نوحه حضرت مسلم(ع)
سبک همه جاکربلاست
خسروعالمین سیدی یاحسین
سوی کوفه میا جان زهراحسین
یاحسین یاحسین۴بار
توامیرمنی من سفیرتوام
نی اسیرعدو من اسیرتوام
یاحسین
خون شدازغم دلم غصه شدحاصلم
میهمانم منو میزبان قاتلم
یاحسین
کشتن میهمان رسم این کوفیان
سرجدامیشوی همره کاروان
یاحسین
گرشدم سرجدا جان نثارتوام
من بفکر تو و شیرخوارتوام
یاحسین
پیش مرگ تواند هردوطفلان من
بعدمن شوپدر بریتیمان من
یاحسین
گرلب من شکافت سربقربان تو
خیزران میخورد لب ودندان تو
یاحسین
گرچه درکوچه ها بیسرافتدتنم
فکر زیر سم و پیکر تو منم
یاحسین
من بتاب وتبم جان شده برلبم
من بفکر تو و غصه ی زینبم
یاحسین
#عبدالحسین محبی
#حضرت مسلم(ع)
مژده ای دل که عید قربان است
نفس خود ذبح کن که قرب آن است
کن نظر برجهان به دیده ی جان
این جهان جلوه گاه جانان است
بر خدا خواهی ار خلیل شوی
بگذر از هر چه که در امکان است
هر چه داری بدان ز حضرت دوست
این مرام همام خوبان است
گریه ی ابر را ببین بلبل!
خنده ی گل ز اشک باران است
بیت دل را نما ز بت خالی
قلب پاکیزه بیت رحمان است
اُمّتِ قانت است ابراهیم
وصف و مدحش بیان قرآن است
گشت حاضر سر پسر بِبُرد
امر، امر خدای سبحان است
دل بریدن ز میوه ی دل خود
سخت هست و به عاشق آسان است
قوچی آمد ز جنت الاعلی
ذبح شد عین نصّ فرقان است
تا بیاید ز نسل اسماعیل
آن که نامش در آیه مرجان است
او حسین است و زاده ی زهرا
نور چشمان شاه مردان است
او خلیل دیار کرب و بلاست
اکبرش اسمعیل دوران است
لاله سرخ دشت قلب «بشیر»
داغدار شه شهیدان است.
#عید_قربان
#سیدبشیرحسینی_میانجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عرفه
قسمت ما که نشد کرب و بلایت عرفه
اربعین کاش به دیدار تو نائل بشویم...
#علی_مصطفی_محمدی
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
فلسفه قربان، سر بریدن نیست. دل بریدن است.
دل بریدن از هر چیزی که به آن تعلق داری.
دل بریدن از هر چه تو را از او میگیرد،
در قربان, عيد جان باختن و قرباني كردن جان خويش در پاي خداست
عيد قربان، عيد سرسپردگي و بندگي به درگاه احديت است...
عيد قربان, سر بريدن «نفس» است ؛ و پا بريدن از «شيطان»...
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
مدح حضرت امیرالمومنین علیه السلام
ای شهریار مملکت اولیا علی
وی شهسوار معرکۀ اوصیا علی
ای مصدر جلال خداوند ذوالجلال
وی مظهر جمال جمیل خدا علی
ای منبع کرامت و دریای علم و حلم
وی معدن سخاوت و بحر عطا علی
ای درّ درج عزّ و شرف و شاه«لَو کَشَف»
وی ماه برج مهر وفا و سخا علی
ای گلشن حقیقته بیر طرفه باغبان
وی محفل هدایته نور هدا علی
نایب مناب محکمه شرع مصطفی
قائم مقام مصطبه اصطفی علی
ای خانه زاد خانه حق وی شه بحق
ای خاصّ مَحرم حرم کبریا علی
ای پادشاه ملک قضا وی شه قدر
وی دادخواه روز جزا مرتضا علی
حبل المتین، امام مبین، پیشوای دین
مسند نشین بارگه اتقیا علی
وی سالکان عالم لاهوته مقتدا
وی سالکان کوی حقه رهنما علی
ای گوهر ولایته بیر پر بها صدف
وی اختر امامته «نُورٌ بِها» علی
امرونده دور زمین و زمان، امر«کُن فَکان»
حکمونده دور سنون همۀ ماسوا علی
سنله اوجالدی بیرق دین محمّدی
ای صاحب شریعۀ صاحب لوا علی
اسلامون ایتدی کج قلجون راست قدّینی
اولسون او ضرب شصتیوه جانیم فدا علی
ای ناخدای کشتی دریای لامکان
ای ابتدای خلقتی بی انتها علی
«بَدرُ الدُجی» ولیّ خدا شاه لافتی
«کَهفُ الوَری» شهنشه مشکل گشا علی
سنسن ممیّز مشعل والشمس و الضحی
سنسن امیر مسند عزّ و علا علی
سنسن کلید قفل در گنج و معرفت
سنسن امید و ملجأ شاه و گدا علی
شأنونده گلدی آیۀ بَلِّغ پیمبره
وصفونده نازل اولدی سنون إنّما علی
سنسن حبیب حضرت معبوده جانشین
سنسن طبیب درد دل بینوا علی
بی شک و شبهه خلقت ارواح انس و جانّ
اولموش سنون وجودیوه وابسته یا علی
اولدون محبّت اهلینه مصداق «کُنتُ کَنزٌ»
ایتدون حقیقت اهلینه کشف غطا علی
«صرّاف»نقد عمرون ائدوب صرف معصیت
از بس گوروب متاعنی چوخ کم بها علی
روی سیاهیله زر ناقص عیار تک
امّیدوار دور سنه یا مرتضی علی.
#حیدریه_مدح
#صراف_تبریزی
#عید_غدیر
#صغیر_اصفهانی
امروز روز نصب وصیّ پيمبر است
اندر خم غدير يكی طرفه محضر است
از چشم دل ببين كه نبی فوق منبر است
روحش قرين وجد ز پيغام داور است
پيغام آشنا سخن روح پرور است
ارواح انبياء همه را با نياز بين
جن و ملک گرفته نشيب و فراز بين
خلقی ز هند و روم و عراق و حجاز بين
چشم همه به احمد محمود باز بين
ياللعجب حكايت صحرای محشر است
به به چه محضريست كه آنرا نظير نيست
عنوان صدر و ذيل و غنیّ و فقير نيست
ناطق به جز رسول نذير بشير نيست
گويد كه جز علی به خلايق امير نيست
وين نيست قول من كه ز خلاق اكبر است
انوار لمعه لمعه بر آيد در آن مكان
از منبر جحاز شتر تا به آسمان
پُر گشته از شكوه بنی هاشمی جهان
جبريل راست آيهء اَكْمَلْتُ ارمغان
يعنی كمال دين به تولای حيدر است
افكنده اين قضيه بر اجسام ارتعاش
بر دوست جان فزاشده از خصم دلخراش
«حافظ» ز دور ناظر و گويد ز صدق فاش
"گو زاهد زمانه و گو شيخ راه باش"
آنرا كه دوستیّ علی نيست كافر است
نور ولايت اسدالَّه ظهور يافت
زين نور دهر بهجت و گيتی سرور يافت
ارض و سما تجملِ الله نور يافت
شاهد ز غيب آمد و جانان حضور يافت
صاحبدلان، زمان ملاقات دلبر است
يك دور بود بادهء عرفان كبريا
در عهدهء سقايت افراد انبيا
آن دور منتهی شد و امروز مصطفی
تفويض كرد امر سقايت به مرتضی
زين بعد جام در كف ساقیّ كوثر است
روزی چنین نکو که ز یُمن قدوم وی
آمد زمان وصل و شد ایام هجر طی
با بانگ چنگ و نالهء تار و نوای نِی
ساقی، به عشق بوالحسنم بخش جامِ می
کاین مِی مرا حلالتر از شیرِ مادر است
رندان دهند از ره انصاف پروری
ترجيح بندگیّ علی را بهسروری
آری كند بهچرخ گر از رتبه همسری
يک ذرهاش بهخاک زمين نيست برتری
هر سر كه آن نه خاک كف پای قنبر است
رسم است در ميان دليران پهلوان
كآرند وصف خود گه پيكار بر زبان
شير خدای هم به مصاف دلاوران
میكرد وصف خويش بهگاهِ رجز بيان
آن وصف چيست نعرهء الله اكبر است
حكم قضا رود همه بر حكمت علی
هستی ز كل و جزء بود حشمت علی
بودِ «صغير» نيست جز از رحمت علی
وين نطق جانفزاش بود نعمت علی
کِی نعمتی چنین همه کس را میسّر است؟
مدح و میلادیه حضرت امام هادی علیه السلام
روح الله رمضانی ( خاکی )
(ای گل ریاض محمدی
یا امام هادی خوش آمدی) 2
ای عزیز زهرا
مقدمت مبارک
نور چشم طاها
مقدمت مبارک
ای که ماسوارا تو سروری
از تبار پاک پیمبری
همچو گل تو مولا معطری
نو گل جوادی خوش آمدی
ای عزیز زهرا مقدمت مبارک
نور چشم طاها مقدمت مبارک
شد جهان ز نور تو منجلی
ذات کبریا را توئی ولی
رهبر دهم چارمین علی
خرمم ز شادی خوش آمدی
ای عزیز زهرا مقدمت مبارک
نور چشم طاها مقدمت مبارک
عبد خالق حیِّ ذوالمنن
نام تو علی کنیه بوالحسن
با رخت بر این عالم کهن
وه چه جلوه دادی خوش آمدی
ای عزیز زهرا مقدمت مبارک
نور چشم طاها مقدمت مبارک.
#سبک_نقش_من_چرا_نقش_ماتمه
#الهادی_میلادیه
#رمضانی_خاکی
#عید_غدیر
#صغیر_اصفهانی
امروز روز نصب وصیّ پيمبر است
اندر خم غدير يكی طرفه محضر است
از چشم دل ببين كه نبی فوق منبر است
روحش قرين وجد ز پيغام داور است
پيغام آشنا سخن روح پرور است
ارواح انبياء همه را با نياز بين
جن و ملک گرفته نشيب و فراز بين
خلقی ز هند و روم و عراق و حجاز بين
چشم همه به احمد محمود باز بين
ياللعجب حكايت صحرای محشر است
به به چه محضريست كه آنرا نظير نيست
عنوان صدر و ذيل و غنیّ و فقير نيست
ناطق به جز رسول نذير بشير نيست
گويد كه جز علی به خلايق امير نيست
وين نيست قول من كه ز خلاق اكبر است
انوار لمعه لمعه بر آيد در آن مكان
از منبر جحاز شتر تا به آسمان
پُر گشته از شكوه بنی هاشمی جهان
جبريل راست آيهء اَكْمَلْتُ ارمغان
يعنی كمال دين به تولای حيدر است
افكنده اين قضيه بر اجسام ارتعاش
بر دوست جان فزاشده از خصم دلخراش
«حافظ» ز دور ناظر و گويد ز صدق فاش
"گو زاهد زمانه و گو شيخ راه باش"
آنرا كه دوستیّ علی نيست كافر است
نور ولايت اسدالَّه ظهور يافت
زين نور دهر بهجت و گيتی سرور يافت
ارض و سما تجملِ الله نور يافت
شاهد ز غيب آمد و جانان حضور يافت
صاحبدلان، زمان ملاقات دلبر است
يك دور بود بادهء عرفان كبريا
در عهدهء سقايت افراد انبيا
آن دور منتهی شد و امروز مصطفی
تفويض كرد امر سقايت به مرتضی
زين بعد جام در كف ساقیّ كوثر است
روزی چنین نکو که ز یُمن قدوم وی
آمد زمان وصل و شد ایام هجر طی
با بانگ چنگ و نالهء تار و نوای نِی
ساقی، به عشق بوالحسنم بخش جامِ می
کاین مِی مرا حلالتر از شیرِ مادر است
رندان دهند از ره انصاف پروری
ترجيح بندگیّ علی را بهسروری
آری كند بهچرخ گر از رتبه همسری
يک ذرهاش بهخاک زمين نيست برتری
هر سر كه آن نه خاک كف پای قنبر است
رسم است در ميان دليران پهلوان
كآرند وصف خود گه پيكار بر زبان
شير خدای هم به مصاف دلاوران
میكرد وصف خويش بهگاهِ رجز بيان
آن وصف چيست نعرهء الله اكبر است
حكم قضا رود همه بر حكمت علی
هستی ز كل و جزء بود حشمت علی
بودِ «صغير» نيست جز از رحمت علی
وين نطق جانفزاش بود نعمت علی
کِی نعمتی چنین همه کس را میسّر است؟
مرحوم میرزا محسن عمادالفقرا(حالی اردبیلی)
صبح سعادت دمید عید ولایت رسید
فیض ازل یارشد نوبت دولت رسید
در خم گیسوی یار بود دلم بی قرار
بعد بسی انتظار مژده ی راحت رسید
درگه رحمت گشود ظلمت غم را زدود
سنبل تر وا نمود لمعه ی طلعت رسید
شعشعه ی نور شه داد به عالم ضیا
آتش آذر فشرد رشحه ی خلعت رسید
از کرمش بر گدا داد مِیِ جانفزا
گفت بخور زین هلا کز خم جنت رسید
در پس زانوی غم هین منشین با الم
کز در آن ذوالکرم صیت بشارت رسید
آمد وقت فرح دافع حزن و ترح
عید غدیر است خیز بر همه عشرت رسید
روی به گلزار کن پشت به اغیار کن
دوره ی شدت گذشت نوبت راحت رسید
خیز بزن الصلا بر در هر پارسا
باده شدستی حلال حکم حقیقت رسید
بهر شهِ انّما خواند رسول خدا
آیه ی اکملت لک کز سوی عزت رسید
وقت رجوع نبی از سفر کعبه شد
منزل خم را زحق حکم اقامت رسید
شه ز جهاز شتر کرد بنا منبری
وز قدم شه بر آن عزّ و شرافت رسید
دست علی ہر گرفت برد به بالای سر
تا به همه مردمان دیدن طلعت رسید
گفت ایا مردمان آمده بلّغ زحق
چون تو رسولی بگو عهد وصایت رسید
من به همه مؤمنان گشته ام اولی و حق
هم به شه لافتی حکم ولایت رسید
گشت علىِّ ولىّ بر همگی پیشوا
از پسِ اکمال دین امر عنایت رسید
دور على جلوه گر بر همه جن و بشر
طاعت او مستقر بهر عبادت رسید
مژده به اهل ولا حبّ شه قل کفا
از کرم ذوالمنن بر همه منت رسید
خاصه به آن سالکان در ره شه رهروان
کز کرم شیر حق لطف و عنایت رسید
هر که جمالش بدید مهر رخش را گزید
باده ی خلعت کشید بر سر عزت رسید.
#غدیریه
#حالی_اردبیلی