#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین؛ #محاوره
برا جادهی عشق، دل تنگمو...
دارم با غم و درد، میجنگمو...
زدم سینه تا کربلایی بشم
زده کربلا رو سینه سنگمو
حسین، عاشقای اسیرو میخواد
بهش دل میده هر کسی رو میخواد
شبا راه میرم توی خلوتم
دلم ازدحام مسیرو میخواد
منو برده تا کوچههای نجف
نفس میکشم تو هوای نجف
هلابیکُمِ خادما یادمه
عجب مزّهای داشت چای نجف
عمودای راهو شمردم حسین
خودم رو به دستت سپردم حسین
ابومهدی و حاج قاسم دیدن
علم رو روی شونه بُردم حسین
همه تشنه اَن، تشنهی شهدیاَن
مث رود، دنبال هم عهدیاَن
پیاده نظامِ علمدارن و
همه راهی لشکر مهدیاَن
دیدم خیر از این جاده...، خیرِ کثیر
نمیشم من از آبِ این چشمه سیر
برا اینکه واشه مسیر حرم
چه سرها که افتاده بین مسیر
کسی میشه عاشق که دلخونتره
منم آهِ جابر که مجنونتره
پریشون زیاد اومده تا حرم
ولی حال زینب، پریشونتره
**
یهجا کوفه و شام رو کرده طی
یهجا رفته با حرمله بزم می
یه جا دیده وقت نمازِ شبش
هلال شب مادرو روی نی
دل عالمو مادری آب کرد
روی نی رباب اصغرو خواب کرد
بغل کرد علی رو تو خواب و خیال
دو تا دستای خالیشو تاب کرد
#رضا_دین_پرور
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
فرشِ سیاهِ جاده، نقشِ ردِّپا داشت
آئینهی روحی ترک خورده جلا داشت
این خاک، خاک پاک، عطری آشنا داشت
انگار بویِ تربتِ مُهر مرا داشت
راه نجف تا کربلا آغاز میشد
بال کبوترها یکایک باز می شد
چشمان دنیا محو این پرواز می شد
این کوچ، یک مقصد به نام "کربلا" داشت
حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن
مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن
شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن
شب..، جاده..، خیلی عابر سر به هوا داشت
این عشق، مجنون را به لیلا میرساند
شاه و گدا را پای سفره مینشاند
آهندلی را تا حریمش میکشاند
انگار که ششگوشهاش آهنرُبا داشت
موکب به موکب نالهی جانکاه خوب است
با سینهزنهایش شَوی همراه..، خوب است
آنقَدر طعم روضه، بین راه خوب است
زائر همیشه قَدر آهی، اشتها داشت
هر موکبی که پابرهنه میرسیدم
بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم
طعم خوش چای عراقی را چشیدم
آن استکانهایی که طعم باده را داشت
ما آیههای روشن فتح المبینیم
فرزند خاکی امیرالمؤمنینم
ما سینهزنهای یل ام البنینیم
آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت
بی دغدغه..، بی دردسر..، ساده..، همیشه
با گریه کارم راه افتاده همیشه
زهرا هر آنچه خواستم، داده همیشه
مادر هوای کودکش را هر کجا داشت
موکب به موکب با برادرهای دینی
با همسفرهای شریف اربعینی
تا صبح، گرمِ گفتگو و شب نشینی
الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت
اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد
نام و نشانها نیز کارایی ندارد
در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد
در راه میمانَد کسی که ادعا داشت
شبگریهها بغضِ گلو را حفظ میکرد
با یار، حالِ گفتگو را حفظ میکرد
این آبلهها آبرو را حفظ میکرد
هر سربلندی در کفِ پا، زخمها داشت
یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم
در نیمهشب..، با زخمِ پا..، دشوار رفتم
با رختِ پاره در دل انظار رفتم
امّا مگر این راه، چشمی بی حیا داشت!؟
این روزها از درد میبارم دوباره
از هجر تو گریه شده کارم دوباره
قصد گریز روضه را دارم دوباره
میگویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت
**
با قامتی خم، خانمی از حال میرفت
تا سمت جسمی درهم و پامال میرفت
آن روضهخوانی که تهِ گودال میرفت
روی سر خود چادر خیرالنسا داشت
اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند
با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند
انگشت بی انگشترش را جمع کردند
شکرخدا که روستاشان بوریا داشت
#بردیا_محمدی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
هرچند زلال و ساده اینجا آمد
افتاده شبیه جاده اینجا آمد
در محضر حق، سواره محشور شود
هر کس دو قدم پیاده اینجا آمد
حجتالاسلام #علی_مقدم
@
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
باز هم سمت خانهی لیلی
راه افتادهاند مجنونها
شأن قانون عشق، بیتردید
برتر است از تمام قانونها!
خستهای از زمانه از دنیا
شهر تنگ است؛ جای ماندن نیست
میگریزی «الی الحسین» که او
عادتش «خواندن» است و «راندن» نیست
میشوی گُم میان جمعیت
تا سیاهیّ لشکرش باشی
یا _خدا را چه دیدهای_ شاید
از شهیدان محضرش باشی
میشود میهمان چشمت اشک
مینشیند به سینهات آهی
روضههای مجسم راهند
دختران سه ساله گهگاهی
در دلت شعله میکشد هر بار
یادی از لالهها، شقایقها
زیر باران گریه میخوانی:
خوش به حال تمام عاشقها
إن حبَّ الحسین یَجمعُنا
پس اگر صد تنیم، یک جانیم
کربلا ساکنیم یا مشهد
«ما گدایان خیل سلطانیم»
همه از ساغر ولا مستیم
در طوافیم روی ساقی را
فتنه از هم جدا نخواهد کرد
دست ایرانی و عراقی را
#علیرضا_مهران
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
غم با دل عاشق عجین است
یعنی غمت هم دلنشین است
اینجا نگاه آسمان نیز
محو تماشای زمین است
زائر که باشی فرش راهت
بال و پر روحالامین است
ما کربلا را دوست داریم
اصلاً محبت اصل دین است
بعد از هزار و چارصد سال
عشقت کماکان آتشین است
غوغای عشاق تو اما
در رستخیزِ اربعین است
این سیل جمعیت که جاریست
دست خدا در آستین است
پا در رکاب و پا برهنه
این لشکر مستضعفین است
کربوبلا رمز ظهور است
آری برادر اینچنین است
#علی_معلّی
#امام_حسن_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
رسیدم از سفر و هرچه دیدهام حسن است
که اربعین همهاش هم حسین، هم حسن است
نفس نفس علی است و تپش تپش زهراست
و دم حسین اگر هست، بازدم حسن است
مِن الازل علی است و الی الابد زهرا
به هر دل است حسین و به هر حرم حسن است
نوادگانِ حسین و حسن یکی هستند
و جَدِ ارشدِ این نسل محترم حسن است
به هرکجا که رَوی، آسمان همین رنگ است
که در نجف حسن و در مدینه هم حسن است
طریقِ کرببلا هم که سفرهداریِ اوست
میان راه ببین که قدم قدم حسن است
فقیرها همه در اربعین کریم شدند
چه جای حیرتِ ما تا ابالکرم حسن است
به روی تیرک این جادهها به موکبها
نگاه کن که ببینی به هر علَم حسن است
پیادهها به حرم میرسند و میفهمند
کسی که رفتنشان را زده رقم حسن است
چو میزبانِ همه قاسم است و عبدالله
حسین نه، به گمانم در این حرم حسن است
*
از آن زمان که حسین از حسن شنید چه شد
جگر خراش حسین و پُر از الم حسن است
از آن زمان که نشستند و حرفِ کوچه زدند
به پیچ و تاب حسین و به قدِ خم حسن است
#حسن_لطفی
#امام_زمان_عج_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
اگر سوار و اگر که پیاده میآییم
بهشوق توست که جاده به جاده میآییم
هزارشکر که در اوج این همه سختی
به دیدن حرم تو چه ساده میآییم
بزرگ و کوچک ما شوق کربلا دارند
بدیهی است که با خانواده میآییم
اگرچه سختی و دشواری است، اما ما
به خُلق باز و به رویِ گشاده میآییم
"بهرغم مدعیانی که منعِ عشق کنند"
به حکم عشقِ الهی زیاده میآییم
شکوهمندترین نوعِ انتظار این است
همین که خسته ولی ایستاده میآییم
در این مسیر فقط در پی رضای توأیم
که فکر غیر تو از سر نهاده، میآییم
بیا به دیدن ما ای امام صاحبامر
که ما به شوق تو با این اراده میآییم
#مجتبی_خرسندی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
دلخونم از این فاصله، خواهم آمد
من همقدم قافله خواهم آمد
با یاد سهسالهای که جا ماند از راه
با پای پر از آبله خواهم آمد
#یوسف_رحیمی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
اینجا همه چیز و همه جایش روضهست
موکب موکب، آب و غذایش روضهست
از گریهی کودکانِ جامانده بگیر
تا خستگی و تاولِ پایش روضهست
#محمدحسین_رشیدی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
این راهِ دعا راهِ ظهورِ دین است
این جادهی اَمن و جادهی آمین است
پیداست که یک قدم فقط مانده به صبح
معنایِ پیاده رفتنِ ما این است
#میثم_مؤمنی_نژاد
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
هرچند که آسمان سراسر دود است
با چشم دلت نگاه کن مشهود است
موکب موکب، قدم قدم، صف در صف
رزمایش لشگرکشیِ موعود است
#مهدی_زارعی
باید به پای عشق حسن جان فدا کنیم
در عمق سینه ها حسنیه به پا کنیم
باید برای اینکه محب حسن شدیم
روزی هزار مرتبه شکر خدا کنیم
هرچند با مزار غمش خو گرفته ایم
اما بنا شود حرمش را بنا کنیم
در شیوه مهندسی سازه حرم
بر آستان قدس رضا اقتدا کنیم
گلدسته ، برج ساعت و نقاره خانه و..
یک صحن جامع حسنی دست و پا کنیم
ما یاکریم خاکی اطراف قبرتو
ایوب از قبیل مریدان صبر تو
ای دست توبه روی سرم از قدیم ها
شیوا ترین تکلم قوم کلیم ها
دست توسلم ، قسم نیمه های شب
معنای ذکر یا حسن و یا کریم ها
شان نزول سوره والای کوثری
درمانده از بیان مقامت فهیم ها
تو عشق مادری و منم عاشق شما
ما را نوشته اند به پای کریم ها
هرکس تعلقی به مکانی گرفته است
ماهم شدیم پای نگاهت مقیم ها
ما یاکریم خاکی اطراف قبرتو
ایوب از قبیل مریدان صبر تو
از بس ز سینه آه شرر بار میکشی
من را به سمت روضه به اجبار میکشی
مسجد، محله ،مردم بیگانه جای خود
حتی میان خانه ات از یار میکشی
هرچند سنی از تو گذشته ولی هنوز
از خاطرات کودکی آزار میکشی
اصلا تو هرچه میکشی از بعد کوچه و
از ضربه های سیلی و دیوار میکشی
عادت نداشتی بکشی دست مادرت
اما میان کوچه به ناچار میکشی
ما یاکریم خاکی اطراف قبرتو
ایوب از قبیل مریدان صبر ت
امام حسن (ع)
روضه
.
#حضرت_عباس
السلام علیک یا قمر العشیره
شمع می گفت که اشکم به سحر بیشتر است
نیمه شب وقت دعایی که اثر بیشتر است
یار می گفت که محبوب خدا چشمِ تر است
ارزش سوز دل و دیده ی تر بیشتر است
لحظه ی سختِ غریبی است که دل می گیرد
بی شک اما غم غربت به سفر بیشتر است
همه جا چشمِ همه جانب خورشید ولی
کربلا دیده به دستان قمر بیشتر است
آن که مهتاب به پیش رخ او مات شده
او که نورش به دل اهل نظر بیشتر است
او که در هر نگه اش کار دو صد سلمان است
دم او همچو مسیح است و اثر بیشتر است
گفت نعشم به سوی خیمه مبر ، سقا را
درد بی آبی و اندوه و شرر بیشتر است
با عمودی که از آن خیمه کشیده مولا
آه معلوم شد این جا که خبر بیشتر است
خونِ جاری شده از فرق سر آید همه جا
از عمودی که چنین خورده به سر بیشتر است
آتش خیمه ز هر علت اگر که باشد
بی گمان از اثر شعله ی در بیشتر است
قصه ی عاشقی و دوری و هجران سخت است
در اسیری به خدا خونِ جگر بیشتر است
دیدن رأس علمدار به روی نیزه
سوز این صحنه ز هر داغِ دگر بیشتر است
#محمدعلی_شهاب
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
بردار سر زخاک منم خواهرت حسین
از شهر شام آمده ام با سرت حسین
از گوشه مزار تو ای شاه بی کفن
آید هنوز زمزمه مادرت حسین
یادش به خیر چون که رسیدم به کربلا
دست مرا گرفت علی اکبرت حسین
آغوش باز کن که سکینه رسیده است
او را بگیر بار دگر دربرت حسین
حالا که حرف نیزه و از نبش قبر نیست
برگو کجاست قبر علی اصغرت حسین
می خواستم که آب بریزم به قبر تو
یاد آمدم که تشنه جدا شد سرت حسین
خاک مزار تو به سرم تا که ریختم
یاد آمدم که خاک نشد پیکرت حسین
جسم کبود و زخمی من شاهد من است
خیلی مرا زدند سرِ دخترت حسین
خیلی زدند خنده به اشکم زنان شام
پای سرِ تو و سرِ آب آورت حسین
بزم شراب و پرده نشینان فاطمه
ای کاش مرده بود دگر خواهرت حسین
ای کاش خورده بود به لبهای خواهرت
چوبی که زد عدو به لبِ اطهرت حسین
جانِ سر بریده حلالش نمیکنم
آنکه شراب ریخت کنارِ سرت حسین
#عبدالحسین_میرزایی
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق!
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
غمیست در دل جاماندههای کربوبلا
که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست
میان ما که نرفتیم و رفتهها، شاید
تفاوتیست در آغاز و در نهایت نیست
همیشه آنکه نرفتهست بیقرارتر است
همیشه آنکه نرفتهست، کمسعادت نیست
و آن کسی که در این راه اهل دل باشد
مدام اهل گله کردن و شکایت نیست
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست
#مریم_کرباسی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
فرشِ سیاهِ جاده، نقشِ ردِّپا داشت
آئینهی روحی ترک خورده جلا داشت
این خاک، خاک پاک، عطری آشنا داشت
انگار بویِ تربتِ مُهر مرا داشت
راه نجف تا کربلا آغاز میشد
بال کبوترها یکایک باز می شد
چشمان دنیا محو این پرواز می شد
این کوچ، یک مقصد به نام "کربلا" داشت
حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن
مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن
شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن
شب..، جاده..، خیلی عابر سر به هوا داشت
این عشق، مجنون را به لیلا میرساند
شاه و گدا را پای سفره مینشاند
آهندلی را تا حریمش میکشاند
انگار که ششگوشهاش آهنرُبا داشت
موکب به موکب نالهی جانکاه خوب است
با سینهزنهایش شَوی همراه..، خوب است
آنقَدر طعم روضه، بین راه خوب است
زائر همیشه قَدر آهی، اشتها داشت