eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
37.6هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3هزار ویدیو
342 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmaozakerine لینک کانال مطالب کانال #صدقه_جاریه می‌باشد https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cbd84607cac لینک گروه 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام الله علیها معلومه از حال و روز پریشونم من بیشتر از اینا زنده نمیمونم این ساعت آخر چشمای بارونی خوب آرومم کرده پیراهن خونی مگه زینب میشه یادش نباشه سفر پُر غم اون سالو بگو یک روز بگو یک شب مگه میشه فراموش کنه گودالو ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم (3) ... میدیدم از بالا پایین گودالی از بس زمین خوردی زخمی و بی حالی میرفتی از خیمه خیلی گرسنت بود چیزی نمیگفتی با اینکه تشنت بود لب دِشنه ، لب تشنه ، شنیدم که جوابت رو سنان داده شنیدم نَه خودم دیدم چقدر نیزه به حلقوم تو افتاده ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم (3) ... باد مخالف بود دور حرم پیچید چشمای نامَحرم حال منو میدید دلگیرم از شمر و خولی که همدستن اصلاً خبر داری دست منو بستن منو بُردن اسیری و اسیری چه بلایی سرم آورده دلم خونه از اون بزمی که لبهای تو چوب خیزران خورده ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم (3) ... @majmaozakerine
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤کربلایی محمد علی رضایی 📌پیشنهاد دانلود👌 @mohamadalirezaie
زمینه حضرت زینب سلام الله علیها ایام اسارت آل الله گریه پشت گریه/غصه پشت غصه روزای اسارت/زینبو کشته غصه غصه یکی دو تا نیس غصه که قحط آب نیس این روزا روضه اینه جای زینب و سکینه تو مجلس شراب نیس میشه با این یه جمله هم جون داد اسم زینب سر زبون افتاد واسه روضه همین بسه امشب دخلت زینب علی ابن زیاد ــــــــــــــــــــــــ سیلی پشت سیلی/نیزه پشت نیزه چند تا دخترا رو/تا حالا کشته نیزه؟ غصه یکی دو تا نیس غصه که بی شماره اس روضه همینه آره میگم با یه اشاره روضه لباس پاره اس روضه خون امشبو نزن فریاد نرسه روضه هات به گوش باد چشم سقا رو نیزه ها بسته س دخلت زینب علی ابن زیاد وحید محمدی ۱۲ مرداد ۱۴٠۲
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. زبانحال زینب کبری سلام الله علیها با سر بر نیزه هلال زینب دعا کنم من پای نیزه تموم بشه غمهای نیزه نیفتی از بالای نیزه باور نداشتم یه روز چنین بی بال و پر شم در کوه و صحرا در بدر شم با شمر و خولی همسفر شم دیدم رو نیزه میریزی اشک و دلغمینی چشماتو بستی تا نبینی آواره شد پرده نشینی چشم تو روشن رو ناقه ی عریان سوارم ببین کجا کشیده کارم نمونده یک محرم کنارم ببین برادر این روزگار چه کرده با من من محو دیدارت ولیکن افتاده بر من چشم دشمن ای کاش بمیرم آخه چجوری زنده باشم همراه با نامحرما شم رو نیزه ها سر داداشم مظلوم حسین جان مظلوم حسین مظلوم حسین جان
. علیه‌السلام سلام‌الله‌علیها رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی آن‌صورت‌مهربان را،محبوب‌هردوجهان را وقتی‌غریبانه‌می‌رفت،بی‌یار و یاور ندیدی آری‌درآوردن‌تیر،بی‌دست‌ازدیده‌سخت‌است امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست یا بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدی شدپیش‌توناامیدی تیرنشسته به آن‌مشک مثل‌من اطراف‌عشقت انبوه لشکر ندیدی برگودی‌گرم‌گودال‌خوب‌است‌چشمت‌نیفتاد چون‌چشم‌ناباورمن دستی‌به‌خنجر ندیدی دلخونی‌امّابرادر،مجنونترازمن‌کسی‌نیست آخر تو برخاک‌صحرا مولای بی‌سر ندیدی قلبت نشد پاره‌پاره، آن‌شب میان خرابه آنجا سر یک‌پدر را در دست دختر ندیدی سقا!تو ساغرندیدی،در تشت زر سر ندیدی جای نی خیزران بر، لبهای دلبر ندیدی ..........................................................................
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤کربلایی محمد علی رضایی 📌پیشنهاد دانلود👌 @mohamadalirezaie
🏴 اشعار ========================== وای از حالت زینب،دل پیغمبر سوخت کنج زندان بلابود، دل حیدر سوخت به تماشای اسیران نه فقط معجرها بین این شهر به تاراج،دل خواهر سوخت وسط کوچه وبازار دل زینب بود یاد ضرب لگدوسوختن مادر سوخت ابن مرجانه ،سریاربه قصرش زده بود تو نبودی کمکم، روی سرم معجر سوخت از غم رفتن زینب به دره قصر زیاد نیمه‌شب بود چنین، کنج تنور آن سر سوخت دخت حیدر،وسط کوفه،اسیراست است شهر آرام شد اما دل یک خواهرسوخت به سرقصر زیاداست،سری چون خورشید ناله زد از جگر ویاد تنی بی سرسوخت 🔸شاعر: غلامی_ مجنون
➖➖➖➖➖➖➖ برادر رنج بی حد را تو هم دیدی منم دیدم به دل داغ پیمبر را تو هم دیدی منم دیدم زبعد داغ جانسوز پیمبر نیلی از سیلی رخ زیبای مادر را تو هم دیدی منم دیدم چو مادر بود پشت در تو هم بودی منم بودم فشار ضربت در را تو هم دیدی منم دیدم ز تیغ زاده ملجم به خون آغشته در بستر سر ساقی کوثر را تو هم دیدی منم دیدم حسن را پاره پاره شد جگر از سوده الله رخ سبز برادر را تو هم دیدی منم دیدم در این سحرای ماتم خیز و عالم سوز در یک روز شکوفه نخل باور را تو هم دیدی منم دیدم الا ای باغبان باغ از باد خزان پرپر گل و سرو سنوبر را توهم دیدی منم دیدم تو خواندی سوره انا فتحنا را منم خواندم تن گلگون اکبر را تو هم دیدی منم دیدم کنار نعش قاسم گریه ها کردی منم کردم شکسته لعل و گوهر را تو همدیدی منم دیدم کنار علقمه لب تشنه غلطان در میان خون اگر جسم برادر را تو هم دیدی منم دیدم ز تیغ حرمله ای زینت دوش نبی از کین دریده حلق اصغررا تو هم دیدی منم دیدم ولی اینک میان ما و تو فرغی است در سودا وگرنه رنج بی حد را تو هم دیدی منم دیدم به سودای تو سر را میزنم بر چوبه محمل که گویی غرق خون سر را تو هم دیدی منم دیدم
➖➖➖➖➖➖ دلِ سوخته‌دل‌ها، بُوَد محفل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب همان داغ برادر، بود قاتل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب دو چشمش به برادر، دو دستش به سلاسل نگاهی به حسینش، نگاهی سوی قاتل کند گریه به زخمِ، سرش، چوبۀ محمل که از خون جبین، سرخ، شده محمل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب سر از سنگ شکسته، قد از غصّه خمیده به دل داغ برادر، ز رخ رنگ پریده شرارش به دل زار، سرشکش به دو دیده بوَد از همه عالم، فزون، مشکل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب فلک محو کمالش، ملک مات جمالش شکسته کمر کوه، ز اندوه و ملالش کند تا به سر نی، تماشای هلالش چرا اشک دو دیده، شده حایل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب همه زندگیش بود، غم و رنج و مصیبت شده ظلم و ستم‌ها، به او جای مودّت گمانم که ز آغاز، در این عالم خلقت به خون دل زهرا، سرشته گِل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
کیست زینب فخر اولاد رسول کیست او شاگرد زهرای بتول کیست زینب زن ولی مرد جهاد سرشکستن را به ما او یاد داد کیست زینب حفظ مکتب کار او زیر بار ظلم رفتن عار او کیست زینب حق مدار و حق پرست زاده ی مرجانه را داده شکست کیست زینب آنکه طوفان کرده است شام را شام غريبان کرده است کیست زینب زن ولی مرد آفرین صد چو مریم ریزدش از آستین آفرینش پیش پایش درسجود خیمه ی عشق و شهامت را عمود زانوی عباس از بهرش رکاب نام زینب را خدا کرد انتخاب جان فدایش چون حسینی منصب است افتخارشیعه بی شک زینب است سینه زنها از دیار زینبند لطمه زنها از تبار زینبند امیر کرمی
هر چند پای بی‌رمق او توان نداشت هر چند بین قافله جانش امان نداشت بار امانتی که به منزل رسانده است چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت  جز گیسوان غرق به خون روی نیزه‌ها در آتش بلا به سرش سایه‌بان نداشت آیا به جز حوالی گودال، ساربان راهی برای بردن این کاروان نداشت؟ یک شهر چشم خیره و ... بگذار بگذریم شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت دیگر لب مقدس قرآن کربلا جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت! یوسف رحیمی
روضه ی باز شنیدن سخت است بار بر دوش کشیدن سخت است تلخی آه چشیدن سخت است سوی گودال دویدن سخت است دیدم آن جا که چه غوغا کرده بی حیا، کار خودش را کرده حنجری سوخته شد بعد از آن ... جگری سوخته شد بعد از آن ... مادری سوخته شد بعد از آن ... معجری سوخته شد بعد از آن ... زیر و رو شد بدنت با نیزه تا که شد در تن تو تا نیزه وای از آن سفر شام، حسین! وای از آن ملأ عام، حسین ! وای از طعنه و دشنام، حسین ! وای از سنگ لب بام، حسین ! آن دیاری که پر از بیداد است شام نه، کشور کُفر آباد است ذرّه ای رحم در آن ناس نبود بینشان عاطفه بشناس نبود حرفی از غیرت و احساس نبود کاش آن جا سر عبّاس نبود ... محمد فردوسی
تازه آتش به رقص آمده و  تن صحرا تب جنون دارد چوب مَحمل نمیکند گریه اشکِ شوقی به رنگِ خون دارد تازه اینجا شروع زیباییست چه کسی گفته آخر سفراست؟ زینبانه کمی تأمل کن ازهمیشه حسین زنده تر است خواهرانه برادری کردی پشت هم داغ دیده ای بانو شک ندارم هزار مرتبه هم به شهادت رسیده ای بانو درکتاب تو خون مقدمه شد وقت ایثاروجان فشانی توست فرق دارد نبرد تو؛ حالا چشمِ عالَم به خطبه خوانی توست خطبه یعنی در اوجِ غم ها هم چشمه سارِ کرامت و فضلی خطبه یعنی میانِ جنگ و نبرد پایَش افتَد خودَت ابالفضلی خطبه یعنی همان زمانی که اقتدارِ تو زینبی تر شد آن زمان که صدایِ مادری ات قدکشید و صدای حیدر شد آسمان ها فدای چشمانت از نگاه تو نور می خواهم دوست دارم غلامتان باشم شور دارم شعور می خواهم تا همیشه بدونِ پاییزی تا همیشه فقط بهاری تو قبل از این ها که بوده ای بانو بعدازاین هم ادامه داری تو... محسن کاویانی
غم بازار شنیدم ،دیدی غم هجرتو کشیدم دیدی طعنه درکوفه چشیدم دیدی سوی گودال دویدم دیدی بد دهن شمر، چه غوغا کرده کار آزار، خودش را کرده حنجری بود که می‌رفت زدست ... جگری بود که می‌رفت زدست ... خواهری بود که می‌رفت زدست ... معجری بود که می‌رفت زدست ... زیر و رو شد بدنت درگودال خواهرت دیدسرت رفت زحال رفتی از کوفه سوی شام، به نی! دیدمت در ملأ عام، به نی! خورده ای طعنه و دشنام، به نی ! دیده ای سنگ لب بام، به نی! سرخونت همه شب بیداد است کاکلت برسرنی،برباد است رحم هرگز،به بر ناس نبود کوفیان عاطفه بشناس نبود کوفیان ناله و احساس نبود سرعشق است، سر عبّاس نبود ... غلامی_مجنون
_اسارت ای پای بی‌رمق تو،بیا و توان بده امشب بیا وبین همه تو،امان بده بار امانتی که به منزل رسانده ای اینجا دم از رسالت پیغمبران بده دیدی توگیسوان به خون روی نیزه‌ها در آتش بلا به سرش سایه‌بان بده دیدی به جز حوالی گودال، ساربان راهی برای بردن این کاروان بده خیره به سمت ماشده اند ،کوفیان بد جانانه از مروّت و غیرت نشان بده زینب هزار داغ و مصیبت کشیده است اینجا تنور و تشت طلا را گمان بده دیدی لب مقدس قرآن کربلا جایی برای طعنۀ آن خیزران بده آرمین غلامی_مجنون
مردمِ سرمست در شامِ بلا آماده اند پشتِ دروازه نشسته..بی ریا آماده اند شهر آذین بسته شد، شادند اهلِ این دیار سازها آماده و رقاصّه ها ..آماده اند باز شد دروازه و سرها به روی نیزه ها سنگ ها در مشت با قصدِ رجا آماده اند در میانِ هر سری یک محملِ بی پرده است بر تماشای نوامیسِ خدا ..آماده اند چشم ها هیز و رُخِ نوباوگان است بی نقاب دختران می لرزند و اهلِ جفا آماده اند وای از اهلِ یهود و کوچه ی باریک شان آتش و هم سنگها هم چوب‌ها آماده اند کینه های بدر و خیبر موج زد در قلب ها باز هم این قوم..بهرِ ناسزا ..آماده اند هتک حرمت می کنند بر حضرت شاهِ نجف بهر لعنت گفتنِ شیرِ خدا ..آماده اند روضه خوان!دیگر نخوان که صبرمان لبریز شد بهرِ مردن مطمئنم شیعه ها آماده اند 🔸شاعر: