eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر دِینی است بر شیعه ، علی با خون ادا کرده است که ما دائم جفا کردیم و او دائم وفا کرده است علی که رستگار عالم از روز ازل بوده است علی فُزتُ و ربّ الکعبه اش را نذر ما کرده است سرش را تیغ تا ابرو شکافانده است اما باز علی ما را علی ما را علی ما را دعا کرده است علی میزان الاعمال است و اعمال مرا خالق اگر مقبول ، با شرط قبول مرتضی کرده است خدا را در قلوب منکسر می جستم این یعنی علی خود را میان قلب‌های شیعه جا کرده است از آن ساعت که جای مصطفی خوابید در بستر به دنبال شهادت عمر خود را پا به پا کرده است خدا بود و‌ خدا بود و حضور مرتضی آن شب علی آن شب به خود در بین محراب اقتدا کرده است از آن قرآن که بر نی رفت در صفّین ، توان فهمید چرا شمشیر ، قرآن در شب تقدیر وا کرده است پس از آن ضربه حیدر دید زینب را و دل خون شد یقین دارم نگاهی هم به سمت کربلا کرده است
صفحه مجنون دلم بسته به موی حیدر است خواب و خیال من فقط دیدن روی حیدر است کعبه من منای من مروه من صفای من عقربه قبله‌نما یک‌سره سوی حیدر است حج نروم بدون او از چه به احرام شوم چون حجرالاسود من چشم نکوی حیدر است باد صبا که مرده را حیات نو عطا کند وزیدنش ذره‌ای از شمیم بوی حیدر است گاه دلم سوی نجف گاه رود غدیر خم این دل دیوانه من به جستجوی حیدر است عزم سفر نموده‌ام تا حرم ابوتراب مسافرم مقصد من رفتن کوی حیدر است طعنه دشمن علی هیچ اثر نمی‌کند مرهم نیش دشمنان نوش سبوی حیدر است نغمه جمع شیعیان یک‌سره باشد این چنین لعنت بی‌شمار بر آن که عدوی حیدر است .
زبان قاصر ما مانده در بیان علی چقدر فاصله داریم با جهان علی! علی که بود؟ نفهمیده هیچ کس هرگز نه در زمان معاصر، نه در زمان علی نکرد سجده به درگاهِ جز خدا همه عمر رواست سجده ی عالم بر آستان علی کدام رایِ به ناحق! کدام حرف خلاف! کدام تیر خطا رفته از کمان علی؟! به جستجوی کدام آیه ای؟ کدام دلیل؟ که آیه آیه خدا هست در بیان علی دو پیکرند به یک جان، تفاوتی نکند قسم به جان پیمبر، قسم به جان علی غدیر درس بزرگی ست درس این که مباد که سربلند نباشی در امتحان علی
ولی تنها، ولی تنها، ولی تنها، ولی تنها قدم زد آسمان روی زمین ما ولی تنها! کسی که دستگیر انبیا بوده ست از آغاز کسی که با وجود او نبوده مرسلی تنها چه تصویر غم انگیزیست که بعد از رسول الله نشسته روبه روی ذوالفقار خود یلی تنها شگفتا! اسفلی بر منبر و دورش خلایق جمع! دریغا! گوشه مسجد نشسته افضلی تنها! پیمبر گفت اگر دنیا به سویی رفت و او سویی همه باطل روند و اوست راه حق، بلی! تنها چه می‌گویی برادر جان علی تنهاست بی مردم درست این است که هستند مردم بی علی تنها!
علی آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را ولی نامرد ها در خانه اش بستند دستش را دهان صبر وا مانده است از صبر جوانمردی که دیده روزگاری درب خیبر ناز شستش را نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را ، اما در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را به اسم دین درِ آن خانه ای را می‌زنند آتش که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را از اسلامِ پس از احراقِ این خانه چه خواهد ماند؟! تصور کن خرابه خانه ای بعد از نشستش را اگر اسلام این باشد که این ها مدعی هستند الهی که خدا ویران نماید پای بستش را
از مهرِ علی طینتِ هرکس که سرشت هرچند بود منزل او دیر و کِنِشت در دوزخ اگر درآورندش به مثل جا گرم نکرده می برندش به بهشت ....... ازمهرِ علی خلقِ جهان را شرف است درّیست که بحرِ نجف اورا صدف است حق گفته به حضرتِ نبی سرّ مگو آن سرِّ مگو که گفته شاهِ نجف است
  گفتم‌که خدایا برکاتی بفرست گفتا که تو اول حسناتی بفرست گفتم حسنات‌من بود حب‌علی گفتا به جمالش صلواتی بفرست الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
قدمتی که شاه دارد را گدا هم داشته حکمتی که فقر دارد را غنی هم داشته   تا زمین خوردیم با نام تو سرپا می‌شدیم دردهامان از طفولیت دوا هم داشته   سجده بر پای تو کردن منشأ توحید ماست یاعلی در باطنش یا ربنا هم داشته   باز شد آغوش کعبه تا تو را دیده علی پس بگو کعبه در اینجا آشنا هم داشته   رد شدی از کوچه و قومی مسلمانت شدند کیمیای اصل را این خاک پا هم داشته   پیچش عمامه‌ات تا کهکشان‌ها می‌رسد یاعلی تنها به داد ناتوان‌ها می‌رسد   یاعلی و یاعلی و یاعلی و یاعلی مرتضی یعسوب دین، کرار علی، مولا علی   هرچه خوبی هست را دادست او یکجا به ما هرچه خوبی هست را داریم یکجا با علی   انبیا را دیده هرکس که علی را دیده است نوح، ابراهیم، یوسف، یونس و عیسی علی   اسم اعظم را که می‌گویند بر لب‌های ماست السلام ‌ای حق مطلق، عالی اعلی، علی   هرچه می‌بینم تفاوت نیست بین این دوتا هم علی زهرا شده، هم می‌شود زهرا علی   وصلۀ روی عبایت آبروی خلقت است به تماشای عباداتت عبادت دعوت است   برق چشمان تو گه جبر است، گاهی اختیار با سرانگشت تو می‌گردد مدار روزگار   وقت رد الشمس آمد، تو فقط یک اخم کن دست و پا گم می‌کند از هیبتت لیل و نهار   در نجف خاکی شدن یعنی که معراجی شدن جلوۀ نور خدا دارند ذرات غبار   بی همای رحمتش آواز‌ه‌ای دیگر نداشت ای تمام آبروی شعر‌های شهریار   لا کریم الا علی، لا فیض الا نوکری «لا فتی الا علی، لاسیف الا ذوالفقار»   نور پیشانیت نوری داد بر آفاق ما دست خالی آمدیم ‌ای حضرت رزاق ما   پشت تو هرکس که راه افتاد، سلمان می‌شود سائل خورشید هم یک روز تابان می‌شود   من نمی‌خواهم عقیقت را! فقط راهم بده آنکه آمد زیر سقف تو، سلیمان می‌شود   آخر معراج احمد هم تو پیدا می‌شوی آخر معراج هم پیش تو مهمان می‌شود   من نمی‌گویم خدایی تو، ولی آخر چرا با صدای تو خدا حتی نمایان می‌شود   لطف اگر لطف تو باشد، دست اگر که دست تو قنبر بی خانمان یک روزه سلطان می‌شود   از همان اول فقط دل بر شما دادیم بس تا که در بند توایم، آزاد آزادیم و بس   از همین حالا هجوم غصه‌ها سر می‌رسد روز شادی می‌رود، روز عزا سر می‌رسد   هر سلامی می‌کنی بی اعتنا رد می‌شوند طعنۀ مردم جدا، غربت جدا سر می‌رسد   همسرت را پیش چشمت تازیانه می‌زنند لحظۀ افتادن خیرالنسا سر می‌رسد   آتش در می‌رود تا خیمه‌ها روز دهم بعد بلوای مدینه، کربلا سر می‌رسد   آن زمانی که ته گودال می‌افتد حسین یک نفر با کهنه خنجر بی هوا سر می‌رسد   شهر تو با دخترت افسوس بد تا می‌کند آل عصمت را به چه وضعی تماشا می‌کند
بسم الله الرحمن الرحیم ای کوفه حالا می‌چشی طعم یتیمی را از دست خواهی‌داد مولایی صمیمی را از رحمت حق بعد او بی‌بهره خواهی‌ماند حتی نمی‌بینی به خود دیگر نسیمی را شمشیر زهرآلود جهل‌وکینه می‌کارد بر روی دل‌ها تا ابد «داغِ عظیمی» را یک‌عمر از دست شما خونِ‌جگر خورده‌ست با این که بر دل داشته زخمی قدیمی را حکم علی حکم خدا بود و نفهمیدید...! محکوم کرده حکم‌تان حکم حکیمی را این چشم‌های خیره بر در تا سحر، مانده دیگر کجا پیدا کند مرد کریمی را...؟ از دست‌وپا افتاده کوه صبر در محراب تا حس کند دنیا کمی حال وخیمی را غیر از غمی جان‌کاه و زجرآور چه‌خواهد داشت؟ آه! این‌جهان بعد از علی دیگر چه‌خواهد داشت؟ ارکان دین با رفتن این مرد ویران شد محراب مسجد قتلگاه شاه‌مردان شد دیگر صدا از چاه نخلستان نمی‌آید از‌بس‌که شب‌هایش پر از آه یتیمان شد حالا جهان بی‌علی دنیای بی‌دین‌هاست دست بشر کوتاه از دامان ایمان شد دل‌های ما با رفتن او چون کویری خشک در آرزوی دیدن یک‌قطره باران شد مولای مظلومان همین که بار رفتن بست جولان ظالم‌ها در این عالم فراوان شد «فُزتُ وَرَبِّ الکَعبه» را وقتی که سر می‌داد تا روز حشر از محضرش شرمنده انسان شد خون دلی که از فراق فاطمه می‌خورد امروز از زخم سرش لعل نمایان شد لعنت به آن که با مرادش نامرادی کرد لعنت به آن که تا تو را کشتند، شادی کرد! دنیا پس از تو می‌شود آیینه‌ی غم‌ها رنگ عدالت را نمی‌بینند آدم‌ها حالا فقیران مانده‌اند و خاطرات تو هر نیمه‌شب دارند با یاد تو عالم‌ها کار خلافت می‌رسد تا دست نااهلان! دار محبت می‌شود معراج میثم‌ها راه نجات این است که یار علی باشیم وقتی که دنیا پر شود از ابن‌ملجَم‌ها مردی شبیه مرتضی می‌آید و آن روز بر زخم‌های کهنه می‌بارند مرهم‌ها او عاقبت با ذوالفقار از راه می‌آید تا سرنگون گردند در هر گوشه پرچم‌ها پر می‌شود از دوستان او بهشت، اما پر می‌شود از دشمنان او جهنم‌ها ما چشم‌مان کور است، بین ما ولی هستی عین علی، عین علی، عین علی هستی ای منتقم ما شوق دیدار تو را داریم ما نیز مانند علی مشتاق دیداریم در صورت و سیرت تو مانند علی هستی ما هم برایت قنبر و سلمان و عماریم هر روز ما روز قیامت می‌شود بی‌تو هرشب شب قدر است و با یاد تو بیداریم در سینه‌ی ما هیچ‌ترسی از شهادت نیست تا در رکاب یک نفر از نسل کراریم یا با تو باید بود یا با دشمنان تو این حرف سنگین است و ما آن روز مختاریم آن‌جا مشخص می‌شود هر دوست از دشمن ما دوستان از دشمنانت سخت بیزاریم حاشا که از این باور خود دست برداریم ما با سقیفه داغ «مادرکُشتگی...» داریم وقتی بیایی مرهم این درد خواهی شد راه تمیز مرد از نامرد خواهی شد.
اگر دِینی است بر شیعه ، علی با خون ادا کرده است که ما دائم جفا کردیم و او دائم وفا کرده است علی که رستگار عالم از روز ازل بوده است علی فُزتُ و ربّ الکعبه اش را نذر ما کرده است سرش را تیغ تا ابرو شکافانده است اما باز علی ما را علی ما را علی ما را دعا کرده است علی میزان الاعمال است و اعمال مرا خالق اگر مقبول ، با شرط قبول مرتضی کرده است خدا را در قلوب منکسر می جستم این یعنی علی خود را میان قلب‌های شیعه جا کرده است از آن ساعت که جای مصطفی خوابید در بستر به دنبال شهادت عمر خود را پا به پا کرده است خدا بود و‌ خدا بود و حضور مرتضی آن شب علی آن شب به خود در بین محراب اقتدا کرده است از آن قرآن که بر نی رفت در صفّین ، توان فهمید چرا شمشیر ، قرآن در شب تقدیر وا کرده است پس از آن ضربه حیدر دید زینب را و دل خون شد یقین دارم نگاهی هم به سمت کربلا کرده است
از مهر علی بر دل هر کس اثری نیست در نزد خدا طاعت او را ثمری نیست جز حیدر و ذریّهٔ او نیست پناهی غیر از علی و آل علی راهبری نیست همچون اسد الله پی نصرت احمد در بیشهٔ ایجادِ خدا شیر نری نیست از بهر رهایی ز سِهام ستم خصم جز یاری داماد پیمبر سپری نیست اندر صدفِ قلزمِ امکانِ ولایت چون آن دُر یکتای امامت گهری نیست از کثرت دانش به سوی حضرت بی‌چون از روی مَثَل دوریِ راه این‌قدَری نیست ای سرّ خدا! یا علی! از چنبر حُکمت بیرون به خدا یک‌سرِ مو هیچ‌سری نیست جایی که بوَد مدح‌سرای تو خداوند سر کردن اوصاف تو حدّ بشری نیست انوار تو گر مطلع انوار نباشد تابان به فلک شمس و به گردون قمری نیست شد سدره‌نشین روح الامین از کرم تو پیداست که این مرتبه کار دگری نیست در میمنت ظلّ هماموهبت توست ورنه هنر این‌قدر به یک‌مشتِ پری نیست جز درگه امّید تو در روز قیامت از آتش دوزخ به سوی خلد، دری نیست ای شاه نجف! بهر چه با این‌همه اجلال در کرب‌وبلا سوی حسینت گذری نیست؟ چون زینب تو دید که شاهد شهدا را جز دادن جان در ره جانان نظری نیست بی‌یارومعین مانده به دست سپه شام دیگر ز پی نصرت او یک‌نفری نیست زد دست به دامان شه تشنه‌لب و گفت: ای آن‌که به غیر تو نبی را پسری نیست! اکنون که رَوی فکر پرستاری ما کن غیر از تو مددکار غریبان دگری نیست بعد از تو به هنگام اسیری به ره شام جز شمر و سنان همره ما هم‌سفری نیست می‌سوزم از این غم که برای تو پس از قتل در قتلگه‌، ای تشنه‌جگر! نوحه‌گری نیست تنها نزد آتش به درون تو و لیلی بی‌شعله ز داغ علی‌اکبر جگری نیست بر حال لب خشک و کبود از عطش تو بی‌گریه‌وماتم به جهان خشک‌وتری نیست خنجر ز پی حنجر خشک تو کشیده‌ست از شمر به احوال تو بی‌رحم‌تری نیست از گندم ری بر نخوری، ای عمر سعد! خون‌ریختن سبط پیمبر هنری نیست بنمای علاج دل پردرد سکینه کز بعد تو چون وی به جهان دربه‌دری نیست «صامت»! مکن اندیشه ز عصیان، که به کونین مدّاح حسین بن علی را خبری نیست
به استعانت از شهی که هست از اوست منجلی شروع می کنم سخن به نام مرتضی علی به نام او که انبیا مدد گرفته اند از او چه نام آنکه مرسلی نبرده است بی وضو چه نام آنکه می دهد به آبرو هم آبرو چه نام آنکه جلوه اش به قبله داده سمت و سو خدا زمان بردنش به خلق گفت: فاسمعوا خدا در آن زمانه ای که دین نداشت رنگ و بو دهان کعبه را گشود و گفت از علی بگو... ورق شود گر آسمان قلم شود درخت ها کتابت فضائلش نمی رسد به انتها هرآنکه شد بزرگ ما خراب و مست ابجد است بحار مجلسی چرا یکصد و ده مُجلّد است بپرس از بزرگ خود جواب دست و پا کند چه می شود که دشمنت دهان به مدح وا کند؟ نخست آنکه شافعی سروده است بس نکو وقوعُ شَکَّ فیهِ اَنّهُ الله است، شعر او سیاه مست می کند دفتر رو سپید را خمار کرده مدحتش ابن ابی الحدید را ز نام او نفس نفس تکان خورَد ابوقبیس به پای جوع مرتضی گریست احنَف ابن قِیس سروده است عمروعاص و هرچه شاعر از علی بخوان روایتی که گفت ابن عساکر از علی دمی که عبدود بریده گشت سر ز پیکرش سرود مدح مرتضی به جای گریه خواهرش سرود حافظ این چنین به مدح شاه لوکشف طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف گر بِکَشَم زهی طَرَب ور بِکُشَد زهی شرف قسم به ذوالفقار او به جنگ خصمِ صف به صف بسته علی مسیر را ز چار سو و شش طرف امیرصف شکن علی زره نکرده تن علی بخوان به کنیه شاه را بگو ابوالحسن علی نبود بی حضور او در آفرینش آب و تاب سرشته شد ابوالبشر به همت ابوتراب کسی که خواند مومنون قبل نزول آن، علیست کسی که یاد می دهد سجده به عرشیان علیست نهند بر حریم او صبح به صبح و شب به شب ذبیح سر، خلیل پا کلیم دل، مسیح لب کیست علی یگانه ای که خفت جای شاه دین به جز علی به هیچ کس نگو امیر مؤمنین نبود آدمی هنوز و شاه بر حصیر بود علی نه در غدیر خم که پیش از آن امیر بود رسالتیست از خدا به روی دوش شاعران دم از غدیر می زنم که بشنوند این و آن: رسیده اند حاجیان به قبله ای که منجلی ست به کعبه ای که پرده اش عبای مرتضی علیست علی که نیست در زمین و آسمان نمونه اش حجر کجا و استلام خالِ روی گونه اش رسیده اند حاجیان حرم چه گویم از حرم چه گویم از غدیر خم به فهم دفتر و قلم کویر تشنه مست بود و آبگیر مست تر و از شمار حاجیان خم غدیر مست تر رسول عشق یک طرف، امین وحی یک طرف پیمبران به دور مرتضا نشسته صف به صف از احترام پای او ملک قیام می کند دهان گشوده هفت آسمان سلام می کند سلام میکند زمان سلام می کند زمین به تو که از ازل تویی فقط امیر مومنین سر جهاز اشتران قدم بزن بزرگ یل به کوری دو چشم آن زن سواره ی جمل سر جهاز اشتران قدم بزن علم بزن حماسه غدیر را به دست خود رقم بزن بگو بلند تا درآوری ز منکران دمار علی حق است و حق فقط علی، یَدورُ حَیثُ دار علی قدر علی قضا علی ولی اولیا علی دلیل الانبیا علی عماد الاصفیا علی به خضر رهنما، علی به نوح ناخدا علی کلیم را عصا علی مسیح را شفا به عشق او چه کعبه ای خلیل می کند بنا علیست مرد لحظه ها، علیست خلوت حرا علیست نص راکعون، علیست جان انما علیست نفس مصطفی مباهله است مدعا فدای خال گونه اش چه نقطه ایست تحت با تمام آیه ها علی، علی تمام آیه ها علیست آنکه با صدای او سخن کند خدا علی ست آنکه می نهد به شانه ی رسول پا به دشت ارژنش قسم علیست علت بقا علی ندارد ابتدا علی ندارد انتها علیست آنکه میرود به عرش قبل مصطفی علی علی علی علی، چه گویم از علی چه ها خمار نام حیدرم برآن سرم که بشکنم قالب شعر مست را وزن و هرآنچه هست را جان به فدای جبروت و جنم حیدر کرار به قربان صدای قدم حیدر کرار احد بود و خروش دو دم حیدر کرار احد بود و نود زخم و نیفتاد دمی هم علم حیدر کرار اذا زلزت الارض جهان مست و زمین مست و زمان مست دهان مست شد از بردن آن نام و زبان مست موذن که ندا داد شد از نام علی ابن ابیطالب اذان مست علی کعبه و گردش دل حجاج جهان مست علی کعبه و فرقش ترک بیت الحرام است علی رکن قیام است چنان آینه ی خیرالانام است که جبریل نفهمیده نبی زین دو کدام است یدلله اذن الله شهنشاه ز راه فلک آگاه جهان سایه نشین قد آن ماه ندارد علی عالی اعلی به خدا قامت کوتاه علی علم یقین راه یمین معنی دین علت ایجاد زمین عرش برین فیض برد از دم او روح الامین در شب کین جای پیمبر اسدالله جوان رفت به بستر سر و سرور شه قنبر به فلک ساخته منبر همه ی لطف جهان جمله به این است سراسر که شبی یکنفر از جنس علی می رسد آخر دل ما بنده ی عهدیست جهان منتظر حضرت مهدی ست گفت علامه که شریکی در الغدیر من از جمیع جهات بفرستی اگر هر جایی با وعجل فرج بر او صلوات