#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
پناهِ هر چه دل مبتلا امام رضاست
تمام دار و ندارِ گدا امام رضاست
خوشیم دست به دامان هیچکس نشدیم
خوشیم ذکر شب و روز ما امام رضاست
کجاست ملجا ما؟ غیرِ گوشه ی حرمش
کجاست جنت ما ؟هر کجا امام رضاست
در این حرم به در بسته می خورم ؟حاشا
بگو به خلق که مشکل گشا امام رضاست
دگر چه واهمه ای از قیامتت داری
اگر حساب و کتاب تو با امام رضاست
کنار پنجره فولاد تازه فهمیدم
که ضامن سفرِ کربلا امام رضاست
##
دلم خوش است بیایی زمان تلقینم
که ذکر آخر عُشاق "یا امام رضاست "
#احسان_نرگسی
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#مناجات
#غزل
سلام فلسفۀ چشمهای بارانی!
سلام آبروی سجدههای طولانی!...
چگونه وصف کند غصۀ تو را دعبل؟
چگونه رسم کند چهرۀ تو را مانی؟
تو را هر آینه تصویر کردهام، نظمی
چه نسبتیست میان تو با پریشانی؟
چقدر بر سر بازارها قدم زدهای
که یک معامله سر گیرد از مسلمانی
چقدر موقع قحطی صدا زدیم تو را
و یادی از تو نکردیم در فراوانی
قرار بود بسازیم خانۀ دل را
چقدر ساخته شد خانههای اعیانی!
چه عهدها که پس از هر دعای عهد، شکست
چه ندبهها که نشد موجب پشیمانی
چه گریهها که نکردیم با امین الله
میان صحن تو در یک هوای بارانی
اضافه شد به غم تو چقدر سال به سال
و ما چقدر گرفتیم بیتو مهمانی
چقدر در پی ما گشتهای چراغ به دست
میان همهمۀ کوچۀ چراغانی
خودت بیا بنشین و بخوان و اشک بریز
خودت خطیب، خودت مستمع، خودت بانی
بخوان که روضه از آن حنجره شنیدنی است
به لهجۀ عربی، با زبان قرآنی...
بگو چگونه به هنگام آب نوشیدن
همیشه میرسی از تشنگی به حیرانی
فدای سرخی چشم سیاه تو که هنوز
درون گودی مقتل نماز میخوانی...
#محمد_حسین_ملکیان
#امام_رضا_علیه_السلام
#مناجات
#چارپاره
خـــواب دیدم شبی میانِ حَرَم
عشق را بی اجازه می خواندم
دســت در دســتِ پنجره فولاد
داشتم شـــعرِ تازه می خواندم
چشـــم در چشـــمِ گنبدش بودم
داشت خورشید بر جهان میریخت
آسِــمان هم به گریــه می افتـاد
آسِــمان روی آسِــمان می ریخت
گوشه ای از حیاطِ خلوتِ صحن
پیـــرمـردی میـــانِ راز و نیـــاز
گریه در گریه زیرِ لب می گفت :
ما غریب ایم ای غریــب نـــواز
ما غریــب ایـــم ... کودکانـم را
بیمـــه کردم فقط به اسـمِ شـما
بعدِ یک حــادثه فَلَج شده است
پسـرِ کوچک ام " غلام رضا "
گوشـه گوشـه کنایه هـا گفتند :
هان چه شد معجزه کجاست خدا
چاره ی کار دســـتِ جرّاح است
پس چه شد بیمه ی امام رضا ؟
به همه گفته ام چه می دانیـد
رویِ این زخم ، التیام رضاست
اشک ، سرمایه ی فقیران است
بیمه ی ما فقط امـام رضاست
اشک هایم ندیده اند هنـــوز
آشنایـی شکیــب تـــر از تـــو
چه غروبی غریـب تر از مـــن
چه طلوعی طبیـب تر از تـــو
آمـــدم بــاز هم امـام رضـــا
چاره ی حلِّ مشکلم باشـــی
کاش می شد که ضامنِ آهو
ضـامنِ آهـــوی دلـم باشـــی
سینـــه ام را جَلا بـده آقـــا
درد دارم ، دوا بــــده آقـــا
سمتِ باب الجـواد آمده ام
پـــسـرم را شِفــا بـده آقـــا
ناگهان آسمان به هم پیچـید
باد و باران به هم امان دادند
نـور در نـور شد حیاطِ حَـرَم
رویِ گلدسـته ها اذان دادند
معـــجـــزه اتّفــاق افــتـاد و
باز هم قـــدرتِ امـام رضـــا
لحظه ای بعد ویلچــر بود و
پسری که بلنـــد شـد از جــا
آسِـمان اشـــکِ شوق بارید و
در و دیـوار یا رضـــا گـــفتند
ابـرها هم به سجــده افتادند
قطره قطره رضا رضـا گفتند
خواب هم ناگهان پرید از خواب
و من از سرنوشـت رانـده شدم
مثلِ هردفعه رأسِ ساعتِ هشت
باز هـم از بهشـــت رانـده شدم
باز هم لایــقت نبـــودم و این
ســیـــنــه ام را به درد آورده
ولی آقا نشانه ی خوبی ست
مـــادرم " شُــله زرد " آورده
نـــذر دارد برایتان هر سـال
روزِ میــلادتـــان دعـــا دارد
زعفرانـی به رنگِ راز و نیاز
بینِ هر کاسه یک رضا دارد
نـــذر کرده مرا به اسمِ شـما
که فقط شاعـرِ شـما باشـــم
گفتــه از راه دور هم گاهـی
می شود زائــرِ شـما باشـــم
پس من امروز زائرت هستم
ای برایـم عزیـز تر از جـــان
السّلامُ علیـک حضرتِ عشق
" السّلامُ علیـک یا سلطان "
#ابراهیم_زمانی
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#چارپاره
نفسهای آخر، عطش، روضهخوان شد
که لبهای تشنه، به یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرار است امشب، جوادم بیاید
قرار است امشب، شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان، مزارم
اگر چه غریبی، شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
به دِعبِل بگو: شعر کامل شد اکنون
«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش
بگو: این نفسهای آخر هم، اشکم
روان است، از شعر کرببلایش
بلا نیست جز عافیت، عاشقان را
تسلای دردم، نگاه طبیب است
من آن ناخدایم، که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم، رضای حبیب است
رئوفم، شهیدم، امامم، امیدم
من آن شمس عشقم که بخشیدهام نور
شود هر کسی، هر کجا، بیقرارم
دلش را در آغوش میگیرم از دور
شدم آسمان، تا کبوتر شوی تو
رسیدم که آهویی آزاد باشی
بیاور غمت را، بیا زائر من!
که مهمان صحن گهرشاد باشی
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر، تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش
#قاسم_صرافان
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#قصیده
دلم زگردشِ گردون چرا کباب نباشد
بجاست گر به دل از غم ،توان و تاب نباشد
رسیده لشکرِ غم،آه ، بر دلم پی غارت
چرا ز خوف دلم اندر اضطراب نباشد
دمی تو مُطربکا ،دست از طرب بردار
که دل به عیشِ جهانم علی الحساب نباشد
مُغنّیا پس از این غم ،اگر دهی انصاف
که استماعِ نی و بربط و رَباب نباشد
به جای خویش نشین ساقیا تو هم دیگر
که رندِ مجلس را حاجتِ شراب نباشد
چو پیرِ میکده از کینه تلخ شد کامش
چرا به ساکن میخانه انقلاب نباشد
به کامِ پیرِ خرابات زهرِ قاتل شد
شراب بهرِ خراباتیان صواب نباشد
فتاده پیرِ خرابات روی خاکِ مذلّت
رواست حالِ خراباتیان خراب نباشد؟
رضا نهاده سرِ خویش گه به خاک و گهی خشت
کدام دل ز برایش ز غصّه آب نباشد
سرش نهاد ز سوزِ جگر به رویِ ترابْ او
به گریه گفت خبر مر ابوتراب نباشد
گهی به زانویِ ماتم نشست و گفت تقی جان
بیا دمِ دگرت بابِ مستطاب نباشد
رضا غریب و دل افسرده ،زهرِ کین خورده
مگر تو را خبر از باب ای جناب نباشد
چو سر به دامنِ فرزندِ خویش دید بگفت او
خوش آمدی که مرا دیگر اضطراب نباشد
تقی، هزار دریغ ،عیشِ تو ندیدم من
چرا ز چشم،مرا اشک چون سحاب نباشد
کند سؤال چو معصومه از رضای غریبش
به غیرِ گریه تقی جان تو را جواب نباشد
پس از وفات،چو شد وقتِ کفن و دفنِ تنِ او
نبود دیده ای کز بهرِ او پرآب نباشد
دلا بسوز تو از بهرِ روزِ عاشورا
کسی بسانِ حسین او به پیچ وتاب نباشد
ز زهرِ کینه رضا گرچه سبز شد بدنش
ولی چو جسمِ حسینش به خون خضاب نباشد
نه یارو مادر و نی اقربا و نی فرزند
به غیرِ شمر کسی نزد آن جناب نباشد
به نظم و نثر اگر شه کند مدد ذاکر
به روزِ حشر تورا ذرّه ای حساب نباشد
#ملا_محمود_خطیب_ذاکر
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
شدی به زهر حرامی دچار، افتادی
به راه حجره به چشمان تار افتادی
شبیه فاطمه، بی اختیار افتادی
نوشته اند که پنجاه بار افتادی
به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را
عبایِ روی سرت کُشت شیعیانت را
دلیل و منشأ نور و وجود خورشیدی
اگرچه خاک بر اندام و جامه ات دیدی
تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی
شبیه مارگزیده به خویش پیچیدی
به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی
به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی
گلیمِ جمع شده، از خجالتت گریید
عبای روی سر از هتک حرمتت گریید
میان مشت تو، تسبیح تربتت گریید
دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید
نبود حجره ی دربسته، بسترت ای کاش
زمان پر زدنت بود خواهرت ای کاش
به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را
طلب نموده ای از سوی حق، مرادت را
از آستان خدا خواستی شهادت را
صدا زدی به لب تشنه ات جوادت را
به خاک حجره تنت را رسانده ای آقا
هزار شکر که تشنه نمانده ای آقا
هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی
اسیر خنجر خولی تندخو نشدی
به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی
هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی
چقدر خورد به گودی قتلگه، ضربه
حسین و خنجر کُند و دوازده ضربه
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
زهر در جانم نشسته چشم های تار دارم
مثل مادر بیقرارم؛ دست بر دیوار دارم
من علي موسی الرضایم از علی(ع) دارم نشانه
در گلویم استخوان؛ در چشمهایم خار دارم
سینه ام شد شعله ور از هرم ِ زهری کینه آلود
در نفسهای نحیفم آتشی انگار دارم
با چه حالی، بی رمق؛ انداختم بر سر عبا را
تشنه ام مانند جدّم حنجری تبدار دارم
خواهرم! معصومه(س)جانِ من کجایی تا ببینی
رویِ خاکِ سردِ حجره پیکری بیمار دارم
بوسه باران میکند با گریه دستم را أباصلت
خوب شد در احتضارم لااقل یک یار دارم
دورم از فرزندم و جان میدهم در اوج غربت
سخت دلتنگم برایش! حسرت دیدار دارم
از وجودم میرود جان ذره ذره میکشم آه
بیقرارم یادِ جدّم روضهٔ بسیار دارم
یاد آن ساعت که قاتل با تشر؛ با خنجری کُند
آمد و بالا سرش میگفت با تو کار دارم
از نفس افتاده بود و قاتلش با صبر میگفت
بر گلوی تشنه ات نه...بر قفا اصرار دارم!
#مرضیه_عاطفی
#امام_رضا_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
نه پی دانه و آبم ،نه پی ایوانم
من فقط کفتر جلد حرم سلطانم
مثل یک ابر، پر از گریه ی بی پایانم
ولی از این همه بخشندگی ات حیرانم
در هیاهوی حرم باز صدایم کردی
بی قرارِ سفرِ کرب و بلایم کردی
به خودم گفتم اگر داغ فراوان شده است
وقت پابوسی سلطان خراسان شده است
درد هایم همه با دست تو درمان شده است
آنکه ایوان تو را دیده مسلمان شده است
سفره ی هیچ کسی مثل تو بی منت نیست
بی سبب نیست که صحن تو دمی خلوت نیست
چشمم از دیدن صحنِ تو ندارد سیری
گنبد و مرقد و گلدسته...عجب تصویری
بهتر از خادمی ات نیست دگر تقدیری
که سه جا می رسی و دست مرا می گیری
جز غبار قدمت تاج سری نیست که نیست
هیچ جا جز حرم تو خبری نیست که نیست
#احسان_نرگسی
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#امام_زمان_عج
#مثنوی
روزی دوبار دربِ بقیع باز میشود
روزی دوبار گریهات آغاز میشود
روزی دوبار روضهی تو: وا حسن....حسین
ای وای بی حرم حسن و بی کفن حسین
سهمِ دو چشمِ خیسِ شما خونِ تازه است
روزی دوبار انیسِ شما خون تازه است
این مهرِ مادرِ تو چهها کرده بادلت
یعنی که آب شعله به پا کرده با دلت
دیدی که آب با جگر فاطمه چه کرد
دیدی که آب با پسرِ فاطمه چه کرد
تقصیرِ آب شد دل زهرا شراره شد
تقصیر آب شد دو جگر پاره پاره شد
از کوزه آب تا که حسن خورد آب شد
وای از حسین آب نخورد و کباب شد
بعدِ حسین بعدِ حسن سربزیر آب
میسوزد آنقدر که شود چون کویر آب
از آن به بعد آب فرودست میرود
روزی هزار مرتبه از دست میرود
از آن به بعد زیرِ سرِ آب آتش است
فهمیدهام که در جگر آب آتش است
سیراب میکند همه را ، تشنه است خود
شرمنده است فاطمه را ، تشنه است خود
پیش حسین بغضِ قدیمِ حسن شکست
در بینِ خانه قلبِ کریمِ حسن شکست
الماس ریزهها جگرش را دو نیم کرد
یک ضربِ دست امام حسن را یتیم کرد
از سینه داغِ روز و شبش ریخت روی طشت
دیدی جگر زِ کنج لبش ریخت روی طشت
خونش نه ، پاره پاره زِ لبها جگر چکید
بر طشت نه به دامنِ زهرا جگر چکید
زینب رسید و گفت که ای وای مادرم
"آیا تویی برادر من نیست باورم"
در کربلا به خیمه نیامد عمویِ آب
از مَشکِ پاره ریخت زمین آبرویِ آب
مجبور شد به خاطرِ آب التماس کرد
رو زد برای طفلِ رُباب التماس کرد
بودند دیو و دَد همه سیرابِ آب
حیف
مَشکی نبود تا که نسوزد رُباب حیف
با التماس گفت عزیزم علی بمان
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
اما چه زود آب دوباره شراره شد
دیدی که وقتِ گریهی زهرا دوباره شد
شد بازهم بساط غمش جور وایِ من
شد آب زهر و زهر شد انگور وایِ من
انگور شعله شد جگرش را به هم که ریخت
آه از دلش که بیشترش را به هم که ریخت
هِی بر زمین نشت نشد چاره ایستاد
ای وای من که با جگرِ پاره ایستاد
آه ای کبود بال و پَرَت را زمین نزن
پیش جوادِ خویش سرت را زمین نزن
...
گفتم که اشک از چه چنین رنگ و بو گرفت
گفتی زِ چشم گریه کنان آبرو گرفت
روزی دوبار درب بقیع باز میشود
روزی دوبار گریهات آغاز میشود
#حسن_لطفی
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
عرض ارادت من و هم گریه های من..
بر حضرت رئوف، امام رضای من
تنها تویی که حرف مرا گوش میکنی
جای دگر که رنگ ندارد حنای من!
چیزی نمانده غرق شوم چاره ای بساز
کاری بکن بحق جوادت برای من
دیدی که من اسیر هوی و هوس شدم
گفتی بیا به طوس بیا در سرای من..
دستم گدای توست و پایم براه تو
جز این شود قلم بشود دست و پای من
قبل از خدا خدا به زبانم تو آمدی
با تو مبارک است همیشه دعای من
من زنده ام به نوکری خانه ی شما!
پس نوکری به کار نگیری به جای من!
دست مرا بگیر و ببر با خودت بهشت
ورنه جهنم است، جهنم سزای من
دیشب کنار پنجره فولاد سوختم
آقای من چه شد سفر کربلای من
ابن شبیب حرف شمارا به ما رساند
حالا ز گریه درنمیاید صدای من
وقتی ضریح پیکر او نیزه نیزه شد
لب تشنه بود جد سر از تن جدای من
#سید_پوریا_هاشمی
#امام_رضا_علیه_السلام
#امام_رضا_مناجات
#رباعی
هیهات که با گریه و زاری بروم
با آنچه که تو دوست نداری بروم
با دست تهی آمدهام...مطمئنم
با دست تهی نمیگذاری بروم
#سیدمجتبی_شجاع
#امام_رضا_علیه_السلام
#امام_رضا_مناجات
جانو جانانِ ما امام رضاست
سر و سامانِ ما امام رضاست
نورِ یزدانِ ما امام رضاست
ذکر هر آنِ ما امام رضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
بیحساباستلطفِدَم به دَمَش
بی حدود است وسعت کَرَمش
هست فردوس واقعی حَرَمش
خُلد و رضوان ما امام رضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
ختم قرآن کن و دقیق ببین
از سر ذوق نه ؛ به قطعِ یقین
این بُوَد حرفِ سُورهییاسین
قلب قرآن ما امام رضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
فَردْ فَردِ عَشیرهی عُلما
پادشاهان؛حکیمها؛شُعرا
همههیچاند پیش این آقا
فَخرِ ایرانِ ما امام رضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
تا قدمهای من به صحن رسید
گوش جان باز شد چنین بشنید
که خداوند گفت با خورشید
شَمس تابان ما امام رضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
غرق این بیکرانه ایم و خوشیم
صید بیدام و دانهایم و خوشیم
مورِ این آستانهایم و خوشیم
چون سلیمانِ ما امام رضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
درِ این خانه مُستفیض شویم
«فَبِكُمْ يُجْبَرُ الْمَهِيضُ» شویم
هر زمانی کهما مریض شویم
راه درمان ما امام رضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
اگر ایمان به مرتضی داریم
یا اگر رزق کربلا داریم
هرچه داریم از رضا داریم
برکت نان ما امام رضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
به مقامِ علیِّ عِمرانی
بندگیاش بُوَد مُسلمانی
خانهی قبر ماست نورانی
چونکه مهمان امام رضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
ما دوتا چشم اشک ریزانیم
که خطا کرده و پشیمانیم
رو بهاوکردهایم و میدانیم
باب غفران ما امامرضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
ما که تحت لوای فاطمهایم
متوسّل به شاه علقمهایم
روز محشر بدون واهمهایم
خطّ پایانِ ما امام رضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
آنچه توصیهاش به تَکتَکِ ماست
گریه در سوگ سیّدالشّهداست
هرکجا بزم روضهایبرپاست
روضهگردان ما امام رضاست
شرطِ ایمانِ ما امام رضاست
#محمد_قاسمی
#امام_رضا_علیه_السلام
با هر مقام و منصبی در چاه افتاد
هر کس که پیش پات با اکراه افتاد
شب غرق تاریکی شد از آن لحظه ای که
دستش ز دامان رخت کوتاه افتاد
تا گنبدِ نورت شبانه روز تابید
خورشید شرمنده ز چشم ماه افتاد
یک بی بضاعت خواست حاجی نام گیرد
ناگاه سمت شهر مشهد راه افتاد
حرفِ زیارت نامه خواندن بود در عرش
روی زبان ها یا امین الله افتاد
حرف تفاوت نیست و نزد ضریحت
یک کنج رعیت ، کنج دیگر شاه افتاد
یاد لب عباس ، باران گریه کردم
چشمم به سقاخانه ات هرگاه افتاد
#شهریار_سنجری
#امام_رضا_علیه_السلام
#امام_رضا_شهادت
گله ای نیست اگر غصه ی بی حد داریم
خلوتی هست که در گوشه ی مشهد داریم
ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم
چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم
گفته سر میزند آنگونه که از سلمانی
این قراریست که با صاحب مرقد داریم
ما گنهکارترین ها وسط صحن رضا
آنچه در خلد برین خلق ندارد داریم
روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش
دیده ای در طلب اشک مقید داریم
ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر
از عبا ما چه قدر خاطره ی بد داریم
شاه بر شانه ی خم، پیکر خود را میبرد
با عبا داشت علی اکبر خود را میبرد
#مسعود_یوسف_پور
#امام_رضا_علیه_السلام
نَسِیمِ قُدسی یِکی گُذر کُن
بِه بارگاهی که لَرزَد آنجا
خَلیل را دَست، ذَبیح را دِل،
مَسیح را لَب، کَلِیم را پا
نَخُست نَعلِین زِ پای بَرکَن
سِپَس قَدَم نِه بِه طُورِ اِیمَن
که دَر فَضایَش زِ صِیحِهء لَن
فِتادِه بِیهُوش هِزار مُوسی
زِ آستانَش مَلایِک و رُوح
رَساندِه بَر عَرش صَدای سَبّوح
بِه خاکِ راهَش چُو شاةِ مَذبُوح
رُسُل بِه ذِلَّت هَمی جَبِینسا
نَسِیمِ جَنّت وَزان زِ کُویَش
شَرابِ تَسنِیم رَوان زِ جُویَش
حَیاتِ جاوِید دَمِیدِه بُویَش
بِه جِسمِ غِلمان بِه جان حُورا
فَلک بِه گردِش پِیّ طَوافَش
مَلک بِه نازَش زِ اِعتِکافَش
زِ سَر بُلندِی نَدیدِه قافَش
صَدای سِیمُرغ نَوای عُنقا
مِهین مَطافِ شَهِ خُراسان
اَمینِ نامُوس ضَمینِ عُصیان
سَلیلِ اَحمَد خَلِیلِ رَحمن
عَلی عالی وَلیّ والا
بِگُو که #نیر دَر آرِزُویَت
کُنَد زِ هَر گُل سُراغِ بُویَت
مَگر فِشانَد پَری بِه کُویَت
چُو مُرِغِ جَنّت بِه شاخِ طوبی
#نیر_تبریزی
#امام_رضا_علیه_السلام
چنان که میبرد عطش،ز طفل تشنه تاب را
ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را
نمیرسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او
به کعبه پیش عطر تو،نمیزند گلاب را
دو پادشاه و یک زمین؟به این نگاه حق بده
که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را
غنیمتیست بودنت برای سرزمینمان
نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را
بهشت در ورودی حریم تو نشسته است
بیا و لحظه ای ببر ز چشم ها حجاب را
چه خواهم از نگاه تو،کنار بارگاه تو
تویی که قبل هر سوال داده ای جواب را
هزار غصه هست و من به امر"فابک للحسین"
برای گریه های خود بهانه کردم"آب"را
نوشتم آب سوختم،شبیه قلب مادری
که دیده است هر قدم برابرش سراب را
نوشتم آب آه آب،امید میشود عذاب
که ذره ذره آب کرده قامت رباب را
به جنگ کفر میرود حسین معجزه به دست
پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را
و تیرهای حرمله چرا هدر نمیرود؟
بگو به باد لا اقل که کم کند شتاب را
دو گام سمت لشگر و دو گام سمت خیمه ها
تحیر اینچنین به او رسانده اضطراب را
رباب بود و سلسله،حرامیان و هلهله
و شعر لال میشود،که مجلس شراب را.....
.
.
.
بساط روضه جمع شد،شفا گرفت کودکی
و مادری که آمده است وا کند طناب را....
#عباس_جواهری_رفیع
#امام_زمان_مناجات
#امام_رضا_علیه_السلام
نشسته ام وسط روضه ، چشم تر برسد
برای رفتنِ تا عرش ، بال و پر برسد
عروجِ روح به معراجِ عشق ممکن نیست
مگر دو قطرهی اشکی دمِ سحر برسد
من از فراق تو دلسرد می شوم گاهی
از اینکه قبلِ وصالِ تو مرگ ، سر برسد
عزیز فاطمه! از دوریات مریض شدم
خدا کند که دوایَت به محتضر برسد
دو ماه گریه برای ظهور تو کم بود...
وگرنه یارِ سفر کرده این صَفَر برسد
چِقَدر ضَجّه زدی پای بی کسیِ خودت
ندیده ایم به داد تو..،یکنفر برسد!
گدایِ خانهٔ تو بودن آرزوی من است
فقط اجازه بده سائلت به در برسد
چه می شود که مرا هم بغل کنی یکبار...
پسر به لذّتِ بوسیدنِ پدر برسد
تو را به حقِّ رضا یا رضای ما..،برگرد
بیا که زود به سلطان هم این خبر برسد
.
.
نفس کشیدنِ آسان چِقَدر سخت شود
اگر که قطره ای از زهر تا جگر برسد
غریبِ مشهدِ ما روی خاکها جان داد
بدون آنکه به جسمش کمی ضرر برسد
فدای خون گلویی که مثل جو شده بود
حسین ، زیر سم اسب زیر و رو شده بود
#بردیا_محمدی
#امام_زمان_مناجات
#امام_رضا_علیه_السلام
#آخر_صفر
بازهم حرف فراق است جدایی سخت است
شب آخر شده، ای کاش بیایی، سخت است
بند اگر بند تو و گردن اگر گردن من
آری آری که از این بند، رهایی سخت است
من دو ماه است که سینه زدهام در زدهام
وای اگر در به روی من نگشایی سخت است
پدر سینه زنان بی تو یتیمیم همه
اینکه باشی و ندانیم کجایی سخت است
به همین طاول جامانده ز مشایه قسم
گر ز دست تو نگیریم دوایی سخت است
سخت دلتنگ هوای حرم سلطانم
دوری نوکر از ایوان طلایی سخت است
تو بگو جان جوادش نظری اندازد
هر کجا جز در این خانه گدایی سخت است
#محمدعلی_بيابانی
#امام_زمان_مناجات
#امام_رضا_علیه_السلام
#آخر_صفر
گرفته است دلم مثل آسمان امشب
دوباره حرف فراق است در میان امشب
به پای ثانیه ها چنگ می زنم اما
چرا نمی گذرد کندتر زمان امشب
فدای سینه زن خسته ای که بعد دو ماه
گرفته کنج حسینیه آشیان امشب
یکی برای خود آرام روضه می خواند
زبان گرفته یکی هم "حسین جان" امشب
مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف، مشهد
کجاست صاحب عزا صاحب الزمان امشب
بیا بخاطر این اشک، این لباس سیاه
دمی کنار عزادارها بمان امشب
نخواهم اجر، ولی از تو خواهشی دارم
بیا به مجلس ما روضه ای بخوان امشب
پس از دو ماه چه اجریست بهتر از اینکه
در آستان رضاییم میهمان امشب
چه سفره ای شود آن سفره ای که جمع شود
به دست بخشش آقای مهربان امشب
#محمدعلی_بیابانی
#امام_رضا_علیه_السلام
دعای عاصیان را حق اجابت میکند اینجا
وفور استجابتها قیامت میکند اینجا
به دارالرحمتش بی شک نه میلافد نه میبافد
اگر که مست هم دعوی عصمت میکند اینجا
به شوق سجده بر درگاه او نادیده میدانم
که شیطان نیز ابراز ندامت میکند اینجا
علیرغم همه شاهان که باج از خلق میگیرند
رعیت درد را با شاه قسمت میکند اینجا
دل سخت و سیاهم آب گردیده است و حیرانم چگونه سنگ صحنش استقامت میکند اینجا
دم باب الجوادش تا قسم دادم یقینم شد
که گرگی را چنان آهو ضمانت میکند اینجا
#محمدعلی_کردی
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_و_مناجات
خدای مهربانیهاست سلطانی که من دارم
فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم
کنارش ذرهی ناچیز، چون خورشید میتابد
ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم
نمک پروردهی دریای جودش بودهام عمری
پُر است از شور احسانش، نمکدانی که من دارم
همیشه رو به گنبد با خدای خود سخن گفتم
همیشه در حرم محکم شد ایمانی که من دارم
نسیم رحمتش، بار گناه از دوش بردارد
به آهی کاه گردد، کوه عصیانی که من دارم
به لطف گندمی که دادهام دست کبوترها
دگر خالی نمانَد سفرهی نانی که من دارم
چه فرقی میکند آهو، کبوتر یا که سگ باشم
که او بی اعتنا باشد به عنوانی که من دارم
به وقت مرگ میآید به بالینم؛ یقین دارم
شروع وعدههای اوست پایانی که من دارم...
#علی_ذوالقدر
#امام_رضا_علیه_السلام.
زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است
یک مسیحی وسط صحن مسلمان شده است
خلق در فکر طوافند بگو سرش چیست
دور تا دور حریمت پر میدان شده است!
با وضو بوسه بر این در زده زائر، به نظر
درِ چوبی حرم مصحفِ قرآن شده است
ای که ایمان همه بی تو به مویی بند است
مرد سلمانی از انفاس تو سلمان شده است
میرسد کار گدای تو به آنجایی که
همه ی شهر بفهمند سلیمان شده است
اسم تو گرچه بنا شد که بگویند رضاست
تو علی هستی و مشهد نجف اشرف ماست
زائرت حضرت موسا و حریمت طور است
آسمان، صحن تو و خادم صحنت نور است
گاهی آنقدر شلوغ است رواقت که دگر
کفشداری تو از دادن جا معذور است
مطمئن است شفا میدهی اش نابینا
گره ای هم که زده دور مشبک کور است
دانه پاشیدم و دیدم که محلم نگذاشت
کفتر صحن تو حق دارد اگر مغرور است!
از قدمگاه کمی گرد و غبار آوردم
خاک پاهای تو سوغاتی نیشابور است
من همان سائل انگشتری هر روزه
تو علی هستی و در نجفت فیروزه
دل زوار تو از شور و شعف پر شده است
صحن در صحن تو از عطر نجف پر شده است
اشک در صحن تو باران شدنش علت داشت
آهوی گمشده حیران شدنش علت داشت
از ضریح تو فقط خیر و کرم میریزد
سائل هر شبه سلطان شدنش علت داشت
اثر جذبه ی ایوان تو بود آقا جان
راهب دیر مسلمان شدنش علت داشت
پشت این پنجره فولاد شفا ریخته است
درد در صحن تو درمان شدنش علت داشت
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
فلجی از حرمت روی دوتا پا برگشت
یک نفر شیعه شد از دین مسیحا برگشت
مرده در صحن گهرشاد به دنیا برگشت
تا دم صحن تو برداشت قدم گفت رضا
لال یکمرتبه در بین حرم گفت:
جان به قربان تو و معجزه های حرمت
من نفس میکشم...اما به هوای حرمت
خادمت خسته شد و چوب پرش رفت از دست
یکنفر باز گمان کرده ضریحت قبله ست
صد و ده بار علی گفته ام اطراف حرم
باز هم نام علی شعر مرا ریخت بهم
ای که اسمت علی و رسمت نور
تو سلیمان و ما قبیله ی مور
مورم و تحفه ی من است سطور
ای زبانم به ذکر تو مامور
مستم آنسان که از لبت انگور
بسکه در جلوه اند و غرق حضور
قم و شیراز، مشهدند از دور
ای قدمگاه روشنت چون طور
از همان روز، از زمان عبور
پای در سلسله ست نیشابور
می نشیند الی الصباح معاد
نه فلک پای پنجره فولاد
آنچه باب است بین مسکین ها
چیست جز آمدن به باب جواد
خیرهای کثیر را عشق است
کرم کم نظیر را عشق است
طول صحن غدیر را عشق است
سنگفرش مسیر را عشق است
زائر سر به زیر را عشق است
پیش سلطان اسیر را عشق است
اینهمه مستجیر را عشق است
حال و روز فقیر را عشق است
این حرم این امیر را عشق است
نغمه ی یا رضا رضا عشق است
مشهدت مثل کربلا عشق است
کل القاب تو بجا اما
اینکه اسمت علیست را عشق است
حب آل علیست راه نجات
بر گل روی مرتضی صلوات
#مسعود_یوسف_پور
#امام_رضا_علیه_السلام
به دست لطف تو معنای کم؛ "فراوان" است
که درحریم تو "دارالکرم" فراوان است
زبان گریهی بیاختیار میگوید؛
"و یَسمَعونَ کَلامی" که غم فراوان است
به کیمیای تو هر قطره میرسد به کمال
کنار آبخوری جام جم فراوان است
قرار شد که کنار تو بشکند تبعیض
اگر که هم عرب و هم عجم فراوان است
نمونهاند سلیمان و حاتم طائی
گدا برای تو از این رقم فراوان است
قسم به جان جواد تو میدهم گرچه
برای عرض نیازم قسم فراوان است
به شعر سادهی من هم صله عنایت کن
اگر چه دور و برت محتشم فراوان است
دودست خالی و بار گناه آوردم
به بارگاه تو آقا پناه آوردم...
دوباره عرضادب، عرضاحترام از دور
دوباره قسمت ما میشود؛ "سلام از دور"
"سلام حضرت سلطان، مرا نمیطلبی؟"
ببین چقدر فرستادهام پیام از دور
منی که دست بهسینه گذاشتم هرصبح،
سلام دادهام از روی پشتبام، از دور...!
اویس نیستم، اما نسیم رحمت تو
همیشه درد مرا داده التیام از دور
نگاه نافذ تو آهوی خیال مرا
به یک اشارهی کوتاه کرده رام از دور
بهرغم فاصله، گلدستههای تو انداخت
کبوتر دل تنگ مرا به دام از دور
دلم هوایی دیدار توست از نزدیک...
اگرچه لطف تو بودهست مستدام از دور
امید ما کرم توست یا امام رضا
زیارت حرم توست یا امام رضا
خوشا به حال هرآنکس که شد مسافر تو
که جنّ و انس و ملک بودهاند زائر تو
تمام ثروت عالم نصیب آن دل شد
که مشهدی شده و آمده مجاور تو
دل کبوتر صحن تو شاد خواهد شد
دمی که پر بزند در حریم طاهر تو
رضای توست رضای خدا امام رضا
گذشته است اگر از همه به خاطر تو
چقدر در دل خود با تو حرفها دارد
که بین قافیهها گم شدهست شاعر تو
حدیث جابر پیغمبر است مدرک ما
به کافری هرآن کس که بوده کافر تو
به لطف توست که ما گریهکن شدیم آقا
هزارشکر که شد رزق ما شعائر تو
اگرچه باعث خوشحالی است آمدنت
ولی برای تو سخت است دوری از وطنت
تو ای امام که از خاندان خود دوری
غریب و خسته و تنهاترین و مهجوری
جهان برای تو زندان تنگ و تاریک است
به این دلیل که از خانوادهی نوری
همین بس است برای غم تو ای آقا
که در پذیرش حکم خلیفه معذوری
چه صرفهایست در این منصب بلابهره
برای تو که ولیعهد میشوی زوری؟
چقدر تهمت بیجا زدند نامردان
ولی غمی به سلیمان نیامد از موری
شهادت است فقط ارث خانوادهی تو
تو نیز کشتهی زهر درون انگوری
برای گریه به مظلومی حسین از تو
رسیدهاست به ما روضههای مشهوری
تو مُشرِفی به غم کربلا، تو روضه بخوان...
تو روضهخوان حسینی، بیا تو روضه بخوان
دلم گرفته از این روزگار یابنشبیب!
ببین اسیر خزان شد بهار یابنشبیب!
بههوشباش که "اِن کُنتَ بَاکیاً لِشَّیء"
فقط برای حسینم ببار یابنشبیب
همان که از اثر تشنگی به چشمانش
شد آسمان و زمین چون غبار یابنشبیب
همان که آب شد از آن زمان که بر نی دید
که شد به نیزه سر شیرخوار یابنشبیب
حجاب عرش خداوند بود عمهی ما
که شد به ناقهی عریان سوار یابنشبیب
از اهلبیت اسارت نرفته بود زنی
علیالخصوص در آن گیرودار یابنشبیب
ولی بدان پسرم انتقام میگیرد
کشیدهایم اگر انتظار یابنشبیب
به نیّت فرج عاجل امام زمان
دعا کنیم برای دل امام زمان
به هر نوشتهی دیگر مقدم است هنوز
کسیکه هرچه بگوییم از او کم است هنوز
علاج هجر بهجز صبح بودن او نیست
که بزم هر شب ما طالب غم است هنوز
خودش وحید و فرید و طرید خوانده شده
ولی پناه و امید دوعالم است هنوز
به انتقام عزیزان دین میآید او
که روی گنبد اسلام پرچم است هنوز
اگرچه نیست، ولی لحظهلحظه با یادش
بساط عاشقی ما فراهم است هنوز
برای شستن درد فراق کافی نیست
که روی گونهی ما اشک نمنم است هنوز؟
خدا کند که به او مژدهی ربیع دهند
که صبحوشام برایش محرم است هنوز.
دعا کنیم شب هجر را سحر برسد
زمان غیبت مولای ما به سر برسد
#مجتبی_خرسندی
#امام_رضا_علیه_السلام
#ثامن_الحجج
#یونسوصالیخوراسگانی
سلام ای حجت ضامن که جان من فدای تو
رسیدم خسته و درمانده تا باب الرضای تو
خدا را صد هزاران شکر قبل از مردنم آقا
نگاهم بار دیگر خورد بر صحن و سرای تو
خدارا شکر مهرت در دلم افتاده و دارد...
کبوتر گونه می چرخد همیشه در هوای تو
ندارد یا رضا شانی کم از یا نور و یا قدوس
به این علت شده ورد لبم ذکر و ثنای تو
خسارت دیده آن باشد که از راهت جدا گشته
سعادت مند یعنی آنکه باشد مبتلای تو
به زندان خطا افتاد هر کس از تو دور افتاد
به آزادی رسیده زائر پایین پای تو
فقیران را تویی حج و به این باور رسیدم که...
صفا هرگز نخواهد بود در حد صفای تو
کنار پنجره فولاد دردم را دوا کردی
دم عیسی کجا و نسخه ی دارالشفای تو؟
زند طعنه به اطعام بهشت و سفره های آن
غذای حضرتی و سفره ی مهمان سرای تو !
چه آغوش پر از مهری است آغوش ضریح تو
چه کهفی امن تر از گوشه ایوان طلای تو
تو را هر کس قسم داده به حق مادرت زهرا
شده سیراب از سر چشمه لطف و عطای تو
بیا دست دعا بردار و (یونس) را دعایی کن
جواب رد نخواهد داد حق بر ربنای تو
#سروده از شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام:
#یونس_وصالی (یونس)
التماس دعا
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#آخر_صفر
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمُردم پس از محرمتان
لباسِ مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کَنَم از آن؟ چگونه از غمتان؟
بگیر امانتیات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر میشَویم محرمتان
برایِ سالِ دگر نَه برایِ فاطمیه
برایِ روضهی مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطفِ فاطمه بر ریشههای پرچمتان
هزار شُکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقهی ماتم شدیم همدمتان
بیا دوباره بخوان روضههای یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دَمِتان
چه شامها که زدی سر به گریهام اما
مرا ببخش نمُردم به پایِ مقدمتان ...
#حسن_لطفی