🌾 اسلام و #اخلاق_صلح
🔹 #داود_فیرحی (کنفرانس صلح در آستانه قزاقستان)
🔻- مقدمه:اسلام، آن گونه که همه مسلمانان اجماع دارند، "دین جامع" است. این، بدان معنی است که برای هر امر فردی و اجتماعی حکمی دارد و یا چنین انتظاری وجود دارد. انسان موجود پیچیده ای است و زندگی بشر آمیخته ای از بسیاری چیزها است. به همین دلیل متون دینی انباشته از احکام و توصیه های متعدد است؛ از عفو و بخشش تا قصاص، از دوستی تا عدالت، از صلح تا جنگ، و غیر اینها. اما این همه حاکی از تناقض نیست، بلکه شبکه ای از روابط بین این مفاهیم و احکام برقرار است که موجب تنظیم احکام شریعت در کلیت آن است.
🔻 یکی از این مسائل که امروزه بسیار برجسته شده است، نسبت جنگ و صلح، و دیدگاه اسلام در این باره است؛ آیات زیادی از جنگ سخن گفته اند، و همچنین بسیاری از آیات قرآن هم تأکید بر صلح دارند. روشن است کتاب آسمانی نقیض گویی ندارد و لاجرم این دو نوع از آیات و مفاهیم همبسته آنها نسبت قابل توضیحی با یکدیگر دارند. سه نظریه مهم وجود دارد؛
۱) اصالت جنگ؛ این نظریه بر آن است که در جهان و البته از دیدگاه اسلامی هم، اصل بر جنگ است و صلح استثنایی موید قاعده است. صلح به معنای متارکه، توقف جنگ و در ادبیات اسلامی همان "هُدنه یا مهادنه" است. فقیهانِ این دیدگاه، آیات صلح را منسوخ می دانند.
۲) اصالت صلح؛ این دیدگاه که بیشتر بین فقیهان متأخر رواج دارد، جنگ را استثناء می داند و بر ماهیت دفاعی جهاد نظر دارد. طبق این دیدگاه، جنگ چیزی جز فروپاشی صلح نیست و به همین دلیل هم خیلی زود باید به
شرایط صلح برگشت. صلح وضع طبیعی برای جوامع انسانی است.
۳) اصالت حفظ نظام و حیات معقول؛ طبق این دیدگاه، آن چه اهمیت و اولویت دارد، حفظ سامان عمومی زندگی و خیر عمومی است. نه صلح مطلقاً اصالت دارد و نه جنگ. آنچه مهم است نظم عمومی زندگی است و بدینسان هر چند صلح در مجموع سودمند است، اما آنگاه که اساس نظم جامعه و ارزش های بنیادی آن تهدید می شود، جنگ نیز ارزشی مقدس می یابد. در این نوشته بیشتر به اخلاق صلح می پردازیم.
✅ الف: قرآن و اخلاق صلح
این نوشته فارغ از بحث اصالت، به "تکنولوژی ساخت و نگهداری صلح" نظر دارد. روشن است که امروزه صلح سودمند تر از جنگ برای جوامع است. چنین اندیشه ای در ادبیات دینی نیز دیده می شود؛ مسلمانان صلح را "سید الأحکام" می دانند که فلسفه عمومی آن قطع مشاجره و خصومت است.[1] "الصلحُ خیرٌ"[2] یک قاعده عمومی است که قرآن بدان تصریح میکند.
آیات 8-13 سوره حجرات اهمیت فراوانی از دیدگاه صلح پژوهی اسلامی و اخلاق صلح دارد؛[3] آیه 9 و 10 ماهیت امری دارد و در این دو آیه سه بار دستور به اصلاح و ساختن صلح است؛ - اگر دو دسته از مؤمنان گرفتار مناقشه و جنگ شدند، حتماً بین آنان صلح ایجاد کنید.- اگر گروهی بر دیگری عصیان کرد، و به جنگ ادامه داد، از مظلوم دفاع کنید و با عصیانگر بجنگید تا به امر خداوند برآید. سپس به عدل و انصاف بین آنان صلح کنید. - البته مؤمنان برادرند و بین برادران خود صلح ایجاد کنید. ادامه آیه 10 نکته مهم دیگری هم دارد؛ با این فرض که صلح مستلزم عفو و گذشتن از برخی حقوق از طرفین مناقشه است، قرآن تأکید می نماید که به هم دیگر بخشش و مهربانی کنید تا مورد بخشش خداوند قرار گیرید. گویی آیه دهم رحمت به یکدیگر را شرط و مقدمه ای برای رحمت خداوند بر بندگان می نماید.
آیات 11-13 سوره حجرات اما برخی لوازم و تکنولوژی ساختن صلح را نشانه رفته است. ساخت و مراقبت از صلح مقدمات و ابزارهای مهمی دارد که این قسمت از آیات قرآن به صراحت بدان تکیه و تأکید دارد؛ ... ادامه مقاله در لینک زیر
✳ http://majmaqom.ir/index.php/2017-02-15-08-53-25/2017-02-15-09-11-04/item/2174-2018-08-11-07-27-02
✳ لینک کانال مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم در سروش تلگرام و ایتا @majmaqomh
⚡️دین با صلح گره خورده است و خشونت نشاندهنده جهلی است که بهنوعی قداست گره خورده است.
🟢دین صلح و جهل مقدس
✔️#داود_فیرحی🔻
🔹تفکیک واقعیت تاریخی ترور از دلیل شرعی ترور بسیار مهم است. من از مطالعاتم به این نتیجه رسیدهام که تروریسم بیشتر علت دارد تا دلیل؛ مانند علل اجتماعی، روانی، اقتصادی، بینالمللی و تحقیرهای فرهنگی یا استبداد. به تعبیر جامعهشناسانه ما باید تبیین علّی از این مسائل داشته باشیم؛ یعنی ببینیم گاه انسانی جوان در مجموعه چنین عللی ذله میشود و چون امکان حرکت قانونی ندارد، دست به ترور میزند.
🔹ما در خوانش تروریستهای جهان اسلام دو نوع سوگیری داریم. سوگیری اول این است که ما از پیش میگوییم این افراد ابزار استعمارند. سوگیری دیگر هم در آکادمیها جاری است که در این منظر اعتماد عجیبی به مفاهیم و چارچوبهای غربی داریم؛ یعنی ما یا دچار بدبینی مفرط هستیم یا دچار خوشبینی مفرط.
🔹دین با صلح گره خورده است و خشونت نشاندهنده جهلی است که بهنوعی قداست گره خورده است. اسم این جهل را هم گذاشتهاند «جهل مقدس». جهل مقدس جهلی سلبی است، یعنی آدم میل پیدا نمیکند یاد بگیرد و بهطور سیستماتیک باور میکند ندانستن بهتر است و به منابع دانش شک میکند.
🔹سخن از بومیکردن و اسلامیزه کردن علوم بهخصوص در حوزه علوم انسانی میزنند. این بحث اتوماتیک به ما این امکان را میدهد که جهل را توجیه کنیم و از قبل بگوییم و تصمیم بگیریم که کدام کتاب ضاله است و کدام کتاب غیرضاله.
📎گفت و گو با داود فیرحی، چشم انداز ایران، شماره 105، شهریور و مهر96.
♻️@majmaqomh
⚡️سیستم پوپولیستی، سرنوشت انتخابات را به دو هفته آخر گره میزند
🟣حزب و نظام انتخابات
✍#داود_فیرحی
🔰مشکل احزاب و انتخابات در ایران، به فقدان ارتباط ارگانیک بین دو قانون انتخابات و قانون احزاب برمیگردد. وظیفه محققین است که این ناسازه را اصلاح کنند. قانون احزاب مصوب سال 95 از جهاتی درست تنظیم شده است اما راه اجرا ندارد و از لحاظ حقوقی جزو قوانین معلق است. از جمله قوانینی است که معمولا نوشته می شوند تا اصلاً اجرا نشوند.
🔻سیاستهای کلی انتخابات أبلاغ شده در سال 95 نیز به احزاب تکلیف میدهد اما امتیاز نمیدهد. ماده 11 یکی از مواد سنگین سیاستهای کلی است اما هیچ اشارهای به حزب نکرده و حزب غائب بزرگ انتخابات است. حزب دو کار بزرگ میکند: یکی اینکه انسان طبیعی را تبدیل به شهروند قاعدهمند میکند و دوم اینکه همانند پلیس که قواعدی در خیابان دارد تا ماشینها تصادف نکنند، قواعدی درست میکند که فعالیتهای سیاسی ایمن باشند. اگر به احزاب تکلیف بدهید اما امتیاز ندهید، کسانی که به دنبال فعالیت سیاسی هستند، از حزب فرار میکنند.
🔸یک مشکل ساختاری در نظام سیاسی ما این است که مناصب سیاسی به دو قسمت دموکراتیک و انتصابی تقسیم شده و معمولاً فعالین سیاسی سود خود را در این میبینند که به قسمتهای انتصابی کشیده شوند. خیلی علاقه ندارند که قسمت پرخطر انتخابات را دنبال کنند که ریسکش هم بالا باشد. یعنی هم در معرض انتخاب مردمی باشند که فردا نظرشان عوض میشود و هم اینکه نفس فعالیت در احزاب، در سیستم انتخابات پوپولیستی باعث بدبینی به افراد میشود.
🔻سیستم پوپولیستی، سرنوشت انتخابات را به دو هفته آخر گره میزند. درحالیکه در سیستمهای نهادی، باید یک سال قبل، کاندیداها به تدریج مطرح شوند، ایدههایشان روشن شود و شبکههای تولید رأی آنها شناسایی شود و بتوانند خود را به افکار عمومی عرضه کنند. در نظام انتخاباتی ما، احزاب با توجه به فیلتر شورای نگهبان نمیتوانند نیروهایشان را رو کنند چون میترسند حذف شوند. بنابراین باید منتظر ماند تا آدم ناشناختهای بیاید و مردم ظرف 12، 10 روز تصمیم بگیرند به کدام یک از این ناشناخته ها رأی بدهند.
🔸شورای نگهبان معمولاً جایی رودست میخورد که کاندیدا ناشناخته است و کاندیدای ناشناخته مثل هندوانه نبریده است که نه برای حزب و نه برای مردم اعتماد آور نیست. قانون اساسی و عادی، شورای نگهبان را مکلف نکرده که احزاب را رعایت کند و در انتخابات دخیل نماید. چندین نهاد نظارتی وجود دارد و تأسیس احزاب از این فیلترها عبور میکند تا یک شورای مرکزی با تمام تعهداتش شکل بگیرد. وقتی اینها به شورای نگهبان کاندیدا معرفی میکنند، شورای نگهبان به رغم این نظارتها از احزاب برای تأیید کاندیدها شهود نمیگیرد و به سراغ شهود خودش میرود.
🔻شورای نگهبان معمولا دنبال کشف خلاف نیست، بلکه دنبال احراز صلاحیت است. بهجای کنترل سوءپیشینه به سمت احراز صلاحیت رفته است!!! درحالیکه این کاندیدا است که باید بگوید شما دلایلی بیاورید که من دچار سوءپیشینه هستم. ما حزب داریم اما قانون انتخابات پوپولیستی طراحی شده است. در نظامهای اینچنینی احزاب در بهترین شرایط، فقط مجاز میشوند اما چرخ و دندهشان درگیر دولت نمیشود. چرا احزاب ما محفلی میشوند؟ چون قانون انتخابات کارکرد نهادیشان را از دستشان میگیرد. این گونه نظامهای انتخاباتی، نوعا انتخابات را نمایشی میکنند.
🔸یک بیماری در پارلمان ایران مثل اکثر پارلمان های دنیا وجود دارد و آن تورم و تعارض قوانین است. در اکثر کشورهای دنیا، احزاب قوی دفتری دارند که به انطباق طرحها و لوایح جدید با سابقه آن قوانین میپردازد. بنابراین وقتی نماینده ای رأی میدهد، رزومه قانون در برابر چشمانش است. اینکه قانون فعلی تا کجا آمده و قانون جدید میخواهد چه چیزی را اصلاح یا تکمیل کند. کارشناسان حرفهای وجود دارند که به نماینده میگویند کدام طرح و لایحه تعارضآفرین است و کدام مواد باید با بندهای قانون قبلی منطبق شود. اینگونه است که شبکه قانونگذاری ایجاد میشود؛ وگرنه قانون جزیرهای به وجود میآید و تولید تعارض می کند.
📍قانونگذاری یک تکنیک است. ما متخصص تقنین نداریم که به یک نماینده یاد بدهد چگونه ارادهاش را تبدیل به قانون کند. اگر مثلا در سایت کنگره آمریکا یا ژاپن و آلمان، یک قانون را تصادفی انتخاب کنید تاریخچهاش آورده میشود؛ یعنی این قانون کی تصویب شده است، عملکرد و بازخوردهای اجتماعیاش به چه نحو بوده است و چگونه به شبکههای قوانین و نهادهای اجرایی چنگ انداخته است. بنابراین به نماینده هشدار میدهد که اگر قانون «الف» را تغییر بدهد، به دلیل همبستگی باید روی قانون «ب» هم فکر کند. ما در کشورمان این بررسی ها را نداریم.
📌 تهران. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی / 6 آذر 98
@majmaqomh
#(بازنشر به مناسبت ۴۵ مین سالگشت درگذشت آیت الله طالقانی)
🔰آیت الله طالقانی و بازگشت به قرآن؛ بعنوان متن معیار
✍#داود_فیرحی
📍قرآن در اندیشه طالقانی، دانش مبنا و متن معیار است. همه احکام زندگی بدان ارجاع و از آن می جوشد. لیکن، مسئله چندان هم آسان نیست؛«نظر در قرآن مانند نظر در منبع فیاض است كه هم نظر به آن دشوار است و هم چارهای از نظر به آن نیست، مگر آدمی می تواند از نور، چشم بپوشد با آنكه دلباخته و خود ساخته آنست؟ قرآن نوری است از نور آسمانها و زمین «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» كه بر دلی نورانی تابیده و از آن در صورت الفاظ و لغات وا تابیده، اگر به منبع و حد اعلای آن نمی توان چشم دوخت، از مرتبه نازله و انعكاسات آن نمی توان چشم پوشید».
📍این سخن طالقانی اهمیت استراتژیک دارد؛ از طرفی گریزی از رجوع به قرآن در اندیشه او نیست، و از سوی دیگر، مراجعه و نظر به قرآن دشواری های خاص خود را دارد. همین جا است که روش شناسی طالقانی سر بر می آورد. به نظر وی، «قرآن برای هدایت و بهره همه مردم در هر زمان تا روز قیامت می باشد، پس اعماق حقایق آن نمی تواند در ظرف ذهن مردم یك زمان درآید، اگر چنین باشد تمام میشود و پشت سر سیر تكاملی میماند، و بهرهای برای آیندگان نمیماند. این پیشرفت زمان و علم است كه می تواند اندك اندك از روی بواطن و اسرار قرآن پرده بردارد».
📍نگاه طالقانی به نسبت علم و دین یا علم و قرآن، دقیقاً همان چیزی است که راه میانه و نگاه سوم خوانده می شود؛ وی نه شناخت قرآن را به نظریه های علمی تقلیل می دهد و نه، به نام قرآن گرایی، فرضیه های علمی را به یکباره طرد و ردّ می نماید. وی بخش عمده فرضیه های علمی را، در عین واقع نمایی، محکوم به زمان و مکان، تدریج و تکامل می داند، در حالی که قرآن حقیقت کامل، فرازمانی و رها از محدودیت های ذهن بشر است. بنا براین، علوم و فلسفه ها، بی آن که مبنایی برای فهم قرآن باشند، به تدریج برخی، و فقط برخی از بواطن و اسرار قرآن را آشکار می نمایند.
📍خلاصه روش شناسی راه سوم این است که علوم و فلسفه ها می توانند برخی وجوه قرآن را توضیح دهند، لیکن حقیقت و باطن هدایتی آن را هرگز نمی توانند برملا کرده و دسترس عالمان و فیلسوفان قرار دهند. به عبارت دیگر، قرآن با محکمات علوم و برهان های عقلی/فلسفی تضاد ندارد، اما قرآن کتابی علمی- فلسفی و قابل تقلیل به آن ها هم نیست. به همین دلیل، قرآن را فقط با قرآن و تدبر در مفردات و منظومه آیات آن باید شناخت و آن گاه پاسخ مسائل زندگی، از جمله الگوی حکمرانی را، را از قرآن بدست آورد. این، اساس روش شناسی طالقانی است
🔸طالقانی؛قرآن و حکومت"، نشریه پیام ابراهیم، شماره 22، مرداد و شهریور96.
@majmaqomh
⚡️جمله زیبای زینب (ع) که «جز زیبایی چیزی ندیدم» یعنی می فهمد که چه معامله ای انجام داده است. مسأله این نیست که تحت فشار جامعه است اما او هم دارد آگاهانه مسأله را پیش می برد
🔰بیعت از کلیدی ترین مفاهیم جهان اسلام است که هم اهل تشیع و هم اهل تسنن آن را دچار نسیان کرده اند
📍#داود_فیرحی
🔹بیعت یکی از کلیدی ترین مفاهیم فراموش شده جهان اسلام است که هم اهل تشیع و هم اهل تسنن آن را دچار نسیان کرده اند. در واقع تشیع با تکیه بر مفهوم امامت احساس کرد که دیگر بیعت کارایی ندارد و اهل سنت هم خیلی زود به گردونه استبداد افتاد و کم کم مفهوم بیعت را فراموش کرد. در حالی که بیعت درخشان ترین محور کنترل نظم سیاسی در صدر اسلام بود و اهمیت شایانی داشت تا جایی که فرد زیرکی مانند معاویه نمی توانست از بند آن خلاص شود و مجبور بود که ظاهر بیعت را حفظ کند.
🔹این خلدون در تعریف بیعت می گوید «بیعت تعهد بر فرمانبرداری است.» مثل اینکه معامله ای شده و امیر ملزم هست بعضی کارها مثل حفظ شریعت و رسیدگی به امور مسلمین را انجام دهد و از طرف دیگر هم شهروند مکلف به اطاعت است. یعنی بیعت یک طرفه نیست و مشروط به منافع شهروند و حفظ شریعت است و هر جایی که این اتفاق نمی افتاد بیعت هم متلاشی می شد.
🔹دلیل اینکه اسلام در آن دوره رشد کرد این است که معدل هزیه ای که به شهروند تحمیل می کرد از دولت های رقیب کمتر بود. یعنی اداره ارزان دولت وجود داشت. به همین دلیل بین اقتصاد شهروند و علایق مذهبی شهروند ارتباط وجود داشت. اما از دوره بنی امیه دولت هم گران و هم نابرابر می شود و هم قبیله گرایی دارد رشد می کند. یکی از محصولات قبیله گرایی خود یزید بن معاویه است.
🔹در فقه اهل سنت فرزند می تواند پدر را کاندیدا کند اما قطعا پدر نمی تواند فرزند را کاندیدای خلافت کند. مدینه با یزید بیعت نکرد و معاویه نتوانست از مردم مدینه بیعت بگیرد. دلیلش این بود که نخبگان مدینه پاسخ منفی دادند و مردم هم پشت آنها را گرفتند. معاویه برای اینکه این قضیه را شکست تلقی نکند از ابوبکر نقل کرد که اگر در جهان اسلام دو خلیفه پیدا شد یک نفر را بکشید؛ یعنی نمی شود با دو نفر بیعت کرد. بنابر این طرفین را راضی کردند که بیعت برای زمان بعد از مرگ معاویه بماند.
🔹نامه سال 60 می گوید که مردم مدینه نباید بهانه داشته باشند و باید بیعت کنند. بزرگان مدینه عبدالله بن زبیر، عبدالرحمان بن ابوبکر، عبدالله بن عمر و حسین بن علی (ع) هستند که نفوذ خیلی سنگینی دارند اما فشار اجتماعی اجازه نمی دهد که بیعت کنند. بعد از امام حسین (ع) هم قیام زبیر نشان داد که ابن زبیری ها نمی توانند تن به بیعت دهند.
🔹روانشناسی اجتماعی می گوید نخبگان خیلی آزاد نیستند که حتی اگر دلشان خواست با دولت معامله کنند. چون جامعه الزامات بزرگی دارد آن نخبه خیلی زود فراموش می شود. از یک نخبه سیاسی مذهبی این است که در این پیچ های تاریخی نقش خود را ایفا کند. امام حسین (ع) می گوید «مثل من با مثل او بیعت نخواهد کرد». بعضی از علمای آن دوره گفتند که بعضی افراد با اکراه بیعت کرده اند و شما هم بیعت کنید. حتی بعضی فقها گفته اند که طلحه و زبیر به اکراه با علی (ع) بیعت کرده اند و خود حضرت به شدت انکار می کند و می گوید من از شما بیعت نخواستم و شما با من بیعت کردید.
🔹در سنت عربی بیعت نکردن آسان بود اما بیعت شکستن ننگ بسیار بزرگی تلقی می شد و اباعبدالله (ع) نمی خواست به این سمت حرکت کند و دیگران هم حرکت نکردند. اما اباعبدالله الحسین (ع) می گوید «این آدم نا بکار مرا بین تیغه شمشیر و ذلت بیعت قرار داده است.» ایشان می گوید خداوند و پیامبر (ص) به این بیعت راضی نیستند و ساخت اجتماعی هم به او اجازه نمی دهد که چنین کاری را انجام دهد.
🔹مفهوم بیعت یکی از کلیدی ترین مفاهیم در تحلیل واقعه عاشورا است، اگر این شاه کلید را حذف کنیم احتمالا امکان تحلیل را از دست بدهیم. این وضعیت به قدری مهم است که برای اباعبدالله (ع) می ارزد این همه هزینه بدهد. امام سجاد (ع) که در واقعه کربلا حدود 22 سال سن داشت جمله هایی می گوید که نشان می دهد مسأله گفتمان است؛ یعنی خانواده پذیرفته که حسین (ع) نباید بیعت کند. یعنی برای کوچک و بزرگ این خاندان مفهوم است که حسین (ع) دارد چه تصمیمی می گیرد.
🔹یعنی کسی که اسیر است، شکنجه می شود و کسی که کشته می شود همه می فهمند که چه اتفاقی افتاده است. جمله زیبای زینب (ع) که «جز زیبایی چیزی ندیدم» یعنی می فهمد که چه معامله ای انجام داده است. مسأله این نیست که تحت فشار جامعه است اما او هم دارد آگاهانه مسأله را پیش می برد.
https://eitaa.com/majmaqomh
🔰سه ملاحظه در باب نظام سیاسی
✍#داود_فیرحی
🔹حکومت خوب یا بد تأثیر عمیق بر کیفیت زندگی مردمان دارد. قانون عادلانه راهی را باز می کند تا به وسیله آن، توانگری و امید به زندگانی در جامعه به وجود آید. برعکس، قانون ظالمانه فقر و مرگ می گستراند. این نکته مهم است که هر انسانی و جامعه ای فقط یک بار عمر می کند. هرگز این حق را نداریم که این زندگی تکرارناپذیر را با خطا و خطرهای جبران نشدنی پر کنیم.
🔹شکل و نهادهای حکومت چندان هم مقدر و از پیش تعیین شده نیستند و ما همواره، به تناسب زمان و مکان و شرایط، امکان بازسازی و ترمیم آن ها را داریم. تغییر و ترمیم نهادها و قوانین سیاسی هیچ تعارضی با اصول مذهب و کلام و فقه سیاسی جوامع ندارد. بنابراین، هر فرد و جامعه ای مسؤولیت دینی/اخلاقی در باب چگونگی حکومت در زمانه خود دارد، به گونه ای که دین او(اسلام) متهم به ناتوانی در اداره جامعه اش نشود.
🔹در اندیشه اسلامی، اصل بر این است که حکومت ابزار تحقق مقاصد دین است و این مقاصد را فقیهان شیعه و سنی در پنج چیز خلاصه کرده اند: حفظ جان، مال، نسل، عقل، و دین. بنابراین، معیار تجربی روشنی در دستان انسان مسلمان قرار دارد که بدان وسیله خوب و بد بودن نظام سیاسی را داوری می کند. هر حکومتی که این پنج گانه را حفظ می کند و توسعه می دهد به همان مقدار مشروع است و حکومتی که، به هر دلیل، این مقاصد را تهدید می کند نیز به همان درجه نامشروع و بد خواهد بود. تشخیص این تهدید و نگهبانی از مقاصد خمسه نیاز به علم تخصصی ندارد و هر انسان سلیمی قادر به تجربه کردن و مشاهده آن است.
🔸منبع : فقه و سیاست در ایران معاصر، جلد نخست، نشر نی، ص12.
🌐https://eitaa.com/majmaqomh