eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
37.6هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3هزار ویدیو
342 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmaozakerine لینک کانال مطالب کانال #صدقه_جاریه می‌باشد https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cbd84607cac لینک گروه 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
کرامتی از حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) در «عبّاس آباد هند» جمعی از شیعیان در ایّام عاشورای حسینی جمع شدند که شبیه حضرت عبّاس (علیهاالسّلام) بسازند. شخصی که رشید و تنومند باشد، نیافتند تا آنکه جوانی را پیدا کردند که پدرش از دشمنان اهل بیت (علیهم السّلام) بود. او را شبیه کردند و مراسم تعزیه را برپا نمودند. چون شب شد به خانه آمد. پدرش از او پرسید: کجا بودی؟ چون از کار پسرش آگاه گردید، بسیار عصبانی شد و گفت: مگر عبّاس را دوست می داری؟ جوان گفت: آری، جانم به فدای او باد. پدر گفت: اگر چنین است، بیا تا دست های تو را به یاد دست بریده ی عبّاس قطع نمایم. آن جوان دست خود را دراز کرد و پدرش دستش را برید. مادرش گریان شد و گفت: ای مرد! چرا از فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام) شرم نکردی؟ آن مرد گفت: اگر فاطمه را دوست داری، بیا تا زبان تو را هم قطع کنم. پس زبان زن را هم برید و در آن شب هر دو را از خانه بیرون کرد و گفت: بروید و شکوه ی مرا پیش عبّاس نمایید. آن دو به عبّاس آباد آمدند و به مسجد محلّه رفته، نزدیک منبر تا به سحر ناله کردند. آن زن گوید: چون صبح نزدیک شد، زنانی چند را دیدم که آثار بزرگی از جبهه ی ایشان ظاهر بود. یکی از آنها آب دهان بر زخم زبانم می مالید. فی الحال زبانم التیام یافت. دامنش را گرفتم و عرض کردم: جوانیدارم که دستش بریده و بی هوش افتاده، به فریادش برس. فرمود: آن هم صاحبی دارد. گفتم: تو کیستی؟ فرمود: «من فاطمه، مادر حسین (علیه السّلام) هستم.» این بگفت و از نظرم غایب شد. پس به نزد فرزندم آمدم. دستش را دیدم که خوب شده است. پرسیدم: چگونه چنین شده است؟ پسر گفت: در اثنای بی هوشی، جوان نقابداری به بالینم دیدم، او فرمود: «دست را به جای خود بگذار.» پس نظر کردم، هیچ اثر زخمی در آن ندیدم. گفتم: «می خواهم دست تو را ببوسم. ناگاه اشکش جاری شد و فرمود: «ای جوان! معذورم دار که دستم را کنار نهر علقمه جدا کردند.» عرض کردم: شما کیستی؟ فرمود: «منم عبّاس بن علی (علیه السّلام).» پس از نظرم غایب گردید!(8)
مسلمان شدن به برکت نام فاطمه (علیهاالسّلام) یکی از ذاکران نقل کرده: در محضر آیت الله العظمی سیّدمحمّد هادی میلانی (معاصر حقیر) بودم. یک مرد و زن آلمانی همراه دختر خود وارد شدند. پس از تعارفات معمول گفتند: ما آمده ایم به شرف اسلام نائل شویم. آیت الله میلانی فرمودند: علّت چه چیز است؟ آن مرد عرض کرد: پهلوی دخترم که در محضر شما نشسته در حادثه ای شکست و استخوان هایش خورد شد؛ چنان که پزشکان از معالجه ی او عاجز شدند و گفتند: باید عمل شود؛ ولی عمل خطرناک است. دخترم راضی نشد و گفت: اگر در بستر بمیرم بهتر از آن است که در زیر عمل از دنیا روم. به هر حال او را به خانه آوردیم. ما یک خدمتکار ایرانی داریم که او را بی بی صدا می زنیم. دخترم به او گفت: من تمام اندوخته ی مالی خود را راضی هستم، بدهم که صحّت به من برگردد؛ امّا فکر می کنم باید ناکام و با دل پرغصّه بمیرم. بی بی گفت: من یک طبیب را سراغ دارم که می تواند تو را شفا دهد. گفت: حاضرم تمام پول و موجودیم را به او بدهم. بی بی گفت: تمام آنها برای خودت باشد. بدان من علویّه ام و جدّه ی من زهرا (علیهاالسّلام) است که پهلوی او را به ظلم شکستند. تو با دل شکسته و اشک جاری بگو: یا فاطمه ی زهرا!! مرا شفا بده. دخترم با دل شکسته شروع کرد به صدا زدن و از آن بانوی معظمّه یاری خواستن. بی بی هم در گوشه ی خانه با گریه می گفت: یا فاطمه ی زهرا! این بیمار آلمانی را با خود آورده ام و شفای او را از شما می خواهم. مادرجان! کمک کن و آبروی مرا نگه دار. آن مرد اضافه کرد: من هم از دیدن این واقعه در گوشه ی حیاط منقلب شدم و گفت: ای فاطمه ی پهلو شکسته! دیدم دختری قدری ساکت شد. ناگاه مرا صدا زد و گفت: پدر! بیا که دردم ساکت شده. جلو رفتم و دیدم او کاملاً شفا یافته. گفت: الآن در بحر بودم. بانوی مجلّله ای نزدم امد و دست به پهلویم کشید. گفتم: شما کیستید؟ فرمود: «من همانم که او را می خوانی. دخترم برخاست و راحت شد و دانستم که اسلام حق است. حالا به ایران آمده ایم و به خدمت شما رسیده ایم تا مسلمان شویم. مرحوم میلانی و حاضران از این معجزه مسرور شدند و شهادتین و سایر امور اسلامی را به او آموختند و آنان با نورانیّت اسلام رفتند.(7)
شفای بیماری صعب العلاج یکی از علما می گوید: در حدود بیست سال قبل، همسرم به بیماری صعب العلاج گرفتار شد و بالأخره با مراجعه به اطبّا، مرض ریوی تشخیص داده شد. پس از آزمایش های دقیق و عکس برداری، کسالت را فوق العادّه و صعب العلاج دانستند؛ به طوری که نسخه و دارو بی اثر بود و از علاج آن به کلّی مأیوس شدیم. بی اندازه مضطرب و ناراحت بودیم. ناچار دست توسّل به ذیل عنایت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) زده و نماز حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) را که در کتب ادعیه وارد شده، خواندم. پس از تمام اذکار، در حالی که متأثّر و دل شکسته بودم، در همان حال سجده خوابم برد. در خواب حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) را به بالین مریضه ام دیدم که به او لطف و محبّت می فرمود. ناگهان از خواب بیدار و یأسم به امید بدل شد و از آن روز به بعد حال مریض روبه بهبود گذاشت و پس از چند روزی سلامتی کامل خود را بازیافت. برای معاینه و اطمینان خاطر، او را به نزد طبیبی بردم. او بعد از معاینه و دقّت کامل با تعجّب گفت: هیچ کسالتی در او نمی بینم.(5)  ----------------------------------------------------- 1. سفینة البحار، ج2، ص 374. 2. ریاحین الشّریعه، ج1، ص 58. 3. چشمه در بستر، ص 355. 4. همان، صص 355-356. 5. همان، ص 357. 6. فضائل الزّهراء، ص 75. 7. همان، ص 109
🗓 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۱۲ آذر ۱۴۰۰ میلادی: Friday - 03 December 2021 قمری: الجمعة، 27 ربيع ثاني 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️15 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️35 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️45 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️52 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ حسبی الله مرا یار بس است غصه ی دوری دلدار بس است خسته از تیرگی ام، صبح کجاست؟! ظلمت عمر و شب تار بس است بی ولی ماندن و آواره شدن این همه غربتِ دشوار بس است تا به کی هفته به هفته دوری جمعه هایم شده تکرار، بس است ظرف ما کوچک و غم ها دشوار لحظه ای دست نگهدار، بس است اشتباهات خودم یادم رفت شده ام باز طلبکار!!! بس است بر منی که همه طردم کردند نجف حیدر کرار بس است شیر حق گفت به زهرای بتول از رُخت پوشیه بردار، بس است هستی من، چقدر آب شدی گریه با این تن تب دار، بس است جان حیدر، طلب مرگ نکن جان من، این همه اصرار بس است خواست زینب که بیاید بغلت باز شد ملحفه گلدار، بس است...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفره فاطمیه پهنه
شور فاطمیه سفرهء فاطمیه پهنِ فاطمیه تموم دینِ مهدی فاطمه هر شب تو روضهء مادرش میشینه هر کسی مهر زهرا داره قیمتش رو خدا میدونه هر کسی دوره از این وادی قیامت مات و سرگردونه منکه سرگردونم تو روضه های مادر جون میدم پای این کتیبه و این منبر مثل زهرا پای علی تا زنده م هستم تا که برپا باشه پرچم سبز حیدر حیدر شعارمه همهء اعتبارمه من شیعه ام و این سند افتخارمه یا مرتضی علی مددی مرتضی علی ............... ما همه تا ابد مدیونیم به کسی که مقامش والاست علّت خلقت این عالم خدا گفته برای زهراست همهء انبیا مبهوتش اولیا بندهء آزادش همه روزی شونو میگیرن از درِ خونهء اولادش کی شبیه زهرا محبتّش بسیاره از همه خوبی ها لبالبُ سرشاره یه حسن داره یه حسین که بی ماننده زینبش مثل یه بُت شکنِ قهّاره زینب دلاوره تو رگاش خون حیدره ظُلمت ستیزه چون دختر شیر حیدره یا مرتضی علی مددی مرتضی علی .............. هر کسی فاطمیِ یعنی پدرش حرصِ دینُ خورده مادرش از طفولیت هم همیشه اونو روضه بُرده سینه زن قدر این نعمت رو بدونُ پای دینت وایسا بخواه از فاطمه تا باشی نوکرش تا ظهور آقا عاشق زهرا باش باعقل و شور و احساس جدا کن راهت رو از مردم حق نشناس شهدا اُلگوت باشن نه سیاست بازا با ولایت پیمون ببند شبیه عباس سلطان علقمه شده اُلگویِ ماهمه اونکه مثه باباش صاحب تیغ و پرچمه یا مرتضی علی مددی مرتضی علی مجتبی صمدی شهاب ۲۸
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
باورم نمیشه حسین سازور
زمینه شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها باورم نمیشه دارم آب میریزم رو تنت باورم نمیشه شده وقت غسل بدنت باورم نمیشه که رو دستمه این کفنت کاش منو باخودت میبردی کاش به جای تو من می مردم کاش به جای تو بین کوچه فاطمه، من لگد میخوردم آخه تو حوریه بودی زهرا قامتت طاقت پیکار نداشت پهلویِ برگ گُلت ای بانو طاقت ضربهء مسمار نداشت رفتی (۳) خونه خرابم کردی رفتی(۳) سوزوندی آبم کردی زهرا (۳) مرومرو یا زهرا .............. باورم نمیشه دارم زخماتُ هم میارم باورم نمیشه غریبم دیگه یار ندارم باورم نمیشه لحد روی چشمات میزارم کاشکی چشمات بازم وا میشد حال من رو نیگا می کردی زندگی بی تو مرگ محضِ کاش به مرگم دعا میکردی آخه تا ابد غمت ای خانوم پر و بال علی و میبنده آخه میدونم مغیره هر روز بعد تو به حال من می خنده رفتی ........ .............. مُردم از خجالت نشدتوی این شهر و دیار مُردم از خجالت بسازم برات سنگ مزار مُردم از خجالت میشی خاک تو یه گوشه کنار حیفه تو که واسه این مردم بذر خیر و محبّت کاشتی لااقل کاش یه بزم ترحیم کاش یه تشییع جنازه داشتی آخه تو دختر بارون بودی نباید سهم تو هیزم میشد نباید تو کوچه ها باسیلی یکی از گوشواره هات گُم میشد رفتی ..... مجتبی صمدی شهاب ۲۸ دی ماه ۹۷
گل سرخ شب است و فاطمه و جانماز آماده شب وسکوت ونوایی حزین و دلداده به دیده بانی مادر عزیز دختر کی  به کنج خانه به قلبی پرآذر افتاده سؤال می کند از خود زحالت مادر جواب سخت وغم افزا سوال اوساده نماز مادر من گشته بی قیام از مگر خدا به  جوانی غم وبلا داده قنوت او زچه یک دست آمده یقین که دست شکسته زکار افتاده به روی پیرهن مادرم گل سرخ هنوز خون چکد از سینه روی سجاده مجتبی صمدی شهاب
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
احساسی (عج) 🍃هوای تو دارد هوای دلم 🍃پر از عطر یاس فضای دلم 🎤 👌بسیار دلنشین 🌷
 هوای تو دارد هوای دلم ۲ پر از عطر یاسه فضای دلم مرا با خود امشب ببر تا خدا بخوان هم نوا با نوای دلم۲  عنایت کن آقا ، بده حاجتم ۲ شکسته دلم را شکسته ترش کن دلم را اسیر غمه دلبرش کن مرا مستفیض دعای سحر کن مرا غرق فیض دعای سحر کن (عزیز من،عزیز من،عزیز من، عزیز من) ۲ علاج دله بی قرارم تویی دلیل همه انتظارم تویی ) ۲ چه حاجت به باران اگر تشنه ام که سیرابمو چشمه سارم تویی دلیل همه انتظارم تویی بیا یوسف فاطمه العجل  سحر شد ببار ابر باران من که دوری شده قاتل جان من گرفته نگاهم غبار فراغ بشو این غبار از دو چشمان من ۲ عنایت کن آقا بده حاجتم ۲ مرا شور عشق تو کرده هوایی بیا ای سفر کرده ، پس کی میایی؟ کجا من به دنبالت آقا بگردم؟ نجف یا مدینه و یا کربلایی ۲ (عزیز من،عزیز من،عزیز من، عزیزمن ) ۲ گل نرگس آقا تو تاج سری یقین دارم آقا مرا میخری مرا یک شب جمعه با اشک و آه به همراه خود کربلا می بری ۲ به شاهی چه حاجت گدای توام که دل خسته و بی نوای توام گرفتار عشق شما هستم و دگر بعد از این مبتلای توام به شاهی چه حاجت گدای توام بیا یوسف فاطمه العجل .... @majmaozakerine 
. مي خواهم از مدينه خداحافظي كنم از میخ و زخم سينه خداحافظي كنم از مردم مدینه از این شهر خسته ام از روزگار و مردمشان چشم بسته ام مشکل شده است حل شدن مشکلات من باید که چاره کرد به عجل وفات من از حال و روز تب زده ام تاب رفته است از چشمهای خسته من خواب رفته است سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من پایین نرفته آب خوشی از گلوی من سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام از همسر غریب خودم رو گرفته ام سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط روزی هزار مرتبه جان باختم فقط سه ماه و نیم پیکر افتاده می برم خود را کشان کشان سر سجاده می برم خود را برای پر زدن آماده کرده ام جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام میخواهم از حبيب خداحافظي كنم از حيدر غريب خداحافظي كنم خيلي شكسته پر شده ام الوداع علي آماده سفر شده ام الوداع علي نه سال سايه ات به سرم بود ياعلي نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود در خانه تو زندگی من چه خوب بود نه سال در کنار تو من غم نداشتم چیزی میان زندگی ام کم نداشتم نه سال بی قرار خلوص تو بوده ام خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام من را ببخش می روم و میگذارمت ای پاره پاره دل به خدا می سپارمت من خویش را روانه سوی قبر میکنم اما براى تو طلب صبر ميكنم شرمنده ام كه غسل من افتاد گردنت آرام کردن حسن افتاد گردنت امشب به بازويم كه رسيدي حلال كن بر زخم پهلويم كه رسيدي حلال كن با دیدن کبودی رویم صبور باش دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش با استخوان شكسته مواجه شدي ببخش با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا اصلا به جای غسل تیمم بده مرا بالی که سوخته است وبال تو میشود اندوه فاطمه همه مال تو میشود من را ببخش زحمت تابوت می کشی خود را کنار من روی زانوت می کشی آهسته بر جنازه زهرا نماز کن وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن بالا سر جنازه ام از کربلا بگو از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو آتش بزن به روضه خود عالمین را از جای من ببوس گلوی حسین را شاعر: ✍ .
نرو دلم میگیره فاطمه ، نرو علی میمیره فاطمه نرو صدات برای خونه لازمه فاطمه صدات برای خونه لازمه نگاه به در نکن مزاحمه هنوز داری ته دلت یه واهمه طاهره دارم ازت یه دنیا خاطره نذار بگم گلم مسافره بگو بدون من میخوای کجا بره نگام کنو همیشه داشته باش هوای زندگیمو صدام بزن دوباره بشنوم صدای زندگیمو گذاشتمو به پای عشق تو بنای زندگیمو نرو دلم میگیره فاطمه ، نرو علی میمیره فاطمه چاره کن به حال و روز من نظاره کن بازم شبامو پُر ستاره کن پاشو کارهای خونمو اداره کن خونته کجا میری غمم رو شونته خوشیم نگاه عاشقونته غمم کبودیای روی گونه اته چی میبینم رو لوح صورتت مثل ردِّ یه دست می بینم این روزا جلو چشام یه صورت شکسته می بینمت شبا که میخونی نمازتو نشسته نگام کن و همیشه داشته باش هوای زندگیمو صدام بزن دوباره بشنوم صدای زندگیمو گذاشتمو به پای عشق تو بنای زندگیمو نرو دلم میگیره فاطمه ، نرو علی میمیره فاطمه دلهره داره امونمونو میبُره حسین یه گوشه غصه میخوره حسن دو ماه و نیمه محو چادرِ باورش نمیشه سیلی خورده مادرش آخه دیده چی اومده سرش نمیتونه بلند شه از تو بسترش یه دردی تو سرت می پیچه که بازم سرت رو بستی میدونم اینو توی کوچه ها که بی صدا شکستی فقط تو رو خدا بهم بگو همیشه پیشم هستی نگام کن و همیشه داشته باش هوای زندگیمو صدام بزن دوباره بشنوم صدای زندگیمو گذاشتمو به پای عشق تو بنای زندگیمو نرو دلم میگیره فاطمه ، نرو علی میمیره فاطمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༻﷽༺ 🌷 گریہ براے توسٺ ڪه رحمٺ میاورد دسٺ ڪریم توسٺ سخاوٺ میاورد از لطف توسٺ اینڪه نمڪ گیر روضہ ایم لطف شما همیشہ محبّٺ میاورد ❤️ 💚
✨ سلام‌ مےڪنم‌ از دور و مطمئن‌ هستم پس‌ از سلام‌ در این‌ سینہ‌ غم‌ نمےماند بدم‌ قبول‌ ولے این‌ امید‌ را دارم ڪه‌ حسرت‌ حَرَمٺ‌ بر دلم‌ نمےماند(:
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•ای گل مرو.. ذکر توسل به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه۹۸ _ استاد حاج علی انسانی•✠• «علی‌اکبرلطیفیان»
|⇦•ای گل مرو.. ذکر توسل به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه۹۸ _ استاد حاج علی انسانی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ ای گل مرو طراوتِ باغِ مرا نبر شبنم مباش ، بیشتر از یک سحر بمان یک بار بی کمک سرِ زانویِ خود بایست بانویِ من به زانویِ حیدر توان بده *این حال خوش و اشکِ چشمت روضه خوانُ سر ذوق میاره .. فرج امام زمان دفع بلا و گرفتاری .. از همه التماس دعا ..* چه کنم آتشی افتاده به جانم چه کنم آتش از آبِ دو چشمم ننشانم چه کنم .. آشیخ رضا سراج میفرمود آی مردا خدا کنه هیچ وقت به چه کنم چه کنم روزگار گرفتار نشید .. من که هرکس گره ای داشت کمک از من خواست گره ای خورده به کارم که ندانم چه کنم @majmaozakerine
الهی دست خزون گلی روپرپرنکنه۲ خداهیچ خونه ای روبدون مادرنکنه۲ غریبترین تشییع جنازه ی تاریخه خاطره های سرخت روی درومیخه شام غریبونه دلم پریشونه۲ صدای الرحمن پیچیده توخونه امون ای دل ای دل ای دل۲ ((وای یتیمی دردبی درمون یتیمی آخ یتیمی خاری دوران یتیمی خدایامادرم زهراجوان است ولی قامت کمان است)) تازه چشمم توی غسل به زخم پهلوی توخورد۲ تازه چشمم توی غسل به زخم بازوی توخورد۲ (تورفتی وتواین شهردیگه شدم دشمن شاد مگه یادم میره که درخونه روت افتاد)۲ علی توغسل تویه دنیاحیرون شد دیدم که چنددفعه کفن پرازخون شد امون ای دل ای دل ای دل۲ الهی دست خزون گلی روپرپرنکنه۲ خداهیچ خونه ای روبدون مادرنکنه۲)۲ آخ داره میباره ببین بارون چشمام عزیزم باورش سخته برامروی تنت خاک بریزم دیگه گل یاس من تواین خزون پرپرشد امانت پیغمبرفدایی حیدرشد کنارقبرتوعلی زده زانو۲ خانم ی چادرخاکی مونده ازت بانو امون ای دل ای دل ۲)۲ @majmaozakerine