری از خطا کردن (ژولیده نیشابوری) مناجات با خدا مناجات