eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
از آن زمان که شده قلبم آشنای حسن (ع) شده است کار شب و روز من ثنای حسن (ع) اگر حسینی ام و سینه میزنم ز غمش بدون شک بود از سفره ی عطای حسن (ع) به روز واقعه خندان رود به عرصه حشر کسی‌که گریه نموده است در عزای حسن (ع) به قاسمش نظر افکند هر زمان که حسین (ع) دلش گرفته و دارد به سر هوای حسن (ع) تمام آرزو و حاجتم فقط این است که شیعه باز بسازد‌ حرم برای حسن(ع) التماس دعا سروده از شاعر و مداحِ اهلبیت (علیهم السلام) : (یونس)
دوباره آمده ام تا کنی نگاه مرا نشسته ام به در خانه ات امامِ زمان نشسته ام که کنم اعتراف بر گنهم نشسته ام که بگویم رسیده بر لب ، جان اگر چه خوب خبر داری از سیاهیِ دل نشسته ام که به دل سنگی ام کنم اذعان دلم گرفته نه از روزگار ، بلکه خودم که در برابر نفسم نمانده هیچ توان به نام حضرتتان پیش چشم این مردم برای خویش عجب باز کرده ام دکان ! فریب خورده این روزگار جز من کیست؟ که داده عشرت عالم به لحظه ای هیجان؟ طلای در کف دستم که اشک چشمم بود فروختم به اطاعت ز نفس خود ، ارزان چه شد که معصیت حق شد عادت دل من؟ چه شد حیای من و دین من ؟ چه شد ایمان؟ منی که زندگی ام با حسین شد آغاز چرا نبود به سر فکر لحظه پایان؟ عجیب خسته ام آقا ، دلم پر است از خویش که مست گشته دلم از حلاوت عصیان مرا اگر که رهایم کنی چه چاره کنم؟ مرا رها نکن ای دوست جان مادرتان مرا اگر چه خرابم ، بخر برای خودت بیا و درد مرا با دعات کن درمان سروده :
زهر کاری شد و افتاد به جانِ جگرش آتش انداخته بر دامنِ عالم شررش یادِ زهرای جوان بود در آن وقتی که خورد بر کوچه باریکِ خراسان گذرش هی زمین خورد و زمین خورد و به سختی برخاست بیشتر میشود این زهر دمادم اثرش منتظر بود اباصلت ببیند چه شده ناگهان دید کشیده است عبا‌ روی سرش دست بر سر زد و شد مضطرب و میدانست حضرت یار رسیده است زمانِ سفرش داشت از درد کفِ حجره به خود می پیچید زخمی از جور و جفا گشت همه بال و پرش چشم خود را به درِ حجره فقط دوخته بود تا در این لحظه بیاید ز مدینه پسرش آه از آن شاه که با کُنده ی زانوش رسید در دل معرکه پیشِ پسرِ محتضرش سروده :   (یونس)
یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ سلام علیکم و رحمة الله✍ ثواب این سروده ، هدیه به روح پُر فُتوحِ شاعر والا مقامِ دستگاهِ اهلِ بیت(عَلَیهِمُ السَّلام)، مرحوم (رِضوانُ الله تَعالی عَلَیه) به نیابت از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام التماس دعا... بوی فِراق میدهد اشک و نوای من آیا نمیرسد به تو سوز و صدای من؟ منّت گذار و پا بگذار ای امام عشق در کلبه ی فقیری و ماتم سَرای من حالم گرفته است ، نگاهی عزیزِ دل ای منتهای زمزمه و ربَّنای من ماندم غریب و بی کس و تنها میان شهر هستی میان غربت و غم ، آشنای من گشته است نامه ی عملم غرق معصیت بالا نمیرود ز گناهان دعای من من روسیاه هستم و شرمنده ی تو اَم کُن بعد هر نماز دعایی برای من سیلی به صورتت زده ام با گناه خود ای وای بر‌ من و این کار های من (حالم به جان مادرتان روبه راه نیست) سر تا سر دلم شده درد ای دوای من من که شبیه مُحتشمت نیستم ولی ... فکری بکن به حال دل مبتلای من سر بار خاندان تو ام أَیُّهَا العَزیز أِرحَم بِحَقِ فاطِمَه ای مقتدای من (یونس) اگر که بار گناهش زیاد شد بی شبهه هست عفو تو بیش از خطای من سروده از شاعر و مداح اهلبیت: سوزِقلم✍
کاش میشد که به دیدار تو نائل بشوم منِ ناقابل در چشم تو قابل بشوم قطره ام‌ ، آرزویم هیچ نباشد جز این که به دریای کرامات تو واصل بشوم شکر لله که به سمتت گذرم افتاده افتخاریست که در کوی تو سائل بشوم نوکری وادیِ ایمان و عمل میباشد باید از حرف جدا گردم و عامل بشوم جهل بسیار من از اصل جدایم کرده کاش از جهل رها گردم عاقل بشوم ای امامِ منِ مامومِ به ظاهرِ تسلیم یک دعا کن که من ناقص ، کامل بشوم سروده :  (یونس)
(که بَرَد به نزدِ شاهان زِ منِ گدا پیامی) به علی رساند از من صلوات با سلامی شده ام اسیرِ دامش ، و به او امید دارم که عطا کند دوباره ، به اسیرِ خود طعامی (همه عمر بر ندارم سر از این خمارِ مستی) همه حاجتم همین است ، بخوانَدَم غلامی نبود قبولِ حق گر نبود ولاش بر دل نه رکوع و نه سجودی ، نه قعود و نه قیامی علی اول است و آخر ، بود او به مصطفی ، جان به جز از علی که دارد ، به جهان چنین مقامی ؟ به خلافِ آن فُلانی ، به خدا علی نکرده نه حرام را حلالی ، نه حلال را حرامی چه شود که شاه مردان دَهَد از سَرِ عنایت به دلِ شکسته ی من ، به دعاش اِلتیامی سروده : (یونس)
به رسم ادب و احترام به مقام والای معلم ، چند بیتی از استاد عزیز و گرانقدرم استاد محمد حسن زاده متخلص به راضی متناسب با ایام خدمت شما عزیزان تقدیم میکنم . کسی که هر نفسش آیه ای مقدس بود میان اهل مدینه چقدر بی کس بود برای کشتن زهرا لگد نیاز نبود نبودن پدر و غربت علی بس بود به خون محسن شش ماهه ی علی سوگند مباح کردن خون حسین از آن پس بود مثال دین نبی بی قیام زهرایش مثال میوه ی کال و نهال نارس بود هر آنچه بر سر آل رسول آوردند تمام زیر سر نحس آن مثلث بود لعن الله قاتلیک یا فاطمه الزهرا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 سروده شده توسط استاد عزیزم آقای (راضی)
بر سینه اش زخمی عمیق از میخِ در دارد پس هر نفس که میکشد ، یک درد سر دارد دیدند زهرا راه که میرفت در خانه یک دست بر دیوار و دستی بر کمر دارد میخواهد او تا موی زینب را کند شانه سخت است با این وضع بازو ، شانه بر دارد او بیشتر از غربت مولای خود سوزَد هرچند بر روی دلش داغ پسر دارد آن بانویی که پهلویش بشکسته ای مردم یک لحظه خواب راحتی آیا دگر دارد؟ با ناله ی عَجِّل وَفاتی اش علی فهمید یارِ جوانش گوئیا قصد سفر دارد! والله زهرا تا قیامت نفرتی بی حد در سینه خود از ابوبکر و عُمَر دارد سروده :  (یونس)
میخوانم از شاهی که از حالم خبر دارد تا کوه غم را شاید از این سینه بر دارد ای کاش میشد قسمت و روزیِ من گردد از آن اشاراتی که با اهلِ سحر دارد در فاطمیه روضه گردی میکنم ، زیرا... مهدی به بزم روضه مادر نظر دارد شکی ندارم که می آید زیر این خیمه آری پسر بر مجلس مادر گذر دارد در فاطمیه از خدا باید فرج را خواست در روضه زهرا دعا کردن اثر دارد در فاطمیه از خدا باید فرج را خواست در روضه زهرا دعا کردن اثر دارد مادر تحمل کرد دردِ پهلوی خود را زیرا که ایمان بر قیامِ این پسر دارد والله ، زهرا تا قیامت نفرتی بی حد در سینه خود از ابوبکر و عُمَر دارد سروده
عجیب بعد پیمبر ، علی مصیبت داشت میان اهل مدینه چقدر غربت داشت تمام غربت و غم های بیشمارِ علی از انحرافِ درونِ سقیفه نشأت داشت خیانتی که نمودند اهل ظلم به او به ذات اقدس حق ریشه در حسادت داشت اگر به صبر نبود آن یل عرب ملزم کسی برای ورود به خانه جرئت داشت؟ ببین چگونه زند نعره پشت در آن کس که در فرار ز میدان ، فقط مهارت داشت ! به پاک طینت عالم لگد زده آن که ... به استناد روایات ، خبث طینت داشت قسم به ذات خداوند ، فاطمه هر بار پس از نماز از آن دو نفر برائت داشت وَ روح فاطمه درحالی از تنش پر زد که از سقیفه و اهل سقیفه نفرت داشت علی به خاک سپرد آن امانتی را که نشانِ ضربه ی سیلی به روی صورت داشت سروده :  (یونس)
به گوش میرسد آری ندای فاطمیه دوباره آمده‌ وقتِ عزای فاطمیه سلام صاحب عزا ، صاحب الزمان آقا ببخش این که نمردم برای فاطمیه گرفتم از دهه ی فاطمیه رزق خودم منم که نام گرفتم گدای فاطمیه سرم فدای غدیر و تنم فدای حسین تمام دار و ندارم فدای فاطمیه خوشا به حال کسی که ز دست صدیقه گرفته کرببلا انتهای فاطمیه اگر نیاز شود شک نکن دهم سر را برای حفظ و برای بقای فاطمیه سروده :  (یونس)
اَلا ای ماهِ زیبا رویِ بی همتا ، نمی آیی؟ الا ای یوسف گم گشته زهرا ، نمی آیی؟ بیا از پشت ابرِ غیبت ای خورشیدِ حق بیرون بگو بر من تو ای پنهان ترین پیدا ، نمی آیی؟ دوباره فاطمیه آمد ای آقا ، بیا برگرد طناب افتاده دور گردنِ مولا ، نمی آیی؟ عزا برپا نمودیم و به در چشمانمان خشکید مگر تو مجلس انسیه الحورا ، نمی آیی؟ بیا از چادر مادر ، غبار کوچه را بردار ببین بر روی چادر مانده رد پا ، نمی آیی؟ سروده :  (یونس)
بنام آنکه کوثر خوانده او را حق به قرآنش چه گویم نام او را ، حوریه ؟ یا اینکه انسانش؟ مقامش آنچنان والاست که در عرصه تاریخ عقول عاقلان گشته است یک سر مات و حیرانش چه جای تابش خورشید باشد در جنان وقتی ... که روشن میشود کل بهشت از نور دندانش ! * چه دریایی است زهرا و چه گوهر پروری هست او سر و جانم به قربانِ سرِ لؤلؤ وَ مرجانش چنان بوده است در عفت برای خلق او الگو که حتی حضرت مریم بُود گردی ز دامانش مساکین و یتیمان و اسیران جای خود ، عالم... نمک‌ پرورده او باشد و ریزه خورِ خوانش چه کردند آن جماعت بر در بیتِ علی ، هیهات همان بیتی که بوده حضرت جبریل دربانش وجود فاطمه بالاترین نعمت بر آنها بود ولی اهل مدینه از جفا کردند کفرانش علی از ناله های فاطمه در نیمه شب فهمید شریک زندگی اش چند روزی هست مهمانش اگر چه سخت بود از جا بپاخیزد ولی آخر مرتب کرد بیت وحی را در روز پایانش برای رفتن او زود بود اما چه باید کرد؟ قرار این است که حیدر ببیند داغ هجرانش سروده : (یونس) * عن ابن عباس بينا أهل الجنة في الجنة إذ رأوا ضوءا كضوء الشمس وقد أشرقت الجنان به فيقول أهل الجنة: يا رضوان ما هذا وقد قال ربنا لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَلا زَمْهَرِيراً فيقول لهم رضوان: ليس هذا بشمس ولا قمر ولكن علي وفاطمة رضي الله تعالى عنهما ضحكا فأشرقت الجنان من نور ثغريهما.» از ابن عبّاس نقل است که گفت: «پس از آن‌که بهشتیان در بهشت ساکن شدند، نوری را مشاهده می‌کنند که بهشت را نورانی‌تر می‌کند. از خدا می‌پرسند: تو در قرآن فرمودی که بهشتیان در آن‌جا آفتاب را نمی‌بینند؛ (پس این نور از کجا است؟!) در پاسخ به آنان می‌گویند: این نور خورشید و ماه نیست، بلکه نور علی (علیه‌السّلام) و فاطمه (سلام‌الله‌علیها) است که خندیدند و بهشت از نور دندان آنان نورانی‌تر شد تفسیر آلوسی، جلد15، صفحه175
  مرغ دل را به شوق راهی کن سوی ایوان طلا نگاهی کن چاره ای بهر روسیاهی کن قلب خود دور از تباهی کن رَهِ خود را رهی الهی کن باعلی باش و پادشاهی کن رهبرت گر ابوتراب شده نامه ات غرق در ثواب شده کار مولا بود حساب شده ذره از لطفش آفتاب شده رَهِ خود را رهی الهی کن باعلی باش و پادشاهی کن حب حیدر نشان ایمان است بغض او کفر و فسق و عصیان است ذکر او دارو است و درمان است باعلی مشکلات آسان است َرَهِ خود را رهی الهی کن باعلی باش و پادشاهی کن با علی میرسیم تا به خدا هرگز از او نمیشویم جدا زندگی با علی است غرق صفا نوکری اش "وَسیلَةُ السُّعَدا" رَهِ خود را رهی الهی کن باعلی باش و پادشاهی کن "نجف است این نجف که میپرسی عرش اینجا نشسته بر کرسی" جبرئیل آمده است پابوسی خادمش گشته موسی و عیسی رَهِ خود را رهی الهی کن باعلی باش و پادشاهی کن طبق قرآن علی است نفس رسول دین اسلام را علی است اصول هل اتی را علی است شان نزول این نصیحت ز من نما تو قبول رَهِ خود را رهی الهی کن با علی باش و پادشاهی کن هم که اول هم آخر است علی فاتح جنگ خیبر است علی جانشین پیمبر است علی مالک روز محشر است علی رَهِ خود را رهی الهی کن با علی باش و پادشاهی کن نیتم با ولاش خالص شد شعر من نذر ماهِ نرجس شد کین چنین نقل در مجالس شد ذکر هر صبح و شامِ (یونس) شد رَهِ خود را رهی الهی کن باعلی باش و پادشاهی کن سروده :
  قلم به دست گرفتم دوباره مدح کنم قسم به نون و قلم روزگار دست علی است همیشه نام علی التیام درد من است فقط قرارِ دلِ بی قرار دست علی است علی خدا نبوَد لیک معتقد هستم خدا اشاره کند اختیار دست علی است به یک اشاره درِ قلعه را ز جایش کَند تمام قدرت پروردگار دست علی است خلیفه های دروغین همه گریزانند میان معرکه تا ذوالفقار دست علی است عجیب نیست که مولا نموده ردُّ الشَّمس چرا که گردش لیل و نهار دست علی است برو گدایی او را نما فقط (یونس) رها نما دگران را که کار دست علی است سروده : (یونس)
  غم ندارد جای در دل تا علی آقای ماست دل فقط جای خدا و جای عشق مرتضاست مدح او را انبيا و اولیا دائم کنند بُردن نام علی بر درد بی درمان دواست در جواب آنکه می گوید: طبیب عشق کیست؟ گو برو شهر نجف که آن حرم دارالشفاست خوش بحال زائری که در حریم حضرتش ذکر لب‌هایش فقط "یا ربنا اِغفِر لَناست" جز درِ بيت علی رو بر درِ دیگر نزن از نجف بهتر برای سائلان دیگر کجاست سائل بيت علی از پادشاهان برتر است جان بقربان کسی که بر در‌ِ بیتش گداست واسطه از حُبّ حيدر نیست بالاتر دگر حُبّ مولایم علی رمز قبولیّ دعاست دوستی با دوستانش دشمنی با دشمنش اصل ایمان است و رمز رستگاری در جزاست اِذن دیدار پسر را می کند امضا پدر بین دستان علی تنها برات کربلاست سروده : (یونس)
(که بَرَد به نزدِ شاهان زِ منِ گدا پیامی) به علی رساند از من صلوات با سلامی شده ام اسیرِ دامش ، و به او امید دارم که عطا کند دوباره ، به اسیرِ خود طعامی (همه عمر بر ندارم سر از این خمارِ مستی) همه حاجتم همین است ، بخوانَدَم غلامی نبود قبولِ حق گر نبود ولاش بر دل نه رکوع و نه سجودی ، نه قعود و نه قیامی علی اول است و آخر ، بود او به مصطفی ، جان به جز از علی که دارد ، به جهان چنین مقامی ؟ به خلافِ آن فُلانی ، به خدا علی نکرده نه حرام را حلالی ، نه حلال را حرامی چه شود که شاه مردان دَهَد از سَرِ عنایت به دلِ شکسته ی من ، به دعاش اِلتیامی سروده : (یونس)
عید الله الاکبر من کنت مولا فهذا علی مولاه ثواب این سروده تحفه ای باشد ناقابل به پیشگاه باب الحوائج حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام به امید گوشه نگاهی‌..‌. دوباره وقت عشق است و صدا پیچیده در دنیا اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِر کَأساً وَ ناوِلها به دست حضرتِ احمد(ص) بود دستِ اَمیرُ العِشق به فرمانِ خداوندی رَوَد دَستانِ او بالا علی رَسماً شده امروز اَمیرَالمومِنین ، بَه بَه چه کس لایق بود جز او ؟ لَنا بی او بگردد ... لا اگر چه عده ای بعد از غدیر از روی نادانی خلیفه گشته و کردند غصب از او خلافت را به قول صائبِ خوش ذوق که این بیت را گفته خدا رحمت کند اورا ، رود در جنت الاعلی (من از ناچیزیِ خارِ سَرِ دیوار فهمیدم... که ناکَس کَس نمیگردد اَز این بالا نِشینی ها) خدا را شکر عمری سائلِ کوی علی هستیم شفاعت میکند در روز محشر از همه مولا سروده از شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام: (یونس) التماس دعا
دوباره وقت عزای حسین زهرا شد به عرش محشر داغ حسین برپا شد بیا اگر که به دنبال عزتی ، زیرا ... هر آنکه دور شد از او حقیر و رسوا شد به چشم دیده ام و اعتقاد من این است هر آنکه سائل کویش شده است ، آقا شد حسین کیست مگر؟ آنکه با فداکاریش اصولِ دینِ محمد دوباره احیا شد حسین آب حیات است اگرچه لب تشنه ... شهید از نوک خنجر کنار دریا شد دلیل موی سپیدش غم جوانی بود که در مقابل او جسمش ارباً اربا شد ملائکه همه دیدند در کنار فرات ستون عرش خدا خَم ز داغ سقا شد حسین آن پدری که به روی دستانش... سه شعبه آمد و در حلق اصغرش جا شد به جای دختر او اربعین حرم رفتم رقیه واسطه شد کربلام امضا شد مسیر روضه ام از قتلگاه خواهد بود صدای ناله ی زهرا رسید و غوغا شد «بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد» حسینِ فاطمه در قتلگاه تنها شد حسین در دَم آخر به سجده افتاده به قتلگاه و یا وارد مصلی شد؟! پس از طلوع سر انورش ز سر نیزه ببین که پای حرامی به خیمه ها وا شد از شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام:
زهر کاری شد و افتاد به جانِ جگرش آتش انداخته بر دامنِ عالم شررش یادِ زهرای جوان بود در آن وقتی که خورد بر کوچه باریکِ خراسان گذرش هی زمین خورد و زمین خورد و به سختی برخاست بیشتر میشود این زهر دمادم اثرش منتظر بود اباصلت ببیند چه شده ناگهان دید کشیده است عبا‌ روی سرش دست بر سر زد و شد مضطرب و میدانست حضرت یار رسیده است زمانِ سفرش داشت از درد کفِ حجره به خود می پیچید زخمی از جور و جفا گشت همه بال و پرش چشم خود را به درِ حجره فقط دوخته بود تا در این لحظه بیاید ز مدینه پسرش آه از آن شاه که با کُنده ی زانوش رسید در دل معرکه پیشِ پسرِ محتضرش
سلام ای حجت ضامن که جان من فدای تو رسیدم خسته و درمانده تا باب الرضای تو خدا را صد هزاران شکر قبل از مردنم آقا نگاهم بار دیگر خورد بر صحن و سرای تو خدارا شکر مهرت در دلم افتاده و دارد... کبوتر گونه می چرخد همیشه در هوای تو ندارد یا رضا شانی کم از یا نور و یا قدوس به این علت شده ورد لبم ذکر و ثنای تو خسارت دیده آن باشد که از راهت جدا گشته سعادت مند یعنی آنکه باشد مبتلای تو به زندان خطا افتاد هر کس از تو دور افتاد به آزادی رسیده زائر پایین پای تو فقیران را تویی حج و به این باور رسیدم که... صفا هرگز نخواهد بود در حد صفای تو کنار پنجره فولاد دردم را دوا کردی دم عیسی کجا و نسخه ی دارالشفای تو؟ زند طعنه به اطعام بهشت و سفره های آن غذای حضرتی و سفره ی مهمان سرای تو ! چه آغوش پر از مهری است آغوش ضریح تو چه کهفی امن تر از گوشه ایوان طلای تو تو را هر کس قسم داده به حق مادرت زهرا شده سیراب از سر چشمه لطف و عطای تو بیا دست دعا بردار و (یونس) را دعایی کن جواب رد نخواهد داد حق بر ربنای تو از شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام: (یونس) التماس دعا
-باامام-زمان-عجل-الله☆تعالی-فرجه زمان هجر تو کی میرسد به سر آقا؟ شبِ فراق تو را کی رسد سحر آقا؟ به حال و روز من بال و پر شکسته ز لطف بیا به جان عزیزت نما نظر آقا خلاصه میشود عمرم بدون تو آری به یک‌کلام ، ضرر پشت هر ضرر آقا به خاطر گنه بی شمار من باشد ظهور تو عقب افتاده است اگر آقا ! (خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد) دعای زنده دلان می کند اثر آقا به شوق دیدن رویت کفم کنم پاره اگر که از سر قبرم کنی گذر آقا سروده :  (یونس)
به گوش میرسد آری ندای فاطمیه دوباره آمده‌ وقتِ عزای فاطمیه سلام صاحب عزا ، صاحب الزمان آقا ببخش این که نمردم برای فاطمیه گرفتم از دهه ی فاطمیه رزق خودم منم که نام گرفتم گدای فاطمیه سرم فدای غدیر و تنم فدای حسین تمام دار و ندارم فدای فاطمیه خوشا به حال کسی که ز دست صدیقه گرفته کرببلا انتهای فاطمیه اگر نیاز شود شک نکن دهم سر را برای حفظ و برای بقای فاطمیه سروده : 
نوشتم فاطمه ، چشمان خشکم مثل دریا شد به اذن حضرتش مضمون شعری تازه پیدا شد ندارم ادعایی در سُرودن چون که میدانم به لطف فاطمه بوده اگر طبعم شکوفا شد ! تمامش لطف زهرا و فیوضاتِ زیادِ اوست اگر مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن هایَم مُقَفّا شد به هرکس در مسیرش نوکری کرد آبرو بخشید و هرکس دشمنی با او نموده زود رسوا شد اگر‌ گوید کسی این نکته را جای تعجب نیست که با انوار زهرا عالم امکان مُصَفّا شد خدا مشغول خلقت بود عالم را در آن لحظه که زهرا "تَحتَ ساقِ العَرش" گرمِ ذکر و نجوا شد ! خدا فرمود "هَذا نُورُ ، منِ نُوری" و فهمیدم چرا نامیده دختِ مصطفی بر نامِ زهرا شد پیمبر هر زمان احساس ضعفی کرد ، او را خواند همیشه با نوای فاطمه دردش مداوا شد چنان پروانه بر شمع وجودی پیمبر گشت... به آن اندازه که مشهور به ام ابیها شد تمام هستی الله ، زهرا هست بی تردید که حتی عاقد عقد نکاحش حق تعالی شد علی و فاطمه در خانه وحی خدا بودند همان بیتی که بهر بی پناهان نیز ماوا شد در آن خانه همیشه نور بود و نور بود و نور نباید هتک حرمت میشد آنجا ، حیف ، اما شد نبود آن خانه جای عده ای اوباشِ بی پروا ولی افسوس که پای حرامی ها به آن وا شد اگر چه بر زمین افتاد زهرا ، فکر حیدر بود اگر چه درد پهلو داشت ، اما از زمین پا شد علی خواهان ماندن بود ، زهرا در پی رفتن امان از لحظه ای که وقتِ اجرای وصایا شد وصیت کرده بود آری که شب تشییع او باشد به این علت شبانه مجلس تشییع برپا شد اگر چه زخم بازو را ز حیدر کرد پنهان لیک زمان غسل دادن راز بازویش که افشا شد ... علی دق کرد آن لحظه ، علی شد پیر در لحظه از این حال علی در عرش اعلی نیز غوغا شد و زهرا با پر و بالی شکسته ، پر کشید و رفت و حیدر ماند و بعد از فاطمه تنهای تنها شد علی مظلوم تر شد بعد زهرای جوان خویش اگر چه سرو قامت بود ، از این غم قامتش تا شد
میخوانم از شاهی که از حالم خبر دارد تا کوه غم را شاید از این سینه بر دارد ای کاش میشد قسمت و روزیِ من گردد از آن اشاراتی که با اهلِ سحر دارد در فاطمیه روضه گردی میکنم ، زیرا... مهدی به بزم روضه مادر نظر دارد شکی ندارم که می آید زیر این خیمه آری پسر بر مجلس مادر گذر دارد در فاطمیه از خدا باید فرج را خواست در روضه زهرا دعا کردن اثر دارد مادر تحمل کرد دردِ پهلوی خود را زیرا که ایمان بر قیامِ این پسر دارد والله ، زهرا تا قیامت نفرتی بی حد در سینه خود از ابوبکر و عُمَر دارد سروده :