eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
به بارگاه تو بار اوفتاده آمده ام ز دست رفته و سرمایه داده آمده ام به سنگ خورده سرم سرشکسته سرگردان به پای بوس شما خانواده آمده ام ارادتم به شما بی اراده از طفلی است کنون که پیر شدم با اراده آمده ام نم ارادت تو صد یم آبرو بخشد کنون همه به کف خود نهاده آمده ام ببین که مات توشاهم رخم به خاک رهت سوار بودم و سویت پیاده آمده ام درت به روی کسی بسته نیست اما من به بوی روی رضا و گشاده آمده ام به میهمانی دارالضیافه راهم نیست به خاکروبی دارالسیاده آمده ام علی انسانی
صیدم و با دیدن صیاد گفتم یا رضا تا گره در کار من افتاد گفتم یا رضا آرزوی دیدن کرب و بلا را داشتم رفتم و در صحن گوهر شاد گفتم یا رضا همصدا با کل عالم ، از دم باب الجواد تا کنار پنجره فولاد گفتم یا رضا گریه و لبخند من از گریه و لبخند اوست در شهادت چون شب میلاد گفتم یا رضا عارفی درس جنون می گفت اما آخرش جای هر چیزی که یادم داد گفتم یا رضا روبه روی پنجره فولاد بودم ، ناگهان با شفای کور مادر زاد گفتم یا رضا احسان نرگسی
اقلیم آفتاب چه روضه ای ست، که دل ها کبوتر است اینجا به هر که می نگرم، محو دلبر است اینجا غریبه نیستی ای دل، در این مقام کسی ست که با تو از همه کس آشناتر است اینجا ستاره سحری از حریم شاهچراغ به آفتاب بگو مهر پرور است اینجا از این حرم طلب نور کن، در اول صبح چه احتیاج به افشاندن زر است اینجا؟ فرشتگان همه گرمِ طواف این حرم اند شکوهِ سعی و صفا حیرت آور است اینجا به صدق کوش و دو رکعت نماز عشق بخوان «حریم سوم آل پیمبر» است اینجا بِبال شیراز، «اقلیم آفتاب»! به خود که از «شهید خراسان» برادر است اینجا به نام نامی «احمد» قیام باید کرد که آب و آینه با هم برابر است اینجا به آیه آیه «والشمس والضحی» سوگند که نقش روشنِ آیات «کوثر» است اینجا به عطر گلشن یاسین، به بوی یاس قسم که از شمیم ولایت معطّر است اینجا به شوق عرض ارادت بیا و چون «حافظ» بگو که «خال رخ هفت کشور» است اینجا بیار سینه  سینا در این حرم با خود حریم «زاده موسی بن جعفر» است اینجا اگر به دیده دل بنگری، به شهپر خویش امین وحی خدا، سایه گستر است اینجا بگو بلال بیاید اذان بگوید باز که جای گفتن «اللّه اکبر» است اینجا  محمدجواد غفورزاده(استادشفق خراسانی)  پاسدار حریم
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند شاید به خاک پای شما نازلم کنند دل می‌کنم از آن‌که دل از تو بریده است دل می‌دهم به دست تو تا بی‌دلم کنند امشب کمیت شعرم اگر لنگ می‌زند فردا به لطف چشم شما دعبلم کنند ایمان راستین هزاران رسول را آمیخته اگر که در آب و گلم کنند، شاید خدا بخواهد و با گوشه‌چشمتان بر رتبۀ غلامی‌تان نائلم کنند وقتی سرشت آب و گلم را ازل خدا بر آن نوشت رعیت سلطان ارتضی در هشتمین دمی که خدا بر زمین دمید بوی بهشت هفتم او ناگهان وزید از شش‌جهت نسیم خبر داد و بعد از آن از پنجره صدای اذان خدا رسید چار عنصر از ولادت او جان گرفته‌اند یعنی زمین به یمن وجودش نفس کشید از نسل سومین گل سرخ خدا حسین ایران گرفت بوی دو آلالۀ سپید از هشت بی‌خود این همه پایین نیامدم یک حرف بیشتر چه کسی از خدا شنید توحید، حرف محوری دین انبیاست شرط رضا به حکم «أنا من شروطها»ست از برکتت نبود اگر، نان نداشتیم باران نبود غیر بیابان نداشتیم سوگند بر تو ای سر و سامان زندگی بی‌تو نه سر که این همه سامان نداشتیم این حوزه‌ها نفس به هوای تو می‌کشند لطفت اگر نبود، مسلمان نداشتیم ای آرزوی هر سفر دل! از ابتدا ما قبله‌ای به غیر خراسان نداشتیم ما رعیت ری‌ایم که سلطان به جز رضا، ارباب جز حسین ، در ایران نداشتیم خون حسین در رگ و در ریشۀ من است علم رضا معلم اندیشۀ من است چشم امید بر در لطف تو بسته است هر زائری که گوشۀ صحنت نشسته است بارانی است حال و هوای دو دیده‌ام اینجا همیشه کاسۀ چشمم شکسته است از باب جبرئیل به پابوست آمدن از آسمان‌رسیده و رسمی خجسته است آن پیرمرد تشنه در آن گوشۀ حرم از راه دور آمده و سخت خسته است با صد امید حاجت این‌بار خویش را با پارچه به پنجره فولاد بسته است وا شد گره ز پارچه، حاجت روا شده‌ست یعنی که زائر حرم کربلا شده‌ست با یاد خاطرات سفر با عشیره‌ام بر عکس یادگاری با صحن، خیره‌ام از بس دلم شکسته برای زیارتت با اشک شوق گرم وضوی جبیره‌ام یاد غروب‌های زیارت هنوز هم گاهی پی دو جرعۀ جامع کبیره‌ام «یا قادة الهداة و یا سادة الولاة» «مستبصرٌ بشأنکم» این است سیره‌ام فرموده‌اید «فعلکم الخیر» یا رضا ای هشتمین «کلامکم النور»، تیره‌ام از بس گناه دور و برم را گرفته است چون تک‌درخت خشک میان جزیره‌ام ما هم شنیده‌ایم که فرموده‌ای شما هستم در انتظار ظهور نبیره‌ام دعبل کجاست تا بنویسد در این فراز عجل علی ظهورک یا فارس الحجاز
در حریمَش همه را گرمِ دُعا می بینم سائل و والهء درگاهِ رضا می بینم کنجِ اِیوانِ طلا ، دخترِ اَعمایی گفت : آمد آقا و به من داد شِفا،،،می بینم
دَرمدح امام رضا عَلیه السلام اَلا ای آنکه جبریل اَمین گَردیده «دَربانَت» دل ازمُلک ومَلائک میبَرَدمُلک «خُراسانَت» َملائک اُدخُلواها به سَلامُ آمنین گویَند دراینجا که وَزد عَطر بهشت اَز صَحن و «ایوانَت» نوشته بردَر صَحن وسَرایَت ضامن آهو مَزارَت قبلهٔ اَهل دل و دل ها «پَریشانت» زَمین خُلدمُخَلَّد شدزیُمن مَقدَمت ای گُل جهان از نور تو روشَن شد ای جانم «بقُربانت» مَدینه َدرتَب وتاب ولادَت بودآن شب که نسیم باغ جَنَتّ میوَزید اَزدَست ودامانت اَگرکه دَست اعجازت برون اَزآستین گَردَد زنَقش شیر پَرده هَم دَر آیَد «شیرغُراّنَت» توبَرمُلک قَضا قادر. توبَراَمر قَدَرناظر مَلک گَردیده پابَستَت فَلَک گَردیده «حیرانَت» زسَقاّخانه اَت جاری است آب زَمزَم وکوثَر ببارَد بَرسَر هَرخاص وعامی اَبر «بارانت» توعشق آموز موسائی توپیر صَدمَسیحائی دلَم را بُرده اَز روز اَزَل آوای «قُرآنَت» هَرآنکه زائرَت گَردَد سه جا آیی بدیدارَش خوش آنکه دَر دَم مُردَن ببینَد روی «تابانت» توبَرهَرکَس نَظَرداری نَظَر باز تومی گَردد فدای آن رُخ ماهَت فدای آن «سَروجانت» توکه آهوی صَحرا راضمانَت میکنی آقا ضمانت نامه می خواهَد ز تو ریزه خور «خوانَت» دلم رابُرده ای باخود که آهوی غَمَت گَردم مسیرعشق راپیدانمودَم اَز «شبستانَت» شفا دَر پای دیوارَت دل عالَم گرفتارَت مَریضَم آمَدَم امشب پی دارو و «دَرمانَت» به پُشت پَنجَره فولاد نشَسته زائری مَحزون نشسته تا شَوَد غَرق عَطا وجود و «احسانَت» خسروی فَر
پایتختِ کشورِ ایران کُجاست؟ حاکمِ آنجا کدامین پادِشاست؟ پُرس و جو کردم، چنین دریافتم پایتختَش مشهد و شاهَش رضاست
. بینوا هرچه نوا داشته باشد بهتر درد این عشق، صدا داشته باشد بهتر آنقدر صاحب این روضه کرم دارد که بیشتر هرچه گدا داشته باشد بهتر قلبها می زند، انگار به نقاره زدند شاه، امروز شفا داشته باشد بهتر هرکه افتاده مسیرش دم سقاخانه عطش کرببلا داشته باشد بهتر می نشیند به دل این حرف، اگر حرف بجاست هرکسی زائر آقاست، دلش کرببلاست ریزه خوار از کرم خوان عطا بسیار است پشت چشمی که رئوف است دعا بسیار است روی دیوار رواق تو قلم زد جبرییل گفت که درد بیارید، دوا بسیار است وقت هایی که شلوغ است حرم، خادم تو می زند جار بیایید که جا بسیار است عاشق بی سر و پا دور و بر تو کم نیست جان زهرا برسان تذکره پا بسیار است من هوایی تر از آنم که به گنبد نرسم می رسد جان به لبم گر که به مشهد نرسم اول عشق خودت هستی و آخر، حرمت نرود قطع یقین عمر، هدر، در حرمت چه نیازی به بهشت است مرا چون دارد جلوهء روز و شبش چند برابر، حرمت فیض دستان شما دانه برایم پاشید تا کبوتر شدم و داد مرا پر، حرمت لعنت الله بر آنکس که به تو ابتر گفت داده عمری چقدر حاجت ابتر، حرمت هرکسی را گرهء کور به کار افتاده گذرش بر حرم تو دوسه بار افتاده تو دعا کردی و افتاد دل ما یادت سحری پر زد و شد زائر گوهرشادت عمر من رفت... تو کی می گذری از کوچه لب من داشت به خاک قدم تو عادت خضر با دیدنت افتاده به خواهش کردن مرحبا بر تو و این دولت مادر زادت چون پیاله دلمان توبه که می کرد شکست نیمه شب دور و بر پنجرهء فولادت چشم ما را به قدمگاه تو مایل کردند همه را ریزه خور سفرهء دعبل کردند می کنی معجزه هر آینه با هر انگشت سر زلفت سحری چرخ زد و ما را کشت آخر و عاقبت ما شده انگار به خیر نسل در نسل گداییم همه پشت به پشت غیر تو هیچ نداریم میان عالم پیش تو هیچ نداریم اگر وا شد مشت روز محشر به امید کرمت می آییم دور آهوی نگاهت همه از ریز و درشت پس بیا تا دم محشر نشده محشر کن پای تا فرق سرم گوش شده لب تر کن نمک اشک، کنار تو چشیدن دارد از خودت، روضهء ارباب شنیدن دارد باز افتاده کسی تشنه میان گودال اصلاً این روضه به آخر نرسیدن دارد عکس آن زلف که در دست حرامی افتاد مثل زینب به خدا آه، کشیدن دارد این سئوالی است که باید به جوابش نرسم آخر انگشت تنی پاره، بریدن دارد! به غرورم، به رگ غیرت من برخورده وای از چند طرف نیزه به این سر خورده
. صفای پرچمت می وزد عطر بهشت از لابلای پرچمت می کند پرواز دل ها در هوای پرچمت دیده ام وقتی نگاهم محو گنبد می شود نور می ریزد به دل از لابلای پرچمت گوئیا دستی برای زائرت کرده بلند گلشن فردوس دارد رونمای پرچمت از همین جا قفل دل را بر ضریحت می زنم برده دل از ما شمیم دلربای پرچمت می کند روشن دلم را مثل فانوس حرم نور می گیرد نگاهم از ضیای پرچمت می دهد مژده بیا ،این جاست گلزار بهشت می رسد برگوش جان بانگ رهای پرچمت تا شمیم روضه ی قدس تو را با خود برند خادمانت را فرستادی به پای پرچمت گرتبرک می برند از استلامش نی عجب با تو سنجیده شود قدر و بهای پرچمت ای طبیبا، پنجره فولادتان جای خودش می کند درمان دل ما را دوای پرچمت بوسه ی صدها فرشته می نویسد روی او کاش من بودم تمام عمر جای پرچمت برنمی آید ز شرح شوکتش در این جهان خامه ی صدها «وفایی» در ثنای پرچمت .
. زیر سایۀ خورشید غرق نور ایمانیم ، زیر سایه ی خورشید ابر پر ز بارانیم ، زیر سایه ی خورشید در فضای نورانی ، ظلمتی نمی بینیم مثل ذره مهمانیم ، زیر سایه ی خورشید تا فروغی از نور ، شمس والضحا داریم آفتاب تابانیم ، زیر سایه ی خورشید ما همه غنی هستیم، پس کجا تهی دستیم چون گدای سلطانیم ، زیر سایه ی خورشید گر مدال عزت را ، روی سینه کوبیدیم خادمیم و دربانیم ، زیر سایه ی خورشید از روز ازل عهدی ، با آل علی بستیم ما بر سر پیمانیم ، زیر سایه ی خورشید مثل آسمان عشق، گر ستاره بارانیم چون ماه درخشانیم ، زیر سایه ی خورشید گل از نفس گرم ،خورشید شود خندان مثل غنچه خندانیم ، زیر سایه ی خورشید ما عطر بهشتی را از پرچم او بوئیم غرق لطف یزدانیم ، زیر سایه ی خورشید از رأفت این خورشید، هرگاه سخن گوئیم چون مهر زر افشانیم ، زیر سایه ی خورشید پرسید اگر مردم ، از نسل و نسب ما را ما مور سلیمانیم ، زیر سایه ی خورشید شد حصن حصین ما،سایبان مهر او کی بی سر و سامانیم ، زیر سایه ی خورشید عزت و سعادت را ، حکمی از شفاعت را از خدای خواهانیم ، زیر سایه ی خورشید بنویس «وفایی» تا ، مردم جهان دانند ما اهل خراسانیم ، زیر سایه ی خورشید .
راضی به رضا هستی و نام تو قشنگ است سرمستیم از باده ی جام تو قشنگ است بر طائر دلخسته عطا کن پروبالی پرواز به گرد بر و بام تو قشنگ است ضامن به دلم باش تو ای ضامن آهو آری به خدا مشی و مرام تو قشنگ است دل گشته نمک گیر تو از خوان عطایت بی‌شک نمک ی سفره ی عام تو قشنگ است ذکر لقب عالم اولاد محمد(ص) در وصف تو و جاه و مقام تو قشنگ است شد بهره وراز فیض تو سرچشمه ی احسان سرچشمه ی الطاف مدام تو قشنگ است هر پاکدلی شاد شود از سخن تو زیرا به جهان امر و پیام تو قشنگ است بوسم قدمی را که به جای قدم توست هر کس که نهد پای به گام تو قشنگ است گفتار تو با آب طلا نقش نمودند بس لعل گهربار و کلام تو قشنگ است صد شکر گرفتار تو و عشق تو هستم افتادن‌در دولت دام تو قشنگ است مانند غزالی به کمند تو اسیرم هرکس که شده جذبه و رام تو قشنگ است لطف تو عمیم است و گدای تو شمیم است احسان تو بر عبد و غلام تو قشنگ است علی قاسمی (شمیم)
هر چقدر که دردِ بی دوا داری یه دلِ خراب و مبتلا داری نره یادت که امام رضا داری از امام رضا بخوا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه توی سختیا که جون به لب میاد کاری از دست کسی بر نمیاد زیر لب هی بگو یااباَالجواد تا غریب الغربا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه بی قراری بگو یا امام رضا حاجتاتو بگو با امام رضا هر چی میخوای بگو ،تا امام رضا... همه دردا تو یه جا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه پیش هر بی سر و پا زانو نزن پیش هر بی آبرویی رو نزن دم زغیر ضامن آهو نزن که معین الضعفا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه هرچی از مهربونیش بگم کمه مهربون‌تر از پدر مادرمه خونه امید ما این حرمه فرق نمیکنه کجا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه اغنیا و حجّ و استطاعتش ما و مشهدالرّضا و دعوتش قربونش برم که با زیارتش خواسته حجّ فقرا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه گره های بسته اینجا وا میشه هر چی درد بی دواس دوا میشه ندیدی فلج میاد و پا میشه تو حرم دارالشّفا خدا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه کار به خوب و بدِ سائل نداره مگه هر کی که بَده دل نداره با دل سنگ ما مشکل نداره میتونه ازش طلا درست که کار خوبه امام رضا درست کنه شاه کی دیده همدم گدا بشه با غلام سیاهش هم غذا بشه ضامن آهوی بینوا بشه خونَه‌شو برا گدا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه برو تو حرم بشین بالاسرش قسمش بده به جونِ مادرش برا تعجیلِ ظهورِ پسرش اون دعا کنه خدا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه خودِتو جا توی این حرم بده به جوادش آقارو قسم بده بگو کربلا میخوام پرم بده تا برات یه کربلا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه ** اول ماه عزا که می رسید رو لبش کسی تبسم نمیدید پرچم سیاه تو خونه‌ش میکوبید تا یه خیمه عزا درست کنه