#امام_جواد_ع_مدح
من از ازل گدایم و او از ازل جواد
مثل رضا و مثل خودش بی بَدَل جواد
با روی خوش گذاشت به سائل مَحل جواد
در جُود و در کرم شده ضَربُ المَثَل جواد
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دست خُداست دست امامِ جوادِ من
عرش خُداست روضهی باب المُرادِ من
لطف زیاد اوست که مانده به یادِ من
یکجمله است نغمهی هر بامدادِ من
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
او را دلیل بارش باران نوشتهاند
در مدح او ملائکه قرآن نوشتهاند
چشم و چراغ شاه خراسان نوشتهاند
روی عقیق دست کریمان نوشتهاند
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
با مَستِ حُبِّ او سخن از مُستَحَب مگو
شهد لبش که هست به ما از رُطب مگو
ما با غمش خوشیم بیا از طرب مگو
در پردهای بلند بخوان؛ زیر لب مگو
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دل یاکریم گفت و زبان یاجواد گفت
باید نیاز خویش به بابُ المراد گفت
گنبد زبان گشود و دم گوش باد گفت
شد برکتش زیاد، کسی که زیاد گفت:
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ماییم سائل سرِ بازار کاظمین
هستیم تا همیشه بدهکار کاظمین
بیچارهی رضا و گرفتار کاظمین
گفتیم با تمامی زوّار کاظمین
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ای دل! به شادی دل آل عبا بخوان
پیوسته با اهالی ارض و سما بخوان
در صحن با صفای امامینِ ما بخوان
مصراع آخرست؛ بیا با رضا بخوان
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
#محمد_قاسمی
#امام_باقر_شهادت
بسكه تصويري از اندوه به هر مرحـله داشت
خوشيِ كودكي از خاطر او فاصله داشت
بــه حسـابي كه پـسر آيــنه دار پـدر است
او هم از كوفه و از شـام، فراوان گِـله داشت
صنــم سلسله مويي كه دل ما با اوست
سالها دور گــلويش اثـر از سلسله داشت
چون ولي بود بَـلا ديد ، ولي سنگين تر
پاي او بيشتر از عمّه ي خود، آبلـه داشت
بعد پنجاه و سه سال از غمِ جانسوز عطش
جگر سوخته ، با آب خُنــك مسئله داشت
دل او محفل يك روضـه ي زهـــرايي بود
اُنـس با فاطمه ي سوخــته ي قافله داشت
كينه از شمر به دل داشت ولي بيش از آن
نفرت از خولي و بُغضي به دل از حرمله داشت
شام ديده ست كه در بـزم شرابِ اُمَــوي
نطق كوبنده ي او حالت يك زلزله داشت
لب به نفرين نگشود اين نوه ي شاه كرم
بسكه در صبر همانند حسن حوصله داشت
آه برعكس همه ، موقعِ طفليش ، اين مَـــرد
خاطرات بدي از سـاز و كف و هلهله داشت
#محمد_قاسمی
#امام_هادی_ولادت
باز دلم در هوايِ حضرت هادي
پرزده تا سامرايِ حضرت هادي
مي كِـشدم سمت بارگاه رفيعش
جَذْبه ي گنبدْ طلايِ حضرت هادي
پَر زده ام تا كــه آشيانه بگيــرم
گوشه ي صحن و سرايِ حضرت هادي
بارِ سفر بسته از دلم ، غمِ عالَم
در دلِ بيتُ الــولايِ حضرت هادي
جامعه را خط به خط،به چشم كشيدم
با نَفَسِ دلگُشـــايِ حضرت هادي
بلكه هدايت شَوَم ، مُدام مي اُفتم
مُلتمــسانه به پايِ حضرت هادي
چاييِ شيرينِ مُوكبِ دَمِ صحن است
دارويِ دارُ الشّـــفايِ حضرت هادي
زاده ي إبنُ الرّضاست،حضرت حق هم
---هست رضا، با رضايِ حضرت هادي
نيمه ي ذي الحجّه مي رسد،چه قشنگ است
---ذبح شَدن ، در مِــنايِ حضرت هادي
نيمه ي ماه است و بين ماه هويداست
عكــسِ رُخِ دلــرُبايِ حضرت هادي
بُرده دل از حضرت جوادُ الائمّـــه
چهره ي چون مرتضايِ حضرت هادي
اي به فداي لبــش كه غنچـه ي بوسـه
---كـــاشته بر گونه هايِ حضرت هادي
"فاطمــه" آورده گُـل براي "سمــانه"
در عــوضِ رو نــمايِ حضرت هادي
گرچه زمينش كشيده است در آغوش
مســـندِ عرش است جايِ حضرت هادي
كوريِ چشمان شورِ خصم،بلند است
---قامـتِ سبـــزِ لوايِ حضرت هادي
كاش كه "سائل"شبي كنار ضريحش
شعــر بخواند برايِ حضرت هادي
#محمد_قاسمی
#امام_موسی_بن_جعفر
#امام_کاظم_ولادت
#رباعی
بر ساحت کاظمین دائم صلوات
بر جود جواد و حلم کاظم صلوات
در محضر معصومه مداوم بفرست
نذر فرج امام قائم صلوات
#محمد_قاسمی
......
یک جرعه از آن نگاه لازم داریم
درسینه فقط حبِ اعاظم داریم
آنروز که بندگان همه حیرانند
روزیست که ما امامِ کاظم داریم
#عادل_حسین_قربان
.......
شهری که شبش به عشق پر نور شده
بر آن دو نگین رکاب ، منظور شده
از بس ز امام آن کرامت دیدند
آن خاک به کاظمین مشهور شده
#حامد_آقایی
#امام_کاظم_ولادت
#عامیانه
اون كه خـوب بنده نـوازي بَلده
دست رد هيچوقت به سينه م نزده
واســه ي همينه كه ذكـره لبـم
هميشه (موسي بن جعفر مدده)
چـه شرافتي تـو نامِ كاظمه !
آره ، كـظمِ غيظ ، مَرامِ كاظمه
هر كسي كه دلش اهل بيتيه
خيلي مديونه امامِ كاظمه
شايد اين حرفا يه جور تذكّـره
برا اونكه دل به غُصه مي سپُره
زشته نا اميدي واسه كسي كه
از سَرِ اين سُفره روزي ميخُوره
اگه ميگن خاك ما مثلِ طلاست
آسمون مون اگـه رنگ خُداست
يه دليل داره ، آخه كشوره مـا
مِلكِ طِلقِ باباي امام رضاست
ما كه توي خيل عاشقاش گُميم
فـقيرايِ صحن مشهد و قُـميم
سر هر سفره اي هم كه بشينيم
كاسه ليســايِ امام هـفتميم
توي مشهد پسرش امام رضا
سايه داره رو سـره كشـورِ ما
قم هم از بركت بي بي معصومه
شده سرپناه ، برا فـاطـميـا
نوكراي علوي رو دوس داريم
خادماي رضوي رو دوس داريم
ولي ما كه تو قُميم يه جور ديگه
سيّداي موسوي رو دوس داريم
توي كاظمين ، برام قــدم زدن
يعني پُشتِ پا به هرچي غم زدن
"يا امام رضا" تو صحـنِ پدرت
چه قَـدَر مي چسبه از تو دم زدن
كي ميگه تو دير گِـرِه وا مي كني؟
كي ميگه امروز و فـردا مي كني؟
مطمئنم همين الان آقـاجون
كاظمين منو امـضا مي كني...
#محمد_قاسمي
#امام_کاظم_ولادت
ايراني ام ، رعيّـتِ موسي بن جعفرم
من شهـروندِ دولتِ موسي بن جعفرم
دنـبال هيـچ فرقه و حذبي نمي روم
در حيطه ي ولايتِ موسي بن جعفرم
مأمومم و به كوري مأمون پرست ها
دل داده ي امامتِ موسي بن جعفرم
در اوج فقـر رو به سُليمان نمي زنـم
وقتي گداي ساحتِ موسي بن جعفرم
هم شُـغل با مَن اند تـمام ملائكـه
مشغول تا به خدمتِ موسي بن جعفرم
امروز،زير سايه ي الطـافِ دخترش
در حشر،جـزو أُمّتِ موسي بن جعفرم
با اين حُسين گفتن و زينب شنـيدنم
پيوسته در حمايتِ موسي بن جعفرم
مديون شدن به مردم دنيا بُـود گِـران
بر من كه زير منّتِ موسي بن جعفرم
با اينكه خاك پاي سگش هم نمي شوم
دربست وقفِ خدمت موسي بن جعفرم
ديديد اگـر كه بعد غديرم هـنوز شــاد
خوشحال از ولادتِ موسي بن جعفرم
بعد از غدير اگر كه به "ابـواء"* پر زدم
چون تشنه ي كرامتِ موسي بن جعفرم
يوسف ميا به جلوه گري پيش من كه من
ديوانه ي ملاحـتِ موسي بن جعفرم
گر پُشت هم به كعبه كنم روبه قبله ام
وقتي كه در زيارتِ موسي بن جعفرم
از اينكه با امام رضا آشنا شـدم
ممنونِ لطفِ حضرتِ موسي بن جعفرم
#محمد_قاسمي
.
#زمزمه
#اربعین
#سبک_گریه_نکن_رباب_عروس_مادرم
دیدی که اومدم، سر مزار تو
خیمه زدم داداش،بازم کنار تو
اگرکه اومدم همراه دخترات
فقط میخوام زیاد گریه کنم برات
گریه کن؛به حال زارم داداش دل بیقرارم داداش
چل روزه که در غمت ابر بهارم داداش
بی تو_توی کوفه و شام خیلی_به ما شد احترام
بُردن_مارو نامردا تو بزم حرام
---------------------------------------
زخم دل منو ؛ هی میزدن نمک
این چل روزه همش ؛ سیلی بود و کتک
بد سیرتا داداش ماهارو بد زدن
تا شد به پهلویِ زینب لگد زدن
گریه کن؛ کبوده زیره چشام رمق نداره نِگام
عمداً میبُردن مارو هرجا که بود ازدحام
خَستم_بُریده طاقتم ای وای_خَمیده قامتم
میگن_عوض شده نمای صورتم
#محمد_قاسمی ✍
https://eitaa.com/emame3vom/105667
........................
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
حالا که اومدی، تو رو خدا نرو
صفا دادی بابا، امشب خرابه رو
حالا که اومدی ، دیگه پیشم بمون
دست رو سرم بکش، بگو رقیه جون
بابایی، منو تو آغوش بگیر، از قدیما حرف بزن
راستی حواسم نبود، تو که نداری بدن
بابا، توی این روزگار
بابا، دیگه تنهام نذار
بابا،رها کن من رو از این شام تار
بابا،حسین بابا حسین
زخمی شده سرم، در نمیاد صدام
چشام ضعیف شده ، درد میکنه پاهام
زخمی شده سرت ، سوخته چرا موهات
خاکیه صورتت، خونی شده لبات
بابایی، جز این لبای سالم، شدم منم مثل تو
هی میزنم رو لبام، تا که بشم مثل تو
مثل، تو که بی کفنی
تنها، دارم یه پیرهنی
بابا، بگو من ذالذی ایتمنی
#زمزمه_شب_سوم
#محسن_عرب_خالقی✍
.👇
.
#لطمه_زنی
#تاسوعا
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
لطمهزنی.حضرت عباس علیهالسلام
برادر/برادر/برادرت رو دریاب
شتابکن/حسینجان/ببین که رفتم از تاب
ببین از/خجالت/کنار آب شدم آب
حسین جان حسین جان ادرک اخا حسین جان
حسینجان/بهفرقم/عمود آهنین خُورد
نبودی/ببینی/چجور یَلِت زمین خُورد
بهم تیر/چقدر از/یسار و از یمین خُورد
حسین جان حسین جان ادرک اخا حسین جان
نهتنها/سرم تا/بین دو ابرو وا شد
بهدست/یه نامرد/دست از تنم جُدا شد
یه تیر/سهشعبه/سمت چِشَم رها شد
حسین جان حسین جان ادرک اخا حسین جان
تا افتادم از اسب/من مادرت رو دیدم
بهرسمِ/ادب سر/ رو خاک پاش کشیدم
نثار/غمش شد/جونِ به لب رسیدَم
حسین جان حسین جان ادرک اخا حسین جان
هنوزم/کبوده/پای چشای مادر
هنوزم ضعیفه/تُن صدای مادر
هنوزم/شرارهست/توو نفسای مادر
حسین جان حسین جان ادرک اخا حسین جان
حلالم کن آقا/که حرف من دوتا شد
حلال کن که مشکم/طعمهی اشقیا شد
حلال کن/کهعباس/ رفیق نیمه را(ه) شد
حسین جان حسین جان ادرک اخا حسین جان
#محمدقاسمی ✍
........
#لطمهزنی
#شب_هشتم_محرم
#حضرتعلیاکبر
لطمهزنی.حضرتعلیاکبرعلیهالسّلام
الهی/الهی/جوونم از بَرم رفت
الهی/الهی/اذانگوی حرم رفت
الهی/الهی/علیّ اکبرم رفت
علیجانعلیجانعلیاکبرمن
الهی/الهی/جگرگوشهم شهید شد
الهی/الهی/گریهیمنشدید شد
الهی/الهی/محاسنمسفید شد
علیجانعلیجانعلیاکبرمن
جوونی/کهمیگفت/عصایدستباباست
حالاپیشچشمم/ریز ریز و ارباًارباست
بسوزید/کهروز/ عزایاُمّلیلاست
علیجانعلیجانعلیاکبرمن
یک بند #زبانحال_حضرت_زینب:
همینکه/صدای/اکبرمو شنیدی
برا اولین بار /دیدم که میدویدی
چطوری/دویدی/کهقبل منرسیدی
دو بند #زبانحال_امام_حسین با شاهزاده
چهفرقی/چهمویی/دور سرت بگردم
نفسکم/آوردم/پریده رنگ زردم
نبود عمهزینب/ازغصّهدِقمیکردم
علیجانعلیجانعلیاکبرمن
برا بُردن تو/چندین نفر نیازه
جوونها/بیایید/برا تشییع جنازه
روخاکاز/ تنِ تو/میریزهخونتازه
علیجانعلیجانعلیاکبرمن
#محمد_قاسمی ✍
.👇
#امام_سجاد_مدح
عزیز کردهی ارباب ماست حضرتِ سجّاد
حُسینسیرتوحیدرنِماستحضرتِ سجّاد
پسازحُسین که سلطان اولیای الهیست
یگانه مالکِ مُلکِ خُداستحضرتِ سجّاد
قسمبهیکصد و بیستوچهار هزار پیمبر
کهیکتنه همهی انبیاست حضرتِ سجّاد
همانقَدَر که علیاکبر است مثل پیمبر
همانقَدَر علیِمُرتضاست حضرتِ سجّاد
بهایندلیلکهمیراثدارِ حضرتِ مولاست
فضائلش یَمِ بیاِنتهاست؛حضرتِ سجّاد
زبانزد استدر آقاییو کرامتو احسان
اِدامهیحُسن مُجتباست حضرتِ سجّاد
حدیثلوحبخوانتا بفهمی ایدلغافل
حسابشازهمهعالمجُداستحضرتسجاد
امام؛حاکمدین؛اصلدین؛تمامیدیناست
نماز و روزهوحجّودُعاستحضرِتسجّاد
به اقتضای مَشیّت به تب نشسته وگرنه
بهدردِخَلقدوعالمدواست حضرتِسجاد
به روز حشر که جمعند خلق اول و آخر
شنیدنیستندایِ(کجاستحضرتِسجّاد؟)
یزید را به حقارت کشید خُطبهی تُندش
بهطرز جنگاگر برنخاست حضرتِسجّاد
پساز گذشتسیوچندسالهر نفسش را
بهیاد تشنهلب کربلاستحضرتِسجّاد
پساز حسینواباالفضلوعونوقاسمواکبر
پناه بی کسی عمّههاستحضرتِسجّاد
هزار و یکغمسنگیننشسته بر دلش امّا
شکسته از غم شامِ بلاستحضرتِسجّاد
*فرازی از حدیث شریف لوح
((أَوَّلُهُمْ عَلِی سَیدُ الْعَابِدِینَ وَ زَینُ أَوْلِیائِی الْمَاضِینَ))
#محمد_قاسمی
#امام_حسین
#اسارت
#شام
بگو كه مرثـيه ي شهر شام را چه كنم ؟
نــگاهِ فـاســدِ مُشتي عوام را چه كنم ؟
گرفتم اين كه نگفـتم از آن طنابِ سياه
گذشتن از وسطِ ازدحام را چه كنم ؟
دلا، نگفتنِ اين ظلم ها خودش ظلم است
اگر بيان نـشد ، امرِ امــام را چه كنم ؟
صداي ضجّه ي يك كاروان اسير كم است؟
صداي هلهله ي خاص و عام را چه كنم ؟
اگر به سبّ علي ، شمر دون دهن وا كرد
حضور حـضرتِ خــيرالانـام را چه كنم ؟
به عمد مي گذرد هي ز پيش چشم رباب
بــگـو كه حرمله ي بي مرام را چه كنم ؟
گرفتم اينكه سرت روي منبر ني رفت
به نيزه بســتنِ ماهِ تمــام را چه كـنم ؟
صدايِ زجر ، نگاهِ سنان ، تمسخرِ شمر
برادر اين همه زجرِ مُدام را چه كنم ؟
اگر چه آتش دل هم دمي شود خاموش
هـجـوم آتـشِ بالايِ بــام را چه كنم ؟
رســيده قافله ، نزديكيِ خرابه ، حسين !
خودت بگو كه من اين چند گام را چه كنم ؟
#محمد_قاسمي
#امام_حسین
#امام_سجاد
#اسارت
#شام
بهت حق ميدم آقاجون كه خون جاريشه از چشمات
كـه بُــردن عمّه جانت رو ، دمِ دروازه ي سـاعـات
ميگم با ناله و گريه ، بميــرم واسَــت اي آقــام
ميگي با ناله و گريه ، اَمون از شام اَمون از شام
چه قدر رقّـاصه آوردن ، چه قدر بي دردِ لَـجّـاره
نـمي دونن مگه اينا ؟ كه اين خــانوم عــزاداره
پـوشيدن پيرهنايِ نـو ، يه مُشت نامرده "لامذهب"
فقط سنگــه كه از رو بام ، خوش آمد ميگه به زينب
پريشون ، زار ، دلخسته ، طنابي دستاشو بســته
سرِ راش هركي وايساده ، شراب تو دستشه مـستـه
سَـــرِ مردايِ دنيا رو ، زدن بر نيزه ها ، اي واي
داره خون مي چكه رو خاك ، از اين سرنيزه ها اي واي
ببين قرآن و رو نيزه ، كه آيه آيــه مي خــونه
كــنارِ ناقه ي زينب ، سرِ عبّاس ، گريــونه
سر شش ماهه با اينكه ، به ني با پارچه بنده
اگه دقّت كني پيـداس ، هنوزم داره مي خــنده
رقيّـــه با سر انگشتش ، داداشش رو نشون ميده
ربابم ديدتش انــگار ، كه دستاشو تـكون ميده
ميگه ليلاي غمديده ، بمــيرم واسَت اي مادر
كه ديدم از رويِ نيزه ، سرت افتاد علي اكبر
ميونِ اين همه دشنام ، ميونِ اين همه آزار
الهي وا نشه پايِ ، بي بي زينب سرِ بازار
سراغ از عمّه مي گيرن ، سياهي ها كبودي ها
تلافي مي كنن امروز ، سرِ كوچه ، يهودي ها
#محمد_قاسمی
#امام_حسن_مدح
مجموعهیخِصال علی میشود حسن
آیینهی زُلال علی میشود حسن
دقّت که میکنیم در این یازده امام
زیباترین جمال علی میشود حسن
"یا مَظهرَ العُلُوِّ"علی هست اگر حسین
"یا مَظهرَ الکَمالِ"علی میشود حسن
اوج کرامتند تمامی اهل بیت
امّا کریم آل علی میشود حسن
در اوج آسمان سخاوت بدون شک
خورشید بیزوال علی میشود حسن
قدر مُسلّم است در باب صبر و حِلم
واضحترین مِثال علی میشود حسن
هم وارث شکوه بِلا مِثل مصطفی
هم وارث جلال علی میشود حسن
تعریفِ اِحتشامِ علی چونکه شد حسین
توصیفِ اعتدالِ علی میشود حسن
بی مِنّت بُراق به معراج میرود
چون غرق در خیالِ علی میشود حسن
مِنباب حُسن خاتمهی این غزل حسن
صلّ علی محمد و صلّ علی الحسن
#محمد_قاسمی