eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. ابن الحسن علیه السلام پیش نگاه مضطر من دست و پا مزن در موج خون ، کبوتر من دست و پا مزن ای قد کشیده زیر سم اسب ، داغ تو تیغی است روی حنجر من دست و پا مزن عطر مدینه می وزد از زخم های تو آیینه ی برادر من دست و پا مزن اینسان عمو مگو که کار از عمو گذشت ای بسمل برابر من دست و پا مزن خون می چکد ز پهلو و بازو و سینه ات زخمی ترین چو مادر من دست و پا مزن دشمن دوباره دید که من گریه میکنم ای وای علی اکبر من دست و پا مزن علیه‌السلام کبوتریم و پی دانه‌ی امام‌حسن رسیده‌ایم درِ خانه‌ی امام‌حسن تمام مردم این شهر، شهرت ما را شناختند به دیوانه‌ی امام‌حسن عجیب نیست اگر می‌شوند دشمن‌ودوست اسیر لطف کریمانه‌ی امام‌حسن اگر تمام جهان میهمان او باشند هنوز جا دارد خانه‌ی امام‌حسن نمی‌رویم سراغ کسی به غیر از او که رزق ماست به پیمانه‌ی امام‌حسن دل شکسته‌ی ما آن‌قدر طوافش کرد لقب گرفت به پروانه‌ی امام‌حسن به‌نام "قاسمیون" مفتخر شدیم و شدیم اسیر قاسم دردانه‌ی امام‌حسن همان‌که گفت؛من ازنسل فاتح جملم پی شهادت و مشتاق جامی از عسلم... کسی نداشته این حالتی‌که من دارم به حجله می‌روم اما کفن به‌تن دارم گل محمدی‌ام از تبار شهد و شکر عجیب نیست که میل عسل شدن دارم عجیب نیست جمل‌زاده‌ها هراسانند که صولت علی و صورت حسن دارم برای این‌که بداند کجا زمین خوردم اگر عمو برسد قدرت سخن دارم به عهد خویش وفا کردم ای عمو، اما ببخش اگر که سر و دست در بدن دارم اگرچه سینه‌ی من زیر سمّ مرکب رفت هزارشکر که تا حشر سینه‌زن دارم ولی همیشه دلیل خجالتم این است؛ کفن نداشت عموجان و من کفن دارم! به قلب کفر زد و مرد جنگ شد قاسم اسیر بارش باران سنگ شد قاسم چنان که از فلک افتد زحل به‌روی زمین کشیده است تنش را اجل به‌روی زمین چنان یکی شده با خاک‌های دشت، انگار که بوده است تنش از ازل به‌روی زمین بلند کردنش از روی خاک‌ها سخت است خدا کند که نریزد عسل به‌روی زمین چنان "مقطع‌الاعضا" شده تنش، گویی قصیده‌ای شده چندین غزل به‌روی زمین هجاهجا شده هر سیزده زحاف تنش هزج، خفیف، مضارع، رمل به‌روی زمین نمی‌شود که بلندش کند، عمو ناچار گرفته است تنش را بغل به‌روی زمین به‌جای تخت عروسی به‌خاک افتاده‌ست کدام صنعت شعری‌ست قلب روی زمین؟ هنوز در دل صحرای کربلا مانده‌ست که روز واقعه‌ی انتقام‌ها مانده‌ست...
(۱) دوست دارم که ترک لاف کنم خلوتی رفته، اعتکاف کنم تا شوم مُحرم حریم دمشق کعبه‌ی عشق را طواف کنم سخن از کاف و ها و یا گویم صحبت از عین و شین و قاف کنم حرف از معنی حجاب زنم یاد از بانوی عفاف کنم اوّلین حرف و آخرین مطلب السّلام علیکِ یا زینب! (۲) السّلام ای ملیکة الدّنیا! السّلام ای شفیعة العقبا! السّلام ای نبیره‌ی یاسین! السّلام ای نتیجه‌ی طاها! السّلام ای سلالة الحیدر! السّلام ای سلیلة الزّهرا! السّلام ای حسن ز پا تا سر! السّلام ای حسین سر تا پا! بردی ای نور عین و عین نور! تو از این پنج نور، فیض حضور (۳) ای تو ناموس قادر متعال! مایه‌ی افتخار احمد و آل فاطمه عصمت و علی خصلت مجتبی سیرت و حسین کمال ای حریم تو احسن المأمن! وی مدیح تو افضل الاعمال! دم ز تو می‌زنیم در همه دم یاد تو می‌کنیم در همه حال ای که یادت نمی‌رود از یاد! پدر و مادرم فدای تو باد! (۴) فاطمه زاده و علی حسبی علوی ذات و فاطمی نسبی کرمت شامل رجال و نسا حرمت مستجار شیخ و صبی ای ملقّب به زین اب! زینب! تو سزاوار این‌چنین لقبی زینبت خوانده است گر چه خدا به خدا زِین جدّ و امّ و ابی ای تو آیینه‌ی صفات حق! عفّت تام، عصمت مطلق (۵) خطبه‌هایت مبلّغ مکتب گریه‌هایت مروّج مذهب از تو باید سرود در هر روز بر تو باید گریست در هر شب چه بگویم که در رساله‌ی عشق عشق فتوا دهد بر این مطلب: با ادب با وضو بباید برد نام عُلیا مخدرّه زینب وه! که نامت به وحی، تمثیل ست زآن که نام‌آور تو جبریل ست (۶) ای خداوند عشق! یا زینب! عبد در بند عشق یا زینب! گر نبُد عشق تو جدا می‌گشت بند از بند عشق یا زینب! زیر و رو کرده‌ایم کون و مکان نیست مانند عشق، یا زینب! عشق اگر عشق توست ما همه‌ایم آرزومند عشق، یا زینب! کیستی؟ ای به عشق سنگ محک! عشق را با تو هست حقّ نمک (۷) عقل، مجنون توست سیّدتی! عشق، مفتون توست سیّدتی! ماندگار است تا ابد اسلام لیک مدیون توست سیّدتی! حج و صوم وصلوة وخمس و زکات همه مرهون توست سیّدتی! نه فقط کربلا و کوفه و شام کعبه ممنون توست سیّدتی! همه هستیّ خود فدا کردی دِین خود را به دین ادا کردی (۸) محو صبر تو حضرت ایّوب مات اشک تو یوسف و یعقوب یاد تو در ضمیر جان محفوظ نام تو در کتاب دل مکتوب گَرد و خاک حریم پاک تو را حور با گیسویش کند جاروب تویی آن کس که بس مصیبت دید شد به امّ المصائبی منسوب چه مصائب؟ که پیر کرده تو را بلکه از عمر، سیر کرده تو را (۹) آن که از بار غم خمیده تویی داغ بر روی داغ دیده تویی آن که هم بوده مادر دو شهید هم شده مادرش شهیده تویی آن که از خیمه‌گاه تا گودال همه‌ی راه را دویده تویی آن که فریاد واحسینایش از زمین بر فلک رسیده تویی تویی آن زن که رفت مردانه کوفه، زندان و شام، ویرانه (۱۰) تویی آن بانویی که فاضله بود بری از نقص بود و کامله بود تویی آن بانویی که در دل شب گرم راز و نیاز و نافله بود تویی آن بانویی که بر لب او نه گلایه نه شِکوه نه گله بود تویی آن بانویی که چل منزل در اسیری امیر قافله بود راه را با حسین کردی طی تو به محمل، حسین بر سر نی (۱۱) چون که می‌رفتی، ای علی‌رفتار! به سوی قبر احمد مختار تا حریم رسول اکرم بود، پیش‌گام تو حیدر کرّار هم حسن همرهت بُدی ز یمین هم حسین از پی‌ات شدی ز یسار تو کجا روی ناقه‌ی عریان؟ تو کجا بین کوچه و بازار؟ خاطر عاطر تو آزردند بزم نامحرمان تو را بردند (۱۲) ای مهین جلوه‌ی دلارایی! وی بهین اسوه‌ی شکیبایی! ما همه ذرّه و تو خورشیدی ما همه قطره و تو دریایی ای وجودت مطاف درد و غم در لقب کعبة الرّزایایی آن همه داغ دیدی و گفتی من ندیدم به غیر زیبایی همه مبهوت و مات بینش تو آفرین‌ها بر آفرینش تو (۱۳) گر شود صبر با تو رو در رو پیش پای تو می‌زند زانو صابران را تو برترین اسوه شاکران را تو بهترین الگو درد جان را محبتت درمان زخم دل را ولایتت دارو ما فقیر تو و تو مستغنی ما گدای تو و تو شه‌بانو هر چه هستیم خوب یا که بدیم چنگ بر تار چادر تو زدیم (۱۴) من کجا مدح دخت دخت رسول؟ نازپرورده‌ی علیّ و بتول ای عقیله میان هاشمیان! عاجز از درک تو تمام عقول تا بیایم به آستان‌بوسی کی به من می‌دهی تو اذن دخول؟ به سر آمد مدیحه و پایش بزن از راه مهر، مُهر قبول "تربتم" لیک کم‌ترم از خاک باد ارواح العالمین فداک! (سروده‌ی جمادی الاولی ۱۴۲۰ و ۱۴۲۱ق؛ ۲۰ سال پیش) 🌹🌹 الهی و ربّی! بحقّ عقیلةالعرب! عجّل لولیّک الفرج 🌹🌹
(۱) دوست دارم که ترک لاف کنم خلوتی رفته، اعتکاف کنم تا شوم مُحرم حریم دمشق کعبه‌ی عشق را طواف کنم سخن از کاف و ها و یا گویم صحبت از عین و شین و قاف کنم حرف از معنی حجاب زنم یاد از بانوی عفاف کنم اوّلین حرف و آخرین مطلب السّلام علیکِ یا زینب! (۲) السّلام ای ملیکة الدّنیا! السّلام ای شفیعة العقبا! السّلام ای نبیره‌ی یاسین! السّلام ای نتیجه‌ی طاها! السّلام ای سلالة الحیدر! السّلام ای سلیلة الزّهرا! السّلام ای حسن ز پا تا سر! السّلام ای حسین سر تا پا! بردی ای نور عین و عین نور! تو از این پنج نور، فیض حضور (۳) ای تو ناموس قادر متعال! مایه‌ی افتخار احمد و آل فاطمه عصمت و علی خصلت مجتبی سیرت و حسین کمال ای حریم تو احسن المأمن! وی مدیح تو افضل الاعمال! دم ز تو می‌زنیم در همه دم یاد تو می‌کنیم در همه حال ای که یادت نمی‌رود از یاد! پدر و مادرم فدای تو باد! (۴) فاطمه زاده و علی حسبی علوی ذات و فاطمی نسبی کرمت شامل رجال و نسا حرمت مستجار شیخ و صبی ای ملقّب به زین اب! زینب! تو سزاوار این‌چنین لقبی زینبت خوانده است گر چه خدا به خدا زِین جدّ و امّ و ابی ای تو آیینه‌ی صفات حق! عفّت تام، عصمت مطلق (۵) خطبه‌هایت مبلّغ مکتب گریه‌هایت مروّج مذهب از تو باید سرود در هر روز بر تو باید گریست در هر شب چه بگویم که در رساله‌ی عشق عشق فتوا دهد بر این مطلب: با ادب با وضو بباید برد نام عُلیا مخدرّه زینب وه! که نامت به وحی، تمثیل ست زآن که نام‌آور تو جبریل ست (۶) ای خداوند عشق! یا زینب! عبد در بند عشق یا زینب! زیر و رو کرده‌ایم کون و مکان نیست مانند عشق، یا زینب! عشق اگر عشق توست ما همه‌ایم آرزومند عشق، یا زینب! کیستی؟ ای به عشق سنگ محک! عشق را با تو هست حقّ نمک (۷) عقل، مجنون توست سیّدتی! عشق، مفتون توست سیّدتی! ماندگار است تا ابد اسلام لیک مدیون توست سیّدتی! حج و صوم و صلوة وخمس و زکات همه مرهون توست سیّدتی! نه فقط کربلا و کوفه و شام کعبه ممنون توست سیّدتی! همه هستیّ خود فدا کردی دِین خود را به دین ادا کردی (۸) محو صبر تو حضرت ایّوب مات اشک تو یوسف و یعقوب یاد تو در ضمیر جان محفوظ نام تو در کتاب دل مکتوب گَرد و خاک حریم پاک تو را حور با گیسویش کند جاروب تویی آن کس که بس مصیبت دید شد به امّ المصائبی منسوب چه مصائب؟ که سخت پیرت کرد بلکه از عمر خویش سیرت کرد (۹) آن که از بار غم خمیده تویی داغ بر روی داغ دیده تویی آن که هم بوده مادر دو شهید هم شده مادرش شهیده تویی آن که از خیمه‌گاه تا گودال همه‌ی راه را دویده تویی آن که فریاد واحسینایش از زمین بر فلک رسیده تویی تویی آن زن که رفت مردانه کوفه، زندان و شام، ویرانه (۱۰) تویی آن بانویی که فاضله بود بری از نقص بود و کامله بود تویی آن بانویی که در دل شب گرم راز و نیاز و نافله بود تویی آن بانویی که بر لب او نه گلایه نه شِکوه نه گله بود تویی آن بانویی که چل منزل در اسیری امیر قافله بود راه را با حسین کردی طی تو به محمل، حسین بر سر نی (۱۱) چون که می‌رفتی، ای علی‌رفتار! به سوی قبر احمد مختار تا حریم رسول اکرم بود، پیش‌گام تو حیدر کرّار هم حسن همرهت بُدی ز یمین هم حسین از پی‌ات شدی ز یسار تو کجا روی ناقه‌ی عریان؟ تو کجا بین کوچه و بازار؟ خاطر عاطر تو آزردند بزم نامحرمان تو را بردند (۱۲) ای مهین جلوه‌ی دلارایی! وی بهین اسوه‌ی شکیبایی! ما همه ذرّه و تو خورشیدی ما همه قطره و تو دریایی ای وجودت مطاف درد و غم در لقب کعبة الرّزایایی آن همه داغ دیدی و گفتی من ندیدم به غیر زیبایی همه مبهوت و مات بینش تو آفرین‌ها بر آفرینش تو (۱۳) گر شود صبر با تو رو در رو پیش پای تو می‌زند زانو صابران را تو برترین اسوه شاکران را تو بهترین الگو درد جان را محبتت درمان زخم دل را ولایتت دارو ما فقیر تو و تو مستغنی ما گدای تو و تو شه‌بانو هر چه هستیم خوب یا که بدیم چنگ بر تار چادر تو زدیم (۱۴) من کجا مدح دخت دخت رسول؟ نازپرورده‌ی علیّ و بتول ای عقیله میان هاشمیان! عاجز از درک تو تمام عقول تا بیایم به آستان‌بوسی کی به من می‌دهی تو اذن دخول؟ به سر آمد مدیحه و پایش بزن از راه مهر، مُهر قبول "تربتم" لیک کم‌ترم از خاک باد ارواح العالمین فداک!
علیهاالسلام 🔹تو دعا کن...🔹 هستی ما چو پلک وا می‌کرد به حضور تو التجا می‌کرد ما ندیدیم خلقت خود را لب تو شرح ماجرا می‌کرد کیمیا بود نقرهٔ اشکت که مس قلب را طلا می‌کرد بانوی زندگانی ساده با تو دنیا چگونه تا می‌کرد دست تو آب می‌کشید از چاه دست تو گندم آسیا می‌کرد و چنین «إنّما یُریدُ الله» جلوه تنها در این کسا می‌کرد ما در این باغِ گل، وطن کردیم عمر خود نذر پنج تن کردیم :: عطر گل‌های آرزو داری یک بغل یاس پیش رو داری ای پیاله پیاله خم غدیر ای که کوثر سبو سبو داری گل داودی بهشت خدا که مناجات در گلو داری ما نداریم آبرو، بانو! تو دعا کن که آبرو داری تو دعا کن که از دعای تو نور می‌کشد شعله تا به وادی طور :: ای پر از شوق تو صدای علی از تو سرشار لحظه‌های علی ای که مثلت نمی‌شود هرگز هیچ‌کس هیچ‌کس برای علی جان خود را گرفته‌ای بر دست همهٔ عمر پا به پای علی گفتی این جان مگر چه می‌ارزد جان زهرا شود فدای علی این ز پیوندها فراتر بود امتزاج غدیر و کوثر بود 📝
علیهاالسلام 🔹تو دعا کن...🔹 هستی ما چو پلک وا می‌کرد به حضور تو التجا می‌کرد ما ندیدیم خلقت خود را لب تو شرح ماجرا می‌کرد کیمیا بود نقرهٔ اشکت که مس قلب را طلا می‌کرد بانوی زندگانی ساده با تو دنیا چگونه تا می‌کرد دست تو آب می‌کشید از چاه دست تو گندم آسیا می‌کرد و چنین «إنّما یُریدُ الله» جلوه تنها در این کسا می‌کرد ما در این باغِ گل، وطن کردیم عمر خود نذر پنج تن کردیم :: عطر گل‌های آرزو داری یک بغل یاس پیش رو داری ای پیاله پیاله خم غدیر ای که کوثر سبو سبو داری گل داودی بهشت خدا که مناجات در گلو داری ما نداریم آبرو، بانو! تو دعا کن که آبرو داری تو دعا کن که از دعای تو نور می‌کشد شعله تا به وادی طور :: ای پر از شوق تو صدای علی از تو سرشار لحظه‌های علی ای که مثلت نمی‌شود هرگز هیچ‌کس هیچ‌کس برای علی جان خود را گرفته‌ای بر دست همهٔ عمر پا به پای علی گفتی این جان مگر چه می‌ارزد جان زهرا شود فدای علی این ز پیوندها فراتر بود امتزاج غدیر و کوثر بود
مشخصات شعر شاعر:  عنقا قالب شعری:  و نوع ادبی شعر:  اصلی: غنایی - فرعی: مدح و ثنا زبان شعر:  معیار و امروزی شاعر:  معاصر پنجمین حجت خدا، باقر مظهر ذات کبریا، باقر قرّه العین حضرت سجاد چون پدر صاحب لوا، باقر نور پاک محمد است و علی گوهر قلزم ولا، باقر وارث گنج حکمت و عرفان عالم علم اوصیا، باقر جانشین و وصیّ پیغمبر نور چشمان مرتضی، باقر منبع جود و لطف و احسانست میر و سر حلقه سخا، باقر کام جان ها ز نام او شیرین درد ما را بود دوا، باقر زد قدم از شرف به ماه رجب وارث نور هل اَتی، باقر کرده در بر لباس امکانی زد به سر تاج اِنّما، باقر این شنیدم که بلبلی عاشق بر سر شاخه زد نوا، باقر کامد ای عاشقان زمان طرب خیز و شادی نما به ماه رجب نور او نور روی پیغمبر برگزیده، چو مصطفی منظر خوی پاکیزه‌اش پسند خدا همچو مرآت ساقی کوثر چهره‌اش همچو چهرۀ زهرا به درخشش به زهرۀ احمر خرّمی از وجود او پیدا بلکه مینوی حضرت داور حُسن او در کمال حُسن حَسن خیره در سیرتش هماره نظر در شجاعت حسین کرب و بلا در سخاوت چو بحر پر گوهر هر چه گویم به وصف او قاصر من چه خوانم به مدح آن سرور گوهر بحر معرفت باقر به جمیع صفات حق مظهر روز میلاد آن امام همام کام ما پر بود ز شهد و شکر بر لب جمله شیعیانش بود این سخن نیمه شب به وقت سحر کامد ای عاشقان زمان طرب خیز و شادی نما به ماه رجب طور دل شد به مهر او سینا دیده از توتیای او بینا بر کف ما ز حُبّ او ساغر جمله سرمست آن می‌مینا دل ربوده ز عارف و عامی کس ندیده چنین رخ زیبا در رُخش گر نظر کنی بینی جلوه ذات حق بود پیدا پنجمین شمس آسمان ولا هفتمین نور طلعت غَبرا عرش و کرسی به نور او قائم عالم از یُمن حضرتش بر پا شاد و خُرم بود از این مولود نه زمین، بلکه عالم بالا جانشین پیمبر خاتم بر همه خلق رهبر و مولا پرچم افراز دین و قرآنست عالم علم علَّمَ الاسما ذکر و تسبیح دوستانش هست زیر لب دم به دم چنان عنقا کامد ای عاشقان زمان طرب خیز و شادی نما به ماه رجب حجّت حق امام دین باقر بر همه کار انس و جان ناظر مشکلات جهان از او آسان در مصائب به امر حق صابر هر کجا عاشقی برد نامش بی گمان در برش بود حاضر چشم او چشم خالق اکبر بر همه آفرینش او باصر گیسوانش کمند طایر جان دیدگانش دو جادوی ساحر در مقامش زبان بود الکن در مدیحش قلم بود قاصر می رساند سلامِ پیغمبر بر چنین رهبر جهان، جابر غم ز خاطر برون کند مهرش شادمان می‌شود از او خاطر به ظهورش ظهور حق پیدا ز وجودش خدا همی ظاهر گوید این نکته را ز روی شرف گاه بی گاه خامۀ شاعر کامد ای عاشقان زمان طرب خیز و شادی نما به ماه رجب
بسم الله الرحمن الرحیم ای کوفه حالا می‌چشی طعم یتیمی را از دست خواهی‌داد مولایی صمیمی را از رحمت حق بعد او بی‌بهره خواهی‌ماند حتی نمی‌بینی به خود دیگر نسیمی را شمشیر زهرآلود جهل‌وکینه می‌کارد بر روی دل‌ها تا ابد «داغِ عظیمی» را یک‌عمر از دست شما خونِ‌جگر خورده‌ست با این که بر دل داشته زخمی قدیمی را حکم علی حکم خدا بود و نفهمیدید...! محکوم کرده حکم‌تان حکم حکیمی را این چشم‌های خیره بر در تا سحر، مانده دیگر کجا پیدا کند مرد کریمی را...؟ از دست‌وپا افتاده کوه صبر در محراب تا حس کند دنیا کمی حال وخیمی را غیر از غمی جان‌کاه و زجرآور چه‌خواهد داشت؟ آه! این‌جهان بعد از علی دیگر چه‌خواهد داشت؟ ارکان دین با رفتن این مرد ویران شد محراب مسجد قتلگاه شاه‌مردان شد دیگر صدا از چاه نخلستان نمی‌آید از‌بس‌که شب‌هایش پر از آه یتیمان شد حالا جهان بی‌علی دنیای بی‌دین‌هاست دست بشر کوتاه از دامان ایمان شد دل‌های ما با رفتن او چون کویری خشک در آرزوی دیدن یک‌قطره باران شد مولای مظلومان همین که بار رفتن بست جولان ظالم‌ها در این عالم فراوان شد «فُزتُ وَرَبِّ الکَعبه» را وقتی که سر می‌داد تا روز حشر از محضرش شرمنده انسان شد خون دلی که از فراق فاطمه می‌خورد امروز از زخم سرش لعل نمایان شد لعنت به آن که با مرادش نامرادی کرد لعنت به آن که تا تو را کشتند، شادی کرد! دنیا پس از تو می‌شود آیینه‌ی غم‌ها رنگ عدالت را نمی‌بینند آدم‌ها حالا فقیران مانده‌اند و خاطرات تو هر نیمه‌شب دارند با یاد تو عالم‌ها کار خلافت می‌رسد تا دست نااهلان! دار محبت می‌شود معراج میثم‌ها راه نجات این است که یار علی باشیم وقتی که دنیا پر شود از ابن‌ملجَم‌ها مردی شبیه مرتضی می‌آید و آن روز بر زخم‌های کهنه می‌بارند مرهم‌ها او عاقبت با ذوالفقار از راه می‌آید تا سرنگون گردند در هر گوشه پرچم‌ها پر می‌شود از دوستان او بهشت، اما پر می‌شود از دشمنان او جهنم‌ها ما چشم‌مان کور است، بین ما ولی هستی عین علی، عین علی، عین علی هستی ای منتقم ما شوق دیدار تو را داریم ما نیز مانند علی مشتاق دیداریم در صورت و سیرت تو مانند علی هستی ما هم برایت قنبر و سلمان و عماریم هر روز ما روز قیامت می‌شود بی‌تو هرشب شب قدر است و با یاد تو بیداریم در سینه‌ی ما هیچ‌ترسی از شهادت نیست تا در رکاب یک نفر از نسل کراریم یا با تو باید بود یا با دشمنان تو این حرف سنگین است و ما آن روز مختاریم آن‌جا مشخص می‌شود هر دوست از دشمن ما دوستان از دشمنانت سخت بیزاریم حاشا که از این باور خود دست برداریم ما با سقیفه داغ «مادرکُشتگی...» داریم وقتی بیایی مرهم این درد خواهی شد راه تمیز مرد از نامرد خواهی شد.
(۱) دوست دارم که ترک لاف کنم خلوتی رفته، اعتکاف کنم تا شوم مُحرم حریم دمشق کعبه‌ی عشق را طواف کنم سخن از کاف و ها و یا گویم صحبت از عین و شین و قاف کنم حرف از معنی حجاب زنم یاد از بانوی عفاف کنم اوّلین حرف و آخرین مطلب السّلام علیکِ یا زینب! (۲) السّلام ای ملیکة الدّنیا! السّلام ای شفیعة العقبا! السّلام ای نبیره‌ی یاسین! السّلام ای نتیجه‌ی طاها! السّلام ای سلالة الحیدر! السّلام ای سلیلة الزّهرا! السّلام ای حسن ز پا تا سر! السّلام ای حسین سر تا پا! بردی ای نور عین و عین نور! تو از این پنج نور، فیض حضور (۳) ای تو ناموس قادر متعال! مایه‌ی افتخار احمد و آل فاطمه عصمت و علی خصلت مجتبی سیرت و حسین کمال ای حریم تو احسن المأمن! وی مدیح تو افضل الاعمال! دم ز تو می‌زنیم در همه دم یاد تو می‌کنیم در همه حال ای که یادت نمی‌رود از یاد! پدر و مادرم فدای تو باد! (۴) فاطمه زاده و علی حسبی علوی ذات و فاطمی نسبی کرمت شامل رجال و نسا حرمت مستجار شیخ و صبی ای ملقّب به زین اب! زینب! تو سزاوار این‌چنین لقبی زینبت خوانده است گر چه خدا به خدا زِین جدّ و امّ و ابی ای تو آیینه‌ی صفات حق! عفّت تام، عصمت مطلق (۵) خطبه‌هایت مبلّغ مکتب گریه‌هایت مروّج مذهب از تو باید سرود در هر روز بر تو باید گریست در هر شب چه بگویم که در رساله‌ی عشق عشق فتوا دهد بر این مطلب: با ادب با وضو بباید برد نام عُلیا مخدرّه زینب وه! که نامت به وحی، تمثیل ست زآن که نام‌آور تو جبریل ست (۶) ای خداوند عشق! یا زینب! عبد در بند عشق یا زینب! زیر و رو کرده‌ایم کون و مکان نیست مانند عشق، یا زینب! عشق اگر عشق توست ما همه‌ایم آرزومند عشق، یا زینب! کیستی؟ ای به عشق سنگ محک! عشق را با تو هست حقّ نمک (۷) عقل، مجنون توست سیّدتی! عشق، مفتون توست سیّدتی! ماندگار است تا ابد اسلام لیک مدیون توست سیّدتی! حج و صوم و صلوة وخمس و زکات همه مرهون توست سیّدتی! نه فقط کربلا و کوفه و شام کعبه ممنون توست سیّدتی! همه هستیّ خود فدا کردی دِین خود را به دین ادا کردی (۸) محو صبر تو حضرت ایّوب مات اشک تو یوسف و یعقوب یاد تو در ضمیر جان محفوظ نام تو در کتاب دل مکتوب گَرد و خاک حریم پاک تو را حور با گیسویش کند جاروب تویی آن کس که بس مصیبت دید شد به امّ المصائبی منسوب چه مصائب؟ که سخت پیرت کرد بلکه از عمر خویش سیرت کرد (۹) آن که از بار غم خمیده تویی داغ بر روی داغ دیده تویی آن که هم بوده مادر دو شهید هم شده مادرش شهیده تویی آن که از خیمه‌گاه تا گودال همه‌ی راه را دویده تویی آن که فریاد واحسینایش از زمین بر فلک رسیده تویی تویی آن زن که رفت مردانه کوفه، زندان و شام، ویرانه (۱۰) تویی آن بانویی که فاضله بود بری از نقص بود و کامله بود تویی آن بانویی که در دل شب گرم راز و نیاز و نافله بود تویی آن بانویی که بر لب او نه گلایه نه شِکوه نه گله بود تویی آن بانویی که چل منزل در اسیری امیر قافله بود راه را با حسین کردی طی تو به محمل، حسین بر سر نی (۱۱) چون که می‌رفتی، ای علی‌رفتار! به سوی قبر احمد مختار تا حریم رسول اکرم بود، پیش‌گام تو حیدر کرّار هم حسن همرهت بُدی ز یمین هم حسین از پی‌ات شدی ز یسار تو کجا روی ناقه‌ی عریان؟ تو کجا بین کوچه و بازار؟ خاطر عاطر تو آزردند بزم نامحرمان تو را بردند (۱۲) ای مهین جلوه‌ی دلارایی! وی بهین اسوه‌ی شکیبایی! ما همه ذرّه و تو خورشیدی ما همه قطره و تو دریایی ای وجودت مطاف درد و غم در لقب کعبة الرّزایایی آن همه داغ دیدی و گفتی من ندیدم به غیر زیبایی همه مبهوت و مات بینش تو آفرین‌ها بر آفرینش تو (۱۳) گر شود صبر با تو رو در رو پیش پای تو می‌زند زانو صابران را تو برترین اسوه شاکران را تو بهترین الگو درد جان را محبتت درمان زخم دل را ولایتت دارو ما فقیر تو و تو مستغنی ما گدای تو و تو شه‌بانو هر چه هستیم خوب یا که بدیم چنگ بر تار چادر تو زدیم (۱۴) من کجا مدح دخت دخت رسول؟ نازپرورده‌ی علیّ و بتول ای عقیله میان هاشمیان! عاجز از درک تو تمام عقول تا بیایم به آستان‌بوسی کی به من می‌دهی تو اذن دخول؟ به سر آمد مدیحه و پایش بزن از راه مهر، مُهر قبول "تربتم" لیک کم‌ترم از خاک باد ارواح العالمین فداک!