مژده ای دل که عید قربان است
نفس خود ذبح کن که قرب آن است
کن نظر برجهان به دیده ی جان
این جهان جلوه گاه جانان است
بر خدا خواهی ار خلیل شوی
بگذر از هر چه که در امکان است
هر چه داری بدان ز حضرت دوست
این مرام همام خوبان است
گریه ی ابر را ببین بلبل!
خنده ی گل ز اشک باران است
بیت دل را نما ز بت خالی
قلب پاکیزه بیت رحمان است
اُمّتِ قانت است ابراهیم
وصف و مدحش بیان قرآن است
گشت حاضر سر پسر بِبُرد
امر، امر خدای سبحان است
دل بریدن ز میوه ی دل خود
سخت هست و به عاشق آسان است
قوچی آمد ز جنت الاعلی
ذبح شد عین نصّ فرقان است
تا بیاید ز نسل اسماعیل
آن که نامش در آیه مرجان است
او حسین است و زاده ی زهرا
نور چشمان شاه مردان است
او خلیل دیار کرب و بلاست
اکبرش اسمعیل دوران است
لاله سرخ دشت قلب «بشیر»
داغدار شه شهیدان است.
#عید_قربان
#سیدبشیرحسینی_میانجی
#سرود
#زمزمه
#عید_قربان
به سبک
ای صفای قلب زارم ....
عید قربان آمد و دل ها پر از نور جلی شد
ذکر روی لب هامون نام زیبای علی شد
فدای او منم / گدای او منم
غلام و نوکر / سرای او منم
( علی مولا علی ۴ ) ۲
عیدتان بادا مبارک عید رحمت عید نور است
روزیتان ای محبان شادی و شور و سرور است
دلم را ده جلا / به من هم کن عطا
بده عیدی به ما / برات کربلا
( علی مولا علی ۴ ) ۲
تو مَه روی زمینی ، سرور اهل یقینی
کوری چشم حسودان ، تو امیر المومنینی
دلم شد منجلی / به این ذکر جلی
امیر ما بود / فقط مولا علی
( علی مولا علی ۴ ) ۲
عاشق صحن و سراتم ، عاشق ایوون طلاتم
نجفت باغ بهشتم ، خاک پای نوکراتم
منم خاک درت / غلام و نوکرت
به قربان تو و / نبی و همسرت
( علی مولا علی ۴ ) ۲
در فراق روی ماهت عقده ی دل وا نکردم
هر چه گشتم خیمه ات را من ولی پیدا نکردم
کجایی ماه من / قدم بر دیده زن
به جان مادرت / بیا یابن الحسن
( بیا یابن الحسن ۴ ) ۲
#محمد_مبشری
#عید_قربان
#مثنوی
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه،زینسان
که من، مرآت نور ذوالجلالم
عروس پردۀ بزم وصالم
مرا دست خلیل اللَه برافراشت
خداوندم عزیز و نامور داشت
نباشد هیچ اندر خطۀ خاک
مکانی همچو من، فرخنده و پاک
چو بزم من، بساط روشنی نیست
چو ملک من، سرای ایمنی نیست...
مقدس همتی، کاین بارگه ساخت
مبارک نیَّتی، کاین کار پرداخت
در این درگاه، هر سنگ و گل و کاه
خدا را سجده آرد، گاه و بیگاه
«أنا الحق» میزنند اینجا در و بام
ستایش میکنند اجسام و اَجْرام
در اینجا عرشیان تسبیحخواناند
سخنگویان معنی، بیزباناند...
در اینجا رخصت تیغآختن نیست
کسی را دست بر کس تاختن نیست
نه دام است اندر این جانب نه صیاد
شکار آسوده است و طائر آزاد
خوش آن استاد کاین آب و گل آمیخت
خوش آن معمار کاین طرح نکو ریخت...
مرا زین حال بس نامآوریهاست
به گردون بلندم برتریهاست
بدو خندید «دل» آهسته، کای دوست
ز نیکان، خود پسندیدن نه نیکوست
چنان رانی سخن، زین تودۀ گِل
که گویی فارغی از کعبۀ دل
تو را چیزی برون از آب و گل نیست
مبارک کعبهای مانند دل نیست
تو را گر ساخت ابراهیم آذر
مرا بفراشت دست حیِّ داور
تو را گر آب و رنگ از خال و سنگ است
مرا از پرتو جان، آب و رنگ است
تو را گر گوهر و گنجینه دادند
مرا آرامگاه از سینه دادند
تو را در عیدها بوسند درگاه
مرا باز است در، هرگاه و بیگاه
تو را گر بندهای بنهاد بنیاد
مرا معمار هستی، کرد آباد...
تو جسم تیرهای، ما تابناکیم
تو از خاکی و ما از جان پاکیم
تو را گر مروهای هست و صفایی
مرا هم هست تدبیری و رایی
در اینجا نیست شمعی جز رخ دوست
وگر هست، انعکاس چهرۀ اوست
تو را گر دوست دارند اختر و ماه
مرا یارند عشق و حسرت و آه
تو را گر غرق در پیرایه کردند
مرا با عقل و جان، همسایه کردند
در این عزلتگه شوق، آشناهاست
در این گمگشته کشتی، ناخداهاست...
کسی کاو کعبۀ دل پاک دارد
کجا زآلودگیها باک دارد؟
چه محرابیست از دل با صفاتر
چه قندیلیست از جان روشناتر...
خوش آنکس، کز سر صدق و نیازی
کند در سجدگاه دل، نمازی...
#پروین_اعتصامی
عید قربان است رو بر درگه یزدان کنید
در منای عشق جانان نفس را قربان کنید
عید قربان است روز امتحان بندگی
مثل اسماعیل با جان روی بر جانان کنید
عید قربان است روز تابش مهر یقین
با فروغی از یقین جان را پُر از ایمان کنید
عید قربان است روز شوق و روز سرنوشت
دامن از گل های اشک شوق گلباران کنید
عید قربان روز عید و روز پیمان بستن است
در چنین روزی وفا بر عهد و بر پیمان کنید
عید قربان جلوه ای از روز تسلیم و رضاست
جان و دل تسلیم امر حضرت جانان کنید
میزبان آفرینش میهمانی می دهد
از ره اخلاص خود را بر خدا مهمان کنید
در محیط بندگی با عشق و ایمان و یقین
توشه ای آماده بهر برزخ و میزان کنید
زآفتاب حشر ایمن می شوید، امروز اگر
رو به سوی آستان عترت و قرآن کنید
در چنین عید بزرگی از خداوند کریم
آرزوی وصل مهدی در شب هجران کنید
چون «وفایی» دل به دریای ولایت افکنید
ساحل اندیشه را لبریز از مرجان کنید.
#سید_هاشم_وفایی
#عید_قربان
#سرود
#زمزمه
#عید_قربان
#سبک
ای صفای قلب زارم ....
عید قربان آمد و دل ها پر از نور جلی شد
ذکر روی لب هامون نام زیبای علی شد
فدای او منم / گدای او منم
غلام و نوکر / سرای او منم
( علی مولا علی ۴ ) ۲
عیدتان بادا مبارک عید رحمت عید نور است
روزیتان ای محبان شادی و شور و سرور است
دلم را ده جلا / به من هم کن عطا
بده عیدی به ما / برات کربلا
( علی مولا علی ۴ ) ۲
تو مَه روی زمینی ، سرور اهل یقینی
کوری چشم حسودان ، تو امیر المومنینی
دلم شد منجلی / به این ذکر جلی
امیر ما بود / فقط مولا علی
( علی مولا علی ۴ ) ۲
عاشق صحن و سراتم ، عاشق ایوون طلاتم
نجفت باغ بهشتم ، خاک پای نوکراتم
منم خاک درت / غلام و نوکرت
به قربان تو و / نبی و همسرت
( علی مولا علی ۴ ) ۲
در فراق روی ماهت عقده ی دل وا نکردم
هر چه گشتم خیمه ات را من ولی پیدا نکردم
کجایی ماه من / قدم بر دیده زن
به جان مادرت / بیا یابن الحسن
( بیا یابن الحسن ۴ ) ۲
#عید_قربان
#مثنوی
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
که من، مرآت نور ذوالجلالم
عروس پردۀ بزم وصالم
مرا دست خلیل اللَه برافراشت
خداوندم عزیز و نامور داشت
نباشد هیچ اندر خطۀ خاک
مکانی همچو من، فرخنده و پاک
چو بزم من، بساط روشنی نیست
چو ملک من، سرای ایمنی نیست...
مقدس همتی، کاین بارگه ساخت
مبارک نیَّتی، کاین کار پرداخت
در این درگاه، هر سنگ و گل و کاه
خدا را سجده آرد، گاه و بیگاه
«أنا الحق» میزنند اینجا در و بام
ستایش میکنند اجسام و اَجْرام
در اینجا عرشیان تسبیحخواناند
سخنگویان معنی، بیزباناند...
در اینجا رخصت تیغآختن نیست
کسی را دست بر کس تاختن نیست
نه دام است اندر این جانب نه صیاد
شکار آسوده است و طائر آزاد
خوش آن استاد کاین آب و گل آمیخت
خوش آن معمار کاین طرح نکو ریخت...
مرا زین حال بس نامآوریهاست
به گردون بلندم برتریهاست
بدو خندید «دل» آهسته، کای دوست
ز نیکان، خود پسندیدن نه نیکوست
چنان رانی سخن، زین تودۀ گِل
که گویی فارغی از کعبۀ دل
تو را چیزی برون از آب و گل نیست
مبارک کعبهای مانند دل نیست
تو را گر ساخت ابراهیم آذر
مرا بفراشت دست حیِّ داور
تو را گر آب و رنگ از خال و سنگ است
مرا از پرتو جان، آب و رنگ است
تو را گر گوهر و گنجینه دادند
مرا آرامگاه از سینه دادند
تو را در عیدها بوسند درگاه
مرا باز است در، هرگاه و بیگاه
تو را گر بندهای بنهاد بنیاد
مرا معمار هستی، کرد آباد...
تو جسم تیرهای، ما تابناکیم
تو از خاکی و ما از جان پاکیم
تو را گر مروهای هست و صفایی
مرا هم هست تدبیری و رایی
در اینجا نیست شمعی جز رخ دوست
وگر هست، انعکاس چهرۀ اوست
تو را گر دوست دارند اختر و ماه
مرا یارند عشق و حسرت و آه
تو را گر غرق در پیرایه کردند
مرا با عقل و جان، همسایه کردند
در این عزلتگه شوق، آشناهاست
در این گمگشته کشتی، ناخداهاست...
چه محرابیست از دل با صفاتر
چه قندیلیست از جان روشناتر...
خوش آنکس، کز سر صدق و نیازی
کند در سجدگاه دل، نمازی...
#پروین_اعتصامی
#عید_قربان
شب عید قربان است
رحمت چنان باران است
عید قربان و عید عنایات است
عید دعا و عشق و مناجات است
جشن تبارک امشب مبارک۲
جشنی به پا امشب شد
ذکر همه یا رب شد
مرکز این جشن بیابان مناست
نور تابد از آسمان وقت دعاست
جشن تبارک امشب مبارک۲
امشب وقت دعا شد
جشن شادی به پا شد
امشب بگو درد دلت با خدا
تا که شوی نزد حق حاجت روا
جشن تبارک امشب مبارک۲
عالم دارالامان است
لطف حق بیکران است
عید خلوت با خدای مهربان
رحمت او بر سر ما سایبان
جشن تبارک امشب مبارک۲
عید مومنین آمد
ذکری دلنشین آمد
ای عاشقان روز عید قربان است
لطف خالق یکتا بیکران است
جشن تبارک امشب مبارک۲
#رضا_یعقوبیان
#عید_قربان
#عید_قربان آمد و جان و دلم، قربانیات
کاش میشد،همچو اسماعیل،باشم فانیات
خانهی امن تو باشد، جان پناهخائفان
میزداید خوف دل را،خانهی نورانیات
ناله زد دل سالها در آرزوی وصل تو
تا بچرخد، در طواف کعبهی ربانیات
گرچه من لایق نباشم ساکن کویت شوم
هر چه دارم از سر جان میکنم، ارزانیات
توبهام را میپذیری؟ بندهای آلودهام
پاک میگردانیام با زمزم عرفانیات؟
دادهای تو وعدهی عفو و از این بابت، خوشم
جسم بیارزش چه باشد، هستیام قربانیات
سنگ بر شیطان زدم شاید رها گردم از او
دائماً در بند تو باشم، شوم زندانیات
رو به سوی کعبهی دل آمدم، با صد امید
تا شود شاید نصیبم، جلوهی رحمانیات.
#فاطمه_دستجردی
عید قربان است رو بر درگه یزدان کنید
در منای عشق جانان نفس را قربان کنید
عید قربان است روز امتحان بندگی
مثل اسماعیل با جان روی بر جانان کنید
عید قربان است روز تابش مهر یقین
با فروغی از یقین جان را پُر از ایمان کنید
عید قربان است روز شوق و روز سرنوشت
دامن از گل های اشک شوق گلباران کنید
عید قربان روز عید و روز پیمان بستن است
در چنین روزی وفا بر عهد و بر پیمان کنید
عید قربان جلوه ای از روز تسلیم و رضاست
جان و دل تسلیم امر حضرت جانان کنید
میزبان آفرینش میهمانی می دهد
از ره اخلاص خود را بر خدا مهمان کنید
در محیط بندگی با عشق و ایمان و یقین
توشه ای آماده بهر برزخ و میزان کنید
زآفتاب حشر ایمن می شوید، امروز اگر
رو به سوی آستان عترت و قرآن کنید
در چنین عید بزرگی از خداوند کریم
آرزوی وصل مهدی در شب هجران کنید
چون «وفایی» دل به دریای ولایت افکنید
ساحل اندیشه را لبریز از مرجان کنید.
#سید_هاشم_وفایی
#عید_قربان
دلم با عشق تو غرق امید است
حضورت معنیِ صبح سپید است
بگو قربانی ات باشم! که تنها
در این صورت برایم روزِ عید است!
#مرضیه_عاطفی
#عید_قربان
#دوبیتی
به قربانگاه اسماعیل، قـربـان کن دل خود را
که تا شاید در آن جا حل نمایی مشکل خود را
در آن وادی اگر قربـان نمایی نفس شیطــانی
شود حجّــت قبــولِ بــارگــاهِ حـیّ سبحــانی.
#سید_محمدرضا_شمس_ساقی
#عید_قربان