نوحه حضرت زهرا سلام الله علیها
سلام ای سورهٔ کوثر،سلام ای جان پیغمبر
سلام ای مِهرِ توحید و،سلام ای هستیِ حیدر
بُوَد نامِ خوشَت،به لبها زمزمه
به خاک افتاده ام،مدد یا فاطمه
مدد یا فاطمه...
بَدا بر حال آن کَس که،زِ راهِ تو جدا باشد
چه گویم در ثنای تو،که مدّاحَت خدا باشد
مقامِ بی حَدَت،فراتر از بیان
به محشر قدرِ تو،شود قدری عیان
مدد یا فاطمه...
تو در بین در و دیوار،حمایت از ولی کردی
همه دار و ندارت را،فداییِ علی کردی
شده محسن شهید،شکسته پهلویت
زِ کار افتاده شد،زِ کینه بازویت
مدد یا فاطمه...
امان از این همه ظلم و،امان از آن همه جنجال
تو را اینجا زده دشمن،وَ زینب در آن گودال
کنارِ پیکرِ،حسینِ تو زِ کین
به زینب کعبِ نِی،زده خصمِ لعین
حسین جانم حسین...
#فاطمیه #فاطمیه_۹۷
#شور_حضرت_زهرا
#زمینه_حضرت_زهرا
جماعتی که زبانم زجورشان..
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها اجرا ۹۸_ حاج محمود کریمی
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
جماعتی که زبانم زجورشان بسته است
به فتنه ها سرشان سنگ خورده بشکسته است
ز جهل پیرو ادراک خویش و فهم خودند
به هر معامله تنها به فکر سهم خودند
از این قبیله که نان های مفت آجر شد
ز بغضِ حیدر کرار قلبشان پر شد
امان از این همه بغضِ نهفته در سینه
امان از این همه پیشانیِ پر از پینه
علی شناس نبودند پس غلط رفتند
شبی به مجلس تشخیص مصلحت رفتند
نرفته اند غلط نه بگو غلط کردند
بگو برای چه این قوم مشورت کردند
برایِ بستن دستِ علی یدالله شان
و یا برای اراجیفِ بی سر و ته شان
برایِ کشتن زهرا به جرم چشمِ تَرَش
برای ریختن خونِ سومین پسرش
برای سوختنِ آخرین نشانۀ وحی
برای بردنِ هیزم به سمت خانۀ وحی
بگو برای چه برپا شدست این شورا؟
برای قتل علی یا که کشتن زهرا ..
شما گروه به ظاهر غدیر نادیده
شما جماعت ملعون وحی نشنیده
برای این همه جور و قساوتِ دلتان
علی چکار کند ای بخون اجیر گِلتان
علی چه کار کند با شما که بیت المال
حلالتان شده آن سان که شیر بر اطفال
علی چه کار کند با شما که در پیکار
نشسته اید به سجاده های استغفار
علی چکار کند با شما که بی عارید
شما که هرچه کند باز از او طلبکارید
علی چکار کند با غرورِ بیجاتان
علی چکار کند با نمازخوان هاتان
علی به خانه نشسته است و خوب میدانید
به مسجدید و نماز غفیله میخوانید
چه کرده اید که قوم احترامِ او نکنند
سپرده اید غلامان سلامِ او نکنند
دهانِ جُربزه را او که نیک دوخته است
چه کرده اید که حالا سپر فروخته است
علی بخاطر این کارهایتان شد پیر
دوای درد علی شیر نه که شد شمشیر
ز ذوالفقار به هیچ استعاره میگویم
اگر چه گفته ام اما دوباره میگویم
همو که بود به میدان دژ عظیم نبی
جدال کرد به دستور مستقیم نبی
همو که بود امان شما چو کشتى نوح
همو که سر زده چون آفتاب از پس کوه
کنون نگاه کنید اشک بار و منزوی است
خودش برای خودش یک مدینه مثنوی است
سکوت کرده اگر خود از او دهان بستید
شما قبیلۀ نامرد باعثش هستید
علی نگفت سخن جز به چاه ها ای قوم
چه کرده اید مگر وای بر شما ای قوم
کسی که سر بگذارد جنان به شانۀ او
چگونه بی درو پیکر شده است خانۀ او
شما که سعی نمودید جای او باشید
زدید همسر او را جواب گو باشید
به جانشینِ رسول خدا جفا کردید
شکسته است درِ خانه اش شما کردید
*خیلی اصرار کردن ، حرت فرمود پنج شنبه سر بتراشید بیاید بیرون ؛ پنج نفر نیومدن (ما با یه بچۀ فاطمه چند نسل بعد بیعت کردیم یاعلی گفتیم، تا آخرین نفس ایستاده ایم .. دیگه ما نمیزاریم علی بشه اینطوری میمیریم نمیزاریم)*
علی نشسته به خانه همین دعاتان بود
دلیل و قصه نبافید از خداتان بود
زمانه گرچه به یکبار با علی بد کرد
علی همیشۀ تاریخ صبر خواهد کرد
اراده کرد به گوش من و تو پند کند
سکوت کرد که روزى صدا بلند کند
چرا که آخر سر انتقام در پیش است
به هوش باش سقیفه قیام در پیش است
علی نشسته به خانه همین دعاتان بود
دلیل و غصه نبافید از خداتان بود
شاعر: #پیمان_طالبی
*نوشت معاویه دختری رو که اون ها میگفتن بانوی بهشته، بانوی جهانه، پشت در بود درُ آتش زدم .. چنان با لگد زدم یه ناله ایی زد دیدم مدینه به لرزه افتاد ..*
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_6034966922519381364.mp3
13.01M
دلشو زد به دریا در
خودشو زد به زهرا در
همه کج رفتن حتی میخ
همه لج کردن حتی در
در خونهمونو عوض میکنم
به شرطی نیایی درو واکنی
هنوز درد داری میدونم عزیز
با این دردا باید مدارا کنی
بشین خونه رو آب و جارو نکن
بذار درد پهلوت بهتر بشه
خودم از پس غربتم بر میام
نمیخوام چشات واسه من تر بشه
سهم این خونه آتیش و
سهم این خونه هیزم شد
آخرش این بهشت زهرا
زخمی چشم مردم شد
"امون ای دل ، امون ای دل"
سخته حَبْلُالمتین باشی
امیرالمؤمنین باشی
یه روزی پهلوون بودی
حالا خونهنشین باشی
نمیتونم از کوچهمون رد بشم
چیکار کرده این کوچه با روح من
یه عمره ازت شرمسارم گلم
منو بسته بودن تو رو میزدن
واسه مرد خونهنشینی بده
دعا کن واسه تلخی لحظههام
دعا کن نتونم تحمل کنم
دعا کن نمونم دعا کن بیام
کجای کوچه همراهِ
حسن اون روز کتک خوردی
برای روضهی زینب
چادر خاکی آوردی
"امون ای دل ، امون ای دل"
حسنت خیلی بیتابه
شبا اصلا نمیخوابه
شده بیدار حسینت هم
گمونم تشنهی آبه
نگاهت رو این روزا از من نگیر
تو عطر نجیب بهشتی برام
خودت داری میری ولی پشت در
دوخط یادگاری نوشتی برام
نوشتی شبا تشنه میشه حسین
همین غصه داره تو رو میکشه
نوشتی ظریفه، شبیه گُله
حواست بهش باشه پرپر نشه
مادر آبی و بچه ت
با لب تشنه جون میده
غم توی چشاش داره
قتلگاه و نشون میده
"امون ای دل ، امون ای دل"
#زمینه
محمدفیروزی
کانال نوحه و روضه مجمع الذاکرین
#نوحه
#روضه
#زمزمه
#اشعار_فاطمیه_
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
"باز این چه شورش است" که در خانه ی علیست؟
این سوز گریه های غریبانه ی علیست -
"کای مونس شکسته دلان حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست
"آن در که جبرئیل امین بود خادمش"
آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست
"خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست
خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش
از این به بعد، دختر دردانه ی علیست
حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانه ی علیست
باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟
در را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشه ی بستر چه می کنی؟
پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟!
ای پاسخ سلام بدون جواب من
چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من
از کار من همیشه گره باز کرده ای
تنها تو در به روی علی باز کرده ای
هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو
یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو
باشد قبول همسفر من! برو ولی...
از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی...
احساس های دخترمان پس چه می شود؟
تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟
زهرا قرار بود سپر من شوم نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو!
حرف از فراق بین تو و من نبود که!
اصلا قرار زود پریدن نبود که!
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
آن روز روی قلب علی خورد میخ در
بدجور آبروی مرا برد میخ در
آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود
بانو حلال کن که علی دست بسته بود
با ضربه ی لگد شده همدست میخ درن
کار تورا به فضه کشاندست میخ در
ای چاه!بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز
آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز
🔸شاعر:
#داوود_رحیمی
______________________
من زهره زهرایم و جان و سرم سوخت
انسیه حورایم و بال و پرم سوخت
بانوی بیت وحی بودن شد گناهم
شد درب و دیوار حریمم قتلگاهم
جرمم همین بس که علی را میستایم
شد مهبط جبریل، مطبخ از برایم
فرعون امت چون هجوم آورد بر ما
از بیت احمد، دود و آتش رفت بالا
من بین دود و آتش و مسمار بودم
خود باردار و حائل دیوار بودم
وقتی که هیزمها یکایک شعلهور شد
اول تمام صورت من در شرر شد
آن بیحیا تا میتوانست ادعا کرد
باغ بهشت آل احمد را فنا کرد
سوزاند نوری را که او ظلمت ندارد
با شعله اصلا هیچ سنخیت ندارد
حوریه اصلاً طاقت آتش ندارد
گل تابِ ضرب و زخم و درد و خَش ندارد
تا مطمئن شد که همه بال و پرم ریخت
یک ضربه زد، در خرد شد، روی سرم ریخت
بارم زمین افتاد و رفتم در تب و تاب
گفتم بیا فضه دگر من را تو دریاب
در آن میانه با وجود نیمهجانم
نام علی هرگز نیفتاد از زبانم
دیدم چهل نامرد بر در میدویدند
دیدم در آن غوغا علی را میکشیدند
برخاستم در بین خون، با اشکِ دیده
دنبال حیدر میدویدم، قد خمیده
از یک طرف من میکشیدم مرتضی را
از یک طرف نامردها، مرد خدا را
قنفذ چنان بر بازویم زد تازیانه
از پا فتادم بر زمین در آن میانه
باز از زمین برخاستم، گفتم بمیرم...
دست از علی و یاری او برنگیرم
او را میان معرکه دلگیر دیدم
بالاسر مولای خود شمشیر دیدم
با صیحهام، از رهبرم دفع بلا شد
فکرم بیاد زینبم در کربلا شد
فضه میگه دیدم یه مرتبه بیبی بلند شد، یه دست به کمر، یه دست به دیوار؛ علیم رو کجا بردن؟ از در خونه با اون وضع راه افتاد سمت مسجد. تا رسید دم در مسجد، دید سلمان ایستاده... اومد پیش سلمان: سلمان، خدا لعنتشون کنه، دیدی چیکار کردن؟ سلمان من تا علیم از روبهروم سلامت رد نشه از جلو درِ این مسجد تکون نمیخورم...
سلمان میگه اومدم تو مسجد، به امیرالمؤمنین گفتم علی جان فاطمه اومده. تا امیرالمؤمنین شنید بلند شد گفت فاطمه!! اینجا چیکار میکنه؟...
امیرالمؤمنین اومدم دم در مسجد؛ تا بیبی چشمش به چشم مولا افتاد، دست زد به کتف علی؛ فرمود علی جان، جون من فدای جون تو، روح من فدای روح تو بشه؛ اگه نمیومدی از اینجا تکون نمیخوردم...
حالا دوتایی دارن برمیگردن سمت خونه، از مسجد تا خونه چه حرفایی بهم زدن....
فاطمه میگفت کمرت درد میکنه
گفتم نه خانوم درد پهلو بدتره
فاطمه میگفت گردنت زخمی شده
گفتم نه بانو زخم بازو بدتره
حتی چشمام، این صحنه رو باور نداشت
رفتم خونه، اون خونهای که در نداشت
وای از اون در، دری که از جا کنده شد
افتاد روی زهرا و هیچکس بر نداشت
قنفذ کمر بست به کمر شکستنم
میخواست پیش مغیره ادعا کنه
مغیره خواست که کم نیاره پیش اون
با لگدی هم شده شر بهپا کنه
اون روز دنیا هستیمو از حسد گرفت
وقتی دشمن از هرکسی مدد گرفت
هرکس اومد فاطمه رو لگد زد و
هرکس میرفت چادرشو لگد گرفت
یازهرا.....