eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
غایبی و پیدایی سیدی و مولایی صورتی و معنایی سیدی و مولایی هر طرف درخشیدی مثل قرص خورشیدی ماه انجمن‌هایی سیدی و مولایی هم تو منجی عالم هم تو مصلح عالم هم تو صاحب مایی سیدی و مولایی هم کلیم موسایی هم مسیح عیسایی هم عزیز زهرایی سیدی و مولایی دور غربتت تا کی طول غیبتت تاکی عاقبت تو می‌آیی سیدی و مولای قوم فیل در کعبه خادم الحرم گشتند کعبه را تو آقایی سیدی و مولایی دست ما به دامانت جمله تحت فرمانت تاچه حکم فرمایی سیدی و مولایی کار دوستان آه است چشم کعبه درراه است تا تو چهره بگشایی سیدی و مولایی نور دیده‌ی زهرا قبر مادر خودرا کی به شیعه بنمایی سیدی و مولایی نیست چشم میثم را تاب دیدن رویت تو همیشه پیدایی سیدی و مولایی استاد
؛ ‌ آدینه‌ها من با تو حال بهتری دارم در آسمان عاشقی بال و پری دارم سر می‌شود عُمرم میان جمع نوکرها شکر خدا در بین این سرها، سَری دارم والعصر، من بی تو اسیر رنج خُسرانم آقا مگر جز تو پناه دیگری دارم؟! نام تو می‌آید هوای شهر بارانی‌ست یاد تو هستم من اگر چشم تری دارم چشمان نرگس خیره مانده تا که برگردی در دست‌های خسته یاس پرپری دارم این هفته مشهد یا که قم رفتی، دعایم کن با نرخ جان خود دعایت را خریدارم این روزهای بی شما خیری نخواهد داشت این جمعه‌ها بی تو غم ویرانگری دارم سجاده‌ای داری که عطر کربلا دارد هر کس تو را دارد، رضایت از رضا دارد
شوق حرم گرفته حس عجیبی دلم برای حرم. کبوتری شده ام باز در هوای حرم مرا رسان به بهشتی که ارزومندم چو ذره ای شدم امشب به کهربای حرم مریض عشقم و در دست توست درمانم شفا نمی دهدم غیر ازاین دوای حرم برای عرض ارادت چقدر دلتنگم ز کودکی شده ام طالب صفای حرم نماز حاجت خود را شکسته می خوانم اگر دوباره شود چشمم آشنای حرم چقدر در حرمت تا به عرش نزدیکم قبول درگه حق می شود دعای حرم بسان آهوی بی کس مرا ضمانت کن رها کن این دل مدهوش در فضای حرم گدای کوی توام ای شها عنایت کن که مست کرده مرا شمه ی غذای حرم چقدر زایر و مهمان تو فراوان است پر است مسجد و هر صحن و جای جای حرم همیشه می زند اتش غم بقیع مرا که نیست جلوه ی گلدسته و نوای حرم خدا کند که به زودی بقیع و اطرافش شود بدست امام زمان بنای حرم حرم
بهترین یار و مدد کار اباعبدالله دست گیرِ همه اقشار اباعبدالله ما همه گرم طوافیم به گرد رویت و تویی نقطه ی پرگار اباعبدالله شک ندارم که قیامت برای جنت می شود حب تو معیار اباعبدالله چِقٙدٙر بین مقامات به من می آید منصب نوکر دربار اباعبدالله من فقیر ابن فقیرم ولیکن شده است شاملم لطف تو بسیار اباعبدالله تو کریم ابن کریمی عزیز زهرا به خطا می کنم اقرار اباعبدالله حال و روز من عاشق پراز دلتنگیست تشنه ام تشنه ی دیدار اباعبدالله بی کسم در همه آفاق خدا میداند بِسِپارم به علمدار اباعبدالله علی علی بیگی
ما سائلِ غَمیم بدنبال ماتَمیم در روز چند بار سَرِ سفره یِ غمیم بالاى بامِ خانه تو را جار میزنیم زهرا اگر قبول کند مثل پرچمیم مابین گریه فاطمه سر میزند به ما فرقى نمیکند که زیادیم یا کمیم ما را اگر غلام سیاه آفریده اند خیلى شبیه رخت سیاه مُحَرّمیم هم تو کنار مایی و هم ما کنار تو یعنى هنوز هم که هنوز است با همیم امروز پاى روضه یِ تو گریه مى کنیم فردا شریک حج رسول مُکَرّمیم هنگام گریه قطره به قطره تَبَرُّکیم هنگام گریه آب فراتیم، زمزمیم با تو در این زمینِ خدا آشنا شدیم ممنون آن گناهِ نخستینِ آدمیم ما را بخر، ضرر بده اصلا، چه میشود؟ خوبیم یا بدیم همینیم دَرهَمیم واى از کسى که پیر شد و کربلا نرفت ما کربلا نرفته فقیر دو عالمیم گریه بده وگرنه ازینجا نمیرویم ما سائلِ غَمیم بدنبال ماتمیم علی اکبر لطیفیان
  من اگر از تو دمی دم نزنم می میرم لحظه ای از تو اگر دل بکنم می میرم من به نان و نمک سفره ات عادت دارم نمک روضه نگیرد بدنم می میرم صبح و شب عشق تو را رو به خدا جار زدم شهد نامت برود از دهنم می میرم دور تا دور مرا یاد شما پر کرده از کسی غیر حسین دم بزنم می میرم کشته ی عشق تو را حوصله دنیا نیست من که در حسرت زایر شدنم می میرم حسن کردی
کعبه یک زمزم اگر در همه عالم دارد چشم عشّاق تو نازم که دو زمزم دارد هر کجا ملک خدا هست حسیّنیه تو است هر که را می نگرم شور محرّم دارد نه محرّم نه صفر بلکه همه دورۀ سال کعبه با یاد غمت جامۀ ماتم دارد روضه خوان تو خدا گریه کن تو آدم اشک، ارثی است که ذرّیۀ آدم دارد نازم آن کشته که تا صبح قیامت زنده است سلطنت همچو خدا در دل عالم دارد اشک در ماتم تو بسکه عزیز است حسین جای در چشم رسولان مکرّم دارد جگرم زخمی آن کشته که زخم بدنش هر دم از زخم دگر دارو و مرحم دارد می کند آتش دریای غضب را خاموش هر که در دیدۀ خود یک نم از این یم دارد روز محشر نفروشد به دو صد باغ بهشت هر که یک میوه ز نخل تر «میثم» دارد استاد حاج غلامرضا سازگار
بسم الله الرحمن الرحيم بزرگداشت بیا که حضرت خورشید در خراسان است در آسمان قُمش ماهتاب تابان است بغل گشوده اگر فارس غبطه باید خورد به میزبانی او آفتاب مهمان است عراق ، تیره اگر شد چه جای حیرت داشت چراغ خانه ی موسی بن جعفر ایران است بیا که وادی طور است فارس ای موسی ! فروغ شاهچراغ است اگر نمایان است حرای خطّه ی شیراز بی پیمبر نیست اگر که بر سر دروازه هاش قرآن است مگر که کوکب درّی مگر که مشکات است؟ در آیه آیه ی نورانیش چه پنهان است؟ به قند دم زدن از احمد بن موسی بود کنار چایی ما زعفران و سوهان است به چشمها بنویسید ؛ از کرامت اوست اگر که دیدن این چلچراغ آسان است
بسم الله الرحمن الرحيم پنجم ذی القعده روزتجلیل از امامزادگان و بقاع متبرکه و روز بزرگداشت ، گرامی باد. سُلاله ی پیمبرند امام زادگان ما نوادگان حیدرند امام زادگان ما ستارگان برج دین ز نسل پاک احمدی عصاره ی دل علی ذُراری محمدی مطهر است روحشان ز لطف حی ایزدی به بحر عشق گوهرند امام زادگان ما رسول گفت در غدیر ، علی ولی داور است ندارم ار پسر مرا شرف یگانه دختر است تمام بچه های من ز صلب پاک حیدر است بلی شعاع کوثرند امام زادگان ما دوازده امام ما که حجت الهی اند قبور اهلبیت شان گواه دادخواهی اند ضریح و گنبد و حرم چو نور در سیاهی اند منوّر و مطهرند امام زادگان ما بگو مریض خسته را ، غریب دلشکسته را بیا در طبیب را بزن به حال التجا وسیله اند این ذوات که کرده مرحمت خدا حبیب حی داورند امامزادگان ما به کوری دو چشم آن وهابیان بی وفا دهیم جلوه بر همه قبور آل مصطفا که این ذوات جایشان بود به روی چشم ما به قلب خصم خنجرند امام زادگان ما مهاجران ابطحی مجاهدان معنوی مبلغان جعفری حسینیان موسوی جدا ز خانمان شدند که ماند آرمان قوی چو پاسدار سنگرند امام زادگان ما بزرگزادگان دین برای ما مفاخرند شریف زادگان همه به بحر جان جواهرند چو مُنتسب به عترتند همیشه پاک و طاهرند همه شفیع محشرند امام زادگان ما خجسته باد کشوری که خُلقشان ولائی است به اهلبیت داده دل حسینی و رضائی است بزرگ‌ ملت عجم محب مرتضائی است از آن همیشه سرورند امام زادگان ما خوش آمدید سوی ما ای آل مصطفی همه کنیم پیشوازتان به لب نوا و زمزمه که تا دهد براتمان حسین عزیز فاطمه فدائیان اکبرند امام زادگان ما الهی از چه اهل حق بلاکش زمان شدند بزرگ زادگان چرا جلای خانمان شدند نداد خصمشان امان ولی بما امان شدند امان و دادگسترند امام زادگان ما
دهه ی کرامت اوصاف توبیش از این ستایش دارد جبریل دراین حرم نیایش دارد این یک دهه راگرچه کـرامت نامند ابرکـرمت همیشه بـارش دارد
حرم یار کسی که دستِ لطفش ، جانِ آهو را رها کرده، کجا دست گنهکار و سیه رو را رها کرده؟ به هرسو میروم ، بویِ خوشِ عطرِ بهشت آید، در این درگاه، یزدان، باغِ شب بو را رها کرده شنیدم حافظِ شیراز وقتی دید ایوان را نوشتن از خمِ محراب و ابرو را رها کرده شنیدم چشمِ شاهی بر دوتا گلدسته ات افتاد خبر آمد که تخت و برج و بارو را رها کرده برای اینکه از گَردِ حریمت سُرمه بردارد شنیدم خادمت در صحن، جارو را رها کرده طبیبی تا نگاهش بر کرامات شما افتاد شنیدم نسخه پیچی های دارو را رها کرده شنیدم از لبِ مادر که نزدیک ضریحِ تو، به شوقِ بردنِ نامت ، النگو را رها کرده سه دفعه زائر خود را کرامت میکند سلطان ضرر کرده کسی که دامنِ او رها کرده مهران قربانی
ایام کرامت بگذار زشبنمی چوگل ترگردیم از عطر ولایتت معطّر گردیم گویند که ایام کرامت شده است آقا نکند دست تهی برگردیم