eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
37.6هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3هزار ویدیو
343 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmaozakerine لینک کانال مطالب کانال #صدقه_جاریه می‌باشد https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cbd84607cac لینک گروه 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشا لبی که دم زد از نوای صاحب الزمان عج خوشا دلی که پر شد از ولای صاحب الزمان عج خوشا بحال عاشقی که هر سحر دقایقی کند کبوتر دلش هوای صاحب الزمان عج خوشا به دیده ای که تر. شود به یاد منتَظَر خوشا سری که می رسد به پای صاحب الزمان عج تو عارفی تو ذاکری. به کربلا تو زائری اگر کنی چو شاعری ثنای صاحب الزمان عج دِی اش بهار میشود چوشهریار میشود کسی که یار میشود برای صاحب الزمان عج طعنه خورد از این و آن. ولی نمی کند فغان هر آنکه شد در این جهان گدای صاحب الزمان عج اگر کسی نوا کند بهر فرج دعا کند حاجت او روا کند خدای صاحب الزمان عج خدا رضا نمیشود درد دوا نمیشود ندبه دعا نمیشود جدای صاحب الزمان عج قسم به لحظه ی سحر قسم به شمس والقمر رضایت خداست در رضای صاحب الزمان عج دوباره مثل هر شبش بیاد عمه زینبش به عرش حق رسیده ناله های صاحب الزمان عج شاعر:
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دوریم از رخ ماه، أین بقیة الله ماندیم در دل چاه، أین بقیة الله دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیة الله یارب تفضلی کن، خسته شدیم ازین غم با ما کمی بیا راه، أین بقیة الله ماه علی است این ماه، از برکتش به مهدی ما را رسان در این ماه، أین بقیة الله یک شب نجف عطا کن، تا در حریم حیدر گوییم تا سحرگاه، أین بقیة الله مانند طفل لجباز دم میزنم مکرر أین بقیة الله، أین بقیة الله آب از سرم گذشته، عمرم به سر رسیده از سینه می کشم آه، أین بقیة الله هر بار روضه رفتیم، هربار گریه کردیم گفتیم ناخودآگاه، أین بقیة الله یک عمر این مصیبت، سوزانده قلب ما را مانده است تشنه لب شاه... أین بقیة الله افتاده گیسوی یار، آن رشته ی هدایت در دست شمر گمراه، أین بقیة الله
هر چند که سرگرم به نام و نانیم ما با تو هنوز بر سرِ پیمانیم شاید که کمی عوض شده دنیامان اما به هوای فرجت می مانیم
چشم کویر لایق دریا نمی شود دنیایمان بدون تو زیبا نمی شود آقا ببین که غصه و درد نبودنت درجام صبرِ منتظرت جا نمی‌شود دنیا پر از تهاجم و بیداد و فتنه است دردی چنین که بی تو مداوا نمی‌شود حتی اگر شده یکروز قبل از آن "یومُ الوعید" بی تو که برپا نمیشود دلخوش به یک نگاه پر از مهر و رأفتم چشمم بدون روی تو بینا نمی شود رویای صبح صادق و فجر سپید وصل جز در شب وصالِ تو معنا نمی شود تکلیف قلب خسته مجنون بگو که چیست؟ شوریده بهر او دل لیلا نمی شود؟ گمگشته ی دیار غریبی و بی کسی جز با نگاه مهر تو پیدا نمی شود عشق تو از تمام جهان بس بُود مرا همراه و هم نوای تو، تنها نمی شود دیگر چگونه وصل تو را آرزو کنم گل زخمه های عشق که حاشا نمی شود "بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود" شاعر: @majmaozakerine
از دست دوتا پای فلج خسته شديم از راه دراز و بار کج خسته شديم در عشق، هزار دسته‌گي افتاده‌ ست عَجِّل لِوَلیَّکَ الفَرَج! خسته شديم! شاعر:
. ‌ ما با مسیر عاشقی معنا گرفتیم این رزق را از حضرت زهرا (س) گرفتیم ما از زُلال کوثر و آیینه خواندیم وقتی دعای ندبه هر آدینه خواندیم در کشور مهدی (عج) به فرمان ولایت با گام دوّم همقدم تا بی نهایت در معرکه با روح و جان خویش رفتیم ما مرد هر میدان و نسل پیشرفتیم دشمن نمی خواهد که ما پیروز باشیم می خواست مشغول غم دیروز باشیم دیروز در شیراز مردم را ترور کرد جیب خودش را از دلار جنگ پُر کرد همراه کرده با خودش هر جاهلی را دارد به سر رویای جنگ داخلی را ما انقلابی های روح الله (ره) هستیم ما از تحرّک هایتان آگاه هستیم دیروز خاک سیستان دریای خون شد امروز فتنه شکل جنگی از جنون شد اینبار ایذه ، آه ، شهرستان مظلوم داغی به روی قلب خوزستان مظلوم جان هنر ، جان ِ جهان ، نصف جهان سوخت در بین آتش کوچه های اصفهان سوخت دشمن گرفته در میان مُشت ، خنجر مثل همیشه می زند از پُشت ، خنجر ما پیروان راه سرخ انقلابیم سایه نشیین ساحَت سبز حجابیم در انتظار یالثارات قیامیم شمشیر صبریم و به فکر انتقامیم وقتش رسیده تا دگر ، دور از مُماشات پایان بگیرد فصل سرد اغتشاشات آزادی ما در مسیر عزّت ماست زهرای مرضیه پناه نهضت ماست این خانه اصلاً خانه ی طفلان زهراست جمهوری اسلامی ایران زهراست بمب رسانه علت این ناخوشی ها سودی نخواهد داشت این کودک کشی ها ما هم به برخی از مسائل نقد داریم ما هم به مسئولان کاهل نقد داریم ما عُقده ای نه ، بلکه اهل گفتگوییم امروز ما با داعشی ها روبروییم این هرج و مرج جامعه کار یهود است پشت تمام فتنه ها آل سُعود است این فتنه اوّل در میان کوچه ها بود زخم طنابی روی دست مرتضی بود فتنه گذر کرد از میان کوچه ها رفت خنحر شد و تا قتلگاه کربلا رفت وقتی امام جامعه بی همصدا شد خنجر به روی حنجر آمد ، سر جُدا شد هیهات اگر کرببلا تکرار گردد هیهات اگر این خیمه بی سردار گردد دنیای ما بعد از ظهور شخص قائم(عج) پُر می شود با لشکری از حاج قاسم وقتش رسیده ذکر یا حیدر بگیریم تا انتقام سیلی مادر بگیریم شاعر: ........................................................
🔸أینَ المُنتَقِم🔸 امروز دلتنگم، نمی‌دانم چرا! شاید... این عمر با من راه می‌آید؟ نمی‌آید؟ اصلاً چقدر از راه مانده؟ من کجا هستم؟ کی اختیار لحظه‌هایم رفت از دستم؟ دلخوش به رفتن بودم اما راه گم کردم این راه روشن را چه شد ناگاه گم کردم حتی چراغ روشنی هم این طرف‌ها نیست در ازدحام ابرها، خورشید پیدا نیست فانوس دل، می‌خواهد ای خورشید، نور از تو خیری ندارد باقی این عمر دور از تو این نامه را با خود نسیم آورده، می‌خوانی؟ از عاشقی در راه مانده، او که می‌دانی عمری‌ست از تو بی‌خبر ماندم، خبر داری! مولا! خبر از حال قلب محتضر داری! می‌ترسم از این روزهای غربت دنیا می‌ترسم از دیروز، از امروز، از فردا این لحظه‌ها بی یاد تو دلگیر و دلتنگ‌اند این نغمه‌ها بی عطر نام تو بدآهنگ‌اند این روزها شاید تو دلتنگی که این‌گونه یک‌باره دیگرگون شده دنیای وارونه من خوب می‌دانم تو دلگیری از این دنیا دلگیری از روز و شب ما بی‌تفاوت‌ها بی‌تو تمام عمر ما غرق تماشاییم بار گرانی بر زمین... ما گرم حاشاییم دلگیری از بی‌رنگی این شادی و غم‌ها دلگیری از دنیای تکراری آدم‌ها هر صبح جمعه آمد و ما خواب می‌دیدیم دریای عشقت بود و... ما مرداب می‌دیدیم یک شب بیا بیدار کن ما را که برخیزیم از عشق خود سرشار کن ما را که برخیزیم «اَینَ استقرّت»... دل هواخواه نگاه توست! مولا کدامین جاده امشب سر به راه توست؟ ای کاش با یاد تو امشب همسفر بودم از روضۀ پنهانی تو با خبر بودم شاید که داری سر به روی تربت مادر ای روضه‌خوان کوچه‌های غربت مادر شاید رسیدی کربلا دیشب، شب جمعه آه از شب بی‌تابی زینب، شب جمعه شب‌های جمعه کربلا غوغاست، عاشوراست شور حسینی در جهان برپاست، عاشوراست در جان عالم محشری کرده به‌پا! او کیست؟ اصلاً شب جمعه، شب آرام ماندن نیست ما هم شب جمعه عزیز از دست دادیم، آه آه از شبی که رفت ماه ما به قربانگاه در جان ما آتشفشان داغ او زنده‌ست این داغ، این آتشفشان، هر شب گدازنده‌ست در هر رگ ما شور خون‌خواهی‌ به جوش آمد هنگام فریاد آمد و وقت خروش آمد آن انتقام سخت نزدیک است می‌دانیم با ذکر اَین المنتقم، ما مرد میدانیم او با سپاهی از شهیدان می‌رسد آری دارد سپاه او چه سردار و علمداری فردا که آفاق جهان یک‌دست بارانی‌ست آری علم دست سلیمانی‌ست! زیبا نیست؟ این رجعت عشق است، این عهد شهیدان است بیرق به دست حاج قاسم... بین میدان است شوق شهادت داشت، عمری بندگی می‌کرد یک عمر مانند شهیدان زندگی می‌کرد در خاطر یاران همیشه عین باران بود بر خصم توفنده چو دریایی خروشان بود دلتنگ بود و با یتیمان گریه سر می‌داد آغوش گرمش بوی آغوش پدر می‌داد باران شده وقت دفاع از هر ستم‌دیده مثل اسیری دم‌به‌دم بر خویش لرزیده «للظالمِ خصماً و للمظلومِ عونا» بود او عطر مولا داشت، خاک پای مولا بود او مرد میدان بود آری مرد میدان‌ها جا داشت در دل‌های سوری‌ها و افغان‌ها لبنان و سامرا، یمن، غزّه، گواه من خورشید شب‌های غریبان بود ماه من او از تمام ما یقیناً ندبه‌خوان‌تر بود یابن‌الحسن‌هایش ولی در بین سنگر بود او سالیانی صبح جمعه منتظر مانده در خط حمله، ندبه خوانده، اشک فرمانده او «لَيْتَ شِعْرِي» گفته با مولای خود اما در خط حمله در بیابان‌های سامرا «اَینَ استقرّت»... دل هواخواه نگاه توست! مولا کدامین جاده امشب سر به راه توست؟ دل‌ها اسیر سوز و سرمای زمستان است دنیای ما محتاج لبخند بهاران است گرمای دستان تو را کم دارد این شب‌ها لبخند زیبای تو را می‌خواهد این دنیا می‌آیی از فصل گل و لبخند می‌دانم در روزهای آخر اسفند... می‌دانم با تو بهار رفته، از تبعید می‌آید می‌آیی و آن روز با تو عید می‌آید شاعر:
🌹 🌹 💫💫💫💫💫💫💫💫 بیهوده با کسی نگذاری قرارها ای بی قرار از ستم روزگارها شرمنده ایم غیبت تو بیشتر شده در دورۀ توسل ما ناله دارها باید برای آبروی خویش کار کرد ورنه ز دست رفته همه اعتبارها این اشکها اگر ندهد شستشو چه سود ؟ باید زدود از دل و دیده غبارها دردی نمی کشیم از این بی تفاوتی رنجی نمی بریم از این شام تارها جز اشک و آه ، حرف جدیدی نمی زنیم ای دل کجاست ؟ عاطفه و اقتدارها در عمق بی خیالیِ مَحضیم ، غوطه ور با این همه فساد و تباهِ تبارها تا خیمه گاه ، جاه طلبها رسیده اند دیگر حذر کنیم ز رأی شرارها همت ز دست داده و انگار مُرده ایم یادی نمی شود ز چه ؟ از ماندگارها دیگر سخن ز شعر شهادت نمی کنیم حتی عوض شدند همه شهریارها ! تنها ، شهید ، زینتِ قاب است و طاقچه گمنامها شدند به سنگ مزارها با خون هر شهید که چون بمب هسته ایست تجهیز می شوند ولایت مدارها خونهای تازه می طلبد یاری حبیب مائیم و زنگ قافلۀ سربدارها دیروز از بصیرت عمّار گفته ایم امروز روز میثم تمّار و دارها بعد از درنگِ لشگرِ توّابها چه سود... مختارها شوند هزاران هزارها تحمیل مصلحت ، زَهَق الباطل است و بس جاء الحق است ایدۀ غیرت مدارها تکرار حرف فتنۀ دیروز عبرت است امروز فتنه صف زده در مستعارها ضربه ز فتنه های خودیها رسد به دین آنانکه دم زنند ز موعود ، بارها تا چشمشان به کیسۀ فرهنگ خورده است رفته ز کف عِنان همه اختیارها پی می کنند مرکب دین و نمی رود وقتی که شد تفاخرِ آنها دلارها غافل از اینکه عالَم اسلام یکصدا همدل شدند در همۀ کارزارها این جنگِ نرم تیرِ کمان کرده عدوست تا بعد از این طمع نکند در دیارها بوی قیام می رسد از سمت خاوران عطر ظهورِ یار و حضور نگارها جای تو خالی است سلیمانیِ شهید دلهای امتی است برایت مزارها ای پاسدار پرچم اسلام ، العجل دیگر به لب رسیده همه انتظارها نور خداست در دهۀ فجر می رسد این فجر صادق است همان انفجار ها خون خدا به یاری روح خدا رسید دارد محرم و صفر ما بهارها تا پا به جای پای ولّیِ خدا نهیم این گامها خطا نرود از مدارها ما با سِلاح علم و عمل پیش می رویم تقوا و طاعت است سویدای کارها ما دل شکستۀ حسنینیم ، مهدیا تا انتقام کرب و بلائیم یارها آمادۀ ظهور قیام تو قائمیم باید برون کشید کنون ذوالفقارها سربند یا محمد و یا مرتضی علی است رمز موفقیت زهرا شعارها ✍شاعر: @ewwmajmamolodi
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اگرچه زود؛ می‌آید، اگرچه دیر؛ می‌آید سوار سبزپوش ما به هر تقدیر می‌آید همان خورشید موعودی که در روز طلوع او حدیث صبح صادق می‌شود تفسیر، می‌آید زمین آبی‌تر از این آسمان‌ها می‌شود وقتی که آن آیینۀ سبز «خدا تصویر» می‌آید شکوه مهربانی که نگاه نافذش حتی به روی سنگ‌ها هم می‌کند تأثیر، می‌آید در اعماق نگاهش می‌توان خشمی مقدس دید دلش لبریز از مهر است و با شمشیر می‌آید چنان با ضربه‌های حیدری اعجاز خواهد کرد که از دیوار هم گل‌نغمۀ تکبیر می‌آید ✍ @majmaozakerine
🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ای پاسخ تمام اگرها و کاش‌ها مادر نوشته اسم تو را روی آش‌ها دارد برای آمدنت نذر می‌کند دستش همیشه پُرشده ازاین تلاش‌ها من ردپای آمدنت را کشیده‌ام با رنگ‌های سبز و سپید گواش‌ها پایان جنگ‌های جهانی به دست توست گُل می‌شود گلوله‌ی داغ کلاش‌ها تنها به عشق آمدنت شعر گفته است امشب مداد آبی من با تراش‌ها ای کاش صبح جمعه‌ی بعدی ببینمت ای پاسخ تمام اگرها و کاش‌ها ✍ @majmaozakerine
🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ سلام ای آشنای سال و ماهم سلام ای عهد و پیمان قدیمی سلام ای ماه پنهان از نظرها سلام ای مهربان یار صمیمی دلی دارم پر از هجرانت ای یار من از تن‌ها، به تنهایی رسیدم دویدم، گرچه پایی لنگ دارم شنیدم جمعه می آیی، رسیدم سر شب توبه کردم مثل هربار سحر شد با دعایت عهد بستم ولی صبح آمد و ظهر آمد و باز همان عهدی که بستم را شکستم گنهکارم خودم میدانم آقا دلیل این همه دوری منم من تو خیلی مهربانی، پس عجب نیست اگر بر آب و آتش می‌زنم من سر بازار دیدار تو هر روز ضرر کردم، دلم بی مشتری ماند گرفتند از تو مردم حاجت اما برات من که بودم آخری، ماند ✍ @majmaozakerine
چه غصه ها که نخوردم برای غیبت تو امام زمان(عج) - مناجات چه غصه ها که نخوردم برای غیبت تو چه گریه ها که نکردم برای غربت تو یتیم زاده و آواره ایم، در به دریم بگو چگونه بیاییم در کفالت تو؟ در انتظار طلوعم، نماز می خوانم به وقت شرعی عشاق، راس ساعت تو چه می شود که بگوید خدا به جبراییل بگو به حضرت مهدی، رسیده نوبت تو تمام خواست ما از خدا فقط این است ظهور یا فرج عاجل و سلامت تو برای مرقد زهرا ضریح می سازیم به حول و قوه ی الله، با نظارت تو خدا اگر که بخواهد اقامه خواهد شد «نماز جمعه ی» این هفته با امامت تو
هر آن کس اوفتد یک جرعه از خمّ تو در جانش پریشان می شود چون یار می خواهد پریشانش دلم شوریده ی یار است و شرح طور می خوانم بیابان در بیابان در نَوَردیده ست طوفانش هزاران قافله دل در طواف خال رویش مست ذبیح الله گردد در منای عشق قربانش کدامین کاروان می آورد پیراهنی از او زمان کی می رساند یوسف ما را به کنعانش بگو سر بر قدم آرند انبوه غلامانش بگو تا جان برافشانند پیرانش جوانانش اگر آواره گی عیب است من آواره ی کویش شوم سرگشته و شوریده در کوه و بیابانش من و لطف شما و گوشه ی چشمی که می دانی دعای ندبه دارد می رسد کم کم به پایانش شاعر:
بسم‌الله الرحمن الرحیم کم نکن سایه ی لطفت ز سرم آقاجان گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان آنقَدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر از غم و غصه ی تو بی خبرم آقاجان یک قدم محض رضای تو نشد بردارم اصلا انگار فقط دردسرم آقاجان در بساط غمتان مدعی ام اما حیف غافل از ناله و اشک سحرم آقاجان پروبالم شده زخمی به زمین افتادم کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان غیر این خانه پناه دگری نیست مرا باز کن دربه رویم پشت درم آقاجان تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است راهی ام کن دم ایوان حرم آقاجان بعد مشهد سفر کرببلا میچسبد یک شب جمعه بیا و ببرم آقاجان در شب اول قبرم به شما محتاجم گر نیایی بخدا در خطرم آقاجان
   از فراق تو نمردیم، مسیحا نشدیم چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم جای تو دست به دامان طبیبان بودیم حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم بی تو یک عمر پی هرکس و ناکس رفتیم گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم نام مجنون به‌روی ماست ولی کو مجنون؟ وقتی از هجرِ تو آواره‌ی صحرا نشدیم درد این است که ما محضِ رضایِ دل تو بی‌خیالِ خوشیِ فانیِ دنیا نشدیم خاکِ عالم به سرِ ما که دراین عمرِ دراز لحظه‌ای مشتریِ یوسف زهرا نشدیم گریه کردیم ولی گریه‌ی بی فکر چه سود؟ قطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم پیش ما آمدی اما همه غفلت کردیم لحظه‌ای پای قدم رنجه‌ی تو پا نشدیم قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم قصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم ** همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز زائر مرقد شش‌گوشه‌ی آقا نشدیم کاش می‌شد که تو ما را به زیارت ببری یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری ✍
همه عمر در تباهی همه عمر غرق غفلت به دلم هزار غصه به دلم هزار حسرت پی کار خویش بودم پی کار من دویدی ز بزرگی تو شاها چه کنم من از خجالت چه زیان تورا که یک دم بغلت کنم عزیزم نظری که شام هجران برسد به صبح وصلت دل من گرفته آقا تو بیا برس به دادم سحری تو یاد من کن که خوشم به این حمایت به هوای گریه هایم تو فقط بمان برایم تو بسی برای نوکر به غریبه ها چه حاجت نفسی که بی تو باشد برود که برنگردد به تو بسته است جانم ز نخست تا قیامت منِ کربلا نرفته به خودت امیدوارم سفرم به گردن تو، تو نما قبول زحمت ** همه روضه ها اگرچه زده آتشی به جانت به غرور تو شرر زد غم روضه ی اسارت شاعر:
بسم‌الله الرحمن الرحیم کم نکن سایه ی لطفت ز سرم آقاجان گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان آنقَدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر از غم و غصه ی تو بی خبرم آقاجان یک قدم محض رضای تو نشد بردارم اصلا انگار فقط دردسرم آقاجان در بساط غمتان مدعی ام اما حیف غافل از ناله و اشک سحرم آقاجان پروبالم شده زخمی به زمین افتادم کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان غیر این خانه پناه دگری نیست مرا باز کن دربه رویم پشت درم آقاجان تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است راهی ام کن دم ایوان حرم آقاجان بعد مشهد سفر کرببلا میچسبد یک شب جمعه بیا و ببرم آقاجان در شب اول قبرم به شما محتاجم گر نیایی بخدا در خطرم آقاجان
🚩 انقلاب عظیم ای خوش‌خبر بیا که نظرها عوض شود تا تلخیِ تمام خبرها عوض شود اینجا مسافران همه بیراهه می‌روند برگرد تا مسیر سفرها عوض شود درها به بسته بودن خود خو گرفته‌اند جوری بیا که عادت درها عوض شود پیداست انقلاب عظیمی است پیش رو تا جای زیرها و زبرها عوض شود... شاعر:
ای غائب از نظرها، کی می‌شود بیایی بُرقع* زِ رُخ بگیری، صورت به ما گشایی هم دست تو ببوسیم، هم دور تو بگردیم هم رو نما ستانی، هم رو به ما نمایی آیا به کوهِ رَضوی؟! آیا به طورِ سینا؟! آیا به بیتُ الاقصی؟! آیا به ذی طُوایی؟! در مکه یا مدینه، یا در نجف مقیمی؟! در شهر کاظمینی؟! یا سُرَّ مَنْ رَآیی؟! در کعبه در طوافی؟! یا زائر بقیعی؟! در مشهد مقدس؟! یا دشت کربلایی؟! جانم شود فدایت، تا بشنوم ندایت دائم زنم صدایت: یابن الحسن کجایی؟! تنها مسیح عالم! تنها نجات آدم! تنها وصیِّ خاتم! تنها امید مایی ای اِنس و جان سپاهت! محتاج یک نگاهت چشم همه به راهت، شاید زِ در درآیی هم «پرچم حسینی» بر دوش خود بگیری هم قبر مادرت را، بر شیعیان نمایی در قلب ما حبیبی، بر زخم ما طبیبی بر جان ما قراری، بر درد ما دوایی باشد شعار «میثم»، ای شهریارِ عالم! کی می‌شود بیایی؟! کی می‌شود بیایی؟! ✍ استاد 🦋🦋🔳🔳🔳🦋🦋
کدام "جمعه" دعا مستجاب خواهد شد؟! مسیح عاطفه پا در رکاب خواهد شد کدام "جمعه" ز عطر بهشتیِ گل یاس، بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد؟! کدام "جمعه" شود بخت عاشقان بیدار و چشم فتنۀ عالم، به خواب خواهد شد؟! کدام "جمعه" خدایا ز فیض گریۀ شوق، بهار و باغ و چمن، کامیاب خواهد شد؟! جمالِ روشن آن ماهِ پشتِ پردۀ غیب، کدام "جمعه" برون از حجاب خواهد شد؟! کدام "جمعه" به خورشید می‌خورد پیوند و بعد از این همه ابر، آفتاب خواهد شد؟! هزار "جمعه" دعای فرج به لب داریم کدام "جمعه" دعا مستجاب خواهد شد؟! ✍
شب های دل ماست، پیاپی شب هجران یک قرن دگر رفت و نشد طی شب هجران سال نو اگر سال ظهور است، مبارک سر می شود ای یوسف دل کی شب هجران؟! شاعر:
؛ به‌مناسبت عمری مرا تو بیشتر از من دعا کردی من معصیت کردم ولیکن تو حیا کردی دادی جوابم را تو بی‌چون‌و‌چرا اما چون‌وچرا کردم مرا وقتی صدا کردی ای وای از آن نیمه‌شب‌هایی که آقاجان من خواب بودم تو به حالم گریه‌ها کردی من که همیشه جای مرهم، دردِ تو بودم ماندم برای چه تو دردم را دوا کردی دورت بگردم من، فقط بین رفیقانم_ حق رفاقت را تو جانانه ادا کردی از یاد بُردم عزت من از کجا بوده از بس به این سائل عطای بی ریا کردی غم نیست گر بسته‌ست بر رویم همه درها وقتی درِ رحمت به روی من، تو وا کردی ** آقا دعا کن زنده باشم من ببینم که تو در مدینه چار تا جنت بنا کردی جانم فدای سُفره‌ی اُم البنینی که هر صبحِ شنبه در مدینه تو به‌پا کردی ✍ ۰🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد ✍ .