eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
  قلم به دست گرفتم دوباره مدح کنم قسم به نون و قلم روزگار دست علی است همیشه نام علی التیام درد من است فقط قرارِ دلِ بی قرار دست علی است علی خدا نبوَد لیک معتقد هستم خدا اشاره کند اختیار دست علی است به یک اشاره درِ قلعه را ز جایش کَند تمام قدرت پروردگار دست علی است خلیفه های دروغین همه گریزانند میان معرکه تا ذوالفقار دست علی است عجیب نیست که مولا نموده ردُّ الشَّمس چرا که گردش لیل و نهار دست علی است برو گدایی او را نما فقط (یونس) رها نما دگران را که کار دست علی است سروده : (یونس)
  غم ندارد جای در دل تا علی آقای ماست دل فقط جای خدا و جای عشق مرتضاست مدح او را انبيا و اولیا دائم کنند بُردن نام علی بر درد بی درمان دواست در جواب آنکه می گوید: طبیب عشق کیست؟ گو برو شهر نجف که آن حرم دارالشفاست خوش بحال زائری که در حریم حضرتش ذکر لب‌هایش فقط "یا ربنا اِغفِر لَناست" جز درِ بيت علی رو بر درِ دیگر نزن از نجف بهتر برای سائلان دیگر کجاست سائل بيت علی از پادشاهان برتر است جان بقربان کسی که بر در‌ِ بیتش گداست واسطه از حُبّ حيدر نیست بالاتر دگر حُبّ مولایم علی رمز قبولیّ دعاست دوستی با دوستانش دشمنی با دشمنش اصل ایمان است و رمز رستگاری در جزاست اِذن دیدار پسر را می کند امضا پدر بین دستان علی تنها برات کربلاست سروده : (یونس)
بیهوده نیست این دل اگر بی قرار شد زیرا اسیر پیچش زلف نگار شد تیر و کمان به دست ندارد نگارِ ما با تیر عشق او دل عالم شکار شد محو جمالِ دلبرِ ما ، حاملانِ عرش مبهوت خال کنج لبش ، روزگار شد آزادی است سهم اسیرانِ روی او در بند نیست آن که گرفتار یار شد اوج سعادت است گرفتار او شدن شد رستگار هر که به عشقش دچار شد لب تر نمود و شعرِ تری را شروع کرد یک نقطه از قصیده ی او "شهریار" شد کعبه به شوق دیدن او سینه چاک کرد تا مُستَجار ، از قدمش ، مَستِ جار شد نورش به آسمان و زمین جلوه تا نمود تنها دلیل خلقت ما آشکار شد دستش که دست حق شد و خلق جهان نمود چشمش دلیل گردش لیل و نهار شد با چشم غُرّه اش دل یل های شام ریخت پلکی زد و سپاه عدو تار و مار شد در وادی السلام نجف هیچ مُرده نیست زنده است آن که با حرمش ، همجوار شد شاهی که هم نشینِ فقیر و اسیر بود آن کس که بر غم دل ما غمگسار شد اصلا عجیب نیست اگر چشم زائرش از شوق گرم گریه ی بی اختیار شد ( یونس ) برو غلام علی باش تا ابد هرکس که شد غلامِ علی رستگار شد سروده :  (یونس)
. من کی ام ؟ از ریزه خوارانِ سرِ خوانِ علی من مسلمانم ، مسلمانم ، مسلمانِ علی آب و نان هیچ کس را لب نخواهم زد ؛ چرا؟ چونکه خوردم از ازل آب نجف ، نانِ علی کیست حیدر ؟ آن که در مدحش روایت آمده ‌... پیک حق شاگرد بوده در دبستان علی جز خدا و مصطفی ، هرگز نفهمیده کسی ... جایگاهِ آشکار و قدرِ پنهانِ علی فتح ، سر اَنجامِ هر جنگ و مصافی بود که... از غلاف خود برون شد ، تیغِ برّانِ علی طاق ایوان نجف ، سکانِ عرشِ کبریاست جنت الاعلی کجا باشد ، جز ایوانِ علی؟ روز محشر ، فاطمه ، سوی بهشت اش میبَرَد هرکه در دنیا شود جانش به قربانِ علی من که هستم ؟ شاعرش ؟ نه ؟ نوکرش ؟ نه ، خادمش؟ نه ... ، منم خاک کف پای غلامانِ علی من کی ام ؟ بیزار از هر کس که دشمن با علی است من کی ام ؟ جزو محبانِ محبانِ علی (یونس) از الطاف زهرا مدح‌ او را تا سرود غرق شد در لطف و احسانِ فراوانِ علی سروده :   (یونس)
هدایت شده از حسین ترکان
وای من روز عزای صادق آل عبا قاتل صدیقه را صدیق اکبر خوانده اند
﷽ به لطف حیدر کرار و اخذِ رخصت او قلم به دست گرفتم برای مدحتِ او هزار مرتبه شکرِ خدا که سینه ی من شده است غرق ولا و پر از محبتِ او به یمنِ حیدر کرار ، روزی ام دادند مدام بر من مسکین رسیده نعمت او الا که در پی روزی و وسعتِ رزقی وسیع میشود این رزق ها به برکت او بدان اگر پی جلب رضایتِ حقی رضای حضرت حق است در رضایت او برای ختم بخیریِ زندگانیِ خویش قدم نها تو ز اخلاص در طریقت او حرام کرده خدا آتشِ جهنم را ... به شیعیان و محبان او ، به حُرمت او علی به سینه ی ما دست رد نخواهد زد که رد نمودن سائل نباشد عادت او علی است اصل نماز و بنابراین ، گویم ستون دین محمّد بود ولایت او به آیه آیه ی قرآن قسم که حَیِّ وَدود سپرده است جهان را به دستِ قدرتِ او طواف کعبه به ما واجب است زیرا که ... گرفت کعبه شرافت پس از ولادت او ندیده است کسی در میانِ معرکه ها نظیر غیرت مردانه و شجاعت او قنوت میکند و عرش را دهد زینت ندیده دیده ی محراب چون عبادت او ندید روی خوش این چرخ روزگار دگر پس از عروج علی و پس از شهادت او و کاش شعر مرا از کرم قبول کند علی که دار و ندارم بود ز رحمت او سروده :   (یونس) ۱۲ ذی الحجه ۱۴۴۶
﷽ این فضل حق تعالی است ، گشتیم بی قرارش شکر خدا که عمری ، هستیم ریزه خوارش این نکته را بدانید ، در عرش حق تعالی هرکس محب او بود ، خوانند رستگارش دیدم میان رویا ، در بارگاه حضرت روح القدس گرفته ، عنوان کفشدارش شاهی که اهل ظلم و زور و ستم نبوده تاج ملائکه شد ، نعلین وصله دارش لایق به همسری اش ، غیر از علی کسی نیست ... آن بانویی که بوده ، جبریل پرده دارش در رتبه ی فتوت مثل علی کسی نیست هم نیست هیچ تیغی مانند ذوالفقارش او را که فتح خیبر ، کوچکترین ثواب است فتح دل خلائق بوده است شاهکارش هم دور از تظاهر ، هم دور از ریا بود مولای ما یکی بود ، پنهان و آشکارش هرکس محب او نیست ، از مادرش بپرسد شرح و حکایتی از دامان لکه دارش لعن عدوی او را ما در زمین نگوییم الّا بر این که گویند در عرش بیشمارش بعد از نبی ندیده ، یک روز خوش دگر او از ظلم اهل بدعت ، شد تلخ روزگارش یارب رسان ظهور ، فرزند آخرش را تا التیام بخشد ، بر قلب داغدارش شعری سرود (یونس) تا او نظر نماید آنگونه که نظر کرد ، بر شعر شهریارش سروده :   (یونس) ۷ شوال ۱۴۴۶
باد هو هو می کُند از بندِ تن دَر می روم هر چه دارم می گذارم سویِ دلبر می روم عقل می گوید کجا با دستِ خالی؟ گویمش ... گر چه بی ره توشه ام .. امّا سبک تر می روم اهلِ دل دامن کشانند و منِ یک لا قبا ... آنقدر عشقِ حرَم دارم که با سَر می روم کس نمیداند چه سختی ها کشیدم از فراق با لبی خندان ولی با دیده ای تَر می روم در خیالم بارها این سو و آن سو رفته ام این سفر امّا فقط پابوسِ حیدر می روم حرف ها دارم من امشب با خدایِ مُنجَلی شرحِ دردم را نگویم با کسی غیر از علی نیستم بلبل که بر هر شاخه ای لب وا کنم عارم آید پیشِ هر کس خویش را رسوا کنم سائلِ کویِ ولا هستم از این شهرِ غریب ... می روم تا سَرپناهی در نجف پیدا کنم هر چه دارم یا ندارم حاصلِ عشقِ علیست ریزه خوارِ سفره ی اویم .. چرا حاشا کنم پادشاهِ عرشِ هفتم بود .. آمد بر زمین ... تا کمی در سایه سارِ او سَری بالا کنم آتشی انداخت در جانم شرارِ عشقِ او مانده ام حالا چه با این سینه یِ شیدا کنم دلبری که در مقامش گفته ذاتِ کردگار ... لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار آنچه در عالم نظیرش نیست گیسوی علیست کُنْت کنزاً مَخفیا .. آئینه یِ رویِ علیست ترجمانِ سرِ ّ اَوْ اَدْنی مقامِ مرتضاست قابِ قوسین امتدادِ خطّ ِ اَبرویِ علیست روشن ست از نورِ رویش دیده یِ لاهوتیان برتر از هفت آسمان خاکِ درِ کویِ علیست اولیاء اللّه هم در خلقتِ او مانده اند مصطفی با آن هنرمندی .. هنرجویِ علیست افتخارِ خاندانِ وحی .. زهرایِ بتول ... بر خودش می بالد از اینکه پرستویِ علیست بی گمان عشقِ علی دل را هوایی می کند در میانِ قلبِ من حیدر خدایی می کند من نه صوفیّم .. نه رِندم .. نه علی اَللّهیَم ... عشق اگر کفر است پس من آخرِ گمراهیَم هر چه در تکفیرِ من گویند نوشِ‌ جانِ من چون علی شاهست .. اصلاً بنده شاهنشاهیَم چارده قرن ست عشقم را ملامت می کنند چارده قرن ست محکومم که خانِقاهیَم گر دَم از حیدر زنم .. از چشمِ ایشان کافرم گر به لیلا دل ببندم اهلِ خاطر خواهیَم ! خوب شد حالا " غدیری" بود تا ثابت شود ... هست وَجه اللّه معشوقی که سویش راهیَم هر کجا پا می گذارد سنگ ها دُر می شود در زمین با بودنش جایِ خدا پُر می شود
بلند آوازه ی عالم..علیِ عالیِ اعلا تو آن بالاترینی که شده مبهوت تو طوبی خدا در وصف تو شعری سروده اینچنین آقا علی حق و علی حی و علی والاتر از والا برای ما همین یک نکته از تو منجلی باشد که تا بعد از قیامت هم فقط حق با علی باشد اگر جبریل در پیش قدومت سر خم آورده هزاران بار در منطق به پای تو کم آورده برای مدح تو جانا خود زهرا دم آورده شکسته بغضش انگاری که چاه زم زم آورده تو آن شاهی که در عالم ندارد هیچ مصداقی دلیل سر کشیدن ها…حدیث بزم عشاقی همین اندازه می دانم امام المتقین هستی مسیحایی..معمایی مراد العارفین هستی ز هرچه هست در خلقت از آن بالاترین هستی عجب تفسیر زیبایی..امیرالمومنین هستی تو قبل از خلقت آدم از این عالم گذر کردی به خاکش پا نهادی و به بنیانش نظر کردی همیشه سرکشیدم از می ات پیمانه پیمانه نمی دانم نجف داری تو آقا یا که میخانه؟ به انگور ضریحت هر که لب زد گشت دیوانه ز بسکه مست شد برگشت تا ایوان تو سلانه سلانه پیمبر وقت معراجش تو را دیده در آن بالا بلند آوازه ی عالم…علیِ عالیِ اعلا خدا خرج تو کرده خویش را تا حیدرش باشی به شکل تو درآمد تا حکیم منبرش باشی کلامت عین وحی است و کلام دیگرش باشی خدا فرمود تو آئینه ی پیغمبرش باشی “خدا خود را که مومن خواند منظورش همین باشد که میخواهد علی تنها امیرالمومنین باشد” سزاوار است جان ما به قربان نجف باشد چرا که کعبه هم دستش به دامان نجف باشد بهشت من به واللهِ بیابان نجف باشد همان جایی که تحت سلطه ی خانِ نجف باشد نَجاشی ها همه حیران نخلستان خرمایت که شاهی و خلاصه گشته در یک چاه دنیایت جگر داریِ تو در معرکه شد باعث حیرت ز خشم تو فراری شد ز میدان خصم بد سیرت خدا در عرش زد فریاد:ای جانم بر این هیبت بقیه پشت میدان و تو در میدان..بنازم بر تو با غیرت تمام دشت از خشم نگاهت معدن سر بود چنان کردی که لشکر گفت این طوفان محشر بود قلم بر صفحه می چرخد به نامت،ساقی کوثر نخوردم غبطه هرگز جز به حال نوکرت،قنبر که وقف تو نموده خویش را یک عمر سر تا سر چه بختی و چه اقبالی…غلام حضرت حیدر… نوشتم کور بادا چشم هر کس با تو بد باشد که اسم رمز اولادت فقط حیدر مدد باشد به پایان آمد این شعر و حکایت همچنان باقی دلم مست است از وصفت…الا یا ایها الساقی نمانده هیچکس بی روزی از تو..بسکه رزاقی کریمی و کرم داری..در این ره صدر آفاقی بده خرجیِ مارا..ما به دستان تو دل بستیم علی جان رد مکن ما را…گدای خانه ات هستیم
جلد بام نجفم با صُلَحاء همسفرم طائرم سوی خدا ، حب علی بال و پرم حیف در اوج جوانی به علی دل ندهم که من از هرچه بجز عشق علی در حذرم گرد و خاک حرم یار شِفا می بخشد حَمدُلِلّه که خاک نجفش ریخت سرم سیزده را به در از غیر علی باید کرد من خود آن سیزدهم کز همه جز او به درم* درگذشتن ز جهان غایت هر مخلوق است ز جهان درگذرم ، کِی ز علی درگذرم؟ هرکجا روی کنی ، رو به رویت وجه الله ست هر کجا رو بنهم ، وجه علی در نظرم عالمی دور گذار است و علی می ماند با علی ماندم و شد زنده و جاوید اثرم از همان روز که با حب علی مانوسم در دل حصن حصین ، ایمنِ از هر خطرم دلخوشم وقت اجل روی علی(ع) را بینم لحظهء مرگ به جز نام علی(ع) را نبرم * : اشاره به بیت مرحوم استاد شهریار رحمه الله علیه ( سیزده را همه عالم به در امروز از شهر ، من خود آن سیزدهم کز همه عالم با درم ) - در این بیت سعی شده اشاره شود که نحسی عدد ۱۳ ، جنگی شناختی است از سوی دشمن جهت تخریب ( ۱۳ رجب ) در اذهان عمومی
تنفس کنم روز و شب در هوایت ندیدم چنان چهره ی دلربایت نجف آمدم زائر خاکبوست که خاکی ترینم، منم خاک پایت توانم،قرارم و دارو ندارم جهانم ،تمام وجودم فدایت یتیمم اسیرم، شما "هل اتی" ای تمام امیدم به دست عطایت اباذر شنید از لبت "مرحبابک" عسل میچکید از دم مرحبایت چنان عاشقی کرده ای با خدایت که سلمان مسلمان شد از ربنایت فتادم به پایت، به بالا رسیدم چه شاهنشهی میکند این گدایت تو آن آسمانی که روی زمینی نجف جنت و عرش ایوان طلایت تو میزان اعمال و معیار حقی سعادت بود تحت حُبَّت، ولا یت ز کار شفاعت شما برتر هستی شفاعت کند عالمی را عبایت تو آنقدر بالانشستی علی جان زبان بشر عاجزست از ثنایت به وقت قیامت همه در هراسند غلام تو در جستجوی صدایت اگر مردنم، راه وصل تو باشد برایت بمیرم ، بمیرم برایت
از لحظه ای که مهر تو در سینه ام افتاد از کف قرارم رفت و کارم بی قراری شد چون باورم این است ، لطف ات شاملم گشته کارم میان مشکلات امیدواری شد وقتی خدای تو امیرالمومنین ات خواند این واژه تا روز قیامت انحصاری شد ای ماه کامل ، حق بده یک عمر آقاجان از شوق وصل ات کار من شب زنده داری شد مالک تو را دید و شدی تو مالک قلبش اینگونه در راه تو غرق جان نثاری شد قالب تهی کردند یل های عرب وقتی انی انا الحیدر به لب های تو جاری شد مولای من ، تو هستی ای کرار ، نه آنکه تاریخ آورده به هر غزوه فراری شد ملعون بود آنکس که بغض ات را به دل دارد سهم محب و شیعیانت رستگاری شد هرکس به تو پیوست ، تقوایش زبانزد شد از تو جدا هم غرق در بی بند و باری شد سروده :  (یونس)